درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استطاعت
در باب استطاعت در حالی که مسئله آسان است، اما مسئلهی مشکل و پرفروعی شده است. اولاً استطاعت که در باب حج آمده و واجب مشروط کرده، استطاعت عقلی نیست. برای اینکه استطاعت عقلی مربوط به حج نیست، بلکه شرایط عامهی تکلیف است. انسان در هر تکلیفی باید هم بالغ باشد و هم عاقل باشد و هم قادر باشد و هم عالم باشد، و الاّ کسی که نتواند روزه بگیرد، روزه برای او واجب نیست، درحالی که روزه واجب مشروط نیست. حتی در باب نماز هم مشهور در میان فقهاء فرمودند که اگر نمیتواند طهارت پیدا کند، نه غسل و نه وضو و نه تیمم، گفتند نماز ساقط است. حال ما میگوییم نماز ساقط نیست و باید نماز را بخواند، اما مشهور در میان فقها میگویند این استطاعت ندارد بنابراین نماز هم بر او واجب نیست. پس استطاعت در اینجا یک استطاعت عرفی است. به این معنا که کسی بتواند به مکه برود، این توانستن عرفی، حج را برای او واجب میکند. (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) [1]آنکه استطاعت دارد و میتواند حج به جا بیاورد، باید حجش را به جا بیاورد. لذا باید در عرف ببینیم که عرف چه کسی را مستطیع میداند و چه کسی را مستطیع نمیداند و مواردش خیلی تفاوت دارد. و این 110 مسئله که مرحوم سیّد در عروه آوردند، معمولاً به خاطر همین اختلاف عرفی در افراد است. مثلاً یک نفر میتواند با کاروان به عنوان خادم کاروان یا روحانی کاروان به مکه برود، آیا حج برایش واجب هست یا نه؟! به صرف توانستن رفتن، حج برایش واجب نمیشود. برای اینکه باید خرج و مخارج زن و بچهاش را هم داشته باشد. همینطور گذاشتن زن و بچه و رفتن نمیشود، پس بنابراین باید خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد. اما در همین جا اگر این خانم دارد و دلش هم میخواهد که این یک ماهه را به منزل پدر و مادرش برود و خوش باشد و این هم مکه را به جا بیاورد و خوش باشد، آیا باز خرج و مخارج زن لازم هست یا نه؟! عرفاً لازم نیست. چنانچه در برگشت که مسئلهی برگشت را مفصل دربارهاش صحبت میکنیم. ما طلبهها اگر زي طلبگی را حفظ کنیم، خدا وعده داده که خرج و مخارج ما برسد. از مصادیق (يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) ما طلبهها هستیم، و معمولاً طلبه اگر اقتصاد را مراعات کند و اگر زي طلبگی را مراعات کند، میتواند خود را اداره کند. حال این شخص روحانی کاروان شده، برای زاد و راحله که چیزی لازم نیست و خانمش هم که به منزل پدرش میرود و در آنجا خوش و خوب است، پس پول دادن برای خانم هم لازم نیست و وقتی هم که برمیگردد مانند قبل از مکه اداره میشود، حال آیا این واجب الحج هست یا نه؟! مشهور میگویند نه، اما خیلی از مراجع و محشین بر عروه و غیر محشین بر عروه میگویند حج برای او واجب است. حتی بعد دربارهاش صحبت میکنیم اینکه در برگشت باید مستغنی باشد، تازه در میان ما درآمده و این مسئله قبلاً نبوده است. اگر بخواهیم یک روایت حسابی هم برایش درست کنیم، نداریم. من خیلی این طرف و آن طرف گشتم. دو روایت پیدا کردم که یک روایتش ضعیف الدلاله است و یک روایتش هم ضعیف السند است و اما الان یک نحو اجماعی در میان مراجع هست، هم صاحب عروه و هم مراجعی که حاشیه بر عروه دارند و حتی مرحوم صاحب جواهر یک ادعای شهرتی میکند و نمیتواند شهرتش را به دست بیاورد، ولی علی کل حالٍ الان میگویند این طلبه واجب الحج نیست، ولو روحانی کاروان است، اما باید پولی برای رفت و آمد داشته باشد. حال این قول کم است. باید یک پولی به خانمش بدهد و اینطور نیست که خانمش مجانی به خانهی پدرش برود و البته این قول هم کم است. اما از آن طرف مشهور میگویند این طلبه چون برمیگردد بالفعل یا بالقوه نمیتواند خودش را اداره کند، پس واجب الحج نیست. درحالی که اسمی از این استغنا در روایات ما نیامده است. لذا اسمی از این مسئله نیامده است، نه در روایات ما و نه در اقوال عقلاء و اما این مشهور، مخصوصاً عروه و محشین بر عروه این سومی را درست کردند و گفتند هم پول رفت و آمد میخواهد و هم پول نفقهی عیال میخواهد و هم در وقتی که برمیگردد یک پستی داشته باشد، یا بالفعل از طلبههای متمکن باشد که یا نداریم و یا کم داریم و الاّ اگر بالقوه پستی نباشد و بالفعل تمکن نداشته باشد، واجبالحج نیست، درحالی که عرف او را واجب الحج میداند. لذا خیلی از شما که روحانی کاروان هستید و معمولاً هم خانمتان میتواند یا میخواهد به منزل پدرش برود و وقتی که برمیگردید با زي طلبگی یک زندگی خوش و خرمی دارید. این مصداق (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) است. اما این را نگفتند.
بعضی اوقات مثلاً یک طلبه بخواهد خادم باشد، برای او نقص است و مسلّم نباید این کار را قبول کند و اگر قبول کند، معلوم است که واجب الحج نیست و بد کاری کرده است و اما یک دفعه یک آدمهای معمولی که نود درصد به دنبالش میدوند که به عنوان آشپز یا مستخدم بروند و نقصی هم برای او نیست بلکه برایش افتخار است، آنگاه این زاد و راحله نمیخواهد برای اینکه این استخدامش زاد و راحلهی اوست. یا زن ندارد و اگر زن دارد، خرج و مخارج ندارد و وقتی هم برگشت، یک کارگر است و زندگیش میچرخد، معمولاً میگویند این واجب الحج نیست درحالی که (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) میگوید این شخص واجبالحج است. زاد و راحله میخواهیم که دارد، خرج زن و بچه میخواهیم که یا زن و بچه ندارد و یا خرج و مخارج نمیخواهد یا به مقدار خرج یک ماه زن و بچه را دارد و در برگشت هم بالاخره یک فعلگی دارد و یا شاگرد در بازار است و یا کاسب است و مستغنی نیست، در این موقع معمولاً آقایان گفتند این واجب الحج نیست، درحالی که این استطاعت عرفی دارد و باید بگوییم واجب الحج است. به عکسش بعضی اوقات کسی بخواهد به مکه برود، خیلی معونه میخواهد. اولاً باید نوکر همراهش باشد و بعد هم بدون زن نمیتواند برود و باید زنش را همراهش ببرد و بعد هم یک پول حسابی برای سوغاتی میخواهد و وقتی هم برمیگردد باید جلوس داشته باشد، گرچه هیچکدام از اینها شرعی نیست اما یک معنای عرفی است در مقابل کاسبی که گفتم، این چندین برابر کاسب خرج دارد تا بتواند به مکه برود و بیاید. این غیر از آن فعله و طلبهای است که گفتم. عرفاً استطاعت این، غیر از این استطاعت فرد معمولی است. باید بگوییم این شخص به این زودیها مستطیع نمیشود.
یک شخصی خانه دارد، اما بیکار است و به سختی خودش را اداره میکند. اگر بخواهد یک ماه کاسبی و زن و بچهاش را رها کند و برود، نمیشود و در مضیقه واقع میشود، پس این مستطیع نیست. اینها با هم رفیقند و یا همسایهاند اما از نظر عرفی میبینیم که یکی مستطیع هست و یکی مستطیع نیست. اینها روایت نمیخواهد. این جملهی مرحوم سید در عروه که روی عرف گفتند و این کلمهی عرف را گاهی مرحوم سید میآورند و صاحب جواهر هم گاهی در کلماتشان این لفظ عرف هست. لذا میبینیم دو برادر از نظر وجوب حج خیلی با هم تفاوت دارند. مثلاً یک برادر دختر دم بخت دارد. حال این شخص اگر بخواهد به مکه برود، این دخترش بی جهیزیه میماند و نمیتواند دختر را شوهر دهد و اما پول مکه را دارد و میتواند به مکه برود و زاد و راحله دارد و خرج و مخارج متعارف هم دارد و اما وقتی برمیگردد در جهیزیهی دخترش میماند. معمولاً گفتند این واجب الحج است درحالی که باید بگوییم واجبالحج نیست. قدری پائینتر اینکه میخواهد پسرش را زن دهد. خانم پسر دم بخت دارد و حالا ارثی به او رسیده است، حال آیا این خانم واجبالحج هست یا نه؟! ما طلبهها باید بگوییم تو واجب الحج نیستی و تو باید پسرت را زن دهی، اما معمولاً شما آقایان نمیفرمایید و این خانم را بیخودی به مکه روانه میکنید. یا مثلاً شوهر این خانم خانه ندارد و اجاره نشین هستند و اجاره نشینی برای آنها مشکل است، حال یک ارثی به این خانم رسیده و از شما آقایان سوال میکند که من یک ارثی دارم و اما شوهرم خانه ندارد و اجاره نشین هستیم و اجاره نشینی برایمان مشکل است، حال آیا من واجب الحج هستم یا نه! شما طلبهها میگویید بله واجب الحج هستی درحالی که باید بگویید واجب الحج نیستی و تو یک خانه بخر تا شوهرت در رفاه شود و از این خانه به آن خانه نباشید. لذا همین مثالی که میزنم، عرفیت دارد. یعنی این خانم اگر به مکه برود و شوهرش در مضیقه باشد. حال این شوهر واجبالنفقه نیست اما در مضیقه است. لذا همینطور که میفرمایید باید زاد و راحله و پول برای زن و بچه داشته باشد، پس برعکس این را نیز بفرمایید. این خانم ارثی پیدا کرده و شوهرش در مضیقهی حسابی است و میتواند این پول را به شوهر بدهد تا شوهر سرمایه کند و زندگیش را بچرخاند و شما میفرمایید این واجب الحج است و شوهر واجب النفقه نیست. برعکس میفرمایید اما اگر به شوهر ارث رسیده باشد و زن در مضیقه باشد، این شوهر واجب الحج نیست. ما میگوییم فرق نمیکند و باید استطاعت عرفی درست شود و نه وجوب نفقه. وجوب نفقه خواه درست شود یا درست نشود و آنچه واجب است و او را مستطیع میکند، استطاعت عرفی است و خیلی از خانمها هستند که مکهی آنها بیخود است. یعنی هم دلش میخواهد به مکه برود و هم شما آقایان او را ترغیب میکنید و او را در زمرهی یهودی و نصرانی میکنید و درحالی که شوهرش بدبخت است، اما این خانم پولها را برمیدارد و به مکه میرود درحالی که باید به شوهرش بدهد. لذا برادر و خواهر ندارد و بعضی اوقات اینطور است که باید پول را به برادرش بدهد. مثلاً برادرش ورشکسته شده و میخواهند او را زندان کنند درحالی که ارثی به این رسیده است، حال این اگر پول را بردارد و به مکه برود، برادرش را با دو سه تا بچه زندان میکنند، آیا این واجب الحج است؟! مشکل است که انسان این را بگوید. حتی قدری بالاتر روید. راجع به غریبه هم همینطور است. میبینیم که الان کسی را میخواهند زندان کنند و جریمه هم برایش بریدند و این آقا یا خانم پولی دارد و میخواهد به مکه برود، حال این پول را بده و به مکه نرو و کسی را از زندان نجات بده.
روایتها به دو یا سه قسم منقسم میشود. یک دسته روایتها فقط میگوید زاد و راحله میخواهد و این اگر پول رفت و آمد را داشته باشد، گفتند این واجب الحج است، درحالی که خرج و مخارج زن و بچه را نگفتند درحالی که خرج و مخارج زن و بچه واجب است اما معمولاً روایتها فرمودند زاد و راحله و بعضی از فقها هم روی همین زاد و راحله فتوا دادند.
یک دسته از روایات فرموده زاد و راحله و نفقهی عیال. اما راجع به اینکه وقتی برگشت چه بدبختی دارد، روایت نداریم و کسی نگفته و اصلاً میگویند روایت استغنا نداریم. و این قول خیلی هم مشهور است.
یک دسته روایات به اندازهای قضیه را پائین آورده که گفته زاد و راحله هم نمیخواهد و اگر میتواند بدود، پس بدود ولو اینکه گرسنگی هم میخورد و برای این تمسّک به یک روایت هم کردند و روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و در حجةالوداع نیز هست، که پیغمبر اکرم به عدهای از حاجیان برخورد کردند که میدویدند و اما از گرسنگی شکمهایشان را گرفته بودند. حضرت فرمودند بدوید و شکمهایتان را ببندید که خدا درست میکند. آنها نیز این کار را کردند و به مکه هم رفتند. بنابراین نه زاد و راحله میخواهیم و نه نفقه میخواهیم و نه استغنای بعد. لذا صاحب جواهر در روایتها مانده که با روایتها چه کند و میگویند حمل بر استحباب. مرحوم سید هم در روایتها مانده و میگوید اعراض اصحاب است. شما نه اعراض اصحاب را بگویید و نه حمل بر استحباب را و بگویید موارد تفاوت میکند. حجة الوداع یک عنوان ثانوی بوده برای خلافت و ولایت و امر از طرف خدا بوده که همه باید به مکه بیایند و بالاخره همان عربی که نه زاد و توشهای داشت و نه مرکبی داشت و وقتی هم برمیگشت گرسنه بود اما امر شد که همه باید به مکه بروند. همه آمدند و ظاهراً کسی باقی نماند. تشریفاتیها و متوسطها و فقرا آمدند. پیغمبر اکرم به این فقرا برخورد کردند و فرمودند ثواب دارد. اما اینکه این حج برایت واجب است و یا مستحب است و من به عنوان ثانوی این حج را گفتم، برای اینها استفاده کرده از روایات مشکل است. کسی معنای عرفی را درست کند و بگوید اینطور افراد زاد و راحله و وجوب نفقه نمیخواهند و وقتی هم برگشتند استغنا نمیخواهند برای اینکه میتواند پیاده به مکه برود و برگردد. پس این مستطیع میشود. و اگر کسی حرف مرا بزند، جمع بین روایات هم خوب میشود. نه میخواهیم مثل صاحب جواهر حمل بر استحباب کنیم و نه مثل مرحوم سید که اعراض اصحاب را جلو آورده درحالی که این روایتها زیاد است و صحیح السند هم هست و مشکل است که انسان اعراض اصحاب را بگوید و اما این عرضی که من میکنم که مرحوم سید و صاحب جواهر و دیگران اصل مطلب را فرمودند که استطاعت یک امر عرفی است. وقتی استطاعت یک امر عرفی شد، باید ببینیم که مردم به چه کسی مستطیع میگویند که حج برایش واجب است و چه کسی را میگویند مستطیع نیست و حج برایش واجب نیست و اگر به کسی که شوهرش خانه ندارد و مستأجر است و ما بگوییم مستطیع است، عرف این را نمیپسندد و عرف میگوید پولت را بده و خانه و بخر و ولو شوهر وجوب نفقه ندارد و اگر برعکس بود میگفتید که زن وجوب نفقه دارد و باید برایش خانه بخرند، پس شوهر واجب الحج نیست، پس برعکس این را نیز بفرمایید و بگویید ولو شوهر واجب النفقه نیست اما این عرفاً مستطیع نیست و اصلاً او را ملامت میکنند و میگویند شوهرت خانه نداشت و اسباب به دوش بودی و تو به مکه رفتی و خوب بود که پول مکه را بدهی و یک خانه بخری و یا رهن کنی.
بگویید استطاعت دو قسم است، یکی عقلی و یکی عرفی و آن استطاعت شرعی همان استطاعت عرفی است برای اینکه ما موضوع احکام را باید از عرف بگیریم، پس استطاعت شرعی برمیگردد به استطاعت عرفی و نمیشود که ما موضوع احکام را از عرف نگیریم. بگوییم تعبد است و شارع مقدس یک موضوع درست کرده است.
من میگویم باید موضوع تمام احکام را از عرف بگیریم، من جمله در آیهی (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...)، این استطاعت موضوعی است که باید از عرف گرفت و باید ببینیم عرف به چه کسی میگوید مستطیع. اگر گفت مستطیع است، آنگاه مستطیع شرعی میشود و اگر عرف گفت که مستطیع نیست، اصلاً استطاعت ندارد و اما نمیتوانید یک استطاعت شرعی بخصوص درست کنید.
مسئله، مسئلهی خوبی است، تقاضا دارم روی مسئله فکر کنید تا ببینیم چقدر میتوان از شما استفاده کرد.
در باب استطاعت در حالی که مسئله آسان است، اما مسئلهی مشکل و پرفروعی شده است. اولاً استطاعت که در باب حج آمده و واجب مشروط کرده، استطاعت عقلی نیست. برای اینکه استطاعت عقلی مربوط به حج نیست، بلکه شرایط عامهی تکلیف است. انسان در هر تکلیفی باید هم بالغ باشد و هم عاقل باشد و هم قادر باشد و هم عالم باشد، و الاّ کسی که نتواند روزه بگیرد، روزه برای او واجب نیست، درحالی که روزه واجب مشروط نیست. حتی در باب نماز هم مشهور در میان فقهاء فرمودند که اگر نمیتواند طهارت پیدا کند، نه غسل و نه وضو و نه تیمم، گفتند نماز ساقط است. حال ما میگوییم نماز ساقط نیست و باید نماز را بخواند، اما مشهور در میان فقها میگویند این استطاعت ندارد بنابراین نماز هم بر او واجب نیست. پس استطاعت در اینجا یک استطاعت عرفی است. به این معنا که کسی بتواند به مکه برود، این توانستن عرفی، حج را برای او واجب میکند. (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) [1]آنکه استطاعت دارد و میتواند حج به جا بیاورد، باید حجش را به جا بیاورد. لذا باید در عرف ببینیم که عرف چه کسی را مستطیع میداند و چه کسی را مستطیع نمیداند و مواردش خیلی تفاوت دارد. و این 110 مسئله که مرحوم سیّد در عروه آوردند، معمولاً به خاطر همین اختلاف عرفی در افراد است. مثلاً یک نفر میتواند با کاروان به عنوان خادم کاروان یا روحانی کاروان به مکه برود، آیا حج برایش واجب هست یا نه؟! به صرف توانستن رفتن، حج برایش واجب نمیشود. برای اینکه باید خرج و مخارج زن و بچهاش را هم داشته باشد. همینطور گذاشتن زن و بچه و رفتن نمیشود، پس بنابراین باید خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد. اما در همین جا اگر این خانم دارد و دلش هم میخواهد که این یک ماهه را به منزل پدر و مادرش برود و خوش باشد و این هم مکه را به جا بیاورد و خوش باشد، آیا باز خرج و مخارج زن لازم هست یا نه؟! عرفاً لازم نیست. چنانچه در برگشت که مسئلهی برگشت را مفصل دربارهاش صحبت میکنیم. ما طلبهها اگر زي طلبگی را حفظ کنیم، خدا وعده داده که خرج و مخارج ما برسد. از مصادیق (يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) ما طلبهها هستیم، و معمولاً طلبه اگر اقتصاد را مراعات کند و اگر زي طلبگی را مراعات کند، میتواند خود را اداره کند. حال این شخص روحانی کاروان شده، برای زاد و راحله که چیزی لازم نیست و خانمش هم که به منزل پدرش میرود و در آنجا خوش و خوب است، پس پول دادن برای خانم هم لازم نیست و وقتی هم که برمیگردد مانند قبل از مکه اداره میشود، حال آیا این واجب الحج هست یا نه؟! مشهور میگویند نه، اما خیلی از مراجع و محشین بر عروه و غیر محشین بر عروه میگویند حج برای او واجب است. حتی بعد دربارهاش صحبت میکنیم اینکه در برگشت باید مستغنی باشد، تازه در میان ما درآمده و این مسئله قبلاً نبوده است. اگر بخواهیم یک روایت حسابی هم برایش درست کنیم، نداریم. من خیلی این طرف و آن طرف گشتم. دو روایت پیدا کردم که یک روایتش ضعیف الدلاله است و یک روایتش هم ضعیف السند است و اما الان یک نحو اجماعی در میان مراجع هست، هم صاحب عروه و هم مراجعی که حاشیه بر عروه دارند و حتی مرحوم صاحب جواهر یک ادعای شهرتی میکند و نمیتواند شهرتش را به دست بیاورد، ولی علی کل حالٍ الان میگویند این طلبه واجب الحج نیست، ولو روحانی کاروان است، اما باید پولی برای رفت و آمد داشته باشد. حال این قول کم است. باید یک پولی به خانمش بدهد و اینطور نیست که خانمش مجانی به خانهی پدرش برود و البته این قول هم کم است. اما از آن طرف مشهور میگویند این طلبه چون برمیگردد بالفعل یا بالقوه نمیتواند خودش را اداره کند، پس واجب الحج نیست. درحالی که اسمی از این استغنا در روایات ما نیامده است. لذا اسمی از این مسئله نیامده است، نه در روایات ما و نه در اقوال عقلاء و اما این مشهور، مخصوصاً عروه و محشین بر عروه این سومی را درست کردند و گفتند هم پول رفت و آمد میخواهد و هم پول نفقهی عیال میخواهد و هم در وقتی که برمیگردد یک پستی داشته باشد، یا بالفعل از طلبههای متمکن باشد که یا نداریم و یا کم داریم و الاّ اگر بالقوه پستی نباشد و بالفعل تمکن نداشته باشد، واجبالحج نیست، درحالی که عرف او را واجب الحج میداند. لذا خیلی از شما که روحانی کاروان هستید و معمولاً هم خانمتان میتواند یا میخواهد به منزل پدرش برود و وقتی که برمیگردید با زي طلبگی یک زندگی خوش و خرمی دارید. این مصداق (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) است. اما این را نگفتند.
بعضی اوقات مثلاً یک طلبه بخواهد خادم باشد، برای او نقص است و مسلّم نباید این کار را قبول کند و اگر قبول کند، معلوم است که واجب الحج نیست و بد کاری کرده است و اما یک دفعه یک آدمهای معمولی که نود درصد به دنبالش میدوند که به عنوان آشپز یا مستخدم بروند و نقصی هم برای او نیست بلکه برایش افتخار است، آنگاه این زاد و راحله نمیخواهد برای اینکه این استخدامش زاد و راحلهی اوست. یا زن ندارد و اگر زن دارد، خرج و مخارج ندارد و وقتی هم برگشت، یک کارگر است و زندگیش میچرخد، معمولاً میگویند این واجب الحج نیست درحالی که (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) میگوید این شخص واجبالحج است. زاد و راحله میخواهیم که دارد، خرج زن و بچه میخواهیم که یا زن و بچه ندارد و یا خرج و مخارج نمیخواهد یا به مقدار خرج یک ماه زن و بچه را دارد و در برگشت هم بالاخره یک فعلگی دارد و یا شاگرد در بازار است و یا کاسب است و مستغنی نیست، در این موقع معمولاً آقایان گفتند این واجب الحج نیست، درحالی که این استطاعت عرفی دارد و باید بگوییم واجب الحج است. به عکسش بعضی اوقات کسی بخواهد به مکه برود، خیلی معونه میخواهد. اولاً باید نوکر همراهش باشد و بعد هم بدون زن نمیتواند برود و باید زنش را همراهش ببرد و بعد هم یک پول حسابی برای سوغاتی میخواهد و وقتی هم برمیگردد باید جلوس داشته باشد، گرچه هیچکدام از اینها شرعی نیست اما یک معنای عرفی است در مقابل کاسبی که گفتم، این چندین برابر کاسب خرج دارد تا بتواند به مکه برود و بیاید. این غیر از آن فعله و طلبهای است که گفتم. عرفاً استطاعت این، غیر از این استطاعت فرد معمولی است. باید بگوییم این شخص به این زودیها مستطیع نمیشود.
یک شخصی خانه دارد، اما بیکار است و به سختی خودش را اداره میکند. اگر بخواهد یک ماه کاسبی و زن و بچهاش را رها کند و برود، نمیشود و در مضیقه واقع میشود، پس این مستطیع نیست. اینها با هم رفیقند و یا همسایهاند اما از نظر عرفی میبینیم که یکی مستطیع هست و یکی مستطیع نیست. اینها روایت نمیخواهد. این جملهی مرحوم سید در عروه که روی عرف گفتند و این کلمهی عرف را گاهی مرحوم سید میآورند و صاحب جواهر هم گاهی در کلماتشان این لفظ عرف هست. لذا میبینیم دو برادر از نظر وجوب حج خیلی با هم تفاوت دارند. مثلاً یک برادر دختر دم بخت دارد. حال این شخص اگر بخواهد به مکه برود، این دخترش بی جهیزیه میماند و نمیتواند دختر را شوهر دهد و اما پول مکه را دارد و میتواند به مکه برود و زاد و راحله دارد و خرج و مخارج متعارف هم دارد و اما وقتی برمیگردد در جهیزیهی دخترش میماند. معمولاً گفتند این واجب الحج است درحالی که باید بگوییم واجبالحج نیست. قدری پائینتر اینکه میخواهد پسرش را زن دهد. خانم پسر دم بخت دارد و حالا ارثی به او رسیده است، حال آیا این خانم واجبالحج هست یا نه؟! ما طلبهها باید بگوییم تو واجب الحج نیستی و تو باید پسرت را زن دهی، اما معمولاً شما آقایان نمیفرمایید و این خانم را بیخودی به مکه روانه میکنید. یا مثلاً شوهر این خانم خانه ندارد و اجاره نشین هستند و اجاره نشینی برای آنها مشکل است، حال یک ارثی به این خانم رسیده و از شما آقایان سوال میکند که من یک ارثی دارم و اما شوهرم خانه ندارد و اجاره نشین هستیم و اجاره نشینی برایمان مشکل است، حال آیا من واجب الحج هستم یا نه! شما طلبهها میگویید بله واجب الحج هستی درحالی که باید بگویید واجب الحج نیستی و تو یک خانه بخر تا شوهرت در رفاه شود و از این خانه به آن خانه نباشید. لذا همین مثالی که میزنم، عرفیت دارد. یعنی این خانم اگر به مکه برود و شوهرش در مضیقه باشد. حال این شوهر واجبالنفقه نیست اما در مضیقه است. لذا همینطور که میفرمایید باید زاد و راحله و پول برای زن و بچه داشته باشد، پس برعکس این را نیز بفرمایید. این خانم ارثی پیدا کرده و شوهرش در مضیقهی حسابی است و میتواند این پول را به شوهر بدهد تا شوهر سرمایه کند و زندگیش را بچرخاند و شما میفرمایید این واجب الحج است و شوهر واجب النفقه نیست. برعکس میفرمایید اما اگر به شوهر ارث رسیده باشد و زن در مضیقه باشد، این شوهر واجب الحج نیست. ما میگوییم فرق نمیکند و باید استطاعت عرفی درست شود و نه وجوب نفقه. وجوب نفقه خواه درست شود یا درست نشود و آنچه واجب است و او را مستطیع میکند، استطاعت عرفی است و خیلی از خانمها هستند که مکهی آنها بیخود است. یعنی هم دلش میخواهد به مکه برود و هم شما آقایان او را ترغیب میکنید و او را در زمرهی یهودی و نصرانی میکنید و درحالی که شوهرش بدبخت است، اما این خانم پولها را برمیدارد و به مکه میرود درحالی که باید به شوهرش بدهد. لذا برادر و خواهر ندارد و بعضی اوقات اینطور است که باید پول را به برادرش بدهد. مثلاً برادرش ورشکسته شده و میخواهند او را زندان کنند درحالی که ارثی به این رسیده است، حال این اگر پول را بردارد و به مکه برود، برادرش را با دو سه تا بچه زندان میکنند، آیا این واجب الحج است؟! مشکل است که انسان این را بگوید. حتی قدری بالاتر روید. راجع به غریبه هم همینطور است. میبینیم که الان کسی را میخواهند زندان کنند و جریمه هم برایش بریدند و این آقا یا خانم پولی دارد و میخواهد به مکه برود، حال این پول را بده و به مکه نرو و کسی را از زندان نجات بده.
روایتها به دو یا سه قسم منقسم میشود. یک دسته روایتها فقط میگوید زاد و راحله میخواهد و این اگر پول رفت و آمد را داشته باشد، گفتند این واجب الحج است، درحالی که خرج و مخارج زن و بچه را نگفتند درحالی که خرج و مخارج زن و بچه واجب است اما معمولاً روایتها فرمودند زاد و راحله و بعضی از فقها هم روی همین زاد و راحله فتوا دادند.
یک دسته از روایات فرموده زاد و راحله و نفقهی عیال. اما راجع به اینکه وقتی برگشت چه بدبختی دارد، روایت نداریم و کسی نگفته و اصلاً میگویند روایت استغنا نداریم. و این قول خیلی هم مشهور است.
یک دسته روایات به اندازهای قضیه را پائین آورده که گفته زاد و راحله هم نمیخواهد و اگر میتواند بدود، پس بدود ولو اینکه گرسنگی هم میخورد و برای این تمسّک به یک روایت هم کردند و روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و در حجةالوداع نیز هست، که پیغمبر اکرم به عدهای از حاجیان برخورد کردند که میدویدند و اما از گرسنگی شکمهایشان را گرفته بودند. حضرت فرمودند بدوید و شکمهایتان را ببندید که خدا درست میکند. آنها نیز این کار را کردند و به مکه هم رفتند. بنابراین نه زاد و راحله میخواهیم و نه نفقه میخواهیم و نه استغنای بعد. لذا صاحب جواهر در روایتها مانده که با روایتها چه کند و میگویند حمل بر استحباب. مرحوم سید هم در روایتها مانده و میگوید اعراض اصحاب است. شما نه اعراض اصحاب را بگویید و نه حمل بر استحباب را و بگویید موارد تفاوت میکند. حجة الوداع یک عنوان ثانوی بوده برای خلافت و ولایت و امر از طرف خدا بوده که همه باید به مکه بیایند و بالاخره همان عربی که نه زاد و توشهای داشت و نه مرکبی داشت و وقتی هم برمیگشت گرسنه بود اما امر شد که همه باید به مکه بروند. همه آمدند و ظاهراً کسی باقی نماند. تشریفاتیها و متوسطها و فقرا آمدند. پیغمبر اکرم به این فقرا برخورد کردند و فرمودند ثواب دارد. اما اینکه این حج برایت واجب است و یا مستحب است و من به عنوان ثانوی این حج را گفتم، برای اینها استفاده کرده از روایات مشکل است. کسی معنای عرفی را درست کند و بگوید اینطور افراد زاد و راحله و وجوب نفقه نمیخواهند و وقتی هم برگشتند استغنا نمیخواهند برای اینکه میتواند پیاده به مکه برود و برگردد. پس این مستطیع میشود. و اگر کسی حرف مرا بزند، جمع بین روایات هم خوب میشود. نه میخواهیم مثل صاحب جواهر حمل بر استحباب کنیم و نه مثل مرحوم سید که اعراض اصحاب را جلو آورده درحالی که این روایتها زیاد است و صحیح السند هم هست و مشکل است که انسان اعراض اصحاب را بگوید و اما این عرضی که من میکنم که مرحوم سید و صاحب جواهر و دیگران اصل مطلب را فرمودند که استطاعت یک امر عرفی است. وقتی استطاعت یک امر عرفی شد، باید ببینیم که مردم به چه کسی مستطیع میگویند که حج برایش واجب است و چه کسی را میگویند مستطیع نیست و حج برایش واجب نیست و اگر به کسی که شوهرش خانه ندارد و مستأجر است و ما بگوییم مستطیع است، عرف این را نمیپسندد و عرف میگوید پولت را بده و خانه و بخر و ولو شوهر وجوب نفقه ندارد و اگر برعکس بود میگفتید که زن وجوب نفقه دارد و باید برایش خانه بخرند، پس شوهر واجب الحج نیست، پس برعکس این را نیز بفرمایید و بگویید ولو شوهر واجب النفقه نیست اما این عرفاً مستطیع نیست و اصلاً او را ملامت میکنند و میگویند شوهرت خانه نداشت و اسباب به دوش بودی و تو به مکه رفتی و خوب بود که پول مکه را بدهی و یک خانه بخری و یا رهن کنی.
بگویید استطاعت دو قسم است، یکی عقلی و یکی عرفی و آن استطاعت شرعی همان استطاعت عرفی است برای اینکه ما موضوع احکام را باید از عرف بگیریم، پس استطاعت شرعی برمیگردد به استطاعت عرفی و نمیشود که ما موضوع احکام را از عرف نگیریم. بگوییم تعبد است و شارع مقدس یک موضوع درست کرده است.
من میگویم باید موضوع تمام احکام را از عرف بگیریم، من جمله در آیهی (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...)، این استطاعت موضوعی است که باید از عرف گرفت و باید ببینیم عرف به چه کسی میگوید مستطیع. اگر گفت مستطیع است، آنگاه مستطیع شرعی میشود و اگر عرف گفت که مستطیع نیست، اصلاً استطاعت ندارد و اما نمیتوانید یک استطاعت شرعی بخصوص درست کنید.
مسئله، مسئلهی خوبی است، تقاضا دارم روی مسئله فکر کنید تا ببینیم چقدر میتوان از شما استفاده کرد.