< فهرست دروس

درس کتاب المکاسب استاد محسن مرتضوی

99/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خیارات بیع/خیار شرط /بیع خیاری

 

كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌5، ص: 127

مسألة من أفراد خيار الشرط: ما يضاف البيع إليه، و يقال له: «بيع الخيار»،[1]

بیان شد که مرحوم شیخ هفت قسم از اقسام خیارات را در مکاسب ذکر کرده است که قسم سوم خیار شرط بود.

معنای خیار شرط/ دلیل بر صحّت خیار شرط/ شرائط خیار شرط/ احکام خیار شرط/ تقدّم الکلام. بقی الکلام در ذکر یکی از مصادیق خیار شرط و آن مصداق معروف است به بیع شرط و بیع خیاری.

در این مباحثه سه مطلب در این رابطه بیان می‌شود:

مطلب اول: معنای بیع شرط و بیع خیاری. بیع شرط عبارت از آن فروشی است که انجام شده و در ضمن عقد بیع شرط شده است که اگر فروشنده مثل ثمنی را که گرفته است به خریدار برگرداند حق داشته باشد که مبیع را دو مرتبه ملک خودش قرار بدهد. مثلاً زید این خانه را به عمرو می‌فروشد به مبلغ صد هزار تومان و در ضمن فروش، مشتری که عمرو است شرط می‌کند که اگر زیدِ فروشنده تا یک سال صد هزار تومان را که گرفته است به خریدار که عمرو است برگرداند بتواند خانه را از خریدار بگیرد و فروش خانه را فسخ کند و خانه دو مرتبه ملک زیدِ بایع می‌شود. به این قرارداد، بیع الشرط و بیع خیاری می‌گویند و به همین اعتبار بیع شرط یکی از مصادیق خیار شرط می‌باشد، و لا فرق بین اینکه بایع این طور شرط کند یا مشتری.

مطلب دوم: ذکر ادله بر صحّت بیع شرط در اسلام. ما الدلیل بر اینکه چنین بیعی در اسلام صحیح می‌باشد؟

سه دلیل بر این مدّعا ذکر شده است:

دلیل اول اجماع فقها است.

دلیل دوم روایات عامه و مطلق همانند (المسلمون عند شروطهم) است. که مقتضای عموم آن این است که همۀ شروط در اسلام نافذ می‌باشد إلا ما خرج، مثل شرط مخالفت با کتاب وسنّت. لذا عموم این روایات می‌گوید بیع شرط صحیح است.

دلیل سوم روایاتی که در خصوص بیع شرط وارد شده است. همانند روایت اسحاق بن عمار، فضیل بن یسار، أبی الجارود و ... که اینها دلالت بر صحّت بیع شرط دارند که در بعضی از این روایات فروشنده شرط کرده است و در برخی خریدار شرط کرده است.

مطلب سوم: الأوّل أنّ اعتبار ردّ الثمن في هذا الخيار يتصوّر على وجوه[2] : در احتمالات نسبت به ثمنی است که جواز فسخ در بیع شرط، مشروط به ردّ آن شده است. مثلاً بایع گفته است اگر تا یک سال پول را برگرداندم بتوانم مبیع را ملک خودم سازم. این ردّ ثمن پنج احتمال دارد:

احتمال اول: اینکه مقصود فروشنده از این کلام این بوده است که بعد از یک سال که پول شما را دادم حق فسخ داشته باشم جعل الخیار عند ردّ الثمن که خیار منفصل از عقد هنگام رد ثمن خواهد شد.

احتمال دوم: اینکه مقصود شارط از این شرط، این باشد که قدرت فعلی بر فسخ مقیّد به رد ثمن می باشد، یعنی ردّ ثمن قید برای خیار نباشد؛ فروشنده گفته از امروز خانه را به شما می‌فروشم و از امروز برای خودم تا سال آینده جعل خیار کردم که فقط صحّت فسخ من مشروط است تا اینکه پول شما را برگردانم. در این مثال می‌گفتید از روز فروش، خیار دارد ولی تا وقتی رد ثمن نکند حق فسخ و قدرت بر فسخ ندارد. پس ردّ ثمن قید برای قدرت به فسخ است نه جعل خیار، نظیر کسی که خیار دارد قسم خورده که إعمال خیار نکند.

پس در احتمال اول ردّ ثمن قید برای خیار است و در احتمال دوم قید برای قدرت بر فسخ فعلی است.

احتمال سوم: اینکه ردّ ثمن خودش فسخ فعلی باشد که به مجرّد ردّ ثمن معامله بر هم بخورد چون فسخ تارة قولی و أخری فعلیٌ، پس ردّ ثمن فسخ فعلی عقد می‌باشد.

احتمال چهارم: اینکه ردّ ثمن انفساخ عقد باشد کأنّه گفته است این خانه را از شما به صد هزار تومان می‌خرم به شرط اینکه زمانی که ثمن را به شما دادم، با دادن ثمن به شما معامله به هم بخورد، که ردّ ثمن قید برای انفساخ عقد باشد، قید برای به هم خوردن عقد باشد، به دادن پول عقد به هم می‌خورد، دادن پول فسخ فعلی نمی‌باشد که احتیاج به قصد و اراده و انشاء داشته باشد بلکه خود به خود عقد منفسخ و باطل می شود. ردّ ثمن از اسباب تحقّق انفساخ بدون فسخ می‌باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo