89/01/29
بسم الله الرحمن الرحیم
حج نواصب
موضوع: حج نواصب
مطلب سوم این است که آیا از این روایات که در مورد ناصب است، و غیرها استفاده تخفیف عذاب للکفار و من بحکمهم میشود یا نمیشود؟
تخفیف عقاب از کافر به برکت امور خیریه احیاء یا امور خیریه خود کفار، پسرش نماز نیابی خوانده یا اهداء ثواب کرده، خودش مبتکر برق بوده، که خیرش برای انسان ها واضح است، این فرض از جهاتی مورد بحث است:
این جهت که انتفاع کفار باعمالهم خیریه، یا اعمال احیاء آنها دو احتمال است:
احتمال اول این است که لا یمکن است، بلغ ما بلغ، فرزند مسلمانی دارد، ده سال نماز برایش بخواند، فایده ندارد، ابتکار ده ها اثر مفید برای اجتماع کرده است، فایده ندارد، لما ذکرنا که محل قابلیت ندارد.
و الیه اشار فی الجواهر، «مع إمكان منع قابليته له أيضا في عالم الآخرة، كما يومي اليه نصوص»[1] له به تخفیف بر میگردد، عفو کلی که نیست تخفیف هم نیست و قابلیت برای تخفیف ندارد.
احتمال دوم این است که امکان انتفاع و لو تخفیف از عقاب، عقاب دائم هست اما سبک تر است اما من حیث دوام و انقطاع سبک و سنگین دارد هم از حیث کیفیت
این احتمال را اشار سید در عروه دلیل بر بطلان نیابت از کافر گفتیم فایدهای ندارد برایش، دلیل را رد میکند و مدعا را قبول دارد میگوید «لمنعه» میگوید امکان دارد انتفاع ببرد و بدنبال آن گفته «لا لعدم انتفاعه بالعمل عنه، لمنعه و إمكان دعوى انتفاعه بالتخفيف في عقابه».[2]
این هم یک نظریه که حداقل امکانش است و در بحث وقوع نیست، اگر انتفاع بود اجاره لغو نیست و اگر انتفاع نبود، اجاره از باب لغویت باطل است.
برای نظریه اولی که عدم امکان است، بجملة من الآیات و الروایات فوق تواتر استدلال شده است، ده ها روایت دارد، آیات هم فراوان است که از این آیات است:
سوره بقره، آیه 86 «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُون» و 162 «خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُون»
توبه، 113 «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيم» و 114 «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليم»
ابراهیم، آیه 18 «مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيد» و ده ها آیه دیگری که هست.
آیه 160 یا آیه 18 را حتما بنویسید، آیه 160 از سوره بقره «خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُون» از این بهتر دیگر نمیشود.
من مات کافرا آن طرف دیگر خبر خوشی نیست حتی تخفیف هم نیست، مضمون آیه 18 ابراهیم هم است، «مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيد» اینکه خاکستر را آورده خاک و گرد و خاک های دیگر را نیاورده، خصوصیات های فراوان دارد که قیامت چگونه است.
غرض هر دو یک معنا است، خبری نیست، آن بیان میکند که چگونه است این فی الجمله میگوید خبری نیست.
از روایات صحیحه محمد بن مسلم باب 29، ص 90 ج 1 وسائل و ج2 تفسیر برهان، ص 305 ح 2: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ».[3] و[4]
و صدها روایت دیگر در این مورد است در باب کیفیت جهنم، کیفیت نار، باب طهارت، ولایت و....
در این روایت امام میفرمایند اینهایی که منکرند «اعمالهم کرماد انشتدت به الریح» همان مضمون آیه 18 سوره ابراهیم منتها کیفیت اینها بر مدعا مختلف است، به این حدیث اگر مرود غیر عارف است، وضعش این است کافر و ناصب به طریق اولی وضعش این است کیفیت استدلال را توجه داشته باشید.
نتیجه ما ذکرنا این نظریه که کارهای خوب کفار و من بحکمهم، پاداش اخروی ندارد، البته خداوند ارحم الراحمین است و اینها معتقد به آخرت نیستند خداوند در دنیا جبران میکند، زحمتشان به هدر نمیرود، اینها برای پول، مقام، شهرت کار میکنند، خداوند بهشان میدهد و منافت با ارحم الراحمین بودن ندارد. این در ذهنش هم آن مقامات نبوده که بگوئیم چرا خدا نداده است. آنها دنبال مقامات بودهاند که خداوند در دنیا به آنها داده است.
نظریه دوم میفرمایند امید تخفیف از عقاب هست، منکر خدا، خالد است و کلام در تخفیف است خلود مع التخفیف است و ان که با تمام منطق شرایع دین مخالف است آیه میگوید ما کان لنبی ان یستغفر جای خودش محفوظ است تخفیف مطرح است کسی که برق تولید کرده است میتواند در آنجا هم کمی تخفیف دهند یا نه، این نظریه که امکان التخفیف یا تخفیف فی الجمله، 7 روایت یادداشت شده که در بین آن صحیحه و حسنه و ضعیفه است.
این هفت روایات در بحار، وسائل و کافی است.
حدیث اول: ح 5 از باب 25 از ابواب نیابت در حج، ج 8 معتبره اسحاق بن عمار است که بوضوح این معتبره دلالت دارد بر اینکه از تخفیف خبری است، لذا راوی عرض کرد این خصوصیاتی که میفرمایید اعمال خیریه موجب توسعه میشود، موجب رفع عقاب یا کمی عقاب میشود، نسبت به ناصب هم است؟ امام میگویند نعم یخفف عنهم: «وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ فَيَجْعَلُ حَجَّتَهُ وَ عُمْرَتَهُ أَوْ بَعْضَ طَوَافِهِ لِبَعْضِ أَهْلِهِ وَ هُوَ عَنْهُ غَائِبٌ بِبَلَدٍ آخَرَ قَالَ فَقُلْتُ فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِهِ قَالَ لَا هِيَ لَهُ وَ لِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ قُلْتُ وَ هُوَ مَيِّتٌ هَلْ يَدْخُلُ ذَلِكَ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ حَتَّى يَكُونُ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ فَقُلْتُ فَيَعْلَمُ هُوَ فِي مَكَانِهِ أَنَّ عَمَلَ ذَلِكَ لَحِقَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ نَاصِبِيّاً يَنْفَعُهُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ يُخَفَّفُ عَنْهُ».[5]
حدیث دوم: وسائل، ج8، باب 20 از ابواب نیابت صحیحه وهب بن عبدربه است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يَحُجُّ الرَّجُلُ عَنِ النَّاصِبِ فَقَالَ لَا قُلْتُ فَإِنْ كَانَ أَبِي قَالَ فَإِنْ كَانَ أَبَاكَ فَنَعَم»[6] از این جهت صحیحه دلالت دارد که میگوید نیابت در حج از اب ناصب، صحیح است. که اگر صحیح است یک پاداشی دارد، بهشت نداشته باشد، اما عمل صحیح عوضی دارد حداقل عوضیش این است که تخفیف در گناهش باشد، اگر در اب درست شد، امکان مسئله است، یعنی وحشتی که همه دارند که خدا قسم خورد و پیغمبر را نهی کرده است، کمتر میشود.
اگر نیابت از پدر ناصبی صحیح است، بلکه بالاتر از صحت آن به دنبال اگر در مضیقه است توسعه پیدا میکند، این را نگاه کنید در استظهار خیلی تاثیر دارد، تخفیف هم باید به همان ها زده شود از جنس همان ها باشد. اگر اب ناصب قابل تخفیف باشد، مشکله حل میشود یعنی کلی نمیتوان چیز کرد، فی الجمله اگر امکان آمد کفایت میکند لازم نیست همه موارد همه مصادیق باشد، این امر ممکن است، تخفیف ممکن است، اگر ثواب گفتیم در مقابل صحت است، بهشت است و اگر ثواب نگفتیم فی الجمله جزاء گفتیم حداقل تخفیف است.
نتیجه ما ذکرنا این است که روایت سوم یا حسنه است علی المشهور یا موثقه است بنا به قول مرحوم مامقانی که میفرمایند حسنٌ بل ثقة.
بحار، ص 296 ج 8، ح 48 این روایت از نظر سند، تمام رجالش از اعاظم هستند «ثواب الأعمال أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ النَّهْدِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ وَ كَانَ لَهُ جَارٌ كَافِرٌ فَكَانَ يَرْفُقُ بِالْمُؤْمِنِ وَ يُوَلِّيهِ الْمَعْرُوفَ فِي الدُّنْيَا فَلَمَّا أَنْ مَاتَ الْكَافِرُ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي النَّارِ مِنْ طِينٍ فَكَانَ يَقِيهِ حَرَّهَا وَ يَأْتِيهِ الرِّزْقُ مِنْ غَيْرِهَا وَ قِيلَ لَهُ هَذَا بِمَا كُنْتَ تَدْخُلُ عَلَى جَارِكَ الْمُؤْمِنِ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنَ الرِّفْقِ وَ تُوَلِّيهِ مِنَ الْمَعْرُوفِ فِي الدُّنْيَا»[7] فقط مشکل از ناحیه نهدی است، که لقب حیثم بن ابی مسروق است که مورد اختلاف است، قطعا بالاتفاق ممدوح است، و لذا همه میگویند این حدیث حسن، عدهای میگویند ثقه است مثل مرحوم مامقانی[8] «ابی (صدوق از پدرش) عن سعد بن عبدالله عن نهدی عن ابن محبوب عن علی بن یقطین» مشکل روایت همین نهدی است که مرحوم در مجلسی در توضیح میگویند «بيان هذا الخبر الحسن الذي لا يقصر عن الصحيح»[9] میگوید کالصحیح است، اگر موثقه شد صحیحه هم میشود.
مضمون این روایت این است «عن ابی الحسن موسی ع کان فی بنی اسرائیل رجل مومن و کان له جار کافر و کان یرفق بالمومن» میگوید در بنی اسرائیل مردی بود که همسایه کافر داشته و به مومن میرسید و خدماتی نسبت به او داشت در روایت آمده است «فلما ان مات الکافر بنی الله له بیت فی النار من تین و کان یقیه حرها و یاتیه الرزق من غیرها و قیل له هذا بما کنت تدخل علی جارک المومن» تخفیف از این بهتر نمیشود. ولو مرحوم مجلسی میگوید شاید تبدیل عذاب از یک شکل به شکل دیگر است و تبدیل هم خوب است چون اگر تبدیل به اخف نباشد از عقلاء بعید است چه برسد از خداوند متعال که خالق عقلاء است.
علی کل حال این روایت دلالتش خوب است فی الجمله دلالت دارد انسان برای کارهای خیری که انجام میدهد من جمله خدمت به مومن، امیدی است. «هذا بما کنت علی جارک المومن فلان بن فلان..» اگر از این روایت امکان استفاده شود کل معروف هم حکم را دارد، کل خیری که به نفع مومنین باشد باید این اثر داشته باشد.
این سه روایت کما ذکرنا اما صحیحه مثل ح 20 و 25 و اما حسنة مثل علی بن یقطین که در بحار ج 8 ص 296 ح 48.
علی کل حال یکم جرئتان بیشتر شود و ارحم الراحمین در نظر داشته باشید این عبارت را هم بشنوید «بيان هذا الخبر الحسن الذي لا يقصر عن الصحيح يدل على أن بعض أهل النار من الكفار يرفع عنهم العذاب لبعض أعمالهم الحسنة فلا يبعد أن يخصص الآيات الدالة على كونهم معذبين فيها لا يخفف عنهم العذاب لتأيده بأخبار أخر سيأتي بعضها و يمكن أن يقال كونهم في النار أيضا عذاب لهم و إن لم يؤذهم و هذا لا يخفف عنهم و يحتمل أن يكون لهم فيها نوع من العذاب غير الاحتراق بالنار كالتخويف به مثلا كما سيأتي في خبر الوصافي يا نار هيديه و لا تؤذيه و الله يعلم»[10] علی کل حال این احتمالش را مرحوم مجلسی داده که میگوید لایبعد این است اگر دو روایت دیگر را هم ذکر میکرد شاید بیشتر اطمینان پیدا میکرد
اگر این سه روایت باشد، میگوئیم کل آیات قرآن تخصیص میخورد و جمع هم ممکن است آن ها میگویند خالد هستند این میگوید خالد مخفف است این ها در جهنم هستند اما دیدن جهنم کافی است و نیاز به عذاب ندارد.
حدیث چهار: بحار، ج 8، ح 96 ص 316 «نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً ابْنُ جُذْعَانَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا بَالُ ابْنِ جُذْعَانَ أَهْوَنُ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً قَالَ إِنَّهُ كَانَ يُطْعِمُ الطَّعَام».[11]
الروایة واضحة الدلاله است اهونیت و اقوائیت تخفیف است، اهون مشرکین یا کفار در جنهم عذابا این شخص است که معنایش تخفیف شده عرض کرد چرا اهون شد؟ گفتند سخی بود اطعام طعام میکرد دارد که گنج زیادی پیدا کرد بوده هر چی که داشت خرج میکرد به فقرا میدهد در بعضی از تواریخ دارد که پدر ابوبکر هم جارچیش بود وقت ظهر داد میزند که بیاید به این خانه غذا هست مثلا.
نتیجه ما ذکرنا از این بهتر نمیشود اهوی و اقوی معنایش تخفیف است.
مشکله این روایت این است که طریق مرحوم راوندی به موسی بن جعفر برای ما مشخص نیست. و لذا استدلال به این روایت مناقشه سندی دارد.
حدیث پنج: بحار، ج 8، ص 314 «الكافي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ مُؤْمِناً كَانَ فِي مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ فَوَلَعَ بِهِ فَهَرَبَ مِنْهُ إِلَى دَارِ الشِّرْكِ فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ فَأَظَلَّهُ وَ أَرْفَقَهُ وَ أَضَافَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ كَانَ لَكَ فِي جَنَّتِي مَسْكَنٌ لَأَسْكَنْتُكَ فِيهَا وَ لَكِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَى مَنْ مَاتَ بِي مُشْرِكاً وَ لَكِنْ يَا نَارُ هِيدِيهِ وَ لَا تُؤْذِيهِ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ طَرَفَيِ النَّهَارِ قُلْتُ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ مِنْ حَيْثُ شَاءَ اللَّهُ»[12] مومنی بود که سلاطین آن مملکت او را اذیت میکردند، به کافری پناهنده شد، کافر او را تحویل میکرد و احسان به این میکرد، در این روایت دارد که خداوند متعال فرمود که قسم خورده ام شما را به بهشت نبرم «و لکنها محرمة من مات بی مشرکا» و لکن دستور میدهم به آتش که کمتر اذیت کند که تخفیف است.
نتیجه ما ذکرنا این است که این روایت دلالتش خوب است اما مشکله سندی دارد و آن هم از محمد بن سنان است و اگر گفته شود ایشان ثقه است، مشکله ندارد. عبدالله بن وسواس ثقه و اجلاء است احمد بن عیسی مشهور است و ابن مسکان از اجلاء است. فقط محمد بن سنان در این سند آمده که مشکل ساز است.
حدیث شش: وسائل، ج 5، باب قضاء صلوات، باب 12، ح 8 این روایت من حیث الدلالة واضحة بلکه من حیث الدلالة کما ذکرنا تخفیف من حیث کفر میرساند «مما کان فیه»، تخفیف به معنای عدم عقاب را بالاتر میگوید، «مما کان فیه» کمتر میشود. و لکنها ضعیفة لارسالها اولا و لوجود علی بن ابی حمزه فی السند ثانیا: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ فِي أَصْلِهِ وَ هُوَ مِنْ رِجَالِ الصَّادِقِ وَ الْكَاظِمِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ وَ يَعْتَمِرُ وَ يُصَلِّي وَ يَصُومُ وَ يَتَصَدَّقُ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ ذَوِي قَرَابَتِهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ يُؤْجَرُ فِيمَا يَصْنَعُ وَ لَهُ أَجْرٌ آخَرُ بِصِلَةِ قَرَابَتِهِ قُلْتُ إِنْ كَانَ لَا يَرَى مَا أَرَى وَ هُوَ نَاصِبٌ- قَالَ يُخَفَّفُ عَنْهُ بَعْضُ مَا هُوَ فِيهِ».[13]
حدیث هفت: ما عن المستدرک و فقه الرضا[14] و سفینة البحار،[15] این همین روایت معروفه است در سه کتاب حدیث هم است، مستدرک اینگونه یادداشت شده است، ج 15 مضمون این روایت این است که روایت میکند که «رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِعَدِيِّ بْنِ حَاتِمِ طَيٍّ دُفِعَ عَنْ أَبِيكَ الْعَذَابُ الشَّدِيدُ لِسَخَاوَةِ نَفْسِه»[16] یا در بعضی از نسخ دارد دفع الله عنه عذاب را.
الی الآن هفت روایت است که دلالت بر امکان تخفیف فی الجمله یعنی نسبت به غیر مشرک و ملحد دارد، فی الجمله این امر ممکن است شانس کافر میتواند از مصادیق آن باشد یا نباشد، روایات امکانش را دلالت میکند.
و للکلام تتمة سیاتی ان شاء الله.