< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1403/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه الاسره/صله الارحام و قطیعتها /مساله 12 در ترتیب منفق و منفق علیه

 

سخن در مساله 12 تحریر الوسیله بود که بیان شد از دو جهت محل بحث است.

جهت اول منفِق (انفاق کننده) است و جهت ثانی منفق علیه است.

توضیح اجمالی مجدد مطلب :

گاهی اوقات انسان دچار فقر می شود و اطرافیانش از جمله والدین و اولاد غنی و ثروتمند هستند. به عبارتی شخص فقیر جزء عمودین اقارب ثروتمند محسوب می شود. در اینجا کدام طرف وظیفه انفاق دارند؟

گاهی اوقات مطلب بالعکس است. یعنی شخص ثروتمند است و قدر کفایت خودش و زوجه و دو نفر دیگر را دارد و اطرافیان و عمودین دچار فقر هستند و بیش از دو نفر هستند. در اینجا کدام طرف واجب النفقه فعلی هستند و مقدم بر دیگری می شوند؟

سخن ما در جلسه سابق در جهت اول بود که شخص نیازمند است و اطرافیان غنی هستند. بیان شد که ابتدائا پدر و مادر و اولاد در یک درجه ، وظیفه انفاق دارند. اگر این طبقه خودش فقیر بود یا اصلا منتفی و معدوم بود ، نوبت به جد و جده پدری می رسد. در این مساله الاقرب فالاقرب رعایت می شود.

در جلسه امروز به مباحث استدلالی مساله می پردازیم.

عده ای به اجماع[1] و ارتکاز متشرعه تمسک کرده اند ولی استاد چندان تکیه ای به دلیل اجماع و اتکاز متشرعه ندارد و در واقع معتقدند این دو دلیل پشتوانه ای ندارد ، بلکه عمده دلیل ما آیات و روایات است.

در واقع دلیل بر این مدعا عبارتست از اینکه ادله ظهور دارند در اینکه اصل انفاق بر ولد وظیفه أب و والد اوست به گونه ای که این تکلیف به صورت ابتدائی و مطلقا بر ذمه والد او گذاشته شده است.

یعنی هم از ابتدای تولد این ولد شخص والد موظف و مکلف به انفاق او شده است.

و هم در این تکلیف شرط و قیدی برای وجود یا عدم اطرافیان و دیگران نیامده است.

دقت داشته باشیم که ما در مقام اثبات تقدیم اب بر جد از جهت منفق و انفاق کننده هستم.

فلذا چه افراد دیگر از اقربا و ارحام بوده باشند و چه نبوده باشند ، در هر صورت این وظیفه والد است که نفقه ولد خود را تامین کند.

بیان ذلک : ادله ای که ظهور در این معنا و مفاد دارند هم از آیات کریمه قرآن است و هم از روایات اهل البیت علیهم السلام.

فمن الکتاب :

1 – قوله تعالی : ﴿فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن‌﴾ [2]

(اگر زنان شیر دادند فرزندان شما را ، پس شما اجرت این زنان را پرداخت کنید.)

این فرزند واجب النفقه پدر است و اجرتی که در قبال شیر دادن و رضاعه پرداخت می شود ، در واقع نفقه فرزند است که پرداخت می شود.

این آیه کریمه به وضوح و روشنی دلالت دارد بر اینکه نفقه ولد که به حسب ظاهر همان اجرت رضاعت است را باید پدر برای آن مادر پرداخت کند و این نفقه به طور مطلق بر عهده این والد گذاشته شده است یعنی در آیه کریمه برای اثبات این نفقه مولود بر والد ، قید و شرطی برای حضور یا عدم دیگران ذکر نشده است.

2 – و قوله تعالی :﴿وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ ، رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ [3]

(و مادران شیر می دهند فرزندانشان را دو سال کامل برای کسانی که قصد دارند شیر دادن را به صورت کامل انجام دهند. و بر عهده پدر و کسی که فرزند برای اوست ، تکلیف است که رزق و پوشاک آن مادران را پرداخت کنند به مقدار معروف و عرفی)

در این آیه کریمه هم از اب و والد به مولود له (صاحب فرزند) تعبیر کرده است و سپس صراحتا دستور داده شده است که نفقه مادر و مرضعه این ولد بر عهده اب و والد اوست که این در واقع اشاره به نفقه خود ولد دارد.

بعنی اگر دستور به نفقه ام ولد امده است در واقع برای تعمیم نفقه خود ولد می بوده باشد.

مولود له در آیه شریفه پدر مقصود است که فرزند برای اوست و حرف جر «علی» دلالت بر تکلیف می کند. و اینکه رزق و پوشاک مرضعه و مادر را بر عهده پدر قرار می دهد ، در واقع نفقه آن ولد را بیان می فرماید.

لذا تا والد باشد نوبت به جد نمی رسد و این دو آیه دال بر وجوب نفقه ابتدائا و اصالتا بر عهده والد می باشد.

و اما من السنه :

1 – برخی از روایات که قبلا ذکر شد مثل صحیحه حریز از امام صادق علیه السلام قال :

قلت له : مَنِ الَّذِي أُجْبَرُ عَلَيْهِ‌ وَ تَلْزَمُنِي‌ نَفَقَتُهُ؟ قَالَ‌: «الْوَالِدَانِ، وَ الْوَلَدُ، وَ الزَّوْجَةُ»[4]

(به امام صادق علیه السلام عرض کردم چه کسانی هستند که باید نفقه او را بدهم و واجب است پرداخت کنم؟ فرمود : والدین ، فرزند و همسر)

در این روایت هم صراحتا نفقه ولد بر عهده والد گذاشته شده است اعم از اینکه شخص دیگری بوده باشد یا نبوده باشد.

2 – ما رواه العامه عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - «أَنَّ هِنْدًا قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ: إنْ أَبَا سُفْيَانَ ‌رَجُلٌ ‌شَحِيحٌ وَلَيْسَ لِي إلَّا مَا يَدْخُلُ بَيْتِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - خُذِي مَا يَكْفِيك وَوَلَدَك بِالْمَعْرُوفِ»[5]

(هند محضر پیامبر صلی الله علیه و اله امد و عرض کرد اباسفیان مردی بخیل است و نفقه نمی دهد و جز انچه داخل خانه است چیزی به من نمی دهد. پیامبر فرمود : از انچه در خانه می کذارد بردار به قدر کفایت خودت و فرزندت در حد عرف و معروف)

در اینجا هم پیامبر صلی الله علیه و اله بدون اینکه از هند استفسار کند که آیا شخص دیگری هست یا خیر ، اجازه داد که نفقه فرزند ابوسفبان را از مال او برداند و خرج کنند.

خلاصه اینکه تا اینجا ثابت شد نققه ولد در وهله اول بر عهده والد اوست. اما اینکه گفتیم در فرض فقر والد یا فقد والد ، در نوبت دوم نوبت به جد پدری می رسد شاهدش این است که به شهادت قطعی اهل عرف جد پدری در واقعیت همان اب و والد آن فرزند می باشد بنابراین قهرا در مرتبه پس از والد قرار می گیرند.

لا یخفی که بعضی از فقها معتقد به این شهادت عرفی نیستند و مدعی هستند که در عرف عنوان اب فقط به والد صدق می کند و شامل جد نمی شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo