درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر حج، در حجّ نيابي
فاسد شود، جبران بر ذمّه ی کيست؟
مسئله 13 در باب نیابت فرمودند اگر کفارهای پیدا شد، به دوش نائب است و نه منوب عنه. بنابراین مثلاً اگر زیر سایه رفت و باید کفاره بدهد، نائب باید این کفاره را بدهد. و همچنین سایر کفارات.
مسئله واضح است برای اینکه کفاره به عهدهی کسی میآید که گناه را کرده است و این مربوط به نائب است. اما یک مسئلهی بغرنجی پیدا شده و اینست که اگر حج فاسد شد، آیا به ذمّهی کیست؟! باید بگوییم به ذمّهی نائب است. اگر امسال نتوانست حج را به جا بیاورد و حج را فاسد کرد، معلوم است که سال دیگر باید این حج را به جا بیاورد به شرط اینکه منوب عنه فسخ نکرده باشد و منوب عنه میتواند فسخ کند و بگوید من حج امسال را میخواستم و تو نتوانستی، بنابراین پول را برگردان.
ظاهراً در این مسئله هم اشکالی نباشد و اصلاً مسئله را متعرض نشدند. به طور کلی متعرض شدند که کفاره برعهدهی نائب است و برعهدهی منوب عنه نیست. خواه ناخواه اگر حج را فاسد کند، چیزی به جا نیاورده است که اجرت بخواهد. بنابراین ولو زحمت هم کشیده و پولی هم خرج کرده و مثلاً نصف پول هم خرج شده، آنگاه منوب عنه میتواند این حج را فسخ کند و ظاهراً فسخ هم لازم نیست، وقتی حج را به جا نیاورد، آنگاه باید آنچه را گرفته، برگرداند. بله اگر بخواهد بگوید سال دیگر به جا میآورم، دائرمدار خواست منوب عنه است و اگر حاضر باشد سال دیگر نائب حج را به جا بیاورد و اگر هم حاضر نباشد، باید همهی مال الاجاره را برگرداند. ظاهراً در این مسئله هم حرفی نباشد. حرفی که هست، اینست که اگر کسی قبل المشعر با عیالش نزدیکی کرد و یا العیاذبالله زنا کرد، در روایات دارد که حج فاسد است و باید حج را به جا بیاورد و بعد هم سال دیگر باید حجی به جا بیاورد. حال این حجی که سال دیگر به جا میآورد، این حج از کیست؟! اصلاً معنای فساد در اینجا چیست؟!
مشهور در میان اصحاب من جمله مرحوم محقق فرمودند حج، فاسد نمیشود؛ اینکه در روایات آمده «افسد الحج» یعنی باید حج من قابل به جا بیاورد یعنی سال دیگر حجی به جا بیاورد، اما این حج فاسد نشده است. از همین جهت هم واجب است که حجش را تمام کند و باید منی برود و بعد هم اعمال حج را به جا بیاورد و طواف نساء به جا بیاورد، بنابراین این حج فاسد نشده بلکه کفارهاش حج من قابل است. درحقیقت کفارهی نزدیکی با زن قبل المشعر، مثل تدلیل که باید کفاره دهد، این نیز باید یک حجی در سال آینده به جا بیاورد و این کفاره میشود. وقتی یک کفاره شود، قاعده اقتضاء میکند آن حج اول که در آن نزدیکی شده، از منوب عنه باشد. آن حج من قابل نیز برای خود این نائب باشد، به عنوان کفارهی گناهی که انجام داده است. این مشهور در میان اصحاب است. اما بسیاری از فقها من جمله صاحب جواهر فرمودند که ظهر روایات اینست که حج فاسد است اما علاوه بر اینکه فاسد است، این آقا باید حج من قابل هم به جا بیاورد و اگر نائب است، حج من قابل برای منوب عنه و اگر نائب نیست و حج مستقل بوده، برای خودش میشود. و درحقیقت این حجی که در آن جماع و نزدیکی با عیال و یا العیاذبالله زنا واقع شده، این حج فاسد و باطل شده است. اما اقرار دارند که باطل به گونهای که باید این حج باطل را تمام کند و بعد یک حج من قابل به جا بیاورد.
بحث الان اینست که همهی کفارات به ذمّهی نائب است و نه منوب عنه، و اگر کسی آن کار زشت را در وسط اعمال به جا آورد، مشهور میان فقها اینست که این حج فاسد نمیشود و کفاره دارد و کفارهاش حج من قابل است. اما صاحب جواهر و خیلیها میفرمایند اصلاً حج باطل شده است و این باید این حج را تمام کند و این یک تعبّد است و علاوه بر اینکه باید این حج را تمام کند، یک حج من قابل هم باشد. بنابراین این نائب باید این حج را تمام کند و سال دیگر نیز حجی برای منوب عنه به جا بیاورد. لذا مرحوم محقق در اینجا میفرمایند این نزدیکی من قبل المشعر که حج من قابل دارد، آیا حج صحیح کدامیک است؟ میفرمایند باید ببینیم که مبنای ما در اینکه نزدیکی کند، چیست. اگر مبنای ما این باشد که حج فاسد نمیشود، پس این حجی که به جا آورده برای نائب است و باید کفاره دهد وکفارهی آن حج من قابل برای خودش است و یک حج من قابل به جا میآورد. حتی اگر گناه کرد و این حج من قابل را به جا نیاورد، باید بگوییم حق الناسی به ذمّهاش نیست و حق منوب عنه را داده و آن حج صحیحی که به جا آورده است. الاّ اینکه کار زشتی در وسط این حج صحیح واقع شده و باید کفاره دهدو کفاره مربوط به خودش است و لذا این حج من قابل میشود و کفارهاش مربوط به خود آقای نائب است. همینطور که صاحب جواهر فرموده و تقریباً مشهور هم هست، اینکه ظاهر روایتها فساد داد. میگوید اگر کسی نزدیکی کرد قبل از مشعر ولو با زن خودش باشد، «افسد حجّه» است و معنای «افسد حجه» یعنی این حج فاسد شد. حتی اگر روایت نداشتیم، ظاهر روایت این بود که میتواند حج را رها کند و اگر خواست سال دیگر حج به جا بیاورد. لذا «افسد حجه» همینطور که صاحب جواهر فرمودند، ظهور در فساد دارد الاّ اینکه همان روایتها میفرماید «افسد حجّه» اما باید این حج را تمام کند. حال حج را تمام کرده و اما کافی نیست و کفاره دارد. کفاره در اینجا یک حج من قابل است. حق با مشهور و صاحب جواهر است. الاّ اینکه من جمله مرحوم سید در عروه و خیلیها و شاید الان بیشتر محشین بر عروه میفرمایند معنای این «افسد حجّه» بطلان نیست بلکه معنایش اینست که باید حجّ من قابل به جا بیاورد و دلیلش هم اینکه باید این حج را تمام کند، اگر باطل باشد، پس چرا باید آن را تمام کند! پس اینکه حج را تمام کند، معنایش اینست که فساد به معنای بطلان نیست بلکه فساد به معنای اینست که باید امسال حجش را تمام کند و حج من قابل هم به جا بیاورد، چه برای خودش و چه اینکه نائب باشد. مسئله را تا اینجا با قواعد درست کردند. پس اگر حج صحیح باشد، این نیابت کرده و حجی را به جا آورده و یک کفاره به ذمّهاش آمده و همینطور که مابقی کفارات به ذمهی اوست، این حج من قابل هم یک کفاره است و به ذمهی اوست و باید به جا بیاورد و ربطی به منوب عنه ندارد و باید نیت کند که برای خودش حج را به جا میآورد و نه برای منوب عنه. لذا اگر بخواهیم با قواعد جلو بیاییم، روی حرف صاحب جواهر که میگوید «افسد» ظهور در بطلان دارد، پس الان که ظهور در بطلان شد، باید بگوییم که حج را رها کند و برود و اما تعبّداً گفتند باید این حج را تمام کنی یعنی همین حج باطل را تمام کنی و بعد هم چون حج باطل است، باید حج من قابل هم به جا بیاوری. همهی اینها اگر حج نیابی باشد، برای منوب عنه میشود و اگر حج استقلالی باشد، برای خودش میشود. این حرف مشهور و من جمله صاحب جواهر است، اما غیر مشهور که شاید بتوانیم بگوییم الان مشهور است، مثل مرحوم سید در عروه فرمودند و غالب محشین هم فرمودند به قرینهی اینکه باید این حج را تمام کنی، معنایش فساد حج نیست. و الا اگر بطلان بود، معنا نداشت که باید حج را تمام کنی. پس حج صحیح است. الان که حج صحیح است، پس کفاره به ذمهی اوست. باید این حج را به جا بیاورد و حج صحیح میشود و برای منوب عنه میشود. قضیه تمام شد الاّ اینکه یک کفاره به ذمهی نائب آمده و آن حج من قابل است. اگر کفاره کشتن گوسفند بود باید از مال خودش گوسفند را بکشد، پس الان هم که باید حج را به جا بیاورد، باید از مالش خودش باشد و حج هم برای نائب میشود.
مرحوم صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر میفرمایند کلمهی «أفسد» بطلان حج است، پس چیزی که بعد به جا میآورد، حج نیست بلکه یک تعبد است. حجش، حج من قابل است که این حج به جا نیاورده و باید حج من قابل به جا بیاورد. اما این شهرتی که الان پیدا شده روی این پافشاری دارند که اینکه گفتند حج را تمام کند، دلیل بر اینست که این حج باطل نشده است. دراین حال حج را تمام میکندو حج برای منوب عنه میشود و اما یک کفاره بر ذمّهی این آقا میآید و آن کفاره، حج من قابل است. یعنی سال دیگر باید حج را به جا بیاورد برای خودش، زیرا قاعدهی کلی داریم که کفارات به ذمّهی نائب است و به ذمّهی منوب عنه نیست.
اگر ما باشیم و قطع نظر از روایات، این حرف دوم بهتر از حرف اول است زیرا اینکه میگویند تمام را تمام کن، برای اینکه این از میقات محرم شده و حتی عمره را به جا آورده و محرم شده و العیاذبالله در منی این غلط را کرده، حال بگویید حج را به جا بیاور و تمام کن و معنایش اینست که اعمال گذشته درست است. اگر گذشتهها فاسد باشد باید بگوییم این همینطور و نه برای حج به مشعر رود و یا به منی رود و اعمال حج را همینطوری به جا بیاورد و طواف نساء را هم به جا بیاورد، این اصلاً محرم نیست و به واسطهی نزدیکی احرامش باطل شده است. انصافاً گفتن این حرفها مشکل است. اما اگر اینطور بگوییم که معنای «افسد» اینست که حج من قابل میخواهد و کفارهی آن است. بنابراین اگر در منی این غلط را کرده باشد، در وقتی که به مشعر میرود، به راستی در مشعر حجش را به جا میآورد. یا مثلاً در منی حج خودش را به جا میآورد و طواف نساء را به جا میآورد و حج قبول است. و اما اگر گناه کردو حق من قابل را به جا نیاورد، مثل کسی است که حجی به ذمّهاش باشد و به جا نیاورد. اگر این حجی که به جا آورده، نیابت باشد برای منوب عنه، آنگاه برائت ذمه شده و اگر برای خودش هم باشد، برائت ذمّه شده است. خیلی معونه میخواهد که بگوییم این حج فاسد است و اما تمام کند، یک تعبّد است. همینطور از عرفات به مشعر بیاید و از مشعر به منی برود و بعد هم اعمال حجش را به جا بیاورد تا طواف نساء و همهی اینها حج نیست و یک صورت حج است و تعبد است و حج من قابل میخواهد و حج من قابل یک کفاره است. و اما اگر قائل به این شویم که این حج فاسد نشده بلکه مثل سایر کفارات است. یعنی حج صحیح است و الان باید حج من قابل به جا بیاورد. اگر به جا نیاورد، حجة الاسلامش را به جا آورده و اگر حج نیابتی باشد، حج را به جا آورده بلکه یک حج به ذمّهی اوست و مانند حج نذری است و این هم یک حج به ذمّهاش آمده است.
اگر روی قواعد جلو بیاییم حق با مرحوم سید و محشین بر عروه میباشد.
نمیدانم چه شده که مرحوم سید دو ـ سه روایت پیدا کردند و این عجب است که به نظر صاحب جواهر نرسیده است. لذا صاحب جواهر خیلی با طنطراق میگوید «أفسد حجه» یعنی بطلان حج و باید صورتاً حج اول را تمام کند و باید حج دوم را به جا بیاورد و حج دومی که به جا میآورد، حج واقعی است. اگر نائب، حج نیابتی و اگر حجة الاسلام باشد، حجة الاسلامش است و اگر حتی گناه کرد و به جا نیاورد، گناه کرده و باید حج را به جا بیاورد و اما حج اولی به حال خود باقیست.
روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است.
روایت 9 از باب 3 از ابواب کفارات حج:
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ غَشِيَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ قَالَ جَاهِلَيْنِ أَوْ عَالِمَيْنِ قُلْتُ أَجِبْنِي فِي الْوَجْهَيْنِ جَمِيعاً قَالَ إِنْ كَانَا جَاهِلَيْنِ اسْتَغْفَرَا رَبَّهُمَا وَ مَضَيَا عَلَى حَجِّهِمَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِمَا شَيْءٌ...
مثلاً یک غلطی کرده و با عیالش نزدیکی کرده است و معلوم است که اگر زنا کرده باشد، وامصیبتا. اینها جاهل به مسئله بودند خیال میکردند که این نزدیکی طوری نیست و یا عالم به مسئله بودند و میدانستند اما غریزهی شهوت غلبه پیدا کرد. اگر جاهل بودند، حج آنها صحیح است. از جاهایی که در جاهل مقصر گفتند طوری نیست، همین جاست.
وَ إِنْ كَانَا عَالِمَيْنِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا مِنَ الْمَكَانِ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ وَ عَلَيْهِمَا بَدَنَةٌ وَ عَلَيْهِمَا الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا بَلَغَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَقْضِيَا نُسُكَهُمَا وَ يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا قُلْتُ فَأَيُّ الْحَجَّتَيْنِ لَهُمَا قَالَ الْأُولَى الَّتِي أَحْدَثَا فِيهَا مَا أَحْدَثَا وَ الْأُخْرَى عَلَيْهِمَا عُقُوبَةٌ.
اینها از هم جداشوند و حجشان را به جا بیاورند. برگردند به جایی که این کار را کردند. دلالت خیلی خوب است. گفت حال که گفتید حج من قابل به جا بیاورد، پس کدامیک از این دو حج، حج است؟! فرمودند حج اولی، حج است. الاّ اینکه باید کفاره دهد یعنی عقوبت بر آن بارّ است و عقوبتش حج دوم است. حال اگر نائب نباشد و حجة الاسلام باشد، حجة الاسلامش را به جا آورد. کفارهاش اینست که باید یک حج به جا بیاورد و این واجب کفارهای است. حال اگر گناه کرد و این واجب را به جا نیاورد، حجة الاسلامش را به جا آورده است. مثل آنجاست که کفاره به ذمهاش باشد و باید گوسفند بکشد و اما گوسفند را نکشت. در اینجا حج صحیح است. مثلاً یک شتر به ذمهاش آمد و دید که پولش زیاد است و عمداً شتر را نکشت. در این حال حج او باطل نمیشود بلکه حجش صحیح است. اگر هفت ـ هشت ده کفاره هم به ذمّهاش باشد و این کفارات را به جا نیاورد، معلوم است که حجش صحیح است. در اینجا نیز همین است. لذا روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است. نمیدانم چه شده که صاحب جواهر روایت را ندیده و الاّ همینطور که مرحوم سید در عروه فرمودند، روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و ظهور این روایت خیلی عالیست که میفرمایند حج من قابل یک کفاره یا یک عقوبت است. اگر کسی کفاره به ذمهاش آمد و کفاره را به جا نیاورد، حج او باطل نیست بلکه حج صحیح است. کفاره به جا نیاورده و این کفاره همیشه به عهدهی اوست و گناه کرده و استغفارش نیز اینست که بالاخره باید کفاره را به جا آورد. در اینجا نیز همین است. این حج من قابل یک کفاره است و باید به جا بیاورد، ولو ده سال دیگر شود. اگر این حج من قابل را به جا نیاورد، حجة الاسلامش یا حجی که در آن با زنی نزدیکی کرده، آن حج را صحیحاً به جا بیاورد. لذا اگر نائب باشد، حج منوب عنه را به جا آورده و اما باید کفاره دهد و کفاره مثل آنجاست که در حجی که نیابتی است، چهار یا پنج کفاره به ذمهاش آمد. حال این چهار ـ پنج کفاره به ذمهی نائب است و این حج منوب عنه را درست تحویل داده و تمام شده و این کفارات به ذمهی نائب است. در مانحن فیه هم حج صحیح است و حج نائب برای منوب عنه است و اما به خاطر این کار غلط باید یک کفاره دهد و کفارهاش حج من قابل است و حج من قابل را اگر به جا آورد، آنگاه رفع کفاره و رفع عقوبت شده و اگر به جا نیاورد، این عقوبت به ذمّهاش هست تا اینکه حج من قابل را به جا بیاورد.
لذا خلاصهی حرف این شد که از دو جهت حق با مرحوم سید است. یکی اینکه در روایات دارد که حج را تمام کن، کاشف بر اینست که آنچه قبلاً به جا آورده، باطل نشده است. اگر بخواهیم بگوییم این صورتاً حج به جا میآورد، خیلی خلاف ظاهر است بنابراین «افسد» را معنا میکنیم به اینکه باید حق من قابل به جا بیاورد و این حج من قابل کفاره است و کفاره به گردن کسی است که کار زشت را انجام داده است و در مانحن فیه که حج نیابی است، ای کفاره به ذمّهی نائب است.
اگر حرف مرا قبول دارید، خوب است و اگر حرف مرا قبول نداشته باشید، روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله میگوید اگر این کار را کرد، حج صحیح است و اما کفاره دارد و حج دوم یک کفاره است و نائب باید کفاره را به جا بیاورد.
مسئله 13 در باب نیابت فرمودند اگر کفارهای پیدا شد، به دوش نائب است و نه منوب عنه. بنابراین مثلاً اگر زیر سایه رفت و باید کفاره بدهد، نائب باید این کفاره را بدهد. و همچنین سایر کفارات.
مسئله واضح است برای اینکه کفاره به عهدهی کسی میآید که گناه را کرده است و این مربوط به نائب است. اما یک مسئلهی بغرنجی پیدا شده و اینست که اگر حج فاسد شد، آیا به ذمّهی کیست؟! باید بگوییم به ذمّهی نائب است. اگر امسال نتوانست حج را به جا بیاورد و حج را فاسد کرد، معلوم است که سال دیگر باید این حج را به جا بیاورد به شرط اینکه منوب عنه فسخ نکرده باشد و منوب عنه میتواند فسخ کند و بگوید من حج امسال را میخواستم و تو نتوانستی، بنابراین پول را برگردان.
ظاهراً در این مسئله هم اشکالی نباشد و اصلاً مسئله را متعرض نشدند. به طور کلی متعرض شدند که کفاره برعهدهی نائب است و برعهدهی منوب عنه نیست. خواه ناخواه اگر حج را فاسد کند، چیزی به جا نیاورده است که اجرت بخواهد. بنابراین ولو زحمت هم کشیده و پولی هم خرج کرده و مثلاً نصف پول هم خرج شده، آنگاه منوب عنه میتواند این حج را فسخ کند و ظاهراً فسخ هم لازم نیست، وقتی حج را به جا نیاورد، آنگاه باید آنچه را گرفته، برگرداند. بله اگر بخواهد بگوید سال دیگر به جا میآورم، دائرمدار خواست منوب عنه است و اگر حاضر باشد سال دیگر نائب حج را به جا بیاورد و اگر هم حاضر نباشد، باید همهی مال الاجاره را برگرداند. ظاهراً در این مسئله هم حرفی نباشد. حرفی که هست، اینست که اگر کسی قبل المشعر با عیالش نزدیکی کرد و یا العیاذبالله زنا کرد، در روایات دارد که حج فاسد است و باید حج را به جا بیاورد و بعد هم سال دیگر باید حجی به جا بیاورد. حال این حجی که سال دیگر به جا میآورد، این حج از کیست؟! اصلاً معنای فساد در اینجا چیست؟!
مشهور در میان اصحاب من جمله مرحوم محقق فرمودند حج، فاسد نمیشود؛ اینکه در روایات آمده «افسد الحج» یعنی باید حج من قابل به جا بیاورد یعنی سال دیگر حجی به جا بیاورد، اما این حج فاسد نشده است. از همین جهت هم واجب است که حجش را تمام کند و باید منی برود و بعد هم اعمال حج را به جا بیاورد و طواف نساء به جا بیاورد، بنابراین این حج فاسد نشده بلکه کفارهاش حج من قابل است. درحقیقت کفارهی نزدیکی با زن قبل المشعر، مثل تدلیل که باید کفاره دهد، این نیز باید یک حجی در سال آینده به جا بیاورد و این کفاره میشود. وقتی یک کفاره شود، قاعده اقتضاء میکند آن حج اول که در آن نزدیکی شده، از منوب عنه باشد. آن حج من قابل نیز برای خود این نائب باشد، به عنوان کفارهی گناهی که انجام داده است. این مشهور در میان اصحاب است. اما بسیاری از فقها من جمله صاحب جواهر فرمودند که ظهر روایات اینست که حج فاسد است اما علاوه بر اینکه فاسد است، این آقا باید حج من قابل هم به جا بیاورد و اگر نائب است، حج من قابل برای منوب عنه و اگر نائب نیست و حج مستقل بوده، برای خودش میشود. و درحقیقت این حجی که در آن جماع و نزدیکی با عیال و یا العیاذبالله زنا واقع شده، این حج فاسد و باطل شده است. اما اقرار دارند که باطل به گونهای که باید این حج باطل را تمام کند و بعد یک حج من قابل به جا بیاورد.
بحث الان اینست که همهی کفارات به ذمّهی نائب است و نه منوب عنه، و اگر کسی آن کار زشت را در وسط اعمال به جا آورد، مشهور میان فقها اینست که این حج فاسد نمیشود و کفاره دارد و کفارهاش حج من قابل است. اما صاحب جواهر و خیلیها میفرمایند اصلاً حج باطل شده است و این باید این حج را تمام کند و این یک تعبّد است و علاوه بر اینکه باید این حج را تمام کند، یک حج من قابل هم باشد. بنابراین این نائب باید این حج را تمام کند و سال دیگر نیز حجی برای منوب عنه به جا بیاورد. لذا مرحوم محقق در اینجا میفرمایند این نزدیکی من قبل المشعر که حج من قابل دارد، آیا حج صحیح کدامیک است؟ میفرمایند باید ببینیم که مبنای ما در اینکه نزدیکی کند، چیست. اگر مبنای ما این باشد که حج فاسد نمیشود، پس این حجی که به جا آورده برای نائب است و باید کفاره دهد وکفارهی آن حج من قابل برای خودش است و یک حج من قابل به جا میآورد. حتی اگر گناه کرد و این حج من قابل را به جا نیاورد، باید بگوییم حق الناسی به ذمّهاش نیست و حق منوب عنه را داده و آن حج صحیحی که به جا آورده است. الاّ اینکه کار زشتی در وسط این حج صحیح واقع شده و باید کفاره دهدو کفاره مربوط به خودش است و لذا این حج من قابل میشود و کفارهاش مربوط به خود آقای نائب است. همینطور که صاحب جواهر فرموده و تقریباً مشهور هم هست، اینکه ظاهر روایتها فساد داد. میگوید اگر کسی نزدیکی کرد قبل از مشعر ولو با زن خودش باشد، «افسد حجّه» است و معنای «افسد حجه» یعنی این حج فاسد شد. حتی اگر روایت نداشتیم، ظاهر روایت این بود که میتواند حج را رها کند و اگر خواست سال دیگر حج به جا بیاورد. لذا «افسد حجه» همینطور که صاحب جواهر فرمودند، ظهور در فساد دارد الاّ اینکه همان روایتها میفرماید «افسد حجّه» اما باید این حج را تمام کند. حال حج را تمام کرده و اما کافی نیست و کفاره دارد. کفاره در اینجا یک حج من قابل است. حق با مشهور و صاحب جواهر است. الاّ اینکه من جمله مرحوم سید در عروه و خیلیها و شاید الان بیشتر محشین بر عروه میفرمایند معنای این «افسد حجّه» بطلان نیست بلکه معنایش اینست که باید حجّ من قابل به جا بیاورد و دلیلش هم اینکه باید این حج را تمام کند، اگر باطل باشد، پس چرا باید آن را تمام کند! پس اینکه حج را تمام کند، معنایش اینست که فساد به معنای بطلان نیست بلکه فساد به معنای اینست که باید امسال حجش را تمام کند و حج من قابل هم به جا بیاورد، چه برای خودش و چه اینکه نائب باشد. مسئله را تا اینجا با قواعد درست کردند. پس اگر حج صحیح باشد، این نیابت کرده و حجی را به جا آورده و یک کفاره به ذمّهاش آمده و همینطور که مابقی کفارات به ذمهی اوست، این حج من قابل هم یک کفاره است و به ذمهی اوست و باید به جا بیاورد و ربطی به منوب عنه ندارد و باید نیت کند که برای خودش حج را به جا میآورد و نه برای منوب عنه. لذا اگر بخواهیم با قواعد جلو بیاییم، روی حرف صاحب جواهر که میگوید «افسد» ظهور در بطلان دارد، پس الان که ظهور در بطلان شد، باید بگوییم که حج را رها کند و برود و اما تعبّداً گفتند باید این حج را تمام کنی یعنی همین حج باطل را تمام کنی و بعد هم چون حج باطل است، باید حج من قابل هم به جا بیاوری. همهی اینها اگر حج نیابی باشد، برای منوب عنه میشود و اگر حج استقلالی باشد، برای خودش میشود. این حرف مشهور و من جمله صاحب جواهر است، اما غیر مشهور که شاید بتوانیم بگوییم الان مشهور است، مثل مرحوم سید در عروه فرمودند و غالب محشین هم فرمودند به قرینهی اینکه باید این حج را تمام کنی، معنایش فساد حج نیست. و الا اگر بطلان بود، معنا نداشت که باید حج را تمام کنی. پس حج صحیح است. الان که حج صحیح است، پس کفاره به ذمهی اوست. باید این حج را به جا بیاورد و حج صحیح میشود و برای منوب عنه میشود. قضیه تمام شد الاّ اینکه یک کفاره به ذمهی نائب آمده و آن حج من قابل است. اگر کفاره کشتن گوسفند بود باید از مال خودش گوسفند را بکشد، پس الان هم که باید حج را به جا بیاورد، باید از مالش خودش باشد و حج هم برای نائب میشود.
مرحوم صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر میفرمایند کلمهی «أفسد» بطلان حج است، پس چیزی که بعد به جا میآورد، حج نیست بلکه یک تعبد است. حجش، حج من قابل است که این حج به جا نیاورده و باید حج من قابل به جا بیاورد. اما این شهرتی که الان پیدا شده روی این پافشاری دارند که اینکه گفتند حج را تمام کند، دلیل بر اینست که این حج باطل نشده است. دراین حال حج را تمام میکندو حج برای منوب عنه میشود و اما یک کفاره بر ذمّهی این آقا میآید و آن کفاره، حج من قابل است. یعنی سال دیگر باید حج را به جا بیاورد برای خودش، زیرا قاعدهی کلی داریم که کفارات به ذمّهی نائب است و به ذمّهی منوب عنه نیست.
اگر ما باشیم و قطع نظر از روایات، این حرف دوم بهتر از حرف اول است زیرا اینکه میگویند تمام را تمام کن، برای اینکه این از میقات محرم شده و حتی عمره را به جا آورده و محرم شده و العیاذبالله در منی این غلط را کرده، حال بگویید حج را به جا بیاور و تمام کن و معنایش اینست که اعمال گذشته درست است. اگر گذشتهها فاسد باشد باید بگوییم این همینطور و نه برای حج به مشعر رود و یا به منی رود و اعمال حج را همینطوری به جا بیاورد و طواف نساء را هم به جا بیاورد، این اصلاً محرم نیست و به واسطهی نزدیکی احرامش باطل شده است. انصافاً گفتن این حرفها مشکل است. اما اگر اینطور بگوییم که معنای «افسد» اینست که حج من قابل میخواهد و کفارهی آن است. بنابراین اگر در منی این غلط را کرده باشد، در وقتی که به مشعر میرود، به راستی در مشعر حجش را به جا میآورد. یا مثلاً در منی حج خودش را به جا میآورد و طواف نساء را به جا میآورد و حج قبول است. و اما اگر گناه کردو حق من قابل را به جا نیاورد، مثل کسی است که حجی به ذمّهاش باشد و به جا نیاورد. اگر این حجی که به جا آورده، نیابت باشد برای منوب عنه، آنگاه برائت ذمه شده و اگر برای خودش هم باشد، برائت ذمّه شده است. خیلی معونه میخواهد که بگوییم این حج فاسد است و اما تمام کند، یک تعبّد است. همینطور از عرفات به مشعر بیاید و از مشعر به منی برود و بعد هم اعمال حجش را به جا بیاورد تا طواف نساء و همهی اینها حج نیست و یک صورت حج است و تعبد است و حج من قابل میخواهد و حج من قابل یک کفاره است. و اما اگر قائل به این شویم که این حج فاسد نشده بلکه مثل سایر کفارات است. یعنی حج صحیح است و الان باید حج من قابل به جا بیاورد. اگر به جا نیاورد، حجة الاسلامش را به جا آورده و اگر حج نیابتی باشد، حج را به جا آورده بلکه یک حج به ذمّهی اوست و مانند حج نذری است و این هم یک حج به ذمّهاش آمده است.
اگر روی قواعد جلو بیاییم حق با مرحوم سید و محشین بر عروه میباشد.
نمیدانم چه شده که مرحوم سید دو ـ سه روایت پیدا کردند و این عجب است که به نظر صاحب جواهر نرسیده است. لذا صاحب جواهر خیلی با طنطراق میگوید «أفسد حجه» یعنی بطلان حج و باید صورتاً حج اول را تمام کند و باید حج دوم را به جا بیاورد و حج دومی که به جا میآورد، حج واقعی است. اگر نائب، حج نیابتی و اگر حجة الاسلام باشد، حجة الاسلامش است و اگر حتی گناه کرد و به جا نیاورد، گناه کرده و باید حج را به جا بیاورد و اما حج اولی به حال خود باقیست.
روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است.
روایت 9 از باب 3 از ابواب کفارات حج:
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ غَشِيَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ قَالَ جَاهِلَيْنِ أَوْ عَالِمَيْنِ قُلْتُ أَجِبْنِي فِي الْوَجْهَيْنِ جَمِيعاً قَالَ إِنْ كَانَا جَاهِلَيْنِ اسْتَغْفَرَا رَبَّهُمَا وَ مَضَيَا عَلَى حَجِّهِمَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِمَا شَيْءٌ...
مثلاً یک غلطی کرده و با عیالش نزدیکی کرده است و معلوم است که اگر زنا کرده باشد، وامصیبتا. اینها جاهل به مسئله بودند خیال میکردند که این نزدیکی طوری نیست و یا عالم به مسئله بودند و میدانستند اما غریزهی شهوت غلبه پیدا کرد. اگر جاهل بودند، حج آنها صحیح است. از جاهایی که در جاهل مقصر گفتند طوری نیست، همین جاست.
وَ إِنْ كَانَا عَالِمَيْنِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا مِنَ الْمَكَانِ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ وَ عَلَيْهِمَا بَدَنَةٌ وَ عَلَيْهِمَا الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا بَلَغَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَقْضِيَا نُسُكَهُمَا وَ يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا قُلْتُ فَأَيُّ الْحَجَّتَيْنِ لَهُمَا قَالَ الْأُولَى الَّتِي أَحْدَثَا فِيهَا مَا أَحْدَثَا وَ الْأُخْرَى عَلَيْهِمَا عُقُوبَةٌ.
اینها از هم جداشوند و حجشان را به جا بیاورند. برگردند به جایی که این کار را کردند. دلالت خیلی خوب است. گفت حال که گفتید حج من قابل به جا بیاورد، پس کدامیک از این دو حج، حج است؟! فرمودند حج اولی، حج است. الاّ اینکه باید کفاره دهد یعنی عقوبت بر آن بارّ است و عقوبتش حج دوم است. حال اگر نائب نباشد و حجة الاسلام باشد، حجة الاسلامش را به جا آورد. کفارهاش اینست که باید یک حج به جا بیاورد و این واجب کفارهای است. حال اگر گناه کرد و این واجب را به جا نیاورد، حجة الاسلامش را به جا آورده است. مثل آنجاست که کفاره به ذمهاش باشد و باید گوسفند بکشد و اما گوسفند را نکشت. در اینجا حج صحیح است. مثلاً یک شتر به ذمهاش آمد و دید که پولش زیاد است و عمداً شتر را نکشت. در این حال حج او باطل نمیشود بلکه حجش صحیح است. اگر هفت ـ هشت ده کفاره هم به ذمّهاش باشد و این کفارات را به جا نیاورد، معلوم است که حجش صحیح است. در اینجا نیز همین است. لذا روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است. نمیدانم چه شده که صاحب جواهر روایت را ندیده و الاّ همینطور که مرحوم سید در عروه فرمودند، روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و ظهور این روایت خیلی عالیست که میفرمایند حج من قابل یک کفاره یا یک عقوبت است. اگر کسی کفاره به ذمهاش آمد و کفاره را به جا نیاورد، حج او باطل نیست بلکه حج صحیح است. کفاره به جا نیاورده و این کفاره همیشه به عهدهی اوست و گناه کرده و استغفارش نیز اینست که بالاخره باید کفاره را به جا آورد. در اینجا نیز همین است. این حج من قابل یک کفاره است و باید به جا بیاورد، ولو ده سال دیگر شود. اگر این حج من قابل را به جا نیاورد، حجة الاسلامش یا حجی که در آن با زنی نزدیکی کرده، آن حج را صحیحاً به جا بیاورد. لذا اگر نائب باشد، حج منوب عنه را به جا آورده و اما باید کفاره دهد و کفاره مثل آنجاست که در حجی که نیابتی است، چهار یا پنج کفاره به ذمهاش آمد. حال این چهار ـ پنج کفاره به ذمهی نائب است و این حج منوب عنه را درست تحویل داده و تمام شده و این کفارات به ذمهی نائب است. در مانحن فیه هم حج صحیح است و حج نائب برای منوب عنه است و اما به خاطر این کار غلط باید یک کفاره دهد و کفارهاش حج من قابل است و حج من قابل را اگر به جا آورد، آنگاه رفع کفاره و رفع عقوبت شده و اگر به جا نیاورد، این عقوبت به ذمّهاش هست تا اینکه حج من قابل را به جا بیاورد.
لذا خلاصهی حرف این شد که از دو جهت حق با مرحوم سید است. یکی اینکه در روایات دارد که حج را تمام کن، کاشف بر اینست که آنچه قبلاً به جا آورده، باطل نشده است. اگر بخواهیم بگوییم این صورتاً حج به جا میآورد، خیلی خلاف ظاهر است بنابراین «افسد» را معنا میکنیم به اینکه باید حق من قابل به جا بیاورد و این حج من قابل کفاره است و کفاره به گردن کسی است که کار زشت را انجام داده است و در مانحن فیه که حج نیابی است، ای کفاره به ذمّهی نائب است.
اگر حرف مرا قبول دارید، خوب است و اگر حرف مرا قبول نداشته باشید، روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله میگوید اگر این کار را کرد، حج صحیح است و اما کفاره دارد و حج دوم یک کفاره است و نائب باید کفاره را به جا بیاورد.