درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/03/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکروهات احرام
مرحوم محقق برای تروک احرام 20 مورد را فرموده بودند و در آخر کار نیز دو فرع مترتّب بر آن 20 چیز کرده بودند. تا اینجا مباحثه کردیم. بعد مرحوم محقّق ده چیز را به عنوان کراهت در حال احرام فرمودند و مرحوم شهید اول در دروس هم هفت چیز را فرمودند که این 17 مورد از مکروهات احرام میشود.
دیروز دو سه مورد از آن ده مورد مرحوم محقق را عرض کردم. یکی احرام در لباس غیر سفید و مخصوصاً لباس سیاه بود و در این باره صحبت کردم. یکی هم «النوم على الثياب المصبوغة» بود. یعنی همینطور که مکروه است لباس احرامش سیاه یا رنگی باشد، مثل رنگ زعفرانی یا زرد باشد، همینطور رختخوابش یعنی چیزی که روی آن میخوابد، سفید باشد. یعنی هم احرامش سفید باشد و هم رختخوابش سفید باشد.
سوم: «الاحرام فی ثوب الوسخ»، مواظب باشد که لباس احرامش چرکین نباشد و تمیز و پاک باشد. شاید در «النوم علی الثیاب المصبوغة» نیز حرف همین باشد که آن هم پاک باشد و رختخوابش چرکین نباشد. دیروز گفتم همه و مخصوصاً ما طلبهها خیلی باید تمیز باشیم. مانند پیغمبر اکرم تجمل گرایی نباشد و اما لباس ساده و تمیز باشد و مواظب باشیم چروک نباشد و ژولیده هم نباشیم.
چهارم: «الاحرام فی ثوب المعلم»، اگر سفید است، خط دار هم نباشد. حال ممکن است خودش یک مکروه جداگانه باشد که چه سیاه و چه سفید و چه زرد، یک رنگ باشد و خطدار نباشد. چنانچه ما طلبهها هم مواظب باشیم که قبایمان خطدار و در چشم بخور نباشد و لباس سفید بی خط باشد. آن احرام هم باید سفید باشد و خط دار هم نباشد. ظاهراً اینطور است که اگر سفید باشد و خط داشته باشد، مکروه است و اگر سیاه یا سبز باشد و خط دار هم باشد، باید بگوییم دو کراهت است. یک کراهت برای رنگش و یک کراهت برای خط دار بودنش است.
فرمودند استعمال حنا. من در اینجا نوشتم استعمال حنا و نسبت به محقق دادم. اما مرحوم محقق میفرمایند: «واستعمال الحنا للزینة» و شک دارم این از قلم مبارکشان باشد برای اینکه سابقاً ایشان مطلق زینت را اشکال میکردند و حتی نگاه کردن در آینه را اشکال میکردند و میگفتند زینت است، پس حرام است و باید در آینه نگاه نکند و مناسکهای فعلی هم این زینت را دارند و حتی در نگاه کردن در آینه اشکال دارند و ما اشکال نداشتیم و میگفتیم هرچه زینت باشد و زینت تازه باشد. مثل زنهای امروز که بزک میکنند و در کوچه میآیند که خودشان را بنمایانند، حال یک زن بخواهد به اینصورت خودش را بنمایاند، حرام است و بعد هم میگوییم که کفاره دارد یا ندارد. لذا اگر این حنا گذاشتن هم برای زینت باشد، مثل آن وقتها که حناگذاشتن هم برای مردها و هم برای زنها زینت بود. لذا در این جمله «استعمال الحنا للزینة»، من خیال میکنم این للزینة در شرایع نبوده و از قلم مبارک مرحوم محقق نیست. همین که استعمال حنا زینت نیست و مثل آن وقتها که حنا یک دوا برای دست بود و این هم اگر برای زینت باشد، حرام است و اگر برای زینت نباشد، مکروه است.
ششم: فرمودند «والنقاب للمرأة». سابقاً راجع به نقاب صحبت کردیم و روایت صحیح السند هم داشتیم که خانم نباید نقاب بزند و سببش این بود که «احرام الرجل فی رأسه و احرام المرأة فی وجهها». آن بحث مفصلی که کردیم و بالاخره رسید به آنجا که رو گرفتن برای خانم حتی با چادر یا پوشیه یا نقاب یا روبنده و هرچه باشد؛ اگر نامحرم نباشد حتماً باید صورتش باز باشد. مرحوم محقق درحالی که سابقاً جدی گرفتند و ما جدی نگرفتیم و گفتیم جمع بین روایات اقتضاء میکند که روگرفتن در کوچهها و در میان مردم و در سوار و پیاده شدن، حتماً باید باشد و اما در خلوت حتماً باید رو نگیرد و صورتش باز باشد. لذا این فرمایش مرحوم محقق که میفرمایند «والنقاب للمرأة»، مثل همان «استعمال الحنا للزینة» است و باید للزینة را بزنیم و برای «والنقاب للمرأة» نیز یک قیدی درست کنیم و بگوییم نقاب برای زن در آنجا که نامحرم باشد. آنگاه باز جور در نمیآید. برای اینکه مرحوم محقق و دیگران گفتند زن در میان مردم برای خودش پرده درست کند. حال ما روایات اسدال را خواندیم و گفتیم اگر پرده هم درست نکند، جایز است و اما معمولاً الان در میان مناسکها هست که اگر در میان نامحرم است و نامحرم نگاه میکند، چادرش را دور بگیرد و در این حال هم روی خود را در مقابل نامحرم گرفته و هم چادرش به صورتش نچسبیده است. الان مناسک اینطور میگویند و مرحوم صاحب جواهر هم همینطور فرمودند و ما اشکال داشتیم ولی علی کل حالٍ یا باید بگوییم «النقاب للمرأة» حرام است، برای اینکه نقاب صورت را میپوشاند. آن وقتها که نقاب میزدند، اگر کسی مینشست و نگاه میکرد، صورت زن پیدا بود و الاّ وقتی مواجهه میشدند، صورت خانم پیدا نبود و مرحوم محقق در این ایراد داشتند و روایت صحیح السند هم داشتیم و روایات اسدال را حمل بر کراهت کردیم و یا جمع بین روایات را اینطور گفتیم که در میان مردم از تروک احرام نیست و باید رو بگیرد و اما در خلوت و تنها باشد و نامحرم نباشد، حتما باید صورتش باز باشد. لذا همان استعمال حنا که آن اشکال را دارد، این نقاب للمرأة مرحوم محقق نیز در اینجا این اشکال را دارد.
اما مرحوم محقق یک جمله دارند و میفرمایند «والنقاب للمرأة علی تردّدٍ» و این یعنی چه؟!
این نیز منافات پیدا میکند با حرفهای قبلشان. برای اینکه در حرفهای قبل میگفتند روگرفتن باید برای زنها باشد مگر در ضرورت که خواه ناخواه نقاب و اسدال یا پوشیه نباید باشد. یا باید باشد بنا بر آنچه ما انتخاب کردیم که اصلاً پوشیه زدن یا صورت گرفتن برای خانمها از تروک احرام نیست مگر در خلوت. لذا مثلاً خواستند درست کنند و بدتر شد. «والنقاب للمرأة علی تردّدٍ» یعنی من نمیتوانم فتوا دهم که آیا نقاب برای زن طوری هست یا طوری نیست.
بله مرحوم محقق فتوا دادند و ما به روایات اسدال تمسک کردیم و گفتیم روایات اسدال که زیاد است و سوال میکند و حضرت میفرمایند صورت را نپوشاند. آنگاه میگفتیم این روایات اسدال که میگوید پوشاندن صورت طوری نیست، جمع بین روایات اقتضاء میکند که اگر نامحرم باشد، یک ضرورت است و باید بپوشاند و اما اگر نامحرم نباشد، باید باز باشد، حال اسدال باشد یا پوشیه باشد و غیره. و یا حتی بادبزن که سابقاً خواندیم امام باقر«سلاماللهعلیه» با عصای مبارکشان بادبزن کسی را که در صورتش گرفته بود، عقب زدند.(روایت 4 از باب 48 از ابواب تروک احرام، ج 9، ص 130) البته در خلوت بوده و آن شخص هم خودمانی بوده است.
نمیدانم مراد مرحوم محقق از «علی ترددٍ» چیست و علی کل حالٍ اشکال دارد. آن کلمه للزینة اشکال دارد و این کلمه علی ترددٍ نیز اشکال دارد.
درجایی که روایت صحیح السند داشته باشیم که نقاب باید نباشد، روایت داشتیم و اسم نقاب آورده بود چنانچه اسم دستکش آورده بود و به طریق اولی پوشیه حتماً مانع است و اگر نقاب را اشکال کنیم، اسدال را هم اشکال میکنیم. همینطور که فقها در مناسکها هم نقاب و هم اسدال را اشکال میکنند و هم پوشیه و هم روگرفتن را اشکال میکنند. لذا میگویند اگر نامحرم باشد، چادر را دور از صورت بگیرد که صدق روگرفتن نکند.
هفتم: فرمودند «دخول الحمام». حال آیا این دخول الحمام برای غسل کردن هم اشکال دارد و یا دخول الحمام برای آنکه خودش را تمیز کند و یا چرک کند و امثال اینها و اما علی کل حالٍ مطلقا فرمودند دخول الحمام مکروه است. قدر متیقنش همین است که اگر در حمام برود برای غسل کردن، اشکال ندارد و اگر در حمام رود برای نشستن و چرک کردن و مشت و مال کردن، مکروه است.
هشتم: میفرمایند «تدلیک البدن فی الحمام». ظاهراً معنایش چرک کردن و مشت و مال دادن است. یک دفعه به حمام میرود و غسل میکند، این مکروه است. یک دفعه به حمام میرود برای چرک کردن و مشت مال کردن، آنگاه این کراهت در کراهت است. یعنی دو کراهت دارد.
مرحوم محقق اینها را جدا جدا فرمودند. یکی دخول الحمام مکروه است و مرادشان از اینجا غسل کردن نیست و اگر به حمام رود برای غسل کردن، مکروه نیست. یکی هم تدلیک البدن فی الحمام که کراهت بعد کراهت است و هم مشت و مال را میگیرد و هم چرک کردن را. تدلیک البدن یعنی بدن را فشار دادن. حال گاهی با کیسه فشار میدهد و گاهی با مشت و مال.
نهم: فرمودند «تلبیة المحرم من ینادیه». یعنی کسی او را صدا میکند و این به فارسی بله بگوید و یا به عربی لبیک بگوید. میگویند این نیز مکروه است برای اینکه در حال احرام «لبیک اللهم لبیک» مختص به خداست و این باید حالی داشته باشد که جواب خدا را دهد که خدا او را مهمانی کرده است. حال اگر با تلبیه یا با بله و یا با لبیک جواب کسی را دهد، حرام نیست اما چون تشبهی به شرک است، پس مکروه است.
دهم: «استعمال الریاحین». سابقاً همه این را فرمودند و اگر یادتان باشد، یک اختلافی هم در کلمات مرحوم محقق بود. بعضی اوقات میگفتند خوردن سیب یا خوردن غذایی که زعفران در آن هست، از تروک احرام است و باید نباشد و بعضی اوقات میگفتند خوردن مطلق چیزهای بودار کراهت دارد. که ما هم قبول کردیم و گفتیم آنچه حرام است، طیب است و برمیگردد به زینت و اما اگر طیب نباشد، مثل ادکلن فعلی یا مثلاً عطر قمصر و امثال اینها و اما غیر از طیب و غیر معطر، هرچه باشد اشکال ندارد، اما مرحوم محقق در اینجا میفرمایند مکروه است. حال کسی بگوید این «استعمال الریاحین» فقط سبزیجات را میگیرد، مثل نعناع یا ریحان و اما غیر از اینها استعمال الریاحین نیست. ولی علی کل حالٍ این دهمی تکرار است که سابقاً فرمودند و اینجا به طور خاص یا به طور عام فرمودند مکروه است و ما هم گفتیم مطلق غذا که در آن بوی خوش باشد، اشکال ندارد و مکروه هم نیست و آنچه مکروه یا حرام است، استعمال عطر است. مثل کِرمی که معطر باشد.
مرحوم شهید در دروس(دروس، ج 1، ص 388) هفت هشت مورد اضافه کردند و فرمودند «کراهة غسل الرأس بالسدر و الختمی»، سرش را بشوید به واسطه سدر یا ختمی، که آنوقتها سر را به واسطه سدر و گل ختمی میشستند و الان به جای آن صابون است و بگوییم این کراهت ندارد و اما سدر و ختمی کراهت دارد. اگر مکروه است، همه مکروه است و اگر مکروه نیست، هیچکدام مکروه نیست. البته درروایات مرحوم شهید فرمودند و این طبقا للروایات است و در روایات سدر و ختمی آمده اما ظاهراً خصوصیت ندارد. یک دفعه زیر دوش میرود و دست به سرش میکشد بدون اینکه سر را بشوید. اما یک دفعه سرش کثیف شده و میشوید، گاهی با سدر و ختمی و گاهی هم به سدر و ختمی نیست بلکه با صابون است و آن صابون هم گاهی بودار و گاهی بیبو است.
مرحوم شهید انصافاً خیلی فحلی بوده است، علاوه بر اینکه فقیه عالیقدری بوده و ابتکارات در فقه زیاد داشته، بعید نیست که ایشان محکوم به اعدام شده بودند و زندان بودند برای اینکه تهیه اعدام این بزرگمرد را کنند و ایشان در دم مرگ و در زندان و زیر شکنجه دشمن به 7 روز این لمعه را نوشتند. اینها بعید نیست. کتابها در فقه و در اعتقادات نوشتند و من جمله این دروس کتاب ارزندهای است و این «کراهة غسل الرأس بالسدر و الختمی» ظاهراً باید پیش مرحوم شهید سدر و ختمی خصوصیت داشته باشد و الاّ باید فرموده باشند بالسدر و الختمی و غیرهما. حال نفرمودند اما ما میگوییم روایاتی که میگوید سر را با سدر نشوی، پس نباید با صابون هم بشوید و سر را تمیز نکند و آن دو سه روز احرام ژولیده و چرکین و شپش دار و امثال اینها باشد و قدری از این دنیا و تجملهایش بیرون آید.
دوم: «خِطبة النساء». برای این روایت هم داریم که این یک دفعه عقد میکند و این حرام است و سابقاً هم گفتیم البته ما قبول نکردیم و گفتیم آنچه حرام است، مقاربت است و مابقی حرام نیست و اما مشهور در میان فقها و در این مناسکها همه گفتند خواندن عقد موقت باشد یا دائم باشد و برای خودش و یا برای دیگران حرام است، اما مرحوم شهید فرمودند خطبة النساء مکروه است و بزرگان هم تبعاً از مرحوم شهید فرمودند مکروه است و خطبه یعنی خواستگاری. مثلاً زن ندارد و در آنجا زنی را پیدا میکند و میپسندد و لذا به خانم میگوید من میخواهم شما را بگیرم و وقتی به شهرمان رفتیم، قبول داری که زن من شوی و او هم میگوید بله و آنگاه این خواستگاری تمام میشود و وقتی میآیند، زن و شوهر میشوند. این خِطبه مکروه است و اما خُطبه حرام است.
سیزدهم: «المبالغة فی السواک». این مبالغه در سواک برای اینست که خون نیاید و الاّ مبالغه در سواک مستحب است و استحبابش هم خیلی عالیست و پیغمبر اکرم هم مبالغه در سواک داشتند. حال با این مسواکهای امروزی، یک دفعه میداند که خون میآید و یک دفعه مطمئن است که خون نمیآید و یک دفعه هم شک دارد که خون میآید یا خون نمیآید. آنجا که میداند خون نمیآید، نباید گفت مکروه است و آنجا که میدانیم خون میآید، اگر کسی ادماء را بگوید، باید بگوییم حرام است و اصلاً جایز نیست. برای اینکه میداند که خون میآید و مثل اینکه میداند اگر چاقو به دستش بزند، خون میآید. و در اینجا هم اگر بداند که اگر مسواک به دندان بزند، خون میآید، پس نباید بزند و اما آنجا که شک دارد که آیا هست یا نه، مرحوم شهید فرمودند مکروه است.
چهاردهم: «الهذر من الکلام». اینکه آدم شوخی کند و حرفهای بیهوده و مالایعنی بزند، مکروه است.
پانزدهم: «الاغتسال للتبرد»، یعنی خودش را بشوید نه برای غسل کردن بلکه برای اینکه گرم است و حالی بیاید.
شانزدهم: «المصاهره فی مسجد الحرام» دویدن در مسجد الحرام مکروه است.
هفدهم: «روایة الشعر». نمیدانم اگر شعر حق باشد و در تقیه نباشد و بتواند در ولایت شعر گوید و یا اشاره به کعبه کند که کعبه تو شاهد باش که 360 بت به دست امیرالمؤمنین در تو شکسته شد و تو را راحت کرد و امیرالمؤمنین به تو خیلی حق دارد، آیا باز کراهت دارد؟! خیلی از فقها من جمله مرحوم آقا شیخ عباس قمی در مفاتیح گفتند شعر گفتن در شب جمعه مکروه است ولو اینکه حق باشد و من این «ولو کان حقا» را قبول ندارم بلکه شعر گفتن هذلاً مکروه است و الاّ اگر شعر حق باشد باید بگوییم مکروه نیست بلکه مستحب است و خیلی عالیست. این هم چیزهایی که مرحوم شهید اضافه کردند.
مرحوم محقق برای تروک احرام 20 مورد را فرموده بودند و در آخر کار نیز دو فرع مترتّب بر آن 20 چیز کرده بودند. تا اینجا مباحثه کردیم. بعد مرحوم محقّق ده چیز را به عنوان کراهت در حال احرام فرمودند و مرحوم شهید اول در دروس هم هفت چیز را فرمودند که این 17 مورد از مکروهات احرام میشود.
دیروز دو سه مورد از آن ده مورد مرحوم محقق را عرض کردم. یکی احرام در لباس غیر سفید و مخصوصاً لباس سیاه بود و در این باره صحبت کردم. یکی هم «النوم على الثياب المصبوغة» بود. یعنی همینطور که مکروه است لباس احرامش سیاه یا رنگی باشد، مثل رنگ زعفرانی یا زرد باشد، همینطور رختخوابش یعنی چیزی که روی آن میخوابد، سفید باشد. یعنی هم احرامش سفید باشد و هم رختخوابش سفید باشد.
سوم: «الاحرام فی ثوب الوسخ»، مواظب باشد که لباس احرامش چرکین نباشد و تمیز و پاک باشد. شاید در «النوم علی الثیاب المصبوغة» نیز حرف همین باشد که آن هم پاک باشد و رختخوابش چرکین نباشد. دیروز گفتم همه و مخصوصاً ما طلبهها خیلی باید تمیز باشیم. مانند پیغمبر اکرم تجمل گرایی نباشد و اما لباس ساده و تمیز باشد و مواظب باشیم چروک نباشد و ژولیده هم نباشیم.
چهارم: «الاحرام فی ثوب المعلم»، اگر سفید است، خط دار هم نباشد. حال ممکن است خودش یک مکروه جداگانه باشد که چه سیاه و چه سفید و چه زرد، یک رنگ باشد و خطدار نباشد. چنانچه ما طلبهها هم مواظب باشیم که قبایمان خطدار و در چشم بخور نباشد و لباس سفید بی خط باشد. آن احرام هم باید سفید باشد و خط دار هم نباشد. ظاهراً اینطور است که اگر سفید باشد و خط داشته باشد، مکروه است و اگر سیاه یا سبز باشد و خط دار هم باشد، باید بگوییم دو کراهت است. یک کراهت برای رنگش و یک کراهت برای خط دار بودنش است.
فرمودند استعمال حنا. من در اینجا نوشتم استعمال حنا و نسبت به محقق دادم. اما مرحوم محقق میفرمایند: «واستعمال الحنا للزینة» و شک دارم این از قلم مبارکشان باشد برای اینکه سابقاً ایشان مطلق زینت را اشکال میکردند و حتی نگاه کردن در آینه را اشکال میکردند و میگفتند زینت است، پس حرام است و باید در آینه نگاه نکند و مناسکهای فعلی هم این زینت را دارند و حتی در نگاه کردن در آینه اشکال دارند و ما اشکال نداشتیم و میگفتیم هرچه زینت باشد و زینت تازه باشد. مثل زنهای امروز که بزک میکنند و در کوچه میآیند که خودشان را بنمایانند، حال یک زن بخواهد به اینصورت خودش را بنمایاند، حرام است و بعد هم میگوییم که کفاره دارد یا ندارد. لذا اگر این حنا گذاشتن هم برای زینت باشد، مثل آن وقتها که حناگذاشتن هم برای مردها و هم برای زنها زینت بود. لذا در این جمله «استعمال الحنا للزینة»، من خیال میکنم این للزینة در شرایع نبوده و از قلم مبارک مرحوم محقق نیست. همین که استعمال حنا زینت نیست و مثل آن وقتها که حنا یک دوا برای دست بود و این هم اگر برای زینت باشد، حرام است و اگر برای زینت نباشد، مکروه است.
ششم: فرمودند «والنقاب للمرأة». سابقاً راجع به نقاب صحبت کردیم و روایت صحیح السند هم داشتیم که خانم نباید نقاب بزند و سببش این بود که «احرام الرجل فی رأسه و احرام المرأة فی وجهها». آن بحث مفصلی که کردیم و بالاخره رسید به آنجا که رو گرفتن برای خانم حتی با چادر یا پوشیه یا نقاب یا روبنده و هرچه باشد؛ اگر نامحرم نباشد حتماً باید صورتش باز باشد. مرحوم محقق درحالی که سابقاً جدی گرفتند و ما جدی نگرفتیم و گفتیم جمع بین روایات اقتضاء میکند که روگرفتن در کوچهها و در میان مردم و در سوار و پیاده شدن، حتماً باید باشد و اما در خلوت حتماً باید رو نگیرد و صورتش باز باشد. لذا این فرمایش مرحوم محقق که میفرمایند «والنقاب للمرأة»، مثل همان «استعمال الحنا للزینة» است و باید للزینة را بزنیم و برای «والنقاب للمرأة» نیز یک قیدی درست کنیم و بگوییم نقاب برای زن در آنجا که نامحرم باشد. آنگاه باز جور در نمیآید. برای اینکه مرحوم محقق و دیگران گفتند زن در میان مردم برای خودش پرده درست کند. حال ما روایات اسدال را خواندیم و گفتیم اگر پرده هم درست نکند، جایز است و اما معمولاً الان در میان مناسکها هست که اگر در میان نامحرم است و نامحرم نگاه میکند، چادرش را دور بگیرد و در این حال هم روی خود را در مقابل نامحرم گرفته و هم چادرش به صورتش نچسبیده است. الان مناسک اینطور میگویند و مرحوم صاحب جواهر هم همینطور فرمودند و ما اشکال داشتیم ولی علی کل حالٍ یا باید بگوییم «النقاب للمرأة» حرام است، برای اینکه نقاب صورت را میپوشاند. آن وقتها که نقاب میزدند، اگر کسی مینشست و نگاه میکرد، صورت زن پیدا بود و الاّ وقتی مواجهه میشدند، صورت خانم پیدا نبود و مرحوم محقق در این ایراد داشتند و روایت صحیح السند هم داشتیم و روایات اسدال را حمل بر کراهت کردیم و یا جمع بین روایات را اینطور گفتیم که در میان مردم از تروک احرام نیست و باید رو بگیرد و اما در خلوت و تنها باشد و نامحرم نباشد، حتما باید صورتش باز باشد. لذا همان استعمال حنا که آن اشکال را دارد، این نقاب للمرأة مرحوم محقق نیز در اینجا این اشکال را دارد.
اما مرحوم محقق یک جمله دارند و میفرمایند «والنقاب للمرأة علی تردّدٍ» و این یعنی چه؟!
این نیز منافات پیدا میکند با حرفهای قبلشان. برای اینکه در حرفهای قبل میگفتند روگرفتن باید برای زنها باشد مگر در ضرورت که خواه ناخواه نقاب و اسدال یا پوشیه نباید باشد. یا باید باشد بنا بر آنچه ما انتخاب کردیم که اصلاً پوشیه زدن یا صورت گرفتن برای خانمها از تروک احرام نیست مگر در خلوت. لذا مثلاً خواستند درست کنند و بدتر شد. «والنقاب للمرأة علی تردّدٍ» یعنی من نمیتوانم فتوا دهم که آیا نقاب برای زن طوری هست یا طوری نیست.
بله مرحوم محقق فتوا دادند و ما به روایات اسدال تمسک کردیم و گفتیم روایات اسدال که زیاد است و سوال میکند و حضرت میفرمایند صورت را نپوشاند. آنگاه میگفتیم این روایات اسدال که میگوید پوشاندن صورت طوری نیست، جمع بین روایات اقتضاء میکند که اگر نامحرم باشد، یک ضرورت است و باید بپوشاند و اما اگر نامحرم نباشد، باید باز باشد، حال اسدال باشد یا پوشیه باشد و غیره. و یا حتی بادبزن که سابقاً خواندیم امام باقر«سلاماللهعلیه» با عصای مبارکشان بادبزن کسی را که در صورتش گرفته بود، عقب زدند.(روایت 4 از باب 48 از ابواب تروک احرام، ج 9، ص 130) البته در خلوت بوده و آن شخص هم خودمانی بوده است.
نمیدانم مراد مرحوم محقق از «علی ترددٍ» چیست و علی کل حالٍ اشکال دارد. آن کلمه للزینة اشکال دارد و این کلمه علی ترددٍ نیز اشکال دارد.
درجایی که روایت صحیح السند داشته باشیم که نقاب باید نباشد، روایت داشتیم و اسم نقاب آورده بود چنانچه اسم دستکش آورده بود و به طریق اولی پوشیه حتماً مانع است و اگر نقاب را اشکال کنیم، اسدال را هم اشکال میکنیم. همینطور که فقها در مناسکها هم نقاب و هم اسدال را اشکال میکنند و هم پوشیه و هم روگرفتن را اشکال میکنند. لذا میگویند اگر نامحرم باشد، چادر را دور از صورت بگیرد که صدق روگرفتن نکند.
هفتم: فرمودند «دخول الحمام». حال آیا این دخول الحمام برای غسل کردن هم اشکال دارد و یا دخول الحمام برای آنکه خودش را تمیز کند و یا چرک کند و امثال اینها و اما علی کل حالٍ مطلقا فرمودند دخول الحمام مکروه است. قدر متیقنش همین است که اگر در حمام برود برای غسل کردن، اشکال ندارد و اگر در حمام رود برای نشستن و چرک کردن و مشت و مال کردن، مکروه است.
هشتم: میفرمایند «تدلیک البدن فی الحمام». ظاهراً معنایش چرک کردن و مشت و مال دادن است. یک دفعه به حمام میرود و غسل میکند، این مکروه است. یک دفعه به حمام میرود برای چرک کردن و مشت مال کردن، آنگاه این کراهت در کراهت است. یعنی دو کراهت دارد.
مرحوم محقق اینها را جدا جدا فرمودند. یکی دخول الحمام مکروه است و مرادشان از اینجا غسل کردن نیست و اگر به حمام رود برای غسل کردن، مکروه نیست. یکی هم تدلیک البدن فی الحمام که کراهت بعد کراهت است و هم مشت و مال را میگیرد و هم چرک کردن را. تدلیک البدن یعنی بدن را فشار دادن. حال گاهی با کیسه فشار میدهد و گاهی با مشت و مال.
نهم: فرمودند «تلبیة المحرم من ینادیه». یعنی کسی او را صدا میکند و این به فارسی بله بگوید و یا به عربی لبیک بگوید. میگویند این نیز مکروه است برای اینکه در حال احرام «لبیک اللهم لبیک» مختص به خداست و این باید حالی داشته باشد که جواب خدا را دهد که خدا او را مهمانی کرده است. حال اگر با تلبیه یا با بله و یا با لبیک جواب کسی را دهد، حرام نیست اما چون تشبهی به شرک است، پس مکروه است.
دهم: «استعمال الریاحین». سابقاً همه این را فرمودند و اگر یادتان باشد، یک اختلافی هم در کلمات مرحوم محقق بود. بعضی اوقات میگفتند خوردن سیب یا خوردن غذایی که زعفران در آن هست، از تروک احرام است و باید نباشد و بعضی اوقات میگفتند خوردن مطلق چیزهای بودار کراهت دارد. که ما هم قبول کردیم و گفتیم آنچه حرام است، طیب است و برمیگردد به زینت و اما اگر طیب نباشد، مثل ادکلن فعلی یا مثلاً عطر قمصر و امثال اینها و اما غیر از طیب و غیر معطر، هرچه باشد اشکال ندارد، اما مرحوم محقق در اینجا میفرمایند مکروه است. حال کسی بگوید این «استعمال الریاحین» فقط سبزیجات را میگیرد، مثل نعناع یا ریحان و اما غیر از اینها استعمال الریاحین نیست. ولی علی کل حالٍ این دهمی تکرار است که سابقاً فرمودند و اینجا به طور خاص یا به طور عام فرمودند مکروه است و ما هم گفتیم مطلق غذا که در آن بوی خوش باشد، اشکال ندارد و مکروه هم نیست و آنچه مکروه یا حرام است، استعمال عطر است. مثل کِرمی که معطر باشد.
مرحوم شهید در دروس(دروس، ج 1، ص 388) هفت هشت مورد اضافه کردند و فرمودند «کراهة غسل الرأس بالسدر و الختمی»، سرش را بشوید به واسطه سدر یا ختمی، که آنوقتها سر را به واسطه سدر و گل ختمی میشستند و الان به جای آن صابون است و بگوییم این کراهت ندارد و اما سدر و ختمی کراهت دارد. اگر مکروه است، همه مکروه است و اگر مکروه نیست، هیچکدام مکروه نیست. البته درروایات مرحوم شهید فرمودند و این طبقا للروایات است و در روایات سدر و ختمی آمده اما ظاهراً خصوصیت ندارد. یک دفعه زیر دوش میرود و دست به سرش میکشد بدون اینکه سر را بشوید. اما یک دفعه سرش کثیف شده و میشوید، گاهی با سدر و ختمی و گاهی هم به سدر و ختمی نیست بلکه با صابون است و آن صابون هم گاهی بودار و گاهی بیبو است.
مرحوم شهید انصافاً خیلی فحلی بوده است، علاوه بر اینکه فقیه عالیقدری بوده و ابتکارات در فقه زیاد داشته، بعید نیست که ایشان محکوم به اعدام شده بودند و زندان بودند برای اینکه تهیه اعدام این بزرگمرد را کنند و ایشان در دم مرگ و در زندان و زیر شکنجه دشمن به 7 روز این لمعه را نوشتند. اینها بعید نیست. کتابها در فقه و در اعتقادات نوشتند و من جمله این دروس کتاب ارزندهای است و این «کراهة غسل الرأس بالسدر و الختمی» ظاهراً باید پیش مرحوم شهید سدر و ختمی خصوصیت داشته باشد و الاّ باید فرموده باشند بالسدر و الختمی و غیرهما. حال نفرمودند اما ما میگوییم روایاتی که میگوید سر را با سدر نشوی، پس نباید با صابون هم بشوید و سر را تمیز نکند و آن دو سه روز احرام ژولیده و چرکین و شپش دار و امثال اینها باشد و قدری از این دنیا و تجملهایش بیرون آید.
دوم: «خِطبة النساء». برای این روایت هم داریم که این یک دفعه عقد میکند و این حرام است و سابقاً هم گفتیم البته ما قبول نکردیم و گفتیم آنچه حرام است، مقاربت است و مابقی حرام نیست و اما مشهور در میان فقها و در این مناسکها همه گفتند خواندن عقد موقت باشد یا دائم باشد و برای خودش و یا برای دیگران حرام است، اما مرحوم شهید فرمودند خطبة النساء مکروه است و بزرگان هم تبعاً از مرحوم شهید فرمودند مکروه است و خطبه یعنی خواستگاری. مثلاً زن ندارد و در آنجا زنی را پیدا میکند و میپسندد و لذا به خانم میگوید من میخواهم شما را بگیرم و وقتی به شهرمان رفتیم، قبول داری که زن من شوی و او هم میگوید بله و آنگاه این خواستگاری تمام میشود و وقتی میآیند، زن و شوهر میشوند. این خِطبه مکروه است و اما خُطبه حرام است.
سیزدهم: «المبالغة فی السواک». این مبالغه در سواک برای اینست که خون نیاید و الاّ مبالغه در سواک مستحب است و استحبابش هم خیلی عالیست و پیغمبر اکرم هم مبالغه در سواک داشتند. حال با این مسواکهای امروزی، یک دفعه میداند که خون میآید و یک دفعه مطمئن است که خون نمیآید و یک دفعه هم شک دارد که خون میآید یا خون نمیآید. آنجا که میداند خون نمیآید، نباید گفت مکروه است و آنجا که میدانیم خون میآید، اگر کسی ادماء را بگوید، باید بگوییم حرام است و اصلاً جایز نیست. برای اینکه میداند که خون میآید و مثل اینکه میداند اگر چاقو به دستش بزند، خون میآید. و در اینجا هم اگر بداند که اگر مسواک به دندان بزند، خون میآید، پس نباید بزند و اما آنجا که شک دارد که آیا هست یا نه، مرحوم شهید فرمودند مکروه است.
چهاردهم: «الهذر من الکلام». اینکه آدم شوخی کند و حرفهای بیهوده و مالایعنی بزند، مکروه است.
پانزدهم: «الاغتسال للتبرد»، یعنی خودش را بشوید نه برای غسل کردن بلکه برای اینکه گرم است و حالی بیاید.
شانزدهم: «المصاهره فی مسجد الحرام» دویدن در مسجد الحرام مکروه است.
هفدهم: «روایة الشعر». نمیدانم اگر شعر حق باشد و در تقیه نباشد و بتواند در ولایت شعر گوید و یا اشاره به کعبه کند که کعبه تو شاهد باش که 360 بت به دست امیرالمؤمنین در تو شکسته شد و تو را راحت کرد و امیرالمؤمنین به تو خیلی حق دارد، آیا باز کراهت دارد؟! خیلی از فقها من جمله مرحوم آقا شیخ عباس قمی در مفاتیح گفتند شعر گفتن در شب جمعه مکروه است ولو اینکه حق باشد و من این «ولو کان حقا» را قبول ندارم بلکه شعر گفتن هذلاً مکروه است و الاّ اگر شعر حق باشد باید بگوییم مکروه نیست بلکه مستحب است و خیلی عالیست. این هم چیزهایی که مرحوم شهید اضافه کردند.