< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی

1401/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ اقوال علمای ادیان مختلف در مورد حرمت شبیه سازی

بحث ما راجع به شبیه سازی بود. ادله حرمت شبیه سازی را بیان می‌کردیم. دلیل سوم تغییر در خلقت الهی بود. ادعا بر این است که شبیه سازی مصداق تغییر در خلقت الهی است (صغرا). و تغییر در خلقت الهی حرام است (کبرا). نتیجه اینکه شبیه سازی حرام است.

مطالبی را در این زمینه بیان کردیم و بعد اشکال اول را هم بیان کردیم. اشکال اول که اشکال صغروی است و آن این است که یمکن أن یقال که شبیه سازی تغییر در خلقت الهی نیست. چون شبیه سازی در واقع بهره گیری از امکانات موجود در نظام آفرینش است. آیا استفاده کردن از امکاناتی که در آفرینش موجود است تغییر در خلقت الهی است؟ شبیه سازی در واقع گرفتن یک سلول غیرجنسی و ترکیب آن با تخمک است. آیا این مقدار از تصرف و عملیاتی شدن یک تکنولوژی در طبیعت تغییر در خلقت الهی محسوب می‌شود. به نظر می‌رسد که حداقل این است که در تطبیق تغییر در خلقت الهی در آن شک است. شک می‌کنیم که آیا تغییر در خلقت الهی است. حالا شاید شما بگویید إن قلت: تغییر در خلقت الهی چگونه است؟ یک مثال بزنید که تغییر در خلقت الهی شده باشد. من مثالی که برای عزیزان می‌زنم که تغییر در خلقت الهی است این است که اگر انسان به یک قدرتی برسد که بتواند انسانی را مسخ کند و تبدیل به یک حیوان دیگری کند این تغییر در خلقت الهی است. اگر بخواهیم مثالی برای تغییر در خلقت الهی بزنیم بر فرض که انسان به قدرتی برسد که بتواند مسخی درانسان و حیوان به وجود آورد این مصداق تغییر در خلقت الهی است. به همین دلیل است که به هر حال شک داریم که آیا این مصداق تغییر در خلقت الهی است یا خیر؟

اشکال دوم

اشکال دوم این است که دلیل بر حرمت تغییر در خلقت الهی این آیه شریفه قرآن بود که فرمود: فلیغیّرنّ خلق الله؛ ممکن است گفته شود که مراد از این فلیغیّرنّ خلق الله که توضیحش قبلاً گذشت تغییر در دین انسان باشد. یعنی مراد از خلق الله فطرت خدا گونه انسان است کما اینکه روایت داشتیم که حضرت فرمودند: مراد از تغییر در خلقت الهی در این آیه قرآن تغییر در دین است. یعنی شیطان دین بشر را ذتغییر می‌دهد. اگر مراد تغییر در دین باشد که اقتضای فطرت انسانی است یعنی مانع ایجاد کند برای تبلور این فطرت الهی. اگر این باشد ربطی به امثال شبیه سازی، پیوند اعضا و امثال ذلک ندارد؛ چون بحث ما در رابطه با تصرف در جسم است و این آیه در رابطه با تغییر در دین است. اگر این هم احتمال در آیه شریفه قرآن برود این اصلاً از محل بحث ما خارج می‌شود و استدلال به این دلیل ناکام می‌ماند و عمده دلیل هم همین آیه شریفه قرآن است که تغییر در خلقت الهی حرام است. این اشکال دوم بود.

اشکال سوم

اشکال سوم این است که لو سلّمنا که شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است و تغییر در خلقت الهی حرام است یعنی تغییر در سیستم طبیعت ایجاد کردن حرام است. همه اینها را بر فرض که ما قبول کنیم اما هر تغییر در خلقت الهی که حرام نیست؛ یعنی مطلق تغییر در خلقت الهی حرام نیست. چرا؟ برای اینکه آیه شریفه قرآن می‌فرماید: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا[1] ؛ این آیه شریفه قرآن هر تغییری را بیان نمی‌کند بلکه تغییری را بیان می‌کند که در مسیر اهداف شیطانی باشد. بر فرض که شبیه سازی تغییر در خلقت انسان و طبیعت باشد و تغییر در طبیعت و جسم انسان حرام باشد، اگر همه اینها را فرض کنیم درست باشد ولکن هر تغییری حرام نیست؛ تغییری که در مسیر شیطانی باشد و در مسیر اهداف ابلیس باشد چون در اول آیه دارد که: و لأضلّنّهم؛ شیطان می‌گوید: من مردم را گمراه می‌کنم و آنها را به آرزوهای دراز می‌کشانم؛ ولآمرنّهم و لأمنینّهم و لآمرنّهم فلیبتّکنّ آذان الأنعام، تا می‌آید فلیغیّرنّ خلق الله. این آیه شریفه قرآن، در واقع سیاق آیه در ارتباط با حرکت در مسیر شیطان است. بنابراین تغییر هم اگر حرام باشد تغییری است که در مسیر شیطان بوده باشد. این اشکال که اساساً سیاق آیه در رابطه با تغییر در خلقت الهی است که در مسیر اهداف شیطان باشد و شبیه سازی این گونه نیست و شبیه سازی که لزوماً در مسیر اهداف شیطان نیست. بله ممکن است شبیه سازی در مسیر اهداف شیطانی قرار گیرد ولی ذات این تکنولوژی این گونه نیست که در مسیر شیطان باشد. هر ابتکاری و هر تصرفی در عالم ممکن است با هدف شیطانی انجام شود ولی ذات آن عمل ممکن است ذو وجهین باشد؛ هم در مسیر اهداف الهی باشد و هم در مسیر اهداف شیطانی ممکن است قرار گیرد. بنابراین شبیه سازی تغییری نیست که در مسیر اهداف شیطانی باشد. این اشکال سوم بود.

اشکال چهارم

اشکال چهارم این است که اگر شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است و هر تغییر در خلقت الهی حرام است و بپذیریم که هر تغییر در خلقت الهی حرام است چه در مسیر شیطان باشد و چه در مسیر اهداف انسانی باشد حرام است و اصلاً تغییر در خلقت الهی حرام است؛ اگر این را قبول کنیم تخصیص اکثر لازم می‌آید؛ چون بسیاری از تصرفات در بدن انسان مثل جراحی زیبایی یا جراحی جداسازی دوقلوها، انواع ترکیب در سیستم گیاهان، تولید گیاهان جدید؛ مثلاً از یک گیاهی یک گیاه جدیدی را به وجود آورد با تصرف در آن؛ اگر تغییر در خلقت الهی حرام باشد همه اینها حرام می شود. اگر هر تغییری حرام باشد تغییر در ژن‌های گیاهان و میوه‌های مختلف و حبوبات اینها همه حرام می‌شود. چون تغییر است و اگر هر تغییری در سیستم طبیعت حرام باشد اینها همه حرام می‌شود و این تخصیص اکثر است. این درحالی است که هیچ کس قائل نیست که همه اینها حرام است. جراحی زیبایی هم حرام است. جراحی جداسازی دوقلوها هم حرام است. ترکیب ژن‌های گیاهان با خودشان و با یکدیگر اینها حرام است. چه کسی قائل است که همه اینها حرام است؟ این هم اشکال چهارم بود.

اشکال پنجم

اشکال پنجم این است که دلیل أخص از مدعاست. من خیلی روی این ادله فکر می کنم و دیدم أخص از مدعاست. این اشکال آخر ماست و نشانگر از موضوع شناسی ماست. یعنی اول انسان باید موضوع شناسی کند و بعد وارد بحث شود که ما این را انجام دادیم. چرا دلیل أخص از مدعاست. چون ما یک شبیه سازی درمانی داریم و یک شبیه سازی مولّد انسان داریم. بحث ما در شبیه سازی مولّد است و بیشتر روی همین تمرکز داریم که عبارت بود از این و مفصل قبلاً بیان کردیم که خلاصه اش این است که روی سلول جنسی یک عملیات پیچیده انجام می‌شود و تبدیل به یک انسان می‌شود و شبیه صاحب سلول می‌شود. این را به طور کامل ما در جلسه اول و دوم بیان کردیم. شبیه سازی درمانی این است که یک عضوی از بدن مورد شبیه سازی قرار می‌گیرد که این را هم قبلاً بیان کردیم.

این دلیل سوم که تغییر در خلقت الهی است آیا همه شبیه سازی‌ها را شامل می‌شود. یعنی همه شبیه سازی‌ها تغییر در خلقت الهی محسوب می‌شوند؟ این را باید ثابت کنیم. مثلاً تولید انسان از یک سلول با همان عملیات پیچیده بر فرض که بگوییم این شبیه سازی است، اما مثلاً عرض می‌کنم شبیه سازی درمانی که حالا یک عضوی از بدن توسط این شبیه سازی صورت می‌گیرد که در واقع تغییر در مسیر تولید انسان نخواهد بود.

یعنی همان زاد و ولد طبیعی موجود است و سر جای خودش هست و تولد انسان از مسیر طبیعی خودش خارج نمی‌شود. یعنی شبیه سازی مولّد را کنار بگذاریم. فقط شبیه سازی بعضی از اعضای انسان که درمانی است آیا این معنایش تغییر در خلقت الهی است. باید در این باره هم فکر کنیم. به نظرم این دلیل أخص از مدعاست. برخی از شبیه سازی‌ها مثلاً پوست انسان را شبیه سازی کنیم؛ این مثل همان جراحی زیبایی است. آیا این دلیل حرمت تغییر در خلقت الهی شامل شبیه سازی پوست بخشی از بدن انسان هم می‌شود؟ این واقعاً این طور نیست. یک تکه از پوست بدن انسان که سوختگی پیدا کرده و از بین رفته توسط شبیه سازی بازسازی شود. پس این دلیل اگر هم بر فرض درست باشد اشکال می‌شود که أخص از مدعاست. این هم دلیل سوم بود که بر حرمت شبیه سازی بیان کردیم که ما پنج اشکال را بر این دلیل بیان کردیم.

دلیل چهارم حرمت شبیه سازی: عدم مالکیت انسان نسبت به بدن

یک بحثی وجود دارد که آیا مالک حقیقی بدن که خداوند متعال که خالق هستی است آیا مالک اعتباری بدن هم هست؟ این یک بحثی است که به نظرم اگر یک مقاله‌ای در این زمینه نوشته شود بسیار خوب است. آیا خداوند متعال که مالک حقیقی انسان است مالک اعتباری هم هست؟ بحث بعد این است که آیا انسان هم در طول مالکیت خداوند یک مالکیتی برایش اعمال شده است یا خیر؟ یعنی انسان هم نسبت به خودش مالکیت دارد؟ مثل اینکه مالک خانه است. چگونه در خانه خودش تصرف می‌کند و مالک خانه خودش هست. آیا بر بدن خودش هم مالکیت دارد؟ به تعبیر دیگر آیا انسان حق تصرف در بدن خود را دارد؟ این نتیجه‌اش یکی است یا مالکیت اعتباری بر بدن خودش دارد و حق تصرف در بدن خودش دارد مانند اینکه حق تصرف در خانه خودش را دارد.

این یک بحثی است که ثمرات فقهی فراوانی دارد. ادعا بر این است که گفته می‌شود که شبیه سازی نوعی تصرف در بدن و جسم است. انسان یا به خودش یا به دیگری اجازه می‌دهد که در بدنش تصرف کند (صغرا). و تصرف در بدن و جسم در مالکیت انسان یا در محدوده حقوق انسان نیست(کبرا). پس شبیه سازی جایز نیست (نتیجه).

اینجا یک بحث صغروی داریم و یک بحث کبروی داریم. بحث صغروی آن این است که شبیه سازی جداسازی یک سلول از بدن یک انسان است یا جداسازی یک تخمک از بدن فرد مؤنث است و توضیحات آن را هم در جلسات گذشته عرض کردیم. پس صغرای قیاس این است که شبیه سازی یک نوع تصرف در جسم است؛ چون بالأخره یک سلول از بدن انسان جدا می‌شود. تصرف در بدن فقط این نیست که کلیه را از بدن خارج کنیم. همین مقدار که سلولی از بدن انسان هم خارج شود مصداق شبیه سازی است. کبرا این است که تصرف در جسم و بدن منوط به اذن خداوند است؛ چون خداوند مالک حقیقی انسان است و انسان که مالک حقیقی خودش نیست؛ پس باید مالک اعتباری باشد. انسان مالک حقیقی بدن خودش نیست بلکه اگر قرار است مالک باشد مالک اعتباری است و این بستگی به اذن مالک حقیقی که خداوند است دارد. یعنی بستگی به اعتباری دارد که مالک حقیقی قرار داده است. اگر خداوند اعتبار کرده و اذن داده که انسان در بدن خودش تصرف کند، این یک نوع ایجاد ملکیت اعتباری است. این دلیل می‌خواهد. یعنی ما باید دلیل بیاوریم که خداوند به انسان اذن داده و مالکیت، و مالکیت اعتباری برای انسان به وجود آورده یا ایجاد یک حقی کرده است. حالا یا ملکیت و یا حق. بالأخره نیازمند این است که انسان از طرف مالک حقیقی یک اذنی داشته باشد که إنشاء‌الله در جلسه آینده این را هم توضیح کاملش و هم اشکالاتش را بیان خواهیم کرد.


[1] سوره نساء آیه 119.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo