< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث شک در نماز

 

در مورد تجاوز باید بحث کنیم که آیا این قاعده بعد از اینکه اماره ی شرعیه و عقلائیه و اصل عقلائی نیست آیا اصل محرز است و اگر محرز است اصل محرز مطلق است و یا حیثی به این معنا که مثلا اگر بعد از نماز ظهر شک کردیم که آیا وضو داشتیم یا نه در اینجا بر اساس قاعده ی تجاوز باید بگوییم که وضو داشتیم حال اگر در مورد نماز عصر که هنوز نخوانده ایم می گوییم که اگر قاعده ی تجاوز مطلقا اصل محرز باشد برای عصر هم لازم نیست وضو بگیریم ولی اگر حیثی باشد برای نماز عصر باید وضو بگیریم.

نقول باید به عناوینی که در ادله آمده است توجه کنیم. بعضی از عناوین می گوید: «کل ما شککت فیه مما قد مضی فشکک لیس بشیء)» یا «امضه کما هو» یا «انما الشک فی شیء لم تجزه» و امثال آن حال آیا اطلاق این عناوین این اقتضا را دارد که حتی در مواردی که تجاوز هم نکرده ای باز هم نباید اعتنا کنی. (مثلا در مورد نماز عصر که هنوز نخوانده ام)

به عبارت دیگر آیا می توان ادعا کرد که این عناوین اطلاق دارد و علاوه بر آنچه که گذشت است آینده را هم در بر می گیرد و یا اینکه این عناوین فقط آنچه گذشته است را در بر می گیرد؟ ظاهرا نمی توانیم چنین اطلاقی استفاده کنیم و از کبریات فوق نمی توان استفاده کرد که حکم از ما مضی به ما بقی تسری کند.

اگر هم گفته شود که از ما مضی الغاء خصوصیت می کنیم و حکم را به ما بقی تسری می دهیم می گوییم: همین که این روایات می گوید وقتی تجاوز کردید و از انجام عملی گذشتید نباید به شک اعتنا کنید بیانگر این است که در گذشتن از محل خصوصیتی وجود دارد.

از روایاتی هم که در مورد قاعده ی تجاوز آمده است و می گوید: (بلی قد رکعت) می گوییم این عناوین اسوا حالا است زیرا هم باید از رکوع به سایر اعمال الغاء خصوصیت کنیم بعد از آنچه گذشته است به آنچه نیامده است الغاء خصوصیت کنیم.

همچنین عناوینی که می گوید: او هنگام عمل اذکر بوده است در حقیقت نمی خواهد از واقع خبر دهد بلکه این صرفا یک تعبد محض است یعنی قاعدة وقتی فرد مشغول عمل است توجهش بیشتر است ولی شاید توجهش بیشتر نباشد به هر حال این عنوان ارتباط به ما بقی و ما یاتی ندارد.

مطلب دیگری که محل ابتلا است عبارت «کل ما شککت فیه مما قد مضی» به این معنا نیست که خود عمل انجام شده باشد و از آن گذشته باشیم بلکه به معنای این است که وقت و محل آن عمل گذشته است. زیرا در نگاه اول معنای قد مضی این است که شیء یک نحوه وجودی پیدا کرده و ما در اجزاء و شرایطش شک کنیم. مثلا در نمازی که خوانده ایم اگر شک کنیم که رکوع به جا آوردیم یا نه در اینجا اصل نماز را خواندیم و فقط در جزیی از نماز که رکوع است شک داریم و یا بعد از وضو شک می کنم که نیت وضو داشتم یا نه.

خلاصه اگر وقت چیزی بگذرد و آن وقت هم با آن شیء تماس نزدیک داشته باشد باید بنا بگذاریم که آن عمل هم همراه آن وقت انجام شده و سپری شده است.

بنابراین این سوال مطرح می شود مراد از گذشت محل محل شرعی است یا اعم از محل شرعی و عادی.

واضح است که در هر صورت محل شرعی بلا اشکال معتبر است زیرا وقتی مقننی مانند شارع قانونی وضع کند و برای اجزاء آن محل هایی در نظر بگیرد و بعد بگوید هر وقت محلش گذشت اعتنا نکن، چیزی که به ذهن می آید همان محلی است که خود او معین کرده است.

حال بحث در این است که آیا محل عادی هم داخل است یا نه.

ممکن است کسی بگوید که ملاک عادت شخصی است به این معنا که مضی محل اعم از محل شرعی و یا عادی است و این عادت هم عادت شخصی است.

اگر کسی چنین ادعایی بکند باید در ادله تقییداتی را اضافه کند زیرا مثلا عادت به این نیست که یک بار عمل را انجام دهد بلکه باید به کرات عمل را انجام دهد تا عادت شخصی او محقق گردد و اما در مورد جوانی که اول تکلیفش است و قبل از آن هم نماز نمی خوانده است او چون مثلا عادت به وضو نداشته است معلوم نیست که عادت شخصی اش به وضو چیست تا محل او برایش واضح باشد همچنین در مورد فرد تازه مسلمانی که تازه شروع کرده است نماز بخواند و هکذا فردی که اهل نماز نبوده و الان تصمیم گرفته که نماز بخواند.

بنابراین اگر کسی به اطلاق روایت اخذ کند و بگوید که محل عادی را هم شامل می شود در این جا باید عادت شخصی هر فرد ملاک نباشد بلکه باید کسانی که عادت شخصی دارند ملاک باشند. ولی همان طور که واضح است قائل شدن به این مقوله نوعی مجازفه است.

اما اگر بگوییم که عادت نوعی ملاک است می گوییم که در عادت شخصی بین حکم و موضوع یک نوع ارتباطی بود زیرا هر کس به محل خودش عنایت دارد و اینکه امام می فرماید بعد از محل دیگر اعتنا نکن می توان مطابق قاعده باشد یعنی وقتی از محلی که خودش در نظر دارد بگذرد کانه دیگر عمل را انجام داده است و نباید اعتنا کند زیرا انسان مثلا عادت دارد که وقتی از خواب بیدار می شود همیشه وضو بگیرد و کم پیش می آید که خلاف عادت انجام دهد از این رو چه بسا همین عادت شخصی ملاک باشد و حکم کنیم که فرد وضو دارد ولی اگر بگوییم که عادت نوعی ملاک است (مثلا اینکه مردم عادت دارند که قبل از اذان ظهر وضو بگیرند و یا با قطع نظر از حکم شرعی، عادت دارند که نماز ظهر را قبل از عصر بخوانند) حال فردی است که تازه شروع کرده نماز را بخواند اگر بگوییم که او باید به عادت دیگران رجوع کند دچار مشکل می شویم و آن اینکه دیگران عادت کردند و روی ارتکازشان کاری را انجام می دهند ولی من که چنین ارتکازی ندارم چرا باید مطابق ارتکاز دیگران عمل کنم و دلیل رجوع به ارتکاز دیگران چیست. همان طور که واضح است دیگر تناسب حکم و موضوع در اینجا وجود ندارد.

بله یک روایت وجود که ممکن است مطابق آن بتوان گفت که محل عادی می تواند مراد باشد.

ابواب الوضو باب

ح 1: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا كُنْتَ قَاعِداً عَلَى وُضُوئِكَ فَلَمْ تَدْرِ أَ غَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ أَمْ لَا فَأَعِدْ عَلَيْهِمَا وَ عَلَى جَمِيعِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ أَنَّكَ لَمْ تَغْسِلْهُ وَ تَمْسَحْهُ مِمَّا سَمَّى اللَّهُ مَا دُمْتَ فِي حَالِ الْوُضُوءِ فَإِذَا قُمْتَ عَنِ الْوُضُوءِ وَ فَرَغْتَ مِنْهُ وَ قَدْ صِرْتَ فِي حَالٍ أُخْرَى فِي الصَّلَاةِ أَوْ فِي غَيْرِهَا (مثلا رفته تا صورتش را خشک کند) فَشَكَكْتَ فِي بَعْضِ مَا سَمَّى اللَّهُ مِمَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْكَ فِيهِ وُضُوءَهُ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْكَ (حتی اگر موالات هم به هم نخورده باشد که اگر می خواست برگردد می توانست) ... قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ تَرَكَ بَعْضَ ذِرَاعِهِ أَوْ بَعْضَ جَسَدِهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ إِذَا شَكَّ وَ كَانَتْ بِهِ بِلَّةٌ وَ هُوَ فِي صَلَاتِهِ مَسَحَ بِهَا عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ اسْتَيْقَنَ رَجَعَ فَأَعَادَ عَلَيْهِمَا مَا لَمْ يُصِبْ بِلَّةً فَإِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ وَ قَدْ دَخَلَ فِي صَلَاتِهِ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ وَ لَا شَيْ‌ءَ ...»

از این روایت می شود فهمید که در مورد وضو ورود به حالت دیگر هم می تواند نماز باشد و هم غیر آن و در غسل هم حالت دیگر هم می تواند نماز باشد و هم غیر آن و در غسل هم چون موالات نیز هر وقت بگذرد باز وقت برای غسل باقی است ولی لازم نیست بر گردد. از این رو گفته شده است که این روایت دلالت دارد که مضی از عمل هم به معنای محل مقرر شرعی است و هم عادی ولی در هر صورت باید در حالی غیر از حال وضو یا غسل باشد.

نقول: این برداشت صحیح نیست زیرا معنای این روایت این است که فرد در حال وضو نباشد. زیرا ما یک حال داریم که حال وضو است و یک حال که حال وضو نیست و معنای حال وضو این نیست که من که در حال شستن دست و یا مسح هستم در حال وضو باشم و به محض اینکه این کار تمام شد از حال وضو گذشته باشم بلکه مراد از حال وضو این است که اگر یک جزء را انجام نداده باشد فرصت برای انجام آن کار داشته باشد و از حال عمل خارج نشده باشد. مثلا اگر کسی بعد از شستن دست، هنوز مسح سر را نکشیده باشد در این صورت او اگر از حال وضو بیرون رفته باشد دیگر وضویش باطل است و باید وضو را از سر بگیرد ولی اگر از حال وضو خارج نشده باشد باید مسح را بکشد از این رو مراد از حال وضو آن حالی است که اگر جزیی را انجام نداده بود فرصت برای تدارک آن باقی بود.

در غسل هم همین مطلب جاری است و اصلا در غسل از آنجا که موالات شرط نیست زمان برای تدارک همیشه باقی است از این رو هرگز از حال غسل خارج نمی شوم مگر اینکه در بین محدث شود و ما هم بگوییم که این حدث مبطل وضو است. با این بیان حال غسل باقی است ولی او هم بعد از خارج شدن از آن زمان و ورود به نماز و غیر آن نباید به شکل خود اعتنا کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo