درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی
1401/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ تفاوت علت و حکمت
بحث ما در رابطه با این بود دلیل ششم برای حرمت شبیه سازی اختلاط انساب است که در تعبیر روایی ما ذهاب الأنساب آمده است یعنی از بین رفتن نسب. از این رهگذر وارد یک بحث جدی شدیم که فرق بین علت و حکم چیست؟ مسلک خودمان را بیان کردیم و حالا میخواهیم به محل بحث تطبیق دهیم.
در ارتباط با اختلاط انساب دو گونه بحث مطرح شده است: 1. اختلاط انساب مستفاد از ادله وجوب عدّه؛ یعنی چرا باید عده نگه داشته شود؛ چون اختلاط میاه میشود. اختلاط میاه به چه علتی برای وجوب عده مطرح شده به جهت اختلاط انساب؛ یعنی از رهگذر اختلاط میاه ما به اختلاط انساب برسیم که بحث آن را قبلاً مطرح کردیم.
2. دو روایت وجود دارد که اختلاط انساب در آن آمده بدون واسطه؛ ذهاب الأنساب در روایت آمده است. روایت اول روایت محمد بن سنان است که یک بخشی از آن را میخوانم که از امام رضا7 نقل شده است: حرّم الله تعالی الزّنا لما فیه من الفساد مِن قتل الأنفس و ذهاب الأنساب و ترک التربیة للأطفال و فساد المواریث و ما أشبه ذلک من وجوه الفساد[1] ؛
حضرت میفرماید: خدا زنا را حرام کرده بخاطر آن فسادی که به وجود میآورد در این زنا که عبارت باشد مِن قتل الأنفس؛ این قتل أنفس را من یک توضیحی بدهم که چرا قتل الأنفس پیش میآید. دو توجیه میشود برای آن بیان کرد: 1. در بحث زنا چون در جامعه زنا یک امر قبیحی است و فقط شخص متدین از آن بدش نمیآید بلکه هر کسی که آن فطرتش هنوز پابرجا باشد خوشش نمیآید که نسبت به ناموسش تجاوز شود. این تجاوزهایی که در جامعه به وجود میآید ممکن است منجر به قتل شود. کما اینکه در هر جامعهای بالأخره کم و بیش قتلهایی به سبب زنا در آنها وجود دارد.درگیریهایی که به سبب آن به وجود میآید.
2. گاهی قتل نفس ناشی از این است که یک زنی نعوذ بالله حمل پیدا میکند و مجبور میشود برای حفظ آبروی خودش این فرزند را به قتل برساند. پس در زنا قتل به وجود میآید. برای جلوگیری از قتل أنفس خدا زنا را حرام کرده است. این دو توجیه به ذهن ما آمده برای این جمله از روایت. بعد میفرماید ذهاب الأنساب که محل بحث ماست، از زنا ذهاب الأنساب به وجود میآید و این فرزندی که از زنا به وجود میآید معلوم نیست که پدرش کیست. آیا پدرش شوهر این زن است یا آن شخص زانی؟ یعنی این پسر از ناحیه چه کسی به وجود آمده است. این فرزند پدرش معلوم نیست که کیست. و این نسبها مخلوط میشود. البته این خیلی توضیح دارد و چون واضح است من بیان نمیکنم. یعنی در زنا ذهاب الأنساب است.
بعد میفرماید: و ترک التربیة الأطفال؛ موجب ترک تربیت برای اطفال میشود و بچهها مثل بچههای سرِ راهی میشوند.
و فساد المواریث؛ ارث وارثین هم مختل میشود. ارثهایی که بعدها از میت باقی میماند اینها هم مختل میشود.
و ما أشبه ذلک مِن وجوه الفساد. پس طبق این روایت یکی از تعلیلهایی که وارد شده که چرا زنا حرام است ذهاب الأنساب است که این حالا علت است یا حکمت است بحث آن میآید. این یک روایت بود.
روایت دوم که بیان شده و حالا سندش را بررسی میکنم، یک روایتی هم طبرسی در کتاب احتجاج آورده به شکل مرسل که سند ندارد که:
فی حدیثٍ أنّ زندیقاً قال لأبی عبدالله7 لِمَ حرّم الله الزنا. قال لِما فیه من الفساد؛
حضرت فرمودند به خاطر فسادی که در آن به وجود میآید.
و ذهاب المواریث و انقطاع الأنساب؛ این جا تعبیر انقطاع انساب آمده بود و در آن روایت قبلی ذهاب الأنساب آمده بود. بعد حضرت میفرماید که چون زن نمیداند که چه کسی او را حامله کرده است و فرزند نمیداند که پدرش کیست. امام صادق7 این جوری دلیل میآورد علی ما نُقِل.
روایت اول را میخواهیم ببینیم که سندش چه جوری است. در من لایحضره الفقیه به شکل مرسل بیان شده است ولی در مشیخه شیخ صدوق دو سند برای این روایت ذکر شده است. میدانید که کتب روایی ما برخی از آنها آخرش مشیخه دارد. یعنی روایات را سندش را و طریقش را بیان میکند. شیخ صدوق طریق اول را در مشیخه این طور بیان میکند: و ما کان فیه عن محمد بن سنان فقد رویتُه عن محمد بن علی عن عمّه محمد عن أبی القاسم عن محمد بن علی الکوفی عن محمد بن سنان.
این یک طریق که ذکر کرده است. یک سند دیگر که ما میخواهیم اینها را بررسی کنیم این است:
و رویتُه عن أبی عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن محمد بن سنان.
یعنی دو طریق را ذکر کرده است. شیخ صدوق در مشیخه میگوید آن چه که من از محمد بن سنان نقل میکنم در کتابم از این دو تا طریق است. طریق اولش را میخواهیم بررسی کنیم. طریق اول ضعیف است؛ چون حداقل محمد بن علیٍ الکوفی ضعیف است و توثیق ندارد. پس طریق اول رد شد. در رابطه با محمد بن سنان امروز میخواهم چند مطلب بگویم. محمد بن سنان روایات زیادی از ایشان نقل شده است حالا تعدادش را من نمیدانم. خود محمد بن سنان توثیق دارد یا ندارد، امروز یک بحث رجالی داریم که بحث رجالی هم خیلی مهم است. محمد بن سنان در موردش اختلاف است. برخی او را ضعیف دانستهاند و توثیق نکردهاند اما برخی او را توثیق کردهاند. .
تضعیف کنندگان محمد بن سنان
1. کسانی که تضعیفش کردهاند کشّی و نجاشی هستند. آدرس آن هم هست میتوانید مراجعه کنید[2] .
یک نکتهای هم اینجا بگویم بد نیست. کشّی یک رجالی داشته که آن رجال در دست ما نیست. شیخ طوسی آن رجال کشّی در دستش بوده است و مقداری از آن را انتخاب کرده که اسم آن را اختیار معرفة الرجال گذاشته است. این کتاب کتابِ کشّی نیست و جمع آوری از آن کتاب است توسط شیخ طوسی که البته اعتبار هم دارد و به آن عمل میکنند و در آن بحث است.
2. شیخ طوسی در الفهرست محمد بن سنان را تضعیف کرده است. طوسی، الفهرست، ص143. این تضعیف محمد بن سنان بود.
توثیق محمد بن سنان
اما توثیق محمد بن سنان از چند طریق است: 1. یک روایتی از امام باقر7 نقل شده که حضرت فرمودند: جزی الله صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم عنّی خیراً؛ خداوند به صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم جزای خیر دهد. از این روایت فهمیدند که محمد بن سنان مورد توثیق است. چون حضرت میفرماید: جزی الله خیراً، پس توثیق دارد.. این روایت در رجال علامه صفحه 189 ذکر شده است.
3. افرادی چون حسین بن سعید اهوازی ، فضل بن شاذان، احمد بن محمد بن عیسی از ایشان نقل روایت دارند. حالا که نقل روایت دارند چه میشود؟
یک مسلکی وجود دارد که هرگاه بزرگان از یک نفر نقل روایت کنند و در رابطه با آن شخص جرحی نرسیده باشد همین نقل بزرگان نشانگر توثیق اوست. صرف نظر از این مسلک آمدند و گفتند اصل اینکه بزرگان از ایشان نقل روایت دارند نباید ما شک کنیم که تضعیف محمد بن سنان درست نیست. چون بزرگان از ایشان زیاد روایت نقل میکنند چطور میشود؛ البته باید کثرت در نقل این بزرگان هم باشد نه اینکه مثلاً فقط یک روایت از او نقل کرده باشند.
. فردا یک بحث رجالی داریم در این بحث دقت داشته باشید. فردا میگوییم که تضعیف محمد بن سنان به چه علت بوده است.