درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
صورت سوم از صور قتل عمد این بود که قصد قتل ندارد ولی آلت قتاله است قصد کشتن ندارد ولی با یک ابزار کشنده میزند یا فعلی انجام می دهد که غالبا قتل بر آن مترتب است. و در بیان همین مثالها و برای بیان دلیل گفتیم
1- کسی که میداند که اگر یک گلوله به کسی شلیک کرد به جای حساس می کشد در عین حال یک گلوله شلیک می کند و می گوید من قصد قتل نداشتم و میخواستم بترسانم یا تادیب بکنم[1] گفتیم صاحب جواهر فرمود در این صورت هرچند قصد قتل نداشت اما به خاطر وجود قصد تبعی قتل عمد است.
مرحوم آقای خویی[2] فرمود کسی که مثلا با یک میله آهنی بزرگ میزند به سر کسی و خودش هم توجه دارد که زدن به فرق کسی با این میله آهنی نوعا کشنده است؛ گرچه بگوید قصد بالاصالة ندارم میخواهم بترسانم و تادیب بکنم اما لاینفک عن قصد القتل منتهی قصد قتل تبعی پیدا میشود نه بالاصالة.
2- صحیحه حلبی و ابی الصباح الکنانی[3] جمیعا عن ابی عبدالله(ع) در این روایت حلبی و ابیالصباح به طور جداگانه از امام صادق پرسیدند«قالا سئلناه عن رجل ضرب رجلا بعصا فلم یقلع عنه الضرب حتی مات هر دو میگویند در مورد شخصی که با عصا در یک مرحله انسانی را آن قدر زد که مرد؛ پرسیدیم «ایدفع الی ولی المقتول» آیا این قاتل را تحویل اولیاء مقتول بدهیم «فیقتله» تا او را بکشند؟ یعنی آیا قتل عمد است و قصاص دارد؟ «قال نعم» امام فرمود آری پس امام تایید کردند که این قتل قتل عمد است.
ملاحظه میفرمائید امام هم تایید کردند که قتل عمد است و برای قصاص، قاتل را تحویل اولیاء دم میدهند «ولکن لایترک یعبث به» نباید در اختیار اولیاء دم بگذارند که آنها با او بازی بکنند یعنی همانگونه که او با عصا مرتب زد تا کشت اینها هم بگویند ما میخواهیم تلافی کنیم و یکی با مشت بزند یکی با عصا بزند یکی با سنگ بزند او را با زجر بکشند «ولکن یجیز علیه بالسیف» اجاز یعنی اسرع یعنی با یک ضربت با شمشیر او را بکشند. از اینکه با عصا زد نشان میدهد قصد قتل نداشت اما زدن با این کیفیت نوعا فعل کشنده است و لذا امام دستور قصاص دادهاند.
3 و 4- دو روایت دیگر داریم[4] تقریبا مضمونش با روایت قبلی یکی است در روایت قبلی فرمود «لمیقلع عنه الضرب» در این دو روایت میگوید «فلم یرفع عنه الضرب» پس در سه روایت که هر سه صحیحه است امام در مورد کسی که بدون قصد با آلت غیرقتاله اما با فعلی که نوعا کشنده است کسی را بکشد حکم قصاص صادر کردهاند.
5- صحیحه فضل بن عبدالملک[5] بحث ما در مورد جملهای است که در صدر روایت مرحوم صدوق آورده است.
جریان از این قرار است که صاحب وسائل ابتدا روایت فضل بن عبدالملک را نقل میکند سپس میفرماید «و رواها» همین روایت را مرحوم صدوق نقل کرد و در صدر روایت اضافه کرده است «اذا ضرب الرجل بالحدیدة فذلک العمد» اگر کسی را با آهن بزند و بکشد قتل عمد است.
بررسی عنوان «حدیده» ابتدائا به ذهن میرسد اذا ضرب الرجل بالحدیدة برای جایی است که قصد قتل ندارد ولی آلتی که با آن آلت زده آهن و کشنده است در همین راستا لازم است تذکر دهیم؛ همین کلمه حدیدة در روایت دیگر در ردیف عصا و حجر و وکزة آمده است لذا به قرینه سیلی یا عصا یا حجر میگوییم مراد از حدیدة که در ردیف آنها آمده است یعنی حدیدة صغیرة یک تیکه آهن کوچک تا با قرار گرفتن در ردیف سیلی زدن تناسب داشه باشد و اینجا که حدیدة تنها و مستقل آمده است «ضرب رجلا بالحدیدة» مراد از حدیدة یک قطعه آهن کبیرهای است که کشنده است. در اینجا برای استدلال به روایت مقدمتاً دو استظهار لازم است.
اولاً باید بگوییم مراد از حدیدة یعنی یک حدیده کبیرهای که آلت قتاله است.
ثانیاً مراد فعلی است که نوعاً کشنده است.
این دو استظهار این روایت مدرک قول سوم میشود که اگر کسی بدون قصد قتل و با آلت کشنده انسانی را بکشد قتل عمد حساب میشود هر چند این استظهار کمی تقریبا ابهام دارد ولی استظهاری است که به ذهن بعضی رسیده است که اینکه امام فرمود «اذا ضرب الرجل بالحدیدة فذلک العمد» این قتل عمد حساب میشود. با این مقدمه میگوئیم شکی نیست اگر قصد قتل داشته باشد و حدیدة هم یک قطعه آهن بزرگ باشد قطعا قتل عمد است و جای سوال نیست زیرا پیداست اگر کسی را با قصد قتل آنهم با یک آهن کبیرهای به سرش بزنند قطعا قتل عمد است. پس مورد روایت باید جائی باشد که ارتکاب قتل بدون قصد قتل و با آلت قتاله انجام شده است تا در اجرای حد شبهه ایجاد شود و امام با اعلان عمدی بودن قتل رفع شبهه کند. پس اقوی این است که صورت سوم قتل عمد است حتی مرحوم صاحب جواهر[6] فرمود بین متاخرین خلافی نیست و همگان این صورت را قتل عمد میدانند. مرحوم آقای خویی[7] و مرحوم شهید در مسالک[8] همه این را قتل عمد میدانند. مرحوم امام هم این صورت را جزء قتل عمد شمردند و در کتاب دیات چند مثال برای همین فرض که قصد قتل ندارد اما آلت کشنده است مطرح میکند.
در مسئله چهار از مسائل اقسام قتل میفرماید.
مثال اول: «لو ضربه بعصا ولم یقلع عنه حتی مات فهو عمد و ان لمیقصد القتل» اگر با عصا در یک مرحله آن قدر بزند که طرف زیر ضربات بمیرد گرچه قصد قتل نداشته باشد قتل عمد است چون فعل کشنده است.
مثال دوم: و کذا لو منعه من الطعام والشراب فی مده لایحتمل فیه البقا» اگر یک کسی را در یک اتاق زندانی کند و اجازه ندهد آب و غذا به او برسد و این عمل تا مدتی ادامه پیدا کند که نوعا در آن مدت انسان از گرسنگی و تشنگی میمیرد در این صورت اگر قتل اتفاق بیفتد قتل عمد است چون گرچه قصد قتل ندارد اما فعلش کشنده است.
مثال سوم: «لو رماه فقتله فهو عمد و ان لمیقصده» اگر گلوله به طرف کسی شلیک کند و او را بکشد گرچه قصد قتل نداشته باشد قتل عمد است. زیرا تیر از آلات کشنده است.
پس از صور قابل تصور در قتل سه صورت عمد است:
1- قصد قتل دارد و آلت قتاله است.
2- قصد قتل دارد و آلت قتاله نیست.
3- قصد ندارد ولی آلت قتاله است.
صورت چهارم[9] قصد قتل ندارد آلت هم قتاله نیست مثلا با یک وسیلهای که کشنده نیست مثل همین تازیانه یا سیلی یا چوب کوچک میزند «اما اتفق القتل» تصادفا فعل او منتهی به مرگ میشود آیا این عمد است یا عمد نیست؟ فیه قولان؛
قول اول: مرحوم صاحب جواهر میفرماید عمد است علی الاقوی و عدم الخلاف بین متاخرین را ادعا میکند مخالفی ندارد و عن الغنیه الاجماع علیه و ابن زهره نیز ادعای اجماع کرده است. مرحوم امام در کتاب الدیات در مسئله سه می فرماید اذا قصد فعلا لایحصل به الموت غالبا اگر یک فعلی انجام دهد که غالبا کشنده نیست مثلا یک سیلی میزند یا مثل معلم با یک چوب به دست یا به پای شاگرد میزند «و لم یقصد القتل» و قصد قتل هم ندارد. «کما لو ضربه بسوط خفیف او حصاد و نحوها فاتفق القتل» مثل اینکه با یک تازیانه سبک یا با سنگریزه و نظیر آن بزند اما تصادفا طرف مرد «فهل هو عمد او لا؟» آیا این صورت چهارم عمد است یا عمد نیست؟ «فیه قولان اشبههما الثانی» دو قول و اشبه ثانی است که قتل عمد نیست. تنها مخالف مرحوم شیخ است که در کتاب مبسوط میفرماید صورت چهارم عمد است. مرحوم شیخ میفرماید ما در قتل تابع قصد نیستیم ما جنازه را میبینیم فرض این است که شخصی ولو با سوط خفیف عدواناً انسانی را کشت گرچه میگوید قصد قتل نداشتم و واقعا هم قصد قتل نداشته بود.
مناقشه در کلام شیخ: مرحوم شیخ با اینکه صریحا روی موارد عدم قصد قتل بحث دارد به چند روایت تمسک میکند که ظهور در مورد قصد قتل دارد در حالیکه ایشان میفرماید از آن روایات، عدم قصد قتل را استفاده میکنیم اما بر تمسک شیخ به روایات ایراد وارد است در نتیجه میگوییم روایات حمل می شود به آنجایی که با قصد قتل مرتکب ضرب با آلت غیرقتاله شد. ایشان میفرماید قصد نداشته است ما میگوییم بر صورت قصد قتل محمول است یا میگوییم روایت مطرود است و مشهور از آن اعراض کردند و به آن روایات عمل نکردند. بنابراین آن استظهار عرفی شیخ مخدوش است ما میگوییم همانجایی که فعل کشنده نیست قصد قتل هم ندارد عمد حساب نمیشود زیرا آنهایی که میگویند عمد نیست در این جهت فرق نمیگذارند که عدوان باشد یا مجوز داشته باشد میگویند در این صورت کسی که قصد قتل ندارد فعلی هم که انجام داد کشنده نیست شبه عمد است.
برای صورت چهارم به چند روایت تمسک میشود
1- فضل بن عبدالملک (صدر روایت آن بود که از صدوق نقل شد) ذیل روایت میفرماید «سئلته عن الخطاء الذی فیه الدیة والکفارة» از امام در مورد آن قتل خطایی که دیه دارد که شبه عمد میشود (نه آن خطایی که خطای محض است) پرسیدم «اهو ان یعتمد ضرب رجل و لایعتمد قتله» آیا قتلی است که قصد ضرب دارد ولی قصد قتل ندارد «قال نعم» امام فرمود بله این قتل قتل عمد نیست قتل شبه عمد است که دیه دارد «قلت أرمی شاة فاصاب انساناً» میخواهم به یک گوسفند بزنم به نفس محترمهای اصابت میکند «قال ذلک الخطاء الذی لاشک فیه» این خطای محض است که دیهاش با عاقله است.
2- صحیحه ابی العباس و زراره قال «ان العمد ان یتعمده و یقتله» عمد آن است که قصد کشتن دارد «فیقتله بما یقتل مثله» با آلت قتاله میکشد این عمد است «والخطا ان یتعمده ولایرید قتله» قصد او را دارد میخواهد بزند اما قصد قتل ندارد آلت هم کشنده نیست. امام فرمود این خطای شبه عمد است
3- صحیحه ابی العباس عن ابی عبدالله(ع) قال «قلت له ارمی الرجل بشیئ الذی لایقتل مثله» به طرف انسانی چیزی مثلا یک سنگ کوچک پرتاب میکنم و این موجب قتلش میشود «قال» امام فرمود «هذا خطا» این قتل خطایی است.
البته این صورت چهارم خطای شبه عمد نام دارد مثلا قصد طبیب معالجه است نمیخواهد بکشد کاری هم که میکند نوعا کشنده نیست معمولا صدتا را عمل جراحی میکنند خوب میشوند یکی منجر به مرگش میشود این همان شبه عمد است که دیه دارد حالا آیا دیهاش بعهده خود طبیب است یا نه بحثی است که در کتاب الدیات بحث میشود انشاءالله صورت پنجم قتل خطای محض است انشاءالله فردا. و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد
[1] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج42، ص12.
[2] السید الخویی، مبانی تکملة المنهاج، ج2،ص4.
[3] الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص35، باب11، ابواب قصاص نفس، ح2.
[4] الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص39، باب11، ابواب قصاص نفس، ح10: « عن موسى بن بكر، عن عبد صالح(ع) في رجل ضرب رجلا بعصا فلم يرفع العصا حتى مات، قال: يدفع إلى أولياء المقتول ولكن لايترك يتلذذ به ولكن يجاز عليه بالسيف»
و همان ح12: «عن سليمان بن خالد قال: سألت أباعبدالله (ع) عن رجل ضرب رجلا بعصا فلم يرفع عنه حتى قتل، أيدفع إلى أولياء المقتول؟ قال: نعم، ولكن لايترك يعبث به ولكن يجاز عليه».
[5] الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص38، باب11، ابواب قصاص نفس، ح9.
[6] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج42، ص12.
[7] السید الخویی، مبانی تکملة المنهاج، ج2،ص4.
[8] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج15، ص67.
[9] این صورت را امام در کتاب قصاص نیاوردند زیرا قتل عمد موجب قصاص است و حکم این سه صورت هم قتل عمد بود لذا در قصاص مطرح شد و چون صورت چهارم را موجب قصاص نمیدانند لذا بحث از آن را به کتاب دیات احاله دادند.