درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی
1401/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ حکم وضعی شبیه سازی
بحث ما در مورد حکم وضعی شبیه سازی بود که آیا صاحب سلول پدر این فرد شبیه سازی شده محسوب میشود؟ اینجا سه نظریه وجود دارد: 1. نظریه همسانی که قبلاً عرض کردیم. 2. صاحب سلول پدر این شخص شبیه سازی شده است. که یکی از ادله این مورد دوم قاعده الولد للفراش و للعاهر الحجر است ویکی هم قاعده قیافه ( که حالا با عنوان قاعده قیافه نام میبریم). حالا ببینیم آیا میتوان صاحب سلول را به عنوان پدر حساب کرد؟ در رابطه با قاعده الولد للفراش و للعاهر الحجر در بین کلمات فقها مطالب زیادی دیده میشود.
نحوه استدلال به قاعده الولد للفراش وللعاهر الحجر
اگر بخواهیم این قاعده را در رابطه با بحث شبیه سازی پیاده کنیم نحوه استدلال به آن این است که این قاعده در مواردی است که ما نمیدانیم که ولد برای شخص دیگری محسوب میشود یا نه؟ در ما نحن فیه شک داریم که آیا فرد شبیه سازی شده ولد این صاحب سلول هست یا نه؟ قاعده الولد للفراش و للعاهر الحجر که در بین عامه استدلال شده به این شکل که این روایات میگوید ولد برای صاحب فراش است. فراشی که در این روایت آمده یعنی زوج و این ولد مربوط به زوج است. اگر بخواهیم این قاعده را بر ما نحن فیه تطبیق کنیم به این شکل میشود که فرض کنید که زن و شوهری از نظر فرزندآوری مشکل دارند؛ سلولی از این زوج یا از شخص اجنبی گرفته میشود و در رحم این زوج قرار داده میشود و با همان عملیاتی که ما در اول بحث گفتیم تلقیح صورت میگیرد و با تخمک این زن یک موجودی به نام فرد شبیه سازی شده متولد میشود. حالا این فرزند مربوط به کیست؟ روایت می فرماید: الولد للفراش ؛ ولد مربوط به صاحب فراش است که منظور از صاحب فراش زوج است که در کلمات فقها به این مطلب تصریح شده است و در این مطلب مشکل وجود ندارد. چون تطبیق آن در روایات مربوط به زوج است. این نحوه استدلال به این روایت است.
بررسی روایت
این روایت هم در مانحن فیه و هم در موارد دیگر کاربرد دارد. این روایت در مقام شک است؛ مثلاً نمیدانیم که این ولد از ناحیه زوج است یا از ناحیهی زناست. این روایت دلالت دارد بر اینکه فرزند زنا نیست؛ للعاهر الحجر یعنی برای شخص زانی حجر است. نفی ولدیت برای شخص زانی میشود به این معنا که این فرزند، فرزندِ صاحب فراش است که همان زوج محسوب میشود.
نکته: آیا از این روایت استفاده میشود که این شخص مشکوک که از زوج است یا از زنا، و این روایت می گوید : الولد للفراش و للعاهر الحجر؛ از آن میشود استفاده کرد که در یک جایی که یقین داریم که یک فرزندی نعوذ بالله از زنا به وجود آمده این ولد زانی نیست؛ یعنی نفی ولدیت میشود به این معنا که در شریعت ولد تعریف شده است. ولد یعنی شخصی که از نطفهای متکوّن شود که شرعی باشد و چون اینجا بحث زناست بنابراین این شخص اصلاً ولد زانی نیست. آیا این چنین میتوانیم استفاده کنیم؟ جواب منفی است. ولد در شریعت تعریف نشده است و ولد در شریعت همان ولد عرفی است؛ یعنی هر جا از نظر لغت و عرف ولد صدق کند، ولد شرعی هم همان است. بنابراین این ولد ولدِ زانی هست. پس این روایت که می فرماید: الولد للفراش و للعاهر الحجر چه میخواهد بگوید؟ این روایت نمیخواهد نفی ولدیت کند برای زانی بلکه میخواهد نفی آثار کند؛ یعنی آثاری که مترتب بر ولد است مثل ارث که وقتی این ولد زنا هست ارث بردن او متوقف میشود و زانی از این بچه ارث نمیبرد و این بچه هم از زانی ارث نمیبرد و این دوطرفی است. یعنی نفی ولدیت معنایش این نیست که ولد نیست، بلکه معنایش این است که نفی احکام و آثار ان میشود؛ یعنی ارث نمیبرد. بنابراین اینکه میگوییم الولد للفراش و للعاهر الحجر نفی ولدیت به معنای حقیقی نیست. نفی آثار و احکام است. البته در بحث محرمیت و نامحرم بودن یک بحث مفصلی دارد که باید در جای خودش بحث شود.
شاهد آن هم این است که اگر کسی پدر خودش را به قتل برساند اینجا گفته میشود که ارث قطع میشود، اینکه ارث برده نمیشود معنایش این نیست که فرزند این شخص نیست. ولد این شخص است منتها حکم ارث اینجا بار نمیشود. خلاصه اینکه در رابطه با اینکه در ولد زنا ولدیت قطع میشود یا نه، ولدیت هست و فقط نفی آثار و احکام میشود. ما هستیم و این روایت الولد للفراش و للعاهر الحجر. از این روایت چه استفادهای میشود . این روایت در رابطه با شبهه است. مواردی از شبهه را من عرض میکنم:
1. اگر شبهه شد که این فرزند زوج است یا ولد زنا، این روایت میگوید شما این ولد را ملحق به صاحب فراش کنید که همان زوج در عقد دائم است.
2. در متعه مثلاً شبهه شده که شخصی زنی را به عقد موقت در آورده و جماعی هم صورت گرفته و بعد این زن حالا آیا عده نگه داشته یا نه؟ بالأخره یک موردی شک شود که این بچه مال کیست. اینجا از این قاعده الولد للفراش و للعاهر الحجر استفاده میشود که الان زوج فعلی این زن کیست و این فرزند ملحق میشود به صاحب فراش. بنابراین در اینجا هم این روایت و قاعده کاربرد دارد.
3. در مورد أمه؛ یعنی میخواهیم بگوییم فقط در مورد عقد دائم و عقد موقت نیست. در مورد أمه ممکن است شک شود که این ولد برای صاحب أمه است یا مربوط به شخصی دیگر است. اینجا هم قاعده الولد للفراش میگوید این بچه مال صاحب فراش است. مهمتر از آن از جهت ابتلای امروزی شبهه در موارد تلقیح مصنوعی است. الان نطفهای از یک شخصی در رحم این زوجه قرار داده میشود؛ یعنی اسپرمی از یک شخص دیگری در رحم این زوجه قرار داده میشود. اینجا هم بحث پیش می آید که این بچهای که به وجود می آید مربوط به صاحب نطفه است. یعنی آن شخصی که از او اسپرم گرفته شده است یا مربوط به زوج این زوجه است؟ آیا این قاعده در اینجا هم جاری میشود. الان نمیدانیم و شبهه میشود. در موارد شبهه این قاعده پیاده میشود که الولد للفراش که نمیدانیم که فرزند از آن شخص اجنبی است یا نه؛ از اسپرم خود این زوج متولد شده است. این قاعده می گوید: الولد للفراش؛ پس ولد مربوط به زوج این زن است.
4. وطی به شبهه؛ در موارد وطی به شبهه هم مشخص نیست که این فرزند حاصل وطی به شبهه است یا از زوج است. اینجا هم قاعده الولد للفراش میگوید ولد برای صاحب فراش است که زوج است. پس این قاعده و این روایت مربوط به موارد شبهه است. اما اگر در یک جایی یقین داشته باشیم که واقع مطلب چیست، اینجا دیگر الولد للفراش جایگاهی ندارد. مثلاً یقین داریم که این ولد ولدِ زنا است. اینجا که نمیشود گفت الولد للفراش؛ چون یقین داری و این الولد للفراش برای موارد شک است. .
حالا این را بر محل بحث تطبیق کنیم. یک سلولی از یک شخصی گرفته شده و این سلول غیر جنسی تلقیح شده با تخمک این زن و یک فرزند شبیه سازی متولد شده است. آیا میتوانیم بگوییم الولد للفراش؟ به نظر ما نه، چون در اینجا که شبهه نیست و این فرزند معلوم است که از صاحب سلول به وجود آمده. پس بحث الولد للفراش اینجا جایگاهی ندارد. بلکه ما باید بحث کنیم که صرف صاحب سلول بودن صدق والد میکند یا نه؟ اگر شبهه به وجود آمده بود که نمیدانیم این بچه که به وجود آمده از اسپرم این مرد است یا از آن سلولی است که گرفته شده، حالا یا از خود این زوج سلول گرفته شده یا از مردی اجنبی و ما در این مطلب شک داریم. اگر شک پیدا شد، الولد للفراش. اما در جایی که ما میدانیم این فرزند از این سلول غیر جنسی گرفته شده است اینجا اصلاً شبهه وجود ندارد. پس جایی برای استدلال بر این الولد للفراش نیست. بنابراین این قاعده هم نمیتواند پدر بودن صاحب سلول را اثبات کند. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.