درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
در مسأله12 بحث در این است که اگر شخصی رگ دست[1] کسی را قطع کند و خونریزی شود بمیرد در بیان حکم مسأله چهار صورت متصور است:
صورت اول:«لو فصده و منعه عن شدّه» اگر رگ دست (یا رگ جائی از بدن) کسی را قطع کرد و از پانسمان و بستن رگ جلوگیری کرد و شخص مضروب بر اثر خونریزی از دنیا رفت بلاشبهه قتل عمد است زیرا گرچه خود فصد فی نفسه کشنده نیست و اگر بعد از قطع رگ با پانسمان یا محکم بستن رگ خونریزی قطع شود مضروب زنده میماند. اما فعل قطع رگ به ضمیمه اقدام قاطع رگ در جلوگیری از معالجه و پانسمان ممایقتل غالباً میشود و از مصادیق قتل عمد است و فیه القصاص و قصاص دارد.
صورت دوم:«لو فصده و ترکه» اگر رگ کسی را قطع کند و مانع معالجه نشود اما خود آن شخص مضروب با انتخاب و اختیار خودش تخاذلاً و به سوء اختیار رگ را نبندد و خونریزی ادامه پیدا کند تا بمیرد حکمش نظیر جریان القاء فی النار است قصاص و دیه ندارد. زیرا میتوانست فوری جلو رگ را بگیرد و این خونی که دفع شد و موجب مرگ شد مستند به خود مضروب است خودش باعث مرگ خودش شد یعنی اعان علی نفسه و خودکشی کرد البته در این فاصله زدن رگ، و ترک معالجه تخاذلاً اگر خسارتی وارد شد به عهده آن فاصد است مثلاً با چاقو رگ دست را قطع کرده است و این جنایت و ظلم است و فرض این است که قصد قتل نبوده و فعل هم کشنده نیست لذا باید دیه همین فصد را بدهد.
پرسش: ممکن است گفته شود بین ترک مداوا در مطلق جرح با ترک مداوا در بریدن رگ چه فرق است؟ آنجا شخصی به یک انسان چاقو میزند و او میتواند مداوا کند تا با بخیه کردن جلو خونریزی گرفته شود و اگر ترک مداوا کرد تا مرد بالاتفاق علما میگویند شخص چاقو کش ضامن قتل است و اگر عمدی بود قصاص و اگر غیرعمد بود دیه دارد. اینجا هم که فصد کرده و رگ را بریده است و مضروب با سوء اختیار معالجه نکرد و مرد علی القاعده باید مثل صورت چاقوکشی، قصاص یا دیه داشته باشد در حالیکه میگوییم لادیة و لاقصاص.
پاسخ: رگ زنی شبیه چاقوکشی نیست بلکه رگ زنی نظیر القاء فی النار است. در چاقوکشی و ایجاد جراحت، جرح مقتضی مرگ است لولا المانع؛ یعنی اگر با بخیه کردن و مداوا مانع قتل را ایجاد کند این جرح کشنده نیست. و اگر بسوء اختیار خودش معالجه نکرد نمیتوانیم بگوییم مرگ مستند به ترک معالجه است. بلکه میگوئیم با ایجاد جرح مقتضی موجود شد و اگر با مداوا مانع میآمد مرگ نبود ولی چون مانع مفقود بود مقتضی اثر خودش را کرد پس مرگ مستند به جرح است نه ترک مداوا و چیز جدیدی پیش نیامده است که موجب مرگ بشود؛ بلکه همان جرح موجب مرگ است. البته شخص مجروح به خاطر اینکه رعایت حفظ جان خودش را نکرده و مانع مرگ خویش نشد عاصی است و بر این کار عقوبت میشود و مرگ مستند به همان جرح است.
اما فصد مانند القاء فی النار است که دو مرحله دارد مرحله اول وقوع در آتش یا پاره شدن رگ و مرحله دوم بقاء در آتش و سوختن یا ادامه خونریزی و مرگ که مرحله اول چون به اختیار شخص افتاده در آتش یا مضروب نبود این ملقی یا رگ زننده ضامن است و مرحله دوم چون به سوء اختیار مضروب بود خودکشی محسوب میشود و قصاص یا دیه ندارد.
صورت سوم: اگر رگ را برید و مانع معالجه نشد اما میدانست که مضروب قادر بر معالجه نیست مثلاً بچه است و نمیداند اگر رگش قطع شد باید آنرا محکم ببندد یا بزرگ است اما از این آگاهی برخوردار نیست اینجا مرگ مستند به فصد کننده است و مثل آن فرضی است که شخصی را در دریا یا در آتش بیندازد و بداند که آن شخص نمیتواند از آتش بیرون بیاید ولو آتش آن قدر سوزانندگی ندارد که ممایقتل باشد اما این فعل به ضمیمه علمش به عجز آن شخص؛ ممایقتل است.
اینجا هم خود فصد موجب قتل نیست ولی این فعل فصد به ضمیمه عجز شخص ممایقتل است و قصاص دارد.
صورت چهارم: اگر رگش را قطع کرد و برای معالجه آزادش گذاشت اما اطلاع نداشت که این مضروب عاجز است و قدرت معالجه ندارد. (در این صورت مثل این است که نمیدانست مریض است و با عصا یک ضربه بر او زد و باعث مرگش شد) فکر میکرد یا معتقد بود که مضروب عاجز نیست و میتواند خودش را نجات بدهد پس فعل ممایقتل غالباً نیست لذا در این صورت چهارم تفصیل میدهیم و میگوئیم اگر ولو رجاءً قصد قتل داشت و میخواست بکشد و تصادفاً هم مرد گرچه فصدی که انجام شد نوعاً کشنده نبود اما چون قصد قتل داشت عمد است و فیه القصاص.
و اگر قصد قتل نداشت میگفت انشاءالله میرود معالجه میکند و نمیدانست که مضروب عاجز است؛ قتل شبه عمد است و فیه الدیه باید دیه بدهد.
مسأله13«لو القینفسه من علوّ علی انسان» شقوقی دارد که انشاءالله فردا بحث می کنیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد
[1] فصد قطع رگ است و تفاوتی ندارد که رگهای هر جای بدن باشد مثلاً پا یا گردن و یا هر جای دیگر