درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی
1401/07/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پزشکی/ شبیه سازی/ اقوال علمای ادیان مختلف بر حرمت شبیه سازی
بحث ما راجع به شبیه سازی بود و در ارتباط با ادله حرمت شبیه سازی بحث کردیم. دلیل دوم عبارت از این بود که شبیه سازی مخالف با یک سنت تکوینی در عالم خلقت است و آن عبارت از این است که فرزندآوری از طریق عملیات جنسی و بارداری زن صورت میگیرد و این شبیه سازی این سنت الهی را خدشه دار میکند؛ به ویژه اینکه اگر گسترش پیدا کند و وسیع از آن استفاده شود خوف آن می رود که لطمه شدیدی بر این سنت تکوینی الهی وارد شود. بنابراین از این جهت شبیه سازی حرام است.
چند اشکال در مورد این دلیل بیان کردیم. اشکال آخر را عرض می کنیم و بعد برویم سراغ دلیل سوم. اشکال آخر (اشکال چهارم) این است که این دلیل أخصّ از مدعاست.
توضیح مطلب: مدعا این است که شبیه سازی به طور مطلق حرام است و در واقع هر گونه شبیه سازی حکمش حرمت است، لکن این دلیل أخصّ از مدعاست. چون شبیه سازی بر دو قسم بود که در جلسات آغازین عرض کردیم که دو قسمش برای ما اهمیت دارد: 1. شبیه سازی مولّد. 2. شبیه سازی درمانی.
این دلیل بر فرض تسلیم به این دلیل و صحت این دلیل شامل شبیه سازی درمانی نمیشود. چون شبیه سازی درمانی مخالفتی با این سنت تکوینی بارداری زن از طریق ترکیب اسپرم و تخمک ندارد. شبیه سازی درمانی که حالا اسم دیگر آن شبیه سازی پژوهشی است این است که در واقع یکی از اعضای بدن را به شکل شبیه آن بازسازی کنند که توضیحش در گذشته بیان شد. این چه ربطی دارد با به وجود آمدن خلل و ایجاد مشکل برای سنت تکوینی الهی که بارداری از طریق ترکیب اسپرم و تخمک بود. شبیه سازی مولّد بله اگر این دلیل درست باشد فقط شبیه سازی مولّد را حرام میکند ولی شبیه سازی درمانی که توضیحش مفصّل داده شد شامل این شبیه سازی نمیشود. این هم اشکال آخر ما به این دلیل دوم.
دلیل سوم: شبیه سازی موجب تغییر در خلقت الهی
دلیل سوم برای حرمت اولی شبیه سازی این است که شبیه سازی موجب تغییر در خلقت الهی است.
توضیح مطلب: صغرا: شبیه سازی مصداق تغییر در خلقت الهی است. کبرا: تغییر در خلقت الهی حرام است.
نتیجه: پس شبیه سازی حرام است. در اینجا باید دو جور بحث داشته باشیم؛ به این صورت که آیا شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است. یک بحث کبروی هم داشته باشیم که تغییر در خلقت الهی به چه دلیل حرام است. ابتدا در رابطه با بحث کبروی به اصطلاح درس را پیش میبریم. آیه شریفه قرآن سوره نساء آیه 119 : وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا [1] ؛ از زبان ابلیس قرآن این مطلب را بیان میکند. آنکه شاهد بحث کبروی ماست عبارت است از: فلیغیّرنّ خلق الله. ولأضلّنّهم، یعنی منِ شیطان انسانها را گمراه میکنم. ولأمنینّهم، یعنی من انسانها را به آرزوهای دراز میکشانم و آنها را مبتلا به آرزوهایی که طول و دراز است مشغول میکنم تا از آخرت دور بمانند.
ولآمرنّهم فلیبتکنّ آذان الأنعام؛ در اینجا شیطان میگوید: من اینها را فرمان میدهم که گوشهای چهارپایان را بشکافند و بعد میگوید: ولآمرنّهم فلیغیّرنّ خلق الله؛ به اینها فرمان میدهم که خلقت الهی را تغییر دهند. از این آیه شریفه قرآن میفهمیم که تغییر در خلقت الهی حرام است. چون دارد میگوید من اینها را فرمان میدهم. امر شیطان هم که معلوم است که چیزی جز حرمت نمی آورد. البته بعدش دارد که: و مَن یتّخذ الشیطان ولیّاً من دون الله فقد خَسِرَ خسراناً مبیناً؛ که این ذیلش هم تأکید بر این است که این مواردی که آیه شریفه قرآن فرموده اینها دستورات شیطانی است. و کسی که شیطان را ولیّ خود قرار دهد خسران مبین در مورد او صدق میکند. خلاصه اینکه از این آیه شریفه قرآن غیر از حرمت چیزی به دست نمیآید.
قبل از اینکه ما به شاهدی که در رابطه با بحثمان است به او تکیه کنیم بپردازیم، این عبارت «فلیبتّکنّ» را من یک توضیحی بدهم. در زمان جاهلیت دچار خرافات شدیدی بودند. یکی از اینها که اسلام با آن مخالفت کرد در این آیه شریفه قرآن این بود که گوشهای چهارپایان را از ریشه در میآوردند یا قطع میکردند یا میشکافتند و این کار را که میکردند خوردن گوشت آنها حرام بود. البته این یکی از خرافات زمان جاهلیت بوده که حالا این یک مقداری تفصیل دارد که نمیخواهم وارد تفصیلش شوم. میخواستم این فلیتبّکنّ آذان الأنعام را ابتدائاً و اجمالاً معنا کنیم؛ چون ربطی به بحث ما ندارد وارد نمیشویم. البته در رابطه با فلیغیبرنّ خلق الله ؛ این قسمت از آیه شریفه دلالت میکند بر اینکه تغییر خلقت الهی حرام است. از اینجا میخواهیم دلیل را توضیح دهیم. تغییر خلقت الهی بر دو قسم است: 1. تغییر حسی. 2. تغییر معنوی. بنابراین تقسیمی که ما کردیم دو احتمال در این آیه شریفه می رودک 1. احتمال دارد که مراد از تغییر در اینجا تغییر معنوی باشد؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه شیطان این گونه بیان کرده که آن فطرت الهی انسان را تغییر میدهد. همان فطرتی که در آیه قرآن است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون[2] َ؛ که این فطرت الهی را که شیطان تغیر میدهد و نمیتواند ذات انسان را تغییر دهد ولی به حال تغییر میتواند نسبت به فطرت الهی که خدا پرستی و توحید است، انسان را از مسیر فطرت ذاتی منحرف کند، هرچند که ذات انسان تغییر پذیر نیست. منتها شیطان با آن قدرت وسوسهای که دارد و نفس امّارهای که در درون انسان وجود دارد و آن آرزوهایی که انسان دارد و پیروی از شهوات، از مسیر الهی منحرف میشود و در واقع پردهای روی فطرت الهی افکنده میشود. مثل اینکه جلوی خورشید شما حجابی قرار دهید. ذات خورشید که از بین نمیرود ولی انسانها از این نعمت الهی محروم میشوند. پس بنابراین تغییر معنوی این است که این گرایش انسان از توحید را یک گرایش دیگری جایگزین آن شود که گرایش به الحاد است. خداپرستی باید داشته باشد و توحید باید در وجودش وجود داشته باشد. بنابراین احتمال این آیه اینگونه معنا میشود که فلیغیّرنّ الله یعنی شیطان به وسیله وسوسه خودش تغییر در مسیر معنوی انسان به وجود میآورد و انسان را از توحید و خداپرستی منحرف میکند به سوی الحاد.
علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان میگوید مقصود از تغییر در خلقت الهی خروج از فطرت و ترک دین حنیف ابراهیمی است. ایشان میگوید فلیغیّرنّ خلق الله یعنی فلیغیّرنّ فطرت الله التی فطر الناس علیها. با آن توضیحاتی که دادیم.[3] البته یک روایتی هم در این زمینه داریم که ظاهراً از امام باقر است که مراد تغییر در خلقت الهی ذیل آیه فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ است. بعد میفرماید: مراد از تغییر در خلقت تغییر در دین است؛ یعنی همان تغییر معنوی که عرض کردم. این بحث هیچ ربطی به شبیه سازی و امثال ذلک ندارد. آیه قرآن اجنبی از بحث ما می شود؛ چون شبیه سازی و مانند آن مثل جراحی زیبایی، پیوند اعضا و... اینها اگر تغییر محسوب شوند تغییر در بدن و صورت و جسم انسان هستند و این آیه در رابطه با تغییر در معنویت انسان است.پس بنابراین بحث شبیه سازی ربطی به این آیه ندارد. 2. احتمال دوم این است که مراد از تغییر در خلق الهی یا فقط تغییر حسی باشد یا اطلاق داشته باشد و هم تغییر حسی و هم تغییر معنوی را شامل شود. اگر احتمال دوم را مطرح کنیم و قبول کنیم ارتباط با شبیه سازی پیدا میکند؛ چون ممکن است کسی بگوید کما اینکه در کلمات بزرگان شیعه و دانشمندان ادیان دیگر گفته شده که شبیه سازی یک نوع تغییر در آفرینش انسان است و تغییر در آفرینش حرام است. پس شبیه سازی حرام است.
اگر احتمال دوم را قبول کنیم ارتباط با بحث شبیه سازی پیدا میشود. ما در رابطه با این دلیل هم چند اشکال داریم (حداقل چهار اشکال) در رابطه با استدلال به این آیه قرآن؛
اشکال1: آیا شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است؟ چرا شما شبیه سازی را تغییر در خلقت الهی محسوب میکنید؟ ممکن است کسی بگوید شبیه سازی در واقع بهره بردن از امکاناتی است که در همین آفرینش وجود دارد. ما از امکاناتی که خودِ خدا در آفرینش قرار داده نسبت به نظراتی که داریم از همین امکانات استفاده میکنیم. مثلاً انسان بیاید و سلول غیر جنسی را (سلولی را از پوست انسان جدا کند) و با تخمک زن ترکیب کند؛ استفاده از این فرآیندی که خودِ طبیعت برای ما امکاناتش را فراهم کرده با این فرآیند پیچیده علمی شبیه سازی میشود و یک انسانی شبیه صاحب سلول به وجود میآید. این چگونه تغییر در خلقت الهی است؟ تغییر در خلقت الهی آیا صدق میکند یا خیر؟ ممکن است گفته شود خیر. این استفاده از استعدادهایی است که خدا در طبیعت قرار داده و انسان از این استعدادهای نهفته استفاده میکند. آیا این تغییر در خلقت الهی است؟ آیا قلمهزنی در گیاهان که در واقع یک نوع تغییر در مسیر طبیعی گیاهان بوده است و گیاهان به وسیله کاشت بذر به وجود میآمدند وقلمه زنی شاید در همه موارد یک کاری است که ساخته و پرداخته بشر است که در طبیعت این انجام میشود. مثلاً تغییر ژنهایی که در گیاهان، در حبوبات، در میوهها و در تراریخته ایجاد میشود آیا این تغییر در خلقت الهی محسوب میشود؟ آیا دستکاری در آفرینش الهی است؟
ما باید هر دلیلی را نسبت به خودش بحث کنیم. بحث این است که آیا شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است؟ حالا آثار و عواقب و پیامدهای این شبیه سازی چیست؟ ما همین دلیل را نسبت به خودش در نظر می گیریم و مدعا را نسبت به دلیل در نظر داریم. شبیه سازی در حیوانات هست و در گیاهان هست و فقط در انسان نیست. اینجا یک سؤال مهمی وجود دارد که آیا شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است؟ مثلاً جراحی پلاستیک، جراحی زیبایی تغییر در خلقت الهی محسوب میشوند؟ تغییر در خلقت الهی را باید معنا کنیم و باید ابتدا صغرای قیاس مشخص شود که آیا شبیه سازی تغییر در خلقت الهی است؟ به نظر میرسد که حداقل مشکوک است که آیا این مصداق تغییر در خلقت الهی است یا اینکه یک تکنولوژی است که بشر با استفاده از امکانات موجود در عالم از آن استفاده میکند و از این استعدادهای نهفته در درون خلقت و این شبیه سازی را انجام میدهد. الان اینکه انسان به فضا رفته، عوامل پیچیده جوّ را به وسیله تکنولوژیهایی که استعدادش را خودِ خداوند در انسان به وجود آورده شناخته و این سیر از زمین به آسمان و گذر کردن از جوّ این را هم بگوییم تغییر در خلقت الهی است. به نظر میرسد این گونه کارها و بعضی از مثالهایی که زدیم با شبیه سازی تفاوت دارد. ما نمیخواهیم بگوییم شبیه سازی فرآیند پیچیده تری نسبت به تغییرات دیگری است که در طبیعت انجام شده میباشد. شبیه سازی با قلمه زنی خیلی تفاوت دارد ولی بالأخره در یک سیر است و در یک مسیر است. به نظر میرسد که این تغییر در خلقت الهی محسوب نمیشود. این اشکال صغروی بود که عرض کردیم. سه اشکال دیگر باقی ماند که جلسه بعد عرض میکنیم.