درس خارج فقه استاد مقتدایی
89/01/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب القصاص (قصاص طرف حکم ثلث دیه از نظر تساوی یا عدم آن)
تذكر اخلاقي:
برخي آقایان از قبل از نوروز به مناسبت ايام نوروز درسها را تا بعد از سيزده تعطیل کرده بودند ما اعتراض میکردیم که چرا بدون وجه يك مدتي تعطیل بشود و خودمان قرار گذاشتیم بعد از سال تحويل زودتر درس را شروع کنیم و مسافرتی هم بودم با عجله و فشرده تمام کردیم و آمدیم که به درس برسیم هفته قبل (روز يكشنبه وسط هفته دوم سال جديد) وقتی آمدیم دیدیم آقایان تشریف ندارند بالاخره دو روز آمدیم با یک جمعیت کمی درس گفتيم امروز هم که بعد از تعطیلات سيزده روز هست و دیگر به اصطلاح روز کاري است باز هم میبینیم آقایان تشریف نیاوردند (هرچند همين مقدار تعطيلي نوروز خاص ايران است و حوزه ديگر كشورها چنين تعطيلاتي ندارند. و قديم حوزه قم نيز اين گونه بود كه شاگردان به هر قيمتي كه ميشد ميكوشيدند همواره زودتر از استاد سر كلاس حاضر شوند.) و از قبل از تعطيلات سال هم اطلاع رساني كرده بوديم كه با توجه به اينكه اول ساعت در درسهای حوزه همان ساعت زمستاني است و همزمان با تغيير ساعت در بهار درسهاي حوزه تغييري ندارد بلكه همواره در طول سال درسهاي حوزه بر اساس طلوع و غروب آفتاب است گويا يك يا دو نفر هم به حساب ساعت بهاره يك ساعت زودتر آمده بودند. اما درسهاي حوزه نوعا روی همین ساعت قدیم هست ما هم تبعیت کردیم سال گذشته هم همین طور بود سال گذشته هم ما تبعیت کردیم اما تغيير ساعت نميتواند عذر تلقي شود كه آقايان هفته دوم را آنگونه برخورد كنند و بعد از سيزده را هم اينگونه سرد برخورد كنند و بي توجه به درس باشند آيا امروز هم كه نيامدند عذرشان اين است كه ساعت عوض شده است؟
امسال را مقام معظم رهبری به نام همت مضاعف و کار مضاعف نام گذاري كردهاند این فقط برای آنهایی که ادارهای هستند و کار عادی دارند نیست بلكه همت مضاعف و كار مضاعف برای طلاب و محصلین و فضلا و اساتید هم هست واقعا باید برای تحصیل و تدریس و نوشتن تلاش بيشتر كرد. حیف است وقت انسان بگذرد و بیهوده تلف بشود هر کدام از شما عزیزان یک بررسی بکنید در همین ده پانزده روز تعطیلات نتیجه عمر شما چه چیزی بوده است چکار کردید؟ آدم وقتی فکر میکند میبیند بیهوده گذشته و حیف است عمر عزیز و گرانقدر و گرانبها بيهوده از دست برود در حالي که بقیة العمر لا قیمة له نمی شود برای باقيمانده از عمر قیمت حساب کرد مخصوصا اگر بتواند با دادن عمر علم به دست آورد و حيف است انسان اين گوهر گرانبها را از دست بدهد و در مقابل چیزی گیرش نیاید و مجانی و رایگان عمر را صرف بکند كه این خسارت است.
بحث فقهي: قصاص طرف:
بحث در مورد قصاص نفس و شروط قصاص نفس بود. گفتيم اولين شرط حریت و عبديت است از بحث عبد گذشتيم و در حر گفتيم چهار صورت دارد:
1- قاتل و مقتول حر باشند.
2- قاتل و مقتول حره باشند.
3- قاتل حر و مقتول حره باشد.
4- قاتل حره و مقتول حر باشد.
در صورت چهارم بحث داشتيم كه اگر زنی مردی را بکشد بدون اينكه از زن مازاد ديه دريافت كنند زن را قصاص می کنند زيرا «لا یجنی الجانی اکثر من نفسه»
[1]
جانی بیش از نفس خودش جنایتی نکرده است يعني يك نفس را كشته است حداكثر اين است كه نفسش را از او ميگيريم.
اما در مورد صورت سوم گفته بوديم اگر مردي زنی را کشت اولیاء آن زن در صورتي میتوانند تقاضای قصاص بکنند كه نصف دیه مرد را بدهند در ادامه بحث با اينكه بحث در قصاص عضو نبود اما به تناسب اينكه مرحوم صاحب جواهر
[2]
وسط قصاص نفس بحث قصاص طرف را مطرح كرده بود و نيز صاحب شرايع
[3]
و مسالك
[4]
همين بحث را در وسط قصاص آوردهاند امام در تحرير تبعيت كردهاند و لذا قصاص طرف در مورد زن و مرد را بررسي كرديم
[5]
و گفتيم اگر زنی عضوی از اعضای مرد را از بین ببرد مثلا دست او را ببرد يا پای او را قطع کند يا انگشتی از او قطع کند يا گوش او را قطع کند و مجني عليه مطالبه قصاص كند همان عضو زن را قطع میکنند یا جرح وارد میکنند بدون اینکه چیزی اضافه به آن مرد بدهند.
دليل بحث از قصاص طرف قبل از پايان قصاص نفس:
چنانچه از سابق گفتيم در قصاص نفس اگر اولياء زن خواستند قصاص كنند و مرد را به عنوان قصاص بكشند بايد نصف ديه يك مرد را بپردازند و بعد قصاص كنند. در قصاص طرف هم تا ثلث ديه مرد زن و مرد مساوي هستند يعني اگر مرد يك يا دو يا سه انگشت زن را قطع كرد زن ميتواند يك يا دو يا سه انگشت جاني را به عنوان قصاص قطع كند و مازاد ديه بدهكار نيست اما اگر مردي چهار انگشت يك زن را قطع كرد چون از ثلث ديه مرد بيشتر ميشود يرجع الي النصف این زن اگر بخواهد ديه بگيرد ديه دو انگشت را ميگيرد و اگر بخواهد قصاص کند یجوز له اختیار دارد بگوید چهار انگشت من را قطع کردی چهار انگشت تو را قطع میکنم منتهی نصف دیه چهار انگشت را باید بدهد اگر دیه میخواهد بگیرد بیست تا شتر دیه میتواند بگیرد كه دیه دو تا انگشت است يعني دیه چهار انگشت مرد چهل شتر است و دیه زن نصف است پس بیست شتر میتواند دیه بگیرد پس ویژگی قصاص اطراف این است که در قصاص اطراف دیه زن و مرد تا به ثلث نرسیده مساوی است از ثلث به بالا قصاصا و دیتا زن نصف مرد است و دليل ما در مورد تساوي تا ثلث روایت ابان ابن تغلب
[6]
و چند روايت صحيحه
[7]
[8]
بود که خوانديم.
در برابر قول مشهور كه ميگفت تا ثلث مساوي و خود ثلث و بيشتر نصف ميشود به مرحوم شیخ
[9]
نسبت داده شد كه میفرماید تا ثلث و خود ثلث مساوی هستند و بعد از ثلث نصف ميشود و دو روایت موثقه ابن ابي يعفور
[10]
و صحيحه حلبي
[11]
هم به عنوان مستند كلام شيخ مطرح بود كه خواندیم كلام مرحوم شیخ را توجيه كرديم.
بررسي مستند قول شيخ:
اکنون به دو دلیلی که برای قول منسوب به شیخ مطرح شده بود میپردازیم.
مرحوم شیخ براي اثبات اينكه در قصاص طرف تا خود ثلث، زن و مرد مساوي هستند و اگر بيشتر از ثلث شد نصف ميشود به دو روايت ابن ابي يعفور و حلبي تمسک میکند.
ميگوييم روایاتی که دلیل قول مشهور بود و ميفرمود اذا بلغ الثلث نصف می شود آن روایات هم اکثر بود عددا و هم اصح بود سندا و دو روايتي كه مستند قول شيخ است یکی از آنها صحیحه است و یکی موثقه است پس از اينكه فقط دو روایت است اقل عددا است و از اين جهت كه يكي موثقه و ديگر صحيحه اصح سندا نيست آنها از نظر عدد بیشتر بود از نظر سند اصح بود و قول مشهور به علاوه بر این روایات منطبق با فتوای مشهور نيز بود پس اکثر عددا اصح سندا منطبق است با فتوای مشهور، قدرت و قوتی ايجاد كرده است كه قول شيخ نميتواند با آن مقابله كند و در تعارض، اقوي و اصح مقدم است. علاوه بر این دو روایتی که مستند فتوای مرحوم شیخ هست قابل حمل و توجیه است زیرا آن روایاتی که مستند مشهور است میگوید «اذا بلغ الثلث» نصف می شود این روایت مستند كلام شيخ میگوید «اذا جاز الثلث» نصف میشود ممكن است بتوانيم بگوییم مراد از «اذا جاز الثلث» همان «اذا بلغ الثلث» است زيرا اذا بلغ يعني یکی از مصاديق نصف شدن دیه زن و مرد رسیدن به ثلث است و اذا جاز يعني یکی ديگر از مصادیق آن این است که از ثلث تجاوز کند. ما به این تصریح دست نمیزنیم يعني وقتي میگوید «اذا جازت الثلث صیرت دیة الرجال فی النصف» دیه زن نصف دیه مرد میشود يعني یکی از موارد نصف شدن تجاوز از ثلث است و آن موردي هم که صريح است در اذا بلغ بر صراحت باقي است و ميگوييم يكي ديگر از موارد نصف شدن اين است كه روي خود ثلث باشد نتيجه اين ميشود كه كلام مرحوم شيخ مخالف مشهور نيست.
مرحوم صاحب جواهر
[12]
میفرماید: «ولولا شهرة نسبة الخلاف إلى النهاية لأمكن القول بأن النص بالتجاوز عن الثلث فيها إنما وقع مسامحة أو نظرا إلى كون البلوغ إلى الثلث من دون زيادة ولا نقيصة من الأفراد النادرة غاية الندرة» اگر شهرت نداشت که كلام مرحوم شیخ مخالف مشهور است ما از عبارت شیخ مخالفت نمیفهمیدیم اما متاسفانه بین علما شهرت پيدا كرده است که مرحوم شیخ در این مسأله با مشهور مخالف است.
عبارت شيخ ميگويد «تتساوی جراحتهما» جراحت زن و مرد مساوی است «ما لم یتجاوز ثلث الدیة» تا زماني که تجاوز از ثلث نکرده باشد بعد از آن قاعدتا باید بگوید «اذا تجاوز» نصف میشود اما فرمود
[13]
«فاذا بلغ الثلث نقصت المرئة ویزید الرجل» همین که به ثلث رسید ديه زن کم میشود و ديه مرد دو برابر میشود در حاليكه اگر مراد این بود که میزان تجاوز از ثلث است باید بعد از جمله ما لم یتجاوز مساوی هستند بفرمايد اذا تجاوز عن الثلث آنوقت نقصت المرئة. پس جمله ما لم یتجاوز را مسامحتا گفته است.
بعلاوه مرحوم صاحب جواهر می گوید شاید چون رسيدن به حد ثلث خیلی نادر است که جنایت طوری باشد که دیه آن بشود ثلث دیه خیلی نادر است زيرا معمولا یا کمتر است یا بیشتر مواردی که در کتاب الدیات گفته باشند این مثلا 33 شتر دیه آن است که بشود سر ثلث خیلی نادر است چون نادر بوده ایشان نفرموده است که تتساوی جراحت زن و مرد مادامی که از ثلث رد نشود چون ثلث نادر است فرموده است ما لم یتجاوز كه عدم تجاوز کثیر است کثیرا ما تجاوز میکند دیه آن مواردی که تجاوز از ثلث دارد کثیر است میگوید نصف میشود اما اذا بلغ الثلث وقتی به ثلث رسید نصف میشود پس حق و قول اقوی همان قولی است که مشهور دارند که بگوییم مادامی که به ثلث نرسیده دیه زن و مرد مساوی است هم قصاصا مساوی است اگر سه انگشت زن را قطع کرده باشد سه انگشت مرد را قطع میکنیم و هم دیتا مساوی هستند. حتي در کتاب الدیات داریم اگر سیلی زد به صورت زن زد و قرمز شد فرق نمیکند مرد باشد یا زن دیه آن یک شتر است بعضی جاها میگوید مثلا کبود شده است ضربهای زده به صورت او به دست او به بدن او کبود شده است شش شتر دیه دارد چند دینار اینها همه مساوی هستند تا برسد به ثلث از ثلث به بالا دیه زن نصف دیه مرد ميشود وقتي مرد چهار انگشت زن را قطع کرده است زن مخیر است میخواهد چهار انگشت را قطع کند ولی باید دو انگشت دیه بدهد مثل اینکه در نفس اگر مرد را میکشت نصف دیه میداد اگر دیه بخواهد بگیرد دیه دو انگشت باید بگیرد.
بحث بعدي اين است كه قطع شدن چهار انگشت مثلا با يك ضربه ملاك است يا ملاك اين است كه چهار انگشت قطع شود جدا جدا یا یک دفعه تفاوتی ندارد.
این بحث را بگذاریم برای فردا.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد
[1] وسائل الشیعة 29: 80، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح1، ط آل البیت.
[2] جواهر الکلام 42: 85، ط دارالکتب الاسلامیة.
[3] شرایع الاسلام 4: 1006، ط استقلال طهران.
[4] مسالک الافهام 15: 96، ط المعارف الاسلامیة.
[5] مرحوم آقاي خويي تبعيت نكردند و قصاص طرف را در پايان قصاص نفس آورده اند.
[6] وسائل الشیعة 29: 352، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب44، ح1، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعة 29: 164، کتاب القصاص، ابواب قصاص طرف، باب1، ح3، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعة 29: 163، کتاب القصاص، ابواب قصاص طرف، باب1، ح2، ط آل البیت.
[9] النهایة : 773، ط دارالکتاب العربی.
[10] وسائل الشیعة 29: 164، کتاب القصاص، ابواب قصاص الطرف، باب1، ح4، ط آل البیت.
[11] وسائل الشیعة 29: 165، کتاب القصاص، ابواب قصاص الطرف، باب1، ح6، ط آل البیت.
[12] جواهر الکلام 42: 88، ط دارالکتب الاسلامیة.
[13] النهایة : 773، ط دارالکتاب العربی.