درس خارج فقه استاد مقتدایی
89/01/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب القصاص (قصاص طرف حکم ثلث دیه از نظر تساوی یا عدم آن)
گفتیم همانند قصاص نفس بین زن و مرد که مرد را به واسطه کشتن زن قصاص میکنند و زن را به جهت کشتن مرد قصاص میکنند؛ قصاص اطراف هم بین زن و مرد ثابت است. یعنی اگر مردی دست زنی را قطع کند برای خاطر دست آن زن دست مرد قطع میشود و اگر زنی دست مردی را قطع کند برای خاطر آن مرد از زن قصاص میکنند و دست او را قطع میکنند. در این شبههای نیست منتهی بحث در این است که آن ردی که به عنوان فاضل دیه در قصاص نفس بود در قصاص طرف هم ثابت است یا نه؟ و در پاسخ گفتیم؛ اگر مردی دست زنی را قطع کند در مقابل آن زن میتواند قصاص کند و فاضل دیه بدهکار نیست یعنی نمیتوان گفت چون دیه دست مرد پانصد دینار است و دیه دست زن دویست و پنجاه دینار است پس زن که قصاص را انتخاب کرد باید دویست و پنجاه دینار به عنوان فاضل دیه بپردازد. چنانچه اگر یک زن دست مردی را قطع بکند آن مرد میتواند به عنوان قصاص دست زن را قطع کند و فاضل دیه طلبکار نیست. یعنی نمیتواند بگوید چون دیه دست من دو برابر دیه دست زن است پس حال که یک دست زن را به عنوان قصاص قطع کردم دویست و پنجاه دینار نیز باید دریافت کنم. تا به اندازه پانصد دیناری بشود که از دست دادهام. البته در قصاص نفس هم اگر مردی زنی را کشت یا اگر زنی مردی را کشت اولیاء دم آن مرد یا زن اگر قصاص را انتخاب کردند اولیاء مرد حق ندارند علاوه بر نفس قاتل چیز اضافه به عنوان تفاضل دیه طلب کنند یا اولیاء زن چیزی به عنوان تفاضل دیه بدهکار نمیشوند اگر قصاص مرد را انتخاب کردند. زیرا «لا یجنی الجانی اکثر من نفسه»
[1]
یک جانی بیش از نفس خودش جنایت نمیکند بالاترین عقوبت این است که در مقابل جنایتش او را بکشد.
در قصاص عضو هم عین همان حرف میآید اگر این زن دست مرد را قطع کرد آن مرد میآید دست این زن را قطع میکند و نمیتواند بگوید میخواهم به عنوان قصاص دست یک زن را قطع کنم در حالیکه ارزش آن نصف مرد است پس شما اولیاء زن ما به التفاوت بدهید. میگوییم همانطور که در نفس نبود اینجا هم نیست این مرد تنها کاری که به عنوان قصاص میتواند بکند این است که دست آن زن را قطع بکند اما نمیتواند چیزی هم اضافه بگیرد. در مقابل اگر مردی دست زنی را قطع کرد و این زن میخواهد دست مرد را به عنوان قصاص قطع بکند ارزش جنایت محقق شده یعنی قطع دست زن دویست و پنجاه دینار است این زن میخواهد در برابر دویست و پنجاه دینار دست یک مرد را قطع کند که ارزش آن پانصد دینار است لذا میگوییم باید مازاد بدهد و مازاد دیه یک دست زن تا دیه یک دست مرد ربع دیه یک مرد یعنی دویست و پنجاه دینار است. پس زن اگر خواست به عنوان قصاص دست مرد را قطع کند باید دویست و پنجاه دینار مازاد بپردازد. منتهی تفاوت بین قصاص عضو و قصاص نفس این است که در قصاص نفس بدون قید مازاد را محاسبه میکنند. اما در قصاص عضو تا ثلث مازاد به صورت مساوی محاسبه میشود یعنی تا دیه زن به ثلث دیه مرد نرسید زن و مرد با هم مساوی هستند اگر جنایتی که مرد روی این زن واقع ساخته است از ثلث دیه مرد بیشتر باشد دیه زن به نصف تبدیل میشود. دلیل مسأله روایت بود که یک مورد از آن را خواندیم و مجددا همان را به طور خلاصه بررسی میکنیم.
1- ابان بن تغلب
[2]
: در روایت ابان بن تغلب خواندیم.
اگر مرد یک انگشت یک زن را قطع کرد در مقابلش یک انگشت مرد را قطع میکنند چون دیه یک انگشت مرد کمتر از ثلث دیه انسان کامل است اگر بخواهد دیه بگیرد ده شتر دیه میگیرد.
اگر دو انگشت زن را قطع کرد و زن بخواهد دیه بگیرد دیه آن مساوی است یعنی بیست شتر میگیرد و اگر بخواهد زن قصاص کند دو انگشت مرد را قصاص میکند.
اگر مرد سه انگشت زن را قطع کرد و زن بخواهد دیه بگیرد دیه آن سی شتر است که هنوز به ثلث صد شتر نرسیده است و اگر بخواهد قصاص کند سه انگشت مرد را قصاص میکنند.
اگر مرد چهار انگشت زن را قطع کرد و زن خواست دیه بگیرد طبق روال باید بگوییم دیهاش چهل شتر است اما چون چهل شتر از یک سوم صد شتر بیشتر است یرجع الی النصف از اینجا دیه زن نصف میشود یعنی اگر خواست برای چهار انگشت دیه بگیرد بیست شتر دریافت میکند. و اگر بخواهد در مقابل چهار انگشت قطع شدهاش مرد را قصاص کند فقط دو انگشت مرد را قطع میکند.
البته ممکن است بعداً بگوییم میتواند دیه دو انگشت را بدهد و هر چهار انگشت را قصاص کند و شاید دلیل مساوی بودن تا ثلث این باشد که چون زیاد اتفاق میافتد که مردان جراحات جزئی بر زنان وارد میکنند و با کتک زدن معمولا به کمتر از ثلث بر زن جنایت میکنند و اعضای بدن آنها را زخم میزنند لذا گفتند مساوی است با مرد که مرد مواظب باشد اینکار را نکند شاید از ظلم و جنایت نسبت به زنها جلوگیری شود چون مرد معمولا یک سیلی میزند یک مشتی میزند یک چاقویی میزند یک چوبی میزند دیه آن به ثلث نمیرسد مادون ثلث که هست می گوید مساوی است تا مردها کمتر به این جنایت دست بزنند اما معمولا خود مردها به بیش از ثلث جراحت وارد نمیکنند یعنی کمتر از ثلث جزء جنایتهای رایج مردها است و بیشتر از ثلث قلیل است از ثلث بالا به حالت عادی برمیگردد و نصف است.
2- صحیحه جمیل بن دراج
[3]
«قال سألت اباعبدالله(ع) عن المرئة بینها وبین الرجل القصاص؟» از امام پرسیدم آیا بین زن و مرد قصاص هست «قال نعم» امام فرمود بله قصاص هست «فی الجراحات حتی یبلغ الثلث سواء» در جراحات و زخمهایی که رد و بدل میشود تا به ثلث برسد به طور مساوی قصاص هست «فاذا بلغت الثلث» وقتی به ثلث رسید «ارتفع الرجل وسفلت المرأة» به ثلث که رسید دیه مرد اضافه میشود و دیه زن تنزل پیدا میکند.
از عبارت «اذا بلغت الثلث» بدست میآید حکم خود ثلث مساوی نیست بلکه نصف میشود. اطلاق روایت ممکن است قصاص نفس را برساند ولی از جوابی که امام میدهد معلوم میشود که سوال از قصاص اطراف بوده است نه قصاص نفس لذا امام قصاص اطراف را جواب دادند.
3- صحیحه ابی بصیر
[4]
«سألت ابا عبدالله(ع) عن الجراحات» از امام صادق(ع) در مورد جراحاتی که بین زن و مرد هست پرسیدم «فقال» امام فرمود «جراحة المرئة مثل جراحة الرجل حتی تبلغ ثلث الدیة» دیه جراحات مرد و دیه جراحات زن تا به ثلث نرسیده مساوی است «فاذا بلغت ثلث الدیة سواء اضعفت جراحت الرجل ضعفین علی جراحة المرئة» اگر جراحت دقیقا به حد ثلث رسید جراحت مرد دو برابر جراحت مرئه میشود «وسن الرجل وسن المرئة سواء» یک دندان مرد با یک دندان زن مساوی است اگر مرد یک دندان زن را شکست او میتواند قصاص کند یک دندان مرد را به عنوان قصاص بشکند.
4- حسنه ابی بصیر ابوبصیر روایت دیگری هم دارند که حسنه است. البته مشهور از این روایات تساوی جراحات در اطراف بین زن و مرد تا نرسیده به ثلث را استفاده کردند یعنی روی خود ثلث دیه زن نصف میشود.
در مقابل این قول مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه فتوایی داده است و در نهایه
[5]
فرمود زن و مرد در جراحات و دیه جراحات مساوی هستند اذا تجاوز عن الثلث نگفت اذا بلغ الثلث تا حال طبق نظر مشهور و بر اساس روایات می گفتیم اذا بلغ الثلث یعنی خود ثلث جزء موارد نصف شدن است اما ایشان میگوید اذا تجاوز عن الثلث یعنی در خود ثلث هم مساوی است مرحوم شیخ در نهایه بر این فتوی به دو روایت تمسک میکند.
1- موثقه ابن ابی یعفور
[6]
«سألت اباعبدالله(ع) عن رجل قطع اصبع امرأة» از امام صادق(ع) در مورد مردی که انگشت یک زن را قطع کرد پرسیدم «قال تقطع اصبعه» امام(ع) فرمود انگشت آن مرد به عنوان قصاص قطع میشود «حتی تنتهی الی ثلث» تا وقتی به ثلث برسد «فاذا جاز الثلث اضعف الرجل» هرگاه از ثلث تجاوز کرد رجل دو برابر مرئه میشود.
ملاحظه میفرمایید تعبیر «فاذا جاز الثلث» نشان میدهد بعد از ثلث نصف میشود یعنی روی خود ثلث تساوی است.
2- صحیحه حلبی
[7]
«قال سئل ابوعبدالله(ع) عن جراحات الرجال والنساء فی الدیات والقصاص» از امام در مورد جراحاتی که در دیه و قصاص بین مردها و زنها واقع میشود پرسیدند. (معمولا جراحات باعث دیه میشود اما گاهی باعث قصاص نیز هست) «فقال» امام فرمود «الرجال والنساء فی القصاص» زنها و مردها در قصاص «السن بالسن» دندان مرد در مقابل دندان زن مساوی است «والشجة بالشجة» در شجه مساوی است (شجاج آن جرحی است که به سر و صورت وارد میشود در بدن جرح میگویند در سر و صورت شجة میگویند اصطلاحا در شجه یک زخمی به سر و صورت زنی وارد کرده است میتواند آن زن عین همین را به او قصاص بکند یا دیه آن را بگیرد) «والاصبع بالاصبع سواء» (کلمه سواء قید هر سه مورد دندان، شجه و اصبع است) یک انگشت مرد در مقابل انگشت زن قصاص میشود «حتی تبلغ الجراحات ثلث الدیة» تا برسد به ثلث «فاذا جازت الثلث» اگر جراحات از ثلث تجاوز کرد و بیشتر شد «صیرت دیة الرجال فی الجراحات ثلثی الدیة ودیة النساء ثلث الدیة» اگر از ثلث تجاوز کرد دیه مرد دو ثلث میشود و دیه زن یک ثلث میشود یعنی دیه مرد دو برابر دیه زن میشود.
ملاحظه بفرمایید این هم با تعبیر «اذا تجاوز» آمده است که نشان میدهد بعد از گذشت از ثلث نصف میشود و در خود ثلث مساوی است.
مناقشه در فتوای شیخ:
از عبارت مرحوم شیخ در نهایه استظهاری میشود که شاید مراد مرحوم شیخ هم همان قول مشهور باشد زیرا عبارت شیخ در نهایه دو پهلو است مرحوم شیخ فرمود «تتساوی جراحتهما» جراحت زن و مرد مساوی است «ما لم تتجاوز ثلث الدیة» تا زمانی که از ثلث دیه تجاوز نکرده باشد.
البته اگر ما باشیم و این عبارت میگوییم یعنی هرگاه از ثلث تجاوز کرد نصف میشود پس اگر به خود ثلث هم برسد باز مساوی هستند چون تجاوز نکرده است بعد میفرماید «فاذا بلغ ثلث الدیة نقصت المرئة» با توجه به عبارت قبلی که فرمود «ما لم تتجاوز»؛ باید بگوید «فاذا تجاوز» در حالی که میفرماید «اذا بلغ الثلث» پس معلوم میشود مراد ایشان از آنجایی که میگوید مساوی هستند مادامی که تجاوز نکرده است بیان یک فرد از آنجایی است که مساوی هستند و نمیخواهد بگوید تجاوز ملاک است لذا مفهوم آن را که میآورد نفرمود «اذا تجاوز» فرمود «اذا بلغ الثلث» پس لعل مراد خود مرحوم شیخ هم این است که ثلث میزان است هرگاه به ثلث رسید نصف میشود و در تجاوز از ثلث هم به طریق اولی تنصیف میشود اما بررسی دو روایتی که میتوانست مستند فتوای شیخ باشد برای بحث بعدی انشاءالله.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد
[1] وسائل الشیعة 29: 83، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح10، ط آل البیت: «عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله (عليه السلام) في المرأة تقتل الرجل، ما عليها؟ قال: لا يجني الجاني على أكثر من نفسه.»
[2] وسائل الشیعة 29: 352، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب44، ح1، ط آل البیت: «عن أبان بن تغلب قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): ما تقول في رجل قطع إصبعا من أصابع المرأة، كم فيها؟ قال: عشرة من الإبل، قلت: قطع اثنتين؟ قال: عشرون، قلت: قطع ثلاثا؟ قال: ثلاثون، قلت: قطع أربعا؟ قال: عشرون قلت: سبحان الله يقطع ثلاثا فيكون عليه ثلاثون، ويقطع أربعا فيكون عليه عشرون؟! إن هذا كان يبلغنا ونحن بالعراق فنبرأ ممن قاله ونقول: الذي جاء به شيطان، فقال: مهلا يا أبان هذا حكم رسول الله (صلى الله عليه وآله)، إن المرأة تعاقل الرجل إلى ثلث الدية، فإذا بلغت الثلث رجعت إلى النصف، يا أبان انك أخذتني بالقياس، والسنة إذا قيست محق الدين.»
[3] وسائل الشیعة 29: 164، کتاب القصاص، ابواب قصاص طرف، باب1، ح3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة 29: 163، کتاب القصاص، ابواب قصاص طرف، باب1، ح2، ط آل البیت.
[5] النهایة : 773، ط دارالکتاب العربی: «ويقتصّ للرّجل من المرأة، وللمرأة من الرّجل ويتساوى جراحهما ما لم يتجاوز ثلث الدّية. فإذا بلغت ثلث الدّية نقصت المرأة وزيد الرّجل. وإذا جرح الرّجل المرأة بما يزيد على الثّلث، وأرادت المرأة أن تقتصّ منه، كان لها ذلك، إذا ردّت عليه فضل ما بين جراحتيهما. وإن جرحت المرأة الرّجل، وأراد أن يقتصّ منها، لم يكن له عليها أكثر من جراحة مثلها، أو المطالبة بالأرش على التّمام.»
[6] وسائل الشیعة 29: 164، کتاب القصاص، ابواب قصاص الطرف، باب1، ح4، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعة 29: 165، کتاب القصاص، ابواب قصاص الطرف، باب1، ح6، ط آل البیت.