درس خارج فقه استاد مقتدائی
88/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 21: «لو کان فی بیته طعام مسموم فدخل شخص بلا إذنه فأکل و مات فلا قود ولا دیة، و لو دعاه إلی داره لا أکل الطعام فأکله بلا إذنه منه و عدوانا فلا قود»
دو فرع در مسائل قبل گفته شد، یک فرع این بود که یک کسی «قدم إلیه المسموم» یک غذای مسمومی را جلوی یک نفر می گذارد و به او تعارف می کند، مثلاٌ شخصی بنام «زید» منزلش می آید، او هم غذای مسموم جلوش می گذارد یا در یک مهمانی و در یک مجلس عمومی این کار را میکند یعنی غذای مسموم را جلوی زید میگذارد یا این آدم با زید هم سفرند و در مسیر راه، غذای مسموم را به او میدهد «قدم إلیه المسموم» یک طعام مسمومی را جلوی کسی(زید) میگذارد و به تعارف می کند، او هم آن بر می دارد و می خورد. این فرع اول بود.
فرع دوم این بود که «شخص» در خانهی کسی میردود و غذای اورا مسموم می کند و خودش از آنجا بیرون میآید. پس فرع دوم این شد که شخص داخل منزل دیگری میشود و غذا را مسموم می کند و سپس از خانهی او بیرون آید، مثلاٌ سر یخچال طرف را باز می کند، میبیند که داخل یخچال غذا هست، آب هست، آب یا غذا را مسموم میکند و خودش بیرون میرود. یا در محل کار و محل کسب کسی یا در دفتر کسی این کار را می کند و سپس از آنجا بیرون میرود، آنگاه صاحب خانه یا دفتردار می آید و آن غذای مسموم را بدون اینکه روحش از مسموم بودنش آن داشته باشد، می خورد و میمیرد، این هم فرع دوم بود که در جلسهی قبل خواندیم.
بحثی را که در این جلسه میخواهیم بررسی کنیم، این است که «شخص» در منزل خودش یک غذای مسمومی دارد، خودش از خانه بیرون میرود، دیگری بدون اینکه اذنی از صاحب منزل گرفته باشد، وارد خانهای او میشود، اما اینکه با چه قصد و هدفی وارد خانهی او میشود، این جهتش به ما تاثیری در بحث ما ندارد، ممکن است به قصد دزدی داخل خانه او شده باشد یا به قصد باز رسی یا با نیت و قصد دیگری.
«علی أیّ حال» بدون اینکه اجازه و اذنی از طرف صاحب خانه داشته باشد، داخل خانهی او می شود و میبیند که غذایی در آنجا هست.یا شربتی در آنجا گذاشته شده یا میوهای هست، به هوس میافتد و بدون اذن میوه را بر می دارد و می خورد و میمیرد «أکل و مات» آیا در این فرض صاحب منزل که درخانهی خودش یک غذای مسمومی بوده، حالا با هر انگیزه و نیتی که درست کرده گذاشته، ما به این جهتش کاری نداریم، یک شربتی را مسموم کرده و خودش از خانه بیرون رفته، کسی بدون اذن و بدون اطلاع او، وارد خانهاش میشود و می بیند غذایی در آنجا است در حالی که خبر از مسموم بودنش آن ندارد، غذا را بر می دارد و می خورد و موجب مرگ او می شود آیا صاحب خانه که غذای مسموم را در داخل خانه اش گذاشته است و اطلاع از کسی که در خانه اش میآید ندارد، ضامن است یا نه، قصاص یا دیه دارد یا نه، آیا قصاص و دیه ای به عهده اش است یا نه؟ میفرماید: « فلا قود و لا دیّة» یعنی نه قصاص دارد و نه دیه. چرا؟ برای این که این «شخص» آمدنش در خانه بدون اذن و عدوانی بوده. پس این آدم فعل حرام مرتکب شده که داخل خانه طرف شده و تازه میبیند یک غذائی آنجا هست و آن را بر میدارد و می خورد. این هم یک عدوان دیگری است، یعنی با دو تا عدوان، دو تا تعدّی، تا دو تا ظلم نسبت به خانهی دیگری، نسبت به مال دیگری، موجب مرگش شد، در اینجا استناد قتل به خودش است که عدوانا در خانهی مردم آمده و بدون اذن غذا را برداشته است و خورده فلذا استناد قتل به خودش است، یعنی این قتل هیچ ربطی به صاحب منزل و آن کسی که این سم را در این غذا ریخته پیدا نمی کند، بلکه عرفا می گویند که این «آدم» قاتل خودش است، یعنی خودش رفته و غذای مسموم را خورده و مرده است ولذا ربطی به صاحب خانه ندارد حتی اگر این صاحب خانه بداند که یک کسی در خانهاش میآید، یعنی میداند ممکن است کسی ظلما و برای برای تعدّی و تجاوز در خانهاش میآید یا برای سرقت می آید تا مالی را بر دارد و برود، این یک غذایی را میگذارد که اگر یک دزدی آمد، دیگر لازم نباشد که با آن رو به رو بشود و با او بجنگد، بلکه غذایی را میگذارد که شاید غذا را بخورد و بمیرد. حتی اگر با این نیت غذا را مسموم کند که ممکن است شخصی برای دزدی یا تجاوز در خانهاش بیاید، مثلاٌ کنید به صاصب خانه اطلاع داده شده که فردی گفته که من در غیاب فلانی، می خواهم وارد خانهی فلانی بشوم و فلان کارها را انجام بدهم، این «شخص» غذایی را مسموم میکند و می گذارد، آنگاه خودش از خانه بیرون می رود، آن طرف هم از فرصت استفاده میکند و وارد خانهی او میشود، حالا با هر انگیزه ای که وارد خانه میشود، خواه برای سرقت می آید یا برای کار دیگر میآید، در هر صورت وارد خانهی او میشود و می بیند که در آنجا غذایی گذاشته شده،منتها نمیداند که مسموم است ولذا آن را می خورد و میمیرد، باز اینجا می گوییم که ولو می دانست که بناست شخصی عدوانا وارد خانهاش بشود، علم او که این شخص می آید در خانهی من باعث این نمی شود که این قتل مستند به او بشود، چون او بدون اذن وارد خانهی این آدم شده و از آن غذا خورده و مرده و لذا قتل مستند به صاحب خانه نمیشود. پس اگر همین گونه تصادفا غذای مسموم را یک شربت مسمومی را در خانه اش گذاشته، و کسی تصادفا در خانهاش آمد، میگوییم: «لا قصاص و لا دیة» اگر صاحب خانه میداند که کسی در خانهاش میآید ، او هم یک غذای مسموم را می گذارد، طرف تصادفا غذای مسموم را برداشت و خورد و مرد، علم به اینکه شخصی در خانهاش میآید و غذای مسموم را میخورد، باعث این نیست که بگوییم که او قاتل است، فرض کنید خود این شخص عدوانا وارد شده، عدوانا و بدون اذن غذا را خورده، در اینجا قصاص و دیه به عهدهی آن شخصی (که غذا را مسموم کرده) نیست.
مرحوم صاحب جواهر این فرض را دارد و می فرماید: «لو قصد قتله بذلک» اگر اصلا قصدش این است که این را بکشد، یعنی غذای مسموم را میگذارند تا آن دزد یا آن ظالمی که در خانهاش میآید، بخورد و بمیرد قصد این را دارد ولو این قصد را هم داشته باشد، باز در عین حال آن عملش عدوانی است، ورودش در خانه بلا اذن و عدوانی و غصب است، اکلش هم همین گونه است، در عین حال بعضی ها اشکال کرده اند که اگر قصد داشته باشد، صاحب جواهر فرموند : «لا قصاص و لا دیة» ولو این قصد را داشته باشد، یعنی «لو قصد قتله» عبارت صاحب جواهر این است:«لو قصد قتله بذلک لم یکن علیه شیء » قصد دارد که اگر دزدی آمد بخورد و بمیرد، قصد کشتن او را دارد، ایشان فرمود که «لم یکن علیه شیئ» برای اینکه آن ظالما آمده است در حالی که حق نداشت عدوانا بیاید، و باز حق نداشت غذا را بخورد، حالا که خورده است، چیزی بر گردن صاحب خانه نمیآید یعنی نه قصاص بر گردنش میآید و نه دیه.
بعضی ها ایراد می گیرند و میگویند حالا که قصاص را قائل نشدیم، لا اقل دیه را بگیریم وبگوییم که اینجا دیه هست، چون قتل مستند به آن می شود، این هم یک فرض است و بعید نیست که بگوییم که دیه دارد و قصاص ندارد، ولی مرحوم صاحب جواهر می فرماید که «لم یکن علیه شیئ علی أیّ حال» این یک فرع است که غذایی را مسموم میکند و در خانه اش می گذارد، شخصی بدون اذن و اطلاع وارد خانه اش میشود و غذای مسموم را می خورد و میمیرد. حضرت امام فرمود در اینجا نه قصاص دارد و نه دیه. چون این قتل به او استناد پیدا نمیکند.
فرع دوم این است که طرف را دعوت میکند،یعنی از یک آقایی دعوت می کند که امشب در خانهی ما تشریف بیاورید تا دور هم بشینیم وبا هم صحبت کنیم. یعنی برای غذا دعوت نمی کند بلکه برای این دعوت میکند که بیا یک چای با هم بخوریم، آن طرف هم آمد و تصادفا نگاه کرد به تاقچهی اتاق که یک میوهای آنجا گذاشته شده یا یک شربتی گذاشته شده یا غذایی در آنجا گذاشته شده، بدون اینکه از مسموم بودن او اطلاق داشته باشد، او را برداشت و خورد و مرد.
بنابراین، مثل فرع اولی نیست که بلا اذن آمده باشد بلکه دعوت شده و با اذن آمده، اما دعوت برای خوردن غذا نشده است، این تصرفش در غذا بلا اذن است، صاحب کاری داشت و از خانه بیرون رفت و ایشان را ترک کرد، این آدم دید که کنار تاقچه میوه ای است، آن را برداشت و خورد در حالی که مسموم بود یا شربتی بود و خورد و مرد، آیا در اینجا قصاص دارد یا نه؟ حضرت امام می فرماید: «فلا قود» قصاص ندارد، ما یک وقتی از مکه آمده بودیم، حضرت آیة الله گلپایگانی در منزل ما تشریف آورده بودند و در ضمن صحبتهایش این قضیه را نقل کردند و فرمودند: که ما یک بار منزل یک آقایی رفتیم و یک پسر بچهی کوچکی در آنجا نشسته بود، هرگاه این آقا بیرون می رفت بیرون که چای بیاورد، این بچه میآمد دوتا ، سه تا از این شیرنیها را برمیداشت و می رفت یک کناری مینشست یواش یواش می خورد کسی هم متوجه نمی شد، دو باره این پدر رفت که چای بیارود، دوباره این پسر آمد و چندتا از این شیرینیها را برداشت و رفت یواشکی نشست و شروع به خوردن کرد، من پیش خودم گفتم که وقتی ما از این اتاق بیرون برویم، این آدم میآید و میبیند که شیرنیها نصف شده است و لذا فکر میکند که ما برداشتیم، ایشان فرمود که من همین طوری در فکر بودم که بلأخره یکطوری به صاحب منزل بفهمانم، فرمودند همین که خواستیم از خانه بیرون برویم،جلوی در خانه به صاحب منزل گفتم که امشب به این بچه غذا ندید که بخورد، چون زیاد شیرینی خورده حالش بهم میخورد ، فرمودند با این کلام خودمان را بری کردیم از این که صاحب خانه فکر کند که ما شرینیها را خوردیم، حالا در اینجا این شخص بیرون رفت تا برگردد، مهمان هم این از فرصت استفاده کرد و این غذایی مسموم یا شربت مسموم یا میوهی مسموم را بالای طاقچه گذاشته شده بود، برداشت و خورد و مرد، یعنی بلا اذن خورد، آیا قصاص دارد یانه ؟ می گوییم که این قتل مستند به خودش است،چون بدون اذن غذا را خورد. بله! اگر صاحب خانه او گفته بود بخور، صاحب خانه سبب قتل بود، ولی این گونه نیست بلکه او فقط غذا را مسموم کرده است، قصد این هم اصلا نداشته که او بخورد ولذا حضرت امام میفرماید:« فلا قود » قصاص ندارد.
ظاهر این عبارت که «و لادیة» نفرمود، این است که دیة دارد،اما قصاص ندارد، یعنی ظاهر عبارت بر این مطلب اشعار دارد. چون این شخص با اذن و اجازه وارد خانهی او شده، او غذای مسموم را در دسترس قرار داده بدون اینکه تذکری به این آدم داده باشد و حال آنکه حقش بود که یک اطلاعی میداد، وقتی که هیچ اطلاعی نداده است، از این رو میتوانیم بگوییم که قتل تقریبا به او استناد پیدا می کند، ولی عمد نیست چون قصد قتل این را نداشت، اما استناد قتل به او بعید نیست ولذا بعید نیست که بگوییم دیه به گردنش میآید و لذا عبارت امام هم اشعار به این مطلب دارد، یعنی ولو حضرت امام به این مطلب تصریح نفرموده که:« و لا دیة»، ولی ظاهر کلامش به این مطلب اشعار دارد. چطور؟ چون فرمود:« فلا قود» قصاص ندارد، ولی احتمال دارد که دیه داشته باشد، یعنی بعید نیست که بگوییم دیه دارد و میتوانیم بگوییم که استناد قتل به او داده میشود، منتها قتل عمد نیست، بنابر این دیه دارد.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد