درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی
1401/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ حکم وضعی شبیه سازی
بحث ما در مورد حکم وضعی شبیه سازی بود. اولین حکم وضعی در رابطه با شبیه سازی عبارت از ابوّت است و اینکه پدر شخصی که شبیه سازی شده است کیست؟ وارد مفهوم نسب شدیم. گفتیم که صاحب جواهر نسب را این گونه تعریف کرد: نسب عبارت از منتهی شدن ولادت شخصی به دیگری مثل پدر و پسر یا انتهای ولادت دو نفر از یک نفر مثل دو برادر که از یک پدر متولد می شوند. کلمات حقوق دانان را هم گفتیم که مفهوم نسب تا حدودی برای ما روشن شد که نسب یعنی چه. و بعد گفتیم که نسب در شریعت یک تعریف تأسیسی ندارد و نه حقیقت شرعیه است و نه حقیقت متشرعیه. با توجه به تعریفی که توضیحش را دادیم و الان هم مختصر بیان شد.
حالا وارد اقوال میشویم و در رابطه با پدر اقوالی را مطرح میکنیم که پدر این شخص شبیه سازی شده کیست.
نظریه اول: نظریه همسانی
نظریه اول نظریه همسانی است. خلاصه این نظریه این است که طفل شبیه سازی شده به منزله دوقلو میباشد. یعنی طفل شبیه سازی شده با آن صاحب سلول دو قلو محسوب میشود. حالا من برای توضیح صاحب سلول را چهار قسم کردم؛ یعنی چهار قسم در کتابها مطرح شده و من این را پسندیدم و مطرح میکنم:
1. قسم اول، صاحب سلول شوهر صاحب تخمک است. اینجا طفل شبیه سازی شده طبق این نظریه با این صاحب سلول که شوهر زن است دوقلو حساب میشوند به منزله دوقلوهایی است که در طبیعت یافت میشوند.
2. قسم دوم صاحب سلول مرد أجنبی است و سلول وارد تخمک زن دیگری میشود و تلقیح صورت می گیرد. اینجا طفل شبیه سازی شده با همین مرد أجنبی دوقلو محسوب میشوند.
3. قسم سوم این است که صاحب سلول همین صاحب تخمک است؛ یعنی از خود این زن سلول غیر جنسی را میگیرند و وارد تخمک این زن میکنند. اینجا طفل شبیه سازی شده به منزله دوقلو با همین صاحب تخمک است.
4. قسم چهارم این است که صاحب سلول یک زن بیگانه است از یک زن دیگری که سلول را از او میگیرند. اینجا این طفل شبیه سازی شده یا خواهر و یا برادر صاحب سلول است. این نظریه را همسانی میگویند. بعضی ها قائل به این نظریه شدند. این نظریه مورد قبول نیست. چون نسبی که ما تعریف کردیم عبارت بود از هو اتصال بالولادة بإنتهاء أحدهما إلی الآخر أو انتهاء هما إلی ثالث[1] ؛ این هیچ کدام از اینها نیست. بحث ولادت در نسب مطرح است. ولادت با أخذ سلول محقق نیست؛ ولادت یعنی بحث اسپرم در آن مطرح است از طریق طبیعی جنسی. صرف تحقق انسان از یک سلول موجب دوقلو شدن نمیشود. شاهدش هم این است که اگر از یک انسانی فرض کنید در آینده قدرت بشر به جایی برسد که از یک حیوانی سلولی را بگیرند و آن سلول را در تخمک زنی تلقیح دهند و تبدیل به یک انسان شود. فرض کنیم این با صاحب سلول که آن حیوان است دوقلو حساب میشود. این نظریه مورد قبول نیست.
نظریه دوم: پدر بودن صاحب سلول
نظریه دوم پدر بودن صاحب سلول است. یعنی هر صاحب سلولی پدر میشود. ریشه این نظریه این است که صرف تکوّن موجب صدق پدری است. تکون و انتقال محتویات ژنتیک این موجب صدق پدر بودن میشود. به این معنا که محتویات ژنتیک این صاحب سلول که شامل 46 کرو موزم است که در بدن صاحب سلول و این طفل شبیه سازی شده وجود دارد. این مثل همانی است که در طبیعت پدر و پسر وجود دارد. همان خصوصیات ژنتیکی در بین صاحب سلول و طفل شبیه سازی شده وجود دارد. بنابراین صاحب سلول پدر میشود. یعنی منشأ انتساب تکون این شخص از آن شخص است. این پسر متکوّن از این شخص است. همین منشأ انتساب در بحث شبیه سازی وجود دارد. این یک دلیل برای این نظریه است.
دلیل دوم این است که قاعده الولد للفراش و للعاهر حجر؛ این قاعده نشان میدهد که این طفل شبیه سازی شده پسر این صاحب سلول است. ما در شریعت داریم که الولد للفراش؛ ولد برای صاحب فراش است. یعنی اگر موارد متعددی در شریعت وجود دارد که اگر فرزندی متولد شد و نمیدانیم پدر او کیست و حالا یک شبهاتی است که وارد آن شبهات نمیشویم و فروع فقهی است. این قاعده میگوید: الولد للفراش؛ اینجا هم زوج هر که باشد ولد از آنِ اوست. در اینجا هم صاحب سلول پدر این طفل شبیه سازی شده میشود. همین زوجی که صاحب فراش است طبق این قاعده پدر این طفل شبیه سازی شده میشود.
دلیل سومی هم که آوردند شباهت قیافه است. وقتی که نمیدانیم این موجود از آنِ کیست یکی از راهها قیافه شناسی است. اگر موجودی پدرش معلوم نیست که کیست، نگاه میکنیم ببینیم شباهت به کدامیک از این دو نفر دارد. اگر دیدیم که واقعاً شباهت به یک نفر دارد؛ مثلاً یک شخصی سفید پوست است و دیگری سیاه پوست و نگاه که میکنیم متوجه میشویم که شبیه سفید پوست است. اینجا آن را ملحق میکنیم به کسی که قیافهاش به او شباهت دارد. در اینجا هم صاحب این فرزند شبیه سازی شده کیست؟ فرزند کسی است که شبیه اوست. یا مثلاً DNA آن را در نظر میگیریم.
این نظریه هم نظریه باطلی است. یا قبلاً بیان کردیم که پدر بودن یک شخصی برای یک شخص دیگر فقط به صرف تکون نیست؛ اینکه صدق پدری نمیآورد. صدق پدر یا از ناحیه تولید مثل است از نظر عرفی. تولید مثلی که بحث اسپرم در آن است. شاهد هم این است که اگر صاحب سلولی زنی باشد آیا کسی معتقد میشود که صاحب سلول پدر این شخص می شود؟
ممکن است شما إن قلت داشته باشید که صرف تکون را که ما نگفتیم. ما تکون یک شخصی را از یک شخص مذکّر میگوییم و إلّا ما که نگفتیم که صاحب سلول فقط صرف تکوّن موجب صدق پدری میشود.
اگر کسی این اشکال را بکند شاهد را از ما میگیرد که شاهد آوردیم که صاحب سلول این زن است. اینجا صدق پدری نمیکند؛ چون فقط صرف تکون که نگفتیم و تکونی را گفتیم که صاحب سلول مذکّر باشد. ولی به هر حال ما معتقدیم که از نظر عرفی و لغوی صاحب سلول پدر این شخص محسوب نمیشود. مفهوم ابوّت هم که در شریعت تعریف نشده که شریعت آنچه را که گفته؛ حالا الولد للفراش را هم عرض میکنم که آن هم دلیل نمیشود و برای جاهای دیگر است و نباید خلط شود که بحث فراش را اینجا بیاوریم. پس بنابراین ما فعلاً میخواهیم این را بیان کنیم که از نظر عرفی صاحب سلول را پدر نمیگویند. آنچه که پدر بر آن صدق میکند تولید مثل است از طریق اسپرم و آن را میگویند پدر و به آن أب میگویند. اگر بخواهیم یک مؤیدی هم بیاوریم شما در رابطه با نباتات أب یا پدر نمیگویید؛ یعنی یک درختی فرزند درخت دیگر باشد و اگر هم گفته شود مجازاً گفته میشود. در کتابهای لغت من مطرح کردم که این ابوّت و بنوّت در رابطه با حیوانات گفته میشود که حیواناتی که دارای أذن هستند. مثلاً به یک ماهی گفته نمیشود که پدر است و پدر ی و پسری در ماهیان دریای صدق نمیکند. صدق پدری و پسری در رابطه با آن موجوداتی است که پستاندار هستند و زایمان دارند. بر آنها صدق ابوبت و بنوّت میشود. بنابراین حداقل این است که ما شک داریم که صاحب سلول به آن أب گفته میشود یا نه. همین قدر که شک داشته باشیم از نظر عرفی نمیتوانیم بگوییم که این صاحب سلول، پدر است. وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.