< فهرست دروس

درس رسائل سید مهدی میر معزی

بخش4

99/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الجزء الثالث فی الاستصحاب/ادلّة القول الاوّل من حجّیّة الاستصحاب مطلقاً /الدلیل الثالث: استلزام عدم العلم بحدوث الرافع للظنّ بالبقاء

 

متن کتاب: و منها (1) أن الثابت في الزمان الأول ممكن الثبوت‌ في الآن الثاني‌ و إلا (2) لم يحتمل البقاء، فيثبت بقاؤه ما لم يتجدد مؤثر العدم‌، لاستحالة خروج الممكن عما عليه (3)‌ بلا مؤثر، فإذا كان التقدير، تقدير عدم العلم بالمؤثر، فالراجح بقاؤه (4)، فيجب العمل عليه‌ (5).

و فيه‌ منع استلزام‌ عدم العلم بالمؤثر (6)، رجحان عدمه‌ المستلزم‌ لرجحان البقاء (7)؛مع أن مرجع هذا الوجه‌ إلى ما ذكره العضدي‌ و غيره من أن ما تحقق وجوده و لم يظن أو لم يعلم عدمه، فهو مظنون البقاء و محصل الجواب‌ عن هذا (8) و أمثاله من أدلتهم الراجعة إلى دعوى حصول ظن البقاء، منع كون (9) مجرد وجود الشي‌ء سابقا مقتضيا لظن بقائه‌ (10) كما يشهد له‌ تتبع موارد الاستصحاب‌؛

    1. ای من الوجوه التی احتجّ بها للقول بحجّیّة الاستصحاب مطلقاً.

    2. ای و ان لم یکن الثابت فی الزمان الاوّل ممکن الثبوت فی الآن الثانی.

    3. ای من الوجود او العدم السابقین.

    4. ای فالظنّ علی بقائه.

    5. ای علی الظنّ ببقائه.

    6. ای بمؤثّر العدم.

    7. ای الظنّ بعدم المؤثّر المستلزم للظنّ بالبقاء.

    8. ای عما ذکره العضدی.

    9. این عبارت، در واقع اشکال به صغرای کلام عضدی و امثال او می باشد یعنی اینکه ادّعا نمودند هر چه یقین به ثبوت آن در سابق وجود داشته باشد، ظنّ به بقاء آن حاصل می شود.

    10. ای لا ظنّاً شخصیّاً و لا ظنّاً نوعیّاً.

 

متن کتاب: مع أنه‌ (1) إن أريد اعتبار الاستصحاب من باب الظن النوعي‌ يعني‌ لمجرد كونه (2) لو خلي و طبعه‌ يفيد الظن بالبقاء و إن لم يفده فعلا (3) لمانع (4)،‌ ففيه أنه لا دليل على اعتباره (5)‌ أصلا؛ و إن أريد اعتباره (6) عند حصول الظن فعلا منه (7)، فهو و إن استقام‌ على ما يظهر من بعض من قارب عصرنا من أصالة حجية الظن (8) إلا أن القول باعتبار الاستصحاب بشرط حصول الظن الشخصي منه (7)‌ حتى أنه في المورد الواحد، يختلف الحكم باختلاف الأشخاص‌ (9) و الأزمان (10)‌ و غيرها (11)، لم‌ يقل به أحد فيما أعلم‌ عدا ما يظهر من شيخنا البهائي قدس سره في عبارته المتقدمة (12)

    1. این عبارت، در واقع اشکال به کبرای کلام عضدی و امثال او می باشد یعنی اینکه ادّعا نمودند ظنّ به بقاء، حجّت می باشد.

    2. ای مجرّد وجود الشیء سابقاً.

    3. ای و ان لم یفد الظنّ بالبقاء فعلاً ای و ان لم یفد الظنّ الفعلی بالبقاء.

    4. مثل اینکه شخص مستصحِب، بیماری تکرّر ادرار داشته باشد که موجب ظنّ به حدوث حدث شده و مانع از ظنّ به بقاء طهارت می گردد.

    5. ای اعتبار الظنّ النوعی بالبقاء لمجرّد وجود الشیء سابقاً لو خلّی و طبعه.

    6. ای اعتبار الاستصحاب.

    7. ای من الاستصحاب.

    8. این همان مبنای حجّیّت مطلق ظنّ در فرض انسداد باب علم و علمی در معظم احکام شرعی می باشد.

    9. مثلاً استصحاب وضو برای شخصی که ظنّ به بقاء وضوی خود از صبح تا ظهر دارد حجّت بوده و برای شخصی که ظنّ به بقاء وضوی خود از صبح تا ظهر ندارد حجّت نباشد.

    10. مثلاً استصحاب وضو در فصل زمستان که فرد، کمتر مائعات می نوشد و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث، حاصل است، حجّت بوده و در فصل تابستان که فرد، مائعات بیشتری نوشیده و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث، حاصل نیست، حجّت نباشد.

    11. مثل مکان که گفته شود استصحاب وضو برای کسی که در منطقه گرمسیر زندگی می کند و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث دارد، حجّت بوده و برای کسی که در منطقه سردسیر زندگی می کند و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث ندارد، حجّت نباشد؛

یا مثل حالت سلامت و حالت مرض که گفته شود استصحاب وضو برای کسی که سالم است و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث دارد، حجّت بوده و برای کسی که بیماری تکرّر ادرار داشته و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث ندارد، حجّت نباشد؛

یا مثل حالت استفاده از داروی ملیّن و یا حالت استفاده از داروی قابض که گفته شود استصحاب وضو برای کسی که داروی قابض استفاده کرده و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث دارد، حجّت بوده و برای کسی که داروی ملیّن استفاده کرده و لذا ظنّ به بقاء وضو و عدم صدور حدث ندارد، حجّت نباشد.

    12. عبارت مرحوم شیخ بهایی که مرحوم مصنّف سابقاً آن را نقل نمودند این بود که فرمودند: «لا يخفى أن الظن الحاصل بالاستصحاب فيمن تيقّن الطهارة و شكّ في الحدث، لا يبقى على نهج واحد، بل يضعف بطول المدّة شيئا فشيئا، بل قد يزول الرجحان و يتساوى الطرفان بل ربما يصير الراجح مرجوحا، كما إذا توضأ عند الصبح و ذهل عن التحفظ، ثم شك عند المغرب في صدور الحدث منه و لم يكن من عادته البقاء على الطهارة الى ذلك الوقت، ثم قال: و الحاصل: إن المدار على الظن: فما دام باقيا، فالعمل عليه و إن ضعف».

 

متن کتاب: و ما ذكره‌ قدس سره مخالف للإجماع ظاهرا، لأن بناء العلماء في العمل بالاستصحاب في الأحكام الجزئية (1) و الكلية (2) و الموضوعات (3)‌، خصوصا العدميات (4) (5) على عدم مراعاة الظن الفعلي‌.

    1. مثل استصحاب طهارت زید.

    2. مثل استصحاب طهارت هر کس که وضو بگیرد در صورت شکّ در حدث.

    3. مثل استصحاب بقاء زید در صورتی که شکّ در موت زید حاصل شود.

    4. چه در احکام جزئیه مثل استصحاب عدم طهارت زید، چه در احکام کلّیّه مثل استصحاب عدم طهارت هر کس که سابقاً محدِث بوده و چه در موضوعات مثل استصحاب عدم طلاق.

    5. وجه خصوصیّت عدمیّات آن است که عدم تنها در صورتی زائل می شود که مانع از استمرار آن، یعنی مقتضی و مؤثّر در وجود، حاصل شود، در حالی که زوال وجودیّات، گاه به خاطر حدوث مانع از استمرار وجود آنهاست و گاه به خاطر اتمام اقتضاء مقتضی آنها.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo