درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
موضوع: 1- کیفیّت تلبیه 2- لباس احرام
درباره حج قِران، یعنی حجی که قربانی همراه اوست، فرمودند میتواند تلبیه نگوید و بعد از نیت و پوشیدن لباس، آن گوسفند را به عنوان قربانی همراه داشته باشد، مثلاً افسار گوسفند را بگیرد، یا اینکه خونی از گوسفند بگیرد و به لباس خود بمالد و هم میتواند تلبیه بگوید.
مسئله اجماعی است و روایت هم هست، اما معلوم است که به جای این حرفها فرقی نگذاریم بین حج قِران و حج اِفراد و حج تمتع و مطلق احرام، چه برای عمره مفرده باشد و چه برای عمره غیرمفرده باشد. در همه اینها تلبیات گفته شود. بعد از آنکه مستحبات را به جا آورد و نیت احرام میکند، لباس میپوشد و رکن آخر «اللهم لبیک» را میگوید. اما علی کل حالٍ مسئله نه معتنابه است و نه مبتلابه ماست ولی در حج قِران گفته شده که تلبیه لازم نیست. به جای تلبیه میتواند تقلید کند یا اِشعار کند.
مسئله مهم امروز تلبیّات است، که اگر مطالعه کرده باشید، میبینید که صاحب جواهر پنج ـ شش صفحه در این باره صحبت کردند، که این تلبیات چیست و چطور بگویند و چند تا بگویند.
روایات با هم اختلاف دارد. مشهور در میان فقهاء و مشهور در میان روایات اینست که این تلبیات 4 مرتبه است و در روایات هم آمده «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» یعنی 4 مرتبه به این نحو است. که بعضی هم گفتند اصلاً میتواند 4 مرتبه بگوید «لبیک» و این در بعضی از روایات هم آمده است. بعضی هم گفتند اضافات را نیز که در مناسک آمده و در جواهر هم آمده، باید بگوید. بعضیها گفتند صرف لبیک گفتن کفایت میکند و همین که بگوید «لبیک» واجب است و مابقی مستحب است و هرچه بیشتر، بهتر. هرچه بیشتر این الفاظ را اضافه کند، بهتر است و اما اگر بگوید «لبیک» و این را ادامه دهد تا جایی که «لبیک» را قطع میکند، کفایت میکند. و اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر نمیدانم چرا در مسئله گیرند و خیلی این طرف و آن طرف میزنند درحالی که اینکه در مناسک آمده، در روایت آمده و روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و اینطور میشود که «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک»؛ یعنی 4 مرتبه به این صورت لبیک را تکرار کند.
روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و به خوبی میفهماند که بیش از این واجب نیست و کمتر از این هم باید نباشد.
روایات در باب 40 از ابواب احرام است.
روایت 2 از باب 40:
صحیحه معاویة بن عمار عن أبی عبدالله علیهالسلام: والتلبیّه «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» واعلم انّه لابدّ لک من التلبیات الاربع التی هی الفریضة و تتمّ بلفظ لبیک الرابع. [1]
نمیدانم چگونه است که این معاویة بن عمار راجع به حج خیلی روایت نقل میکند و حتی بیش از زراره روایت در باب حج دارد.
این لبیکها باید تکرار شود و با لبیک چهارم، احرام منعقد میشود.
سند و دلالت روایت خوب است و مابقی روایتها را یا باید ترک کنیم، زیرا معرضٌ عنها عندالاصحاب است و یا باید اضافات را حمل بر استحباب کنیم، لذا همینطور که الان در مناسکها هم آمده، گفتند این 4 لبیک واجب است اما به این صورت، و این لبیکها تمام میشود به لبیک چهارم. باید اول لبیک باشد و در آخر نیز لبیک باشد و دو لبیک هم اضافه شود و بعد حضرت فرمودند: «انه لابدّ لک من التلبیات الاربع التی هی الفریضة» یعنی واجب اینست و کمتر نه و بیشتر هم نه. حتی این روایت به خوبی دلالت دارد، یعنی واجب بیش از یکی است و چهارتاست و بیش از چهار تا واجب نیست بلکه مستحب است. البته هرچه لبیک بگوید و یا دعاهایی که در لبیک آمده که الان بعضی از آنها در مناسکها آمده، بگوید، بهتر است. بعد هم «انه لابدّ لک من التلبیات الارع التی هی الفریضة و تتم بلفظ لبیک الرابع».
من خیال میکنم که مسئله حل است و این ان قلت قلتهایی که مرحوم صاحب جواهر دارند و اقوال از دیگران نقل میکنند که بعضیها گفتند لبیک کفایت میکند و بعضیها گفتند باید دو تا باشد و بعضیها گفتند باید شش تا باشد و بعضیها گفتند بیش از شش مرتبه باشد و بعضیها گفتند به یک مرتبه منعقد میشود و بعضیها گفتند باید بگوید تا از بیداء بیرون رود و بگوید تا نزدیک مکه، و همه اینها واجب است و مرحوم صاحب جواهر نیز این اقوال را یکی پس از دیگری نقل میکنند و اما همین روایت را قبول میکنند و میفرماید تلبیات 4 تاست. یعنی حج منعقد میشود به تلبیات اربع و نه کم و نه زیاد و صورت نیز باید همین صورت باشد. اگر مثلاً بخواهد 4 مرتبه لبیک بگوید بدون اللهم و لاشریک، نمیشود و اگر بخواهد بیش از 4 مرتبه لبیک بگوید اما لاشریک لک لبیک را نگوید، باز این نمیشود بلکه یک تعبد است و باید به این صورت باشد. لذا مقداری بحث دیروز روشن میشود و گفتیم بعضی از الفاظ تعبّدی است و در وفق آن تعبد باید گفته شود. من جمله در باب نکاح و باب طلاق و باب نماز و من جمله راجع به تلبیه. لذا اگر میتواند میگوید و اگر نمیتواند نائب میگیرد. بله این حرف هست که غلطش به جای صحیح پذیرفته میشود.
این خلاصه حرف است و ظاهراً بخواهیم بیش از این مباحثه کنیم، وجهی ندارد و تقریباً یک اجماعی هم در مسئله هست و الان هم مناسکها همینطور که عرض کردم و صاحب جواهر هم بالاخره میپذیرند، تلبیه همین است که گفته شد.
اگر کسی بخواهد اقوال را ببیند و ان قلت قلت ها را بشنود، مربوط به جواهر میشود.
سه: الثالث من واجبات الاحرام لبس الثوبین.
که من عرض میکردم مرحوم محقق باید روی قضیه طبیعی بفرمایند احرام 3 رکن یا 3 شرط دارد و رکن اول نیت است و رکن دوم لبس ثوبین است و رکن سوم گفتن تلبیات است.
لذا اگر بخواهد ثوبین را بعد بپوشد، نمیشود الاّ در ضرورت و اگر هم بخواهد اول بدون نیت، لبس ثوبین کند، باز نمیشود و طبیعی همین چیزی است که حاجیها به جا میآورند. اینکه اول نیت میکنند و بعد از نیت لبس ثوبین میکنند و در لبس ثوبین هم دعاهایی هست و میخوانند و حالی پیدا میکنند و بالاخره انعقاد احرام به گفتن لبیک است. اما مرحوم محقق فرموده ارکان 3تاست: اول نیت و دوم تلبیات و سوم لبس ثوبین.
از نظر تکلیف اینطور نیست و از نظر قضیه طبیعه هم اینطور نیست و مسلم است که اول باید نیت کند و بعد لبس ثوبین و بعد انعقاد احرام به لبیک. حال ایشان سوم قرار داده و فرموده سوم واجبات احرام، لبس ثوبین است که یکی را به منزله لنگ قرار میدهد و یکی را به منزله عبایش قرار میدهد.
درباره این، مسائلی را فرمودند.
در مسئله اول گفتند اگر لبس ثوبین نکند، احرامش باطل است. گفتند الاّ اینکه نسیاناً باید یا ضرورتاً باشد و یا نداشته باشد و اما عمداً بخواهد لبس ثوبین نکند، گفتند حج او باطل است. این یک شهرت بلکه اجماع است. حال علاوه بر صاحب جواهر، خیلیها ادعای اجماع کردند و این را رکن قرار دادند. بارها گفتیم معنای رکن در اینجا اینست که اگر عمداً نیاورد، این احرام باطل است.
در این باب روایات هم داریم. مسئله مشکل اینجاست که مرحوم فاضل هندی در کشف اللثام هم فرموده که من یک روایت پیدا نکردم بر اینکه لبس ثوبین واجب باشد، به این معنا که اگر لبس ثوبین نکرد، احرامش باطل باشد.
بعد میفرمایند الاّ اینکه بگوییم اجماع در مسئله هست. برای اینکه روایتی که هست، دو دستهاند. یک دسته روایات، فعل رسول گرامی و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» است، که ائمه طاهرین یا خود رسول گرامی چنین کردند. اول نیت کردند و بعد لبس ثوبین کردند و بعد از آن نیز انعقاد به «اللهم لبیک» کردند. گفتند فعل پیغمبر حجت است و روش و سیره ائمه طاهرین «سلاماللهعلیه» نیز همینطور بوده است. این را مرحوم فاضل هندی (فاضل اصفهانی) در کشف اللثام گفتند. این کشف اللثام خیلی دقیق است مثل محقق ثانی که خیلی دقیق بوده و کتابش نیز دقیق است، کشف اللثام نیز همینطور است و هم دارای فروع زیادی است و هم خیلی پرمحتواست و چیزهای بِکری که دیگران نگفتند، مرحوم فاضل هندی داشته است. ایشان اشکال میکند و میفرماید این فعل پیغمبر اکرم است و فعل دلالت بر وجوب ندارد. ما بیش از جواز نمیتوانیم از این فعل استفاده کنیم برای اینکه پیغمبر اکرم این کار را میکردند و دلالت ندارد و نه واجب بوده و نه مستحب بوده است. سیره ائمه طاهرین نیز این کار را میکردند و دلالت ندارد که واجب بوده یا مستحب. میفرمایند پس آن روایات که زیاد هم هست و اگر مطالعه کرده باشید مرحوم صاحب جواهر هم این روایتها را نقل میکند و این روایتها را دلیل میگیرد و خیلیها دلیل گرفتند، حتی مثل مرحوم محقق در معتبر و در اینجا هم اسم سیره را نیاورده اما گفتند واجب است. لذا فعل پیغمبر اکرم دالّ بر وجوب باشد، میفرمایند دالّ بر وجوب نیست. بله قدر متیقنش جایز است و اگر بخواهیم کمی پافشاری کنیم، قدر متیقّنش مستحب است و اما اینکه واجب باشد، که مرحوم محقق در اینجا میفرمایند و حتی ادعای اجماع کردند و گفتند الثالث و بعضیها هم گفتند «الرکن الثالث فی الاحرام لبس الثوبین». مرحوم فاضل هندی صاحب کشفاللثام میفرمایند این روایتها عمل است و دلالت بر وجوب ندارد.
این یک دسته از روایات است که هفت ـ هشت روایت را مرحوم صاحب جواهر در همین جا نقل میکنند.
یک دسته از روایت هم هست که آن روایتها عمل نیست بلکه طرز احرام را نقل میکنند. اینکه باید نیت بپوشی و لباس بپوشی و بعد هم تلبیه بگویی. اما در همه این روایتها هفت ـ هشت مستحب در پیش واجبات گذاشته شده است. روایتی نداریم که همین سه مورد باشد. الان کلمات فقها اینگونه است که یشترط در احرام سه چیز و یا «الاحرام یترکب من الارکان» و بعد میفرمایند اول نیت و دوم لبس ثوبین و سوم تلبیه. یا مثل مرحوم محقق میفرمایند اول نیت و دوم تلبیات و سوم لبس ثوبین.
در روایات چنین روایتی نداریم. همه روایتها میفرمایند وقتی میخواهی مُحرم شوی، خودت را نظیف کن و غسل کن و بعد از غسل لباسهایت را بپوش و بعد نیت کن و بعد هم بگو «اللهم لبیک».
مستحباتش در روایتها زیاد است و هفت ـ هشت مستحب در پیش این سه واجب گذاشته شده است.
مرحوم کشف اللثام میفرمایند از کجا میخواهید استفاده کنید که مستحب نباشد. برای اینکه وحدت نسق که نداریم و هم واجب در آن هست و هم مستحب و اگر بخواهیم بگوییم همه دالّ بر وجوب است الاّ ما أخرجه الدلیل و این هم نمیشود زیرا مستحباتش به اندازهای است که نمیشود این حرف را زد. ایشان رمزی میفرمایند که همه این روایتها تلو یک مستحباتی است و وقتی تلو در مستحبات شد، ظهور در وجوب ندارد. بعد میفرمایند الاّ اینکه تمسک کنید به اجماع و بگویید این هفت ـ هشت ده چیزی که گفته شده مستحب است اما این سه چیز واجب است بالاجماع. اگر بخواهیم به راستی اجماع درست کنیم، اجماع محتمل المدرکیه بلکه مقطوع المدرکیه است برای اینکه همه برای این لبس ثوبین به این روایتها تمسک کردند. وقتی تمسک کرده باشند، مرحوم کشف اللثام ایراد مدرکی دارد و میگوید این روایتهای شما دلالت ندارد اما چون میترسیده لذا میفرماید «لولا الاجماع» این روایتها دلالت ندارد.
مرحوم صاحب جواهر هو میکند و میفرمایند «و هو کما تری» و رد میشوند. برای این دو اشکال مهم کشف اللثام به «هو کماتری» مطلب را تمام میکنند. بعد هم روایاتی هست که کشف اللثام به آن روایتها تمسک نکرده و آن روایتها دلالت دارد بر اینکه این لبس ثوبین واجب نیست. الان عمده اینجاست که مثل صاحب جواهر تمسّک میکنند به این روایتها، یکی فعل رسول گرامی و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» که آنها اینطور محرم میشدند و یکی هم تمسک میکنند به روایاتی که تلو مستحبات است. میگویند مستحباتش را کنار بگذار و این روایتها دلالت میکند بر اینکه لبس ثوبین واجب است. حتی صاحب جواهر حرف کشف اللثام را نقل میکنند و میفرمایند «و هو کماتری»؛ و به راستی یک مسئله بغرنج و مشکلی است.
روایاتی که تلو مستحب است، زیاد است اما یکی از آنها را میخوانم.
روایت 4 از باب 6 از ابواب احرام:
صحیحه معاوية بن عمار في الصحيح عن ابى عبد الله (ع) قال إذا انتهيت إلى العقيق من قبل العراق أو إلى وقت من هذه المواقيت وانت تريد الاحرام انشاء الله فانتف ابطيك وقلم اظفارك واطل عانتك وخذ من شاربك ولا يضرك بأي ذلك بدأت ثم استك واغتسل والبس ثوبیك.[2]
آنچه واجب است، در این روایت معاویة بن عمار، فقط البس ثوبین است و الاّ نمیخواهد نوره بکشد و یا خودش را نظیف کند و حتی بالاتر اینکه نمیخواهد خودش را تطهیر کند و میخواهد محرم شود و مثلاً نیت میکند و لباس میپوشد و میگوید «اللهم لبیک». لذا در روایت معاویة بن عمار همه مستحب است غیر از البس ثوبیک. مرحوم کشف اللثام میفرمایند وحدت سیاق اقتضاء میکند که همه اینها مستحب باشد و شما از کجا میگویید البس ثوبیک واجب است! و سیره پیغمبر اکرم هم بوده، اما پیغمبر اکرم هم خودشان را نظیف میکردند و غسل میکردند و چه دعاهایی میکردند و در دعاهای ما آمده قبل از اینکه ما بخواهیم محرم شویم چه دعاهایی بخوانیم و چه حالی پیدا کنیم و میخواهد سیر من الخلق الی الحق شروع شود و همه اینها خوب است اما همه اینها مستحب است لذا مرحوم فاضل اصفهانی «رضواناللهتعالیعلیه» که چندسالی برای تبلیغ به هندوستان رفت و آن موقع اینطور بود که خیلی از اینها وقتی میدیدند جایی خالیست، اصل را رها میکردند و فرع را میگرفتند. اینها از مراجع بزرگ هم بودند اما نجف را با آن اوضاع رها میکرد و به کرمانشاه میرفت و مدتی میماند و یا همین فاضل هندی مدتی در اصفهان ماند و بعد مدتی در هندوستان ماند و بعد هم مدتی در نجف بود و بعد ناگهان دید اخباری گری در کربلا کار میکند و به کربلا آمد و مرجعیت را در کربلا گرفت و آنجا هم از دنیا رفت.
لذا این فاضل هندی از اصفهان است و صاحب جواهر هم اصفهانیست و معمولاً این بزرگان از اصفهان هستند و شما باید جای آنها را پر کنید و اینها مسئولیت دارد و واجب است و به واجبش اهمیت نمیدهید و حتماً همه گرفتار خواهیم شد. علی کل حالٍ این مرد بزرگ میفرماید من روایتی پیدا نکردم بر اینکه دلالت کند که لبس ثوبین واجب است.
موضوع: 1- کیفیّت تلبیه 2- لباس احرام
درباره حج قِران، یعنی حجی که قربانی همراه اوست، فرمودند میتواند تلبیه نگوید و بعد از نیت و پوشیدن لباس، آن گوسفند را به عنوان قربانی همراه داشته باشد، مثلاً افسار گوسفند را بگیرد، یا اینکه خونی از گوسفند بگیرد و به لباس خود بمالد و هم میتواند تلبیه بگوید.
مسئله اجماعی است و روایت هم هست، اما معلوم است که به جای این حرفها فرقی نگذاریم بین حج قِران و حج اِفراد و حج تمتع و مطلق احرام، چه برای عمره مفرده باشد و چه برای عمره غیرمفرده باشد. در همه اینها تلبیات گفته شود. بعد از آنکه مستحبات را به جا آورد و نیت احرام میکند، لباس میپوشد و رکن آخر «اللهم لبیک» را میگوید. اما علی کل حالٍ مسئله نه معتنابه است و نه مبتلابه ماست ولی در حج قِران گفته شده که تلبیه لازم نیست. به جای تلبیه میتواند تقلید کند یا اِشعار کند.
مسئله مهم امروز تلبیّات است، که اگر مطالعه کرده باشید، میبینید که صاحب جواهر پنج ـ شش صفحه در این باره صحبت کردند، که این تلبیات چیست و چطور بگویند و چند تا بگویند.
روایات با هم اختلاف دارد. مشهور در میان فقهاء و مشهور در میان روایات اینست که این تلبیات 4 مرتبه است و در روایات هم آمده «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» یعنی 4 مرتبه به این نحو است. که بعضی هم گفتند اصلاً میتواند 4 مرتبه بگوید «لبیک» و این در بعضی از روایات هم آمده است. بعضی هم گفتند اضافات را نیز که در مناسک آمده و در جواهر هم آمده، باید بگوید. بعضیها گفتند صرف لبیک گفتن کفایت میکند و همین که بگوید «لبیک» واجب است و مابقی مستحب است و هرچه بیشتر، بهتر. هرچه بیشتر این الفاظ را اضافه کند، بهتر است و اما اگر بگوید «لبیک» و این را ادامه دهد تا جایی که «لبیک» را قطع میکند، کفایت میکند. و اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر نمیدانم چرا در مسئله گیرند و خیلی این طرف و آن طرف میزنند درحالی که اینکه در مناسک آمده، در روایت آمده و روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و اینطور میشود که «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک»؛ یعنی 4 مرتبه به این صورت لبیک را تکرار کند.
روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و به خوبی میفهماند که بیش از این واجب نیست و کمتر از این هم باید نباشد.
روایات در باب 40 از ابواب احرام است.
روایت 2 از باب 40:
صحیحه معاویة بن عمار عن أبی عبدالله علیهالسلام: والتلبیّه «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» واعلم انّه لابدّ لک من التلبیات الاربع التی هی الفریضة و تتمّ بلفظ لبیک الرابع. [1]
نمیدانم چگونه است که این معاویة بن عمار راجع به حج خیلی روایت نقل میکند و حتی بیش از زراره روایت در باب حج دارد.
این لبیکها باید تکرار شود و با لبیک چهارم، احرام منعقد میشود.
سند و دلالت روایت خوب است و مابقی روایتها را یا باید ترک کنیم، زیرا معرضٌ عنها عندالاصحاب است و یا باید اضافات را حمل بر استحباب کنیم، لذا همینطور که الان در مناسکها هم آمده، گفتند این 4 لبیک واجب است اما به این صورت، و این لبیکها تمام میشود به لبیک چهارم. باید اول لبیک باشد و در آخر نیز لبیک باشد و دو لبیک هم اضافه شود و بعد حضرت فرمودند: «انه لابدّ لک من التلبیات الاربع التی هی الفریضة» یعنی واجب اینست و کمتر نه و بیشتر هم نه. حتی این روایت به خوبی دلالت دارد، یعنی واجب بیش از یکی است و چهارتاست و بیش از چهار تا واجب نیست بلکه مستحب است. البته هرچه لبیک بگوید و یا دعاهایی که در لبیک آمده که الان بعضی از آنها در مناسکها آمده، بگوید، بهتر است. بعد هم «انه لابدّ لک من التلبیات الارع التی هی الفریضة و تتم بلفظ لبیک الرابع».
من خیال میکنم که مسئله حل است و این ان قلت قلتهایی که مرحوم صاحب جواهر دارند و اقوال از دیگران نقل میکنند که بعضیها گفتند لبیک کفایت میکند و بعضیها گفتند باید دو تا باشد و بعضیها گفتند باید شش تا باشد و بعضیها گفتند بیش از شش مرتبه باشد و بعضیها گفتند به یک مرتبه منعقد میشود و بعضیها گفتند باید بگوید تا از بیداء بیرون رود و بگوید تا نزدیک مکه، و همه اینها واجب است و مرحوم صاحب جواهر نیز این اقوال را یکی پس از دیگری نقل میکنند و اما همین روایت را قبول میکنند و میفرماید تلبیات 4 تاست. یعنی حج منعقد میشود به تلبیات اربع و نه کم و نه زیاد و صورت نیز باید همین صورت باشد. اگر مثلاً بخواهد 4 مرتبه لبیک بگوید بدون اللهم و لاشریک، نمیشود و اگر بخواهد بیش از 4 مرتبه لبیک بگوید اما لاشریک لک لبیک را نگوید، باز این نمیشود بلکه یک تعبد است و باید به این صورت باشد. لذا مقداری بحث دیروز روشن میشود و گفتیم بعضی از الفاظ تعبّدی است و در وفق آن تعبد باید گفته شود. من جمله در باب نکاح و باب طلاق و باب نماز و من جمله راجع به تلبیه. لذا اگر میتواند میگوید و اگر نمیتواند نائب میگیرد. بله این حرف هست که غلطش به جای صحیح پذیرفته میشود.
این خلاصه حرف است و ظاهراً بخواهیم بیش از این مباحثه کنیم، وجهی ندارد و تقریباً یک اجماعی هم در مسئله هست و الان هم مناسکها همینطور که عرض کردم و صاحب جواهر هم بالاخره میپذیرند، تلبیه همین است که گفته شد.
اگر کسی بخواهد اقوال را ببیند و ان قلت قلت ها را بشنود، مربوط به جواهر میشود.
سه: الثالث من واجبات الاحرام لبس الثوبین.
که من عرض میکردم مرحوم محقق باید روی قضیه طبیعی بفرمایند احرام 3 رکن یا 3 شرط دارد و رکن اول نیت است و رکن دوم لبس ثوبین است و رکن سوم گفتن تلبیات است.
لذا اگر بخواهد ثوبین را بعد بپوشد، نمیشود الاّ در ضرورت و اگر هم بخواهد اول بدون نیت، لبس ثوبین کند، باز نمیشود و طبیعی همین چیزی است که حاجیها به جا میآورند. اینکه اول نیت میکنند و بعد از نیت لبس ثوبین میکنند و در لبس ثوبین هم دعاهایی هست و میخوانند و حالی پیدا میکنند و بالاخره انعقاد احرام به گفتن لبیک است. اما مرحوم محقق فرموده ارکان 3تاست: اول نیت و دوم تلبیات و سوم لبس ثوبین.
از نظر تکلیف اینطور نیست و از نظر قضیه طبیعه هم اینطور نیست و مسلم است که اول باید نیت کند و بعد لبس ثوبین و بعد انعقاد احرام به لبیک. حال ایشان سوم قرار داده و فرموده سوم واجبات احرام، لبس ثوبین است که یکی را به منزله لنگ قرار میدهد و یکی را به منزله عبایش قرار میدهد.
درباره این، مسائلی را فرمودند.
در مسئله اول گفتند اگر لبس ثوبین نکند، احرامش باطل است. گفتند الاّ اینکه نسیاناً باید یا ضرورتاً باشد و یا نداشته باشد و اما عمداً بخواهد لبس ثوبین نکند، گفتند حج او باطل است. این یک شهرت بلکه اجماع است. حال علاوه بر صاحب جواهر، خیلیها ادعای اجماع کردند و این را رکن قرار دادند. بارها گفتیم معنای رکن در اینجا اینست که اگر عمداً نیاورد، این احرام باطل است.
در این باب روایات هم داریم. مسئله مشکل اینجاست که مرحوم فاضل هندی در کشف اللثام هم فرموده که من یک روایت پیدا نکردم بر اینکه لبس ثوبین واجب باشد، به این معنا که اگر لبس ثوبین نکرد، احرامش باطل باشد.
بعد میفرمایند الاّ اینکه بگوییم اجماع در مسئله هست. برای اینکه روایتی که هست، دو دستهاند. یک دسته روایات، فعل رسول گرامی و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» است، که ائمه طاهرین یا خود رسول گرامی چنین کردند. اول نیت کردند و بعد لبس ثوبین کردند و بعد از آن نیز انعقاد به «اللهم لبیک» کردند. گفتند فعل پیغمبر حجت است و روش و سیره ائمه طاهرین «سلاماللهعلیه» نیز همینطور بوده است. این را مرحوم فاضل هندی (فاضل اصفهانی) در کشف اللثام گفتند. این کشف اللثام خیلی دقیق است مثل محقق ثانی که خیلی دقیق بوده و کتابش نیز دقیق است، کشف اللثام نیز همینطور است و هم دارای فروع زیادی است و هم خیلی پرمحتواست و چیزهای بِکری که دیگران نگفتند، مرحوم فاضل هندی داشته است. ایشان اشکال میکند و میفرماید این فعل پیغمبر اکرم است و فعل دلالت بر وجوب ندارد. ما بیش از جواز نمیتوانیم از این فعل استفاده کنیم برای اینکه پیغمبر اکرم این کار را میکردند و دلالت ندارد و نه واجب بوده و نه مستحب بوده است. سیره ائمه طاهرین نیز این کار را میکردند و دلالت ندارد که واجب بوده یا مستحب. میفرمایند پس آن روایات که زیاد هم هست و اگر مطالعه کرده باشید مرحوم صاحب جواهر هم این روایتها را نقل میکند و این روایتها را دلیل میگیرد و خیلیها دلیل گرفتند، حتی مثل مرحوم محقق در معتبر و در اینجا هم اسم سیره را نیاورده اما گفتند واجب است. لذا فعل پیغمبر اکرم دالّ بر وجوب باشد، میفرمایند دالّ بر وجوب نیست. بله قدر متیقنش جایز است و اگر بخواهیم کمی پافشاری کنیم، قدر متیقّنش مستحب است و اما اینکه واجب باشد، که مرحوم محقق در اینجا میفرمایند و حتی ادعای اجماع کردند و گفتند الثالث و بعضیها هم گفتند «الرکن الثالث فی الاحرام لبس الثوبین». مرحوم فاضل هندی صاحب کشفاللثام میفرمایند این روایتها عمل است و دلالت بر وجوب ندارد.
این یک دسته از روایات است که هفت ـ هشت روایت را مرحوم صاحب جواهر در همین جا نقل میکنند.
یک دسته از روایت هم هست که آن روایتها عمل نیست بلکه طرز احرام را نقل میکنند. اینکه باید نیت بپوشی و لباس بپوشی و بعد هم تلبیه بگویی. اما در همه این روایتها هفت ـ هشت مستحب در پیش واجبات گذاشته شده است. روایتی نداریم که همین سه مورد باشد. الان کلمات فقها اینگونه است که یشترط در احرام سه چیز و یا «الاحرام یترکب من الارکان» و بعد میفرمایند اول نیت و دوم لبس ثوبین و سوم تلبیه. یا مثل مرحوم محقق میفرمایند اول نیت و دوم تلبیات و سوم لبس ثوبین.
در روایات چنین روایتی نداریم. همه روایتها میفرمایند وقتی میخواهی مُحرم شوی، خودت را نظیف کن و غسل کن و بعد از غسل لباسهایت را بپوش و بعد نیت کن و بعد هم بگو «اللهم لبیک».
مستحباتش در روایتها زیاد است و هفت ـ هشت مستحب در پیش این سه واجب گذاشته شده است.
مرحوم کشف اللثام میفرمایند از کجا میخواهید استفاده کنید که مستحب نباشد. برای اینکه وحدت نسق که نداریم و هم واجب در آن هست و هم مستحب و اگر بخواهیم بگوییم همه دالّ بر وجوب است الاّ ما أخرجه الدلیل و این هم نمیشود زیرا مستحباتش به اندازهای است که نمیشود این حرف را زد. ایشان رمزی میفرمایند که همه این روایتها تلو یک مستحباتی است و وقتی تلو در مستحبات شد، ظهور در وجوب ندارد. بعد میفرمایند الاّ اینکه تمسک کنید به اجماع و بگویید این هفت ـ هشت ده چیزی که گفته شده مستحب است اما این سه چیز واجب است بالاجماع. اگر بخواهیم به راستی اجماع درست کنیم، اجماع محتمل المدرکیه بلکه مقطوع المدرکیه است برای اینکه همه برای این لبس ثوبین به این روایتها تمسک کردند. وقتی تمسک کرده باشند، مرحوم کشف اللثام ایراد مدرکی دارد و میگوید این روایتهای شما دلالت ندارد اما چون میترسیده لذا میفرماید «لولا الاجماع» این روایتها دلالت ندارد.
مرحوم صاحب جواهر هو میکند و میفرمایند «و هو کما تری» و رد میشوند. برای این دو اشکال مهم کشف اللثام به «هو کماتری» مطلب را تمام میکنند. بعد هم روایاتی هست که کشف اللثام به آن روایتها تمسک نکرده و آن روایتها دلالت دارد بر اینکه این لبس ثوبین واجب نیست. الان عمده اینجاست که مثل صاحب جواهر تمسّک میکنند به این روایتها، یکی فعل رسول گرامی و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» که آنها اینطور محرم میشدند و یکی هم تمسک میکنند به روایاتی که تلو مستحبات است. میگویند مستحباتش را کنار بگذار و این روایتها دلالت میکند بر اینکه لبس ثوبین واجب است. حتی صاحب جواهر حرف کشف اللثام را نقل میکنند و میفرمایند «و هو کماتری»؛ و به راستی یک مسئله بغرنج و مشکلی است.
روایاتی که تلو مستحب است، زیاد است اما یکی از آنها را میخوانم.
روایت 4 از باب 6 از ابواب احرام:
صحیحه معاوية بن عمار في الصحيح عن ابى عبد الله (ع) قال إذا انتهيت إلى العقيق من قبل العراق أو إلى وقت من هذه المواقيت وانت تريد الاحرام انشاء الله فانتف ابطيك وقلم اظفارك واطل عانتك وخذ من شاربك ولا يضرك بأي ذلك بدأت ثم استك واغتسل والبس ثوبیك.[2]
آنچه واجب است، در این روایت معاویة بن عمار، فقط البس ثوبین است و الاّ نمیخواهد نوره بکشد و یا خودش را نظیف کند و حتی بالاتر اینکه نمیخواهد خودش را تطهیر کند و میخواهد محرم شود و مثلاً نیت میکند و لباس میپوشد و میگوید «اللهم لبیک». لذا در روایت معاویة بن عمار همه مستحب است غیر از البس ثوبیک. مرحوم کشف اللثام میفرمایند وحدت سیاق اقتضاء میکند که همه اینها مستحب باشد و شما از کجا میگویید البس ثوبیک واجب است! و سیره پیغمبر اکرم هم بوده، اما پیغمبر اکرم هم خودشان را نظیف میکردند و غسل میکردند و چه دعاهایی میکردند و در دعاهای ما آمده قبل از اینکه ما بخواهیم محرم شویم چه دعاهایی بخوانیم و چه حالی پیدا کنیم و میخواهد سیر من الخلق الی الحق شروع شود و همه اینها خوب است اما همه اینها مستحب است لذا مرحوم فاضل اصفهانی «رضواناللهتعالیعلیه» که چندسالی برای تبلیغ به هندوستان رفت و آن موقع اینطور بود که خیلی از اینها وقتی میدیدند جایی خالیست، اصل را رها میکردند و فرع را میگرفتند. اینها از مراجع بزرگ هم بودند اما نجف را با آن اوضاع رها میکرد و به کرمانشاه میرفت و مدتی میماند و یا همین فاضل هندی مدتی در اصفهان ماند و بعد مدتی در هندوستان ماند و بعد هم مدتی در نجف بود و بعد ناگهان دید اخباری گری در کربلا کار میکند و به کربلا آمد و مرجعیت را در کربلا گرفت و آنجا هم از دنیا رفت.
لذا این فاضل هندی از اصفهان است و صاحب جواهر هم اصفهانیست و معمولاً این بزرگان از اصفهان هستند و شما باید جای آنها را پر کنید و اینها مسئولیت دارد و واجب است و به واجبش اهمیت نمیدهید و حتماً همه گرفتار خواهیم شد. علی کل حالٍ این مرد بزرگ میفرماید من روایتی پیدا نکردم بر اینکه دلالت کند که لبس ثوبین واجب است.