درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی
1401/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ تفاوت علت و حکمت
بحث ما در رابطه با این بود دلیل ششم برای حرمت شبیه سازی اختلاط انساب است. از این رهگذر وارد یک بحث جدی شدیم که فرق بین علت و حکم چیست؟ یک نظریهای را ما بیان کردیم و قول مختارمان را هم بیان کردیم که العلة تعمم و لاتخصص؛ گفتیم برای اینکه یک دلیلی مخصص باشد یعنی مفهوم داشته باشد باید علیت و دخالت آن انحصاری باشد. اگر علت علتِ انحصاری باشد مفهوم دارد. یعنی اینکه علت انحصاری برای حرمت انار حموضت است. اگر علت انحصاری برای حرمت انار حموضت باشد و دیگر علت دیگری نباشد اینجا مفهوم دارد و مخصص هم نیست. مفهومش این است که اگر یک اناری حموضت نداشت این جایز الأکل است. چون علت انحصاری حموضت شد و این انار حموضت ندارد. پس مفهوم گیری میشود از آن اینکه فقط انار ترش أکلش حرام است ولی مفهومش این است که انار شیرین أکلش جایز است. اینجا یک نکتهای را عرض کنم که خیلی روی آن پافشاری داریم. از کجا بفهمیم که مولا در مقام بیان علت انحصاری است. یک معیاری به شما میدهیم که این معیار ضابطه مند نیست ولی معیار است. معیاری است که اگر آن معیار محقق شد میفهمیم که مولا در مقام بیان علت انحصاری است و اگر محقق نشد این را نمیفهمیم. یعنی این یک چیزی است که به اصطلاح قابل ارائه است. اما اینکه ضابطهمند باشد چون برگشتش به ظهور است و حالا میگوییم که ظهور اگر محقق شود ما علت انحصاری را میفهمیم و اگر محقق نشود که الان عرض میکنم علت انحصاری نمیفهمیم.
آن معیار چیست؟ معیار این است که اگر مولا در مقام بیان تمام العلل حکم باشد علت انحصاری از آن فهمیده میشود؛ چون مولا وقتی در مقام بیان تمام العلل باشد معنایش چیست؟ معنایش این است که اگر یک علتی بیان کرد آن علت انحصاری است. ممکن است دو علت یا سه علت بیان کند غیر از آن چه که بیان کرده علت دیگری نیست؛ چون در مقام بیان تمام العلل است. این معیار است. اگر این معیار مشخص شد ما میفهمیم که علت انحصاری است و مفهوم دارد و اگر این مطلب ظهور بر آن منعقد نشد مفهوم ندارد. این یک ضابطه خیلی قشنگی می شود. هر جا شک کردیم که آیا در مقام بیان تمام العلل است یا نه ما میگوییم که این کلام شارع مخصص نیست و مفهوم ندارد.
یک نکته عرض کنم که غالباً احتمال آن میرود و آن این است که مولا وقتی که یک علت حکمی را بیان میکند ممکن است علت متعارف را بیان کرده باشد. علت دیگری هم وجود دارد ولی چون متعارف نبوده آن را بیان نکرده است. علت متعارف یا بگویید علت غالبی را بیان کرده است؛ چون مولا موظف که نیست که علت حکم را به طور کامل بیان کند. شارع موظف نیست که علت حکم را به طور کامل بیان کند. گاهی علت را بیان میکند. علت چه چیزی را؟ علت متعارف را. یعنی مثلاً متعارف انار ممکن است که ترش باشد. مثلاً شارع آن علت متعارف که حموضت است را فقط بیان میکند. وقتی که شارع میآید علت متعارف را بیان می کند این علت احتمالش میرود. صرف همین احتمال که مولا در مقام بیان علت متعارف است همین احتمال باعث میشود که ما یقین نکنیم که علت، علت منحصره است. وقتی که یقین نکردیم پس مفهوم ندارد و مخصص نیست. پس اینکه مشهور میگویند: العلة تعمم و تخصص الحکمة لا تعمم و لا تخصص. ما العلة تخصصش را قبول نداریم و میگوییم العلة تعمم و لا تخصص؛ اینجا ممکن است یکی دوتا مناقشه شود. این دو مناقشه را میگویم که بحثمان کامل شود.
إن قلت: قبول داریم که تعلیل ظهور در علت تامه دارد و این علت تامه وقتی که احراز شود علت منحصره از دل این علت تامه در میآید. یعنی شما وقتی که علت تامه بودن را نتیجه گرفتید علت تامه مساوی با علت منحصره است. این یک اشکالی است که ممکن است در ذهن آقایان پیش بیاید. جواب آن هم روشن است.
جواب این است که این ملازم بودن علت تامه با علت منحصره که با هم فرق میکنند.
علت تامه یعنی علتی که دیگر نیاز به چیز دیگری برای به وجود آوردن معلول ندارد. این علت تامه میشود.
علت منحصره یعنی غیر از این علت، علت دیگری نیست. اصلاً علت تامه با علت منحصره فرق میکند. علت تامه در مقابل علت ناقصه است اما علت منحصره در مقابل علت غیر منحصره است. بله علت تامه با علت منحصره ملازم است بلکه در تکوینیات و در عالم فلسفه؛ یعنی وقتی یک علتی معلولی داشته باشد دیگر نمیتواند علت دیگری داشته باشد. توارد علتین بر معلول واحد محال است از نظر فلسفی علتی که یک معول را به وجود میآورد دیگر معنا ندارد که یک علتی دیگر همان معلول را به وجود آورد. توارد علتین علی معلول واحد محال است. این در عالم تکوینیات و عالم فلسفه است که علت تامه ملازم با علت منحصره است اما بحث ما راجع به اعتباریات است. احکام شرعی اعتباریات است نه تکوینیات. ما با امور تکوینی مواجه نیستیم بلکه با امور اعتباری مواجه هستیم. در امور اعتباری ممکن است یک معلولی چند علت داشته باشد. حرمت این شئ ممکن است علتش اسکار باشد، ممکن فساد بدن باشد. علاوه بر این ممکن است علت دیگری هم داشته باشد اینکه مشکلی ندارد. مثلاً حکم اعدام؛ ممکن است برای اعدام یک شخص ده علت وجود داشته باشد؛ لذا میگویند به ده بار اعدام محکوم شد. پس ممکن است یک معلول در عالم اعتباریات اگر اسم آن را معلول بگذاریم چند تا علت داشته باشد. ممکن هم هست که یک علت منحصره باشد. پس در عالم اعتباریات علت تامه ملازم با علت منحصره نیست. ممکن است یک شئ چند علت برای حرمتش باشد و ممکن است فقط یک علت برای حرمتش باشد. پس اگر یک علتی علت تامه بود لزوماً علت منحصره نیست. حموضت علت تامه نهی از أکل رمّان است؛ لا تأکل الرمّان لأنّه حامض. حموضت علت تامه میشود ولی ممکن است علت منحصره نباشد و یک علت دیگری هم برای حرمت أکل رمّان باشد. نتیجه میگیریم که هر جا احتمال میدهیم که علت تامه منحصره نباشد علت مخصص نیست و مفهوم ندارد. هر جا متوجه شدیم علت منحصره است مفهوم دارد. این قاعده کلی است برای مفهوم گیری. این را در ذهنتان داشته باشید. مفهوم داشتن باید انحصاری بودن در آن باشد. یعنی اگر شرط منحصر باشد مفهوم دارد و اگر علت، علتِ منحصره باشد مفهوم دارد. این خیلی مهم است در باب مفهوم گیری.
إن قلت: ممکن است کسی بگوید این کلام لا تأکل الرمان لأنه حامض به عنوان مثال ظهور دارد که انار شیرین است یا ترش است و غیر از این نیست. یعنی ظهور در یک تقسیم دارد. انار را به ترش و شیرین تقسیم کرده است. وقتی که ظهور در این مطلب دارد. بنابراین وقتی که میگوید لأنّه حامض مفهومش این است که انار شیرین حرام نیست. این کلام که تعلیل در آن است ظهور دارد که انار بر دو قسم است: یا شیرین است یا ترش است. وقتی که میگوییم ظهور دارد مستشکل میگوید وقتی که ظهور دارد در تقسیم انار بین انار ترش و انار شیرین، شارع یک قسم آن را بیان کرده که لأنّه حامض، گفته این انار که تقسیم به ترش و شیرین میشود، ترش آن حرام است. مفهومش این است که انار شیرین حلال است. من همیشه روش درسم این است که ابتدا آسانش را میگویم و بعد فنیاش را میگویم. ظهور این کلام در تقسیم بین شیرین و ترش اقتضا میکند که علت، علتِ سنخ الحکم باشد نه شخص الحکم که قبلاً توضیح دادم. پس این کلام مفهوم دارد و این حکم مفهوم دارد. این إن قلت مستشکل است.
جواب: این کلام ظهور در تقسیم ندارد. این لا تأکل الرمّان لأنّه حامض در مقام تقسیم نیست. این کلام در مقام بیان حرمت أکل انار ترش است و نمیخواهد انار را بین ترش و شیرین تقسیم کند. از کجا شما این مطلب را در آوردید که ظهور دارد. این ظهور که شما میگویی میدانی ناشی از چه می شود. ناشی از این است که ما یک انار ترش داریم و یک انار شیرین داریم. آن وقت خیال می کنی که شارع در مقام بیان تقسیم انار است به ترش و شیرین وإلّا اگر کسی تابحال انار ندیده باشد و نمیداند که انار تقسیم میشود بین تر شو شیرین یک انار به او میدهیم می بیند ترش است. بعد این کلام شارع را به این شخص بدهیم: لا تأکل الرمّان لأنّه حامض. در ذهن این شخص که تا الان انار شیرین را ندیده میآید که این کلام شارع تقسیم بین انار شیرین و انار ترش میخواهد بکند؟ نه، اینکه بین ما انار دو قسم شده، شیرین و ترش، این کلام شارع را که به ما میدهند ممکن است که در مقام بیان ترش و شیرین است وإلّا نخیر اصلاً این کلام ربطی به تقسیم انار ندارد. شاهدش هم اینکه اگر کسی نمیداند که انار ترش و شیرین دارد و فقط انار ترش را دیده است اگر این لام را به او بدهیم در ذهنش میآید که شارع انار را به ترش و شیرین تقسیم کرده است؟ نه این چنین چیزی ظهور ندارد.
پس الملخّص فی الکلام اینکه العلة تعمم را قبول داریم جناب مشهور، اما العلة تخصص را قبول نداریم و علت ظهور در مفهوم ندارد و ظهور در مخصصیت ندارد.