< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخلال در تکبیرة الاحرام

 

بحث در زیادی در تکبیرة الاحرام است. گفتیم که اگر کسی تکبیره ی اول را به نیت افتتاح نماز گفت و سپس یک تکبیره ی دومی را هم برای افتتاح گفت. در این حال برای بطلان تکبیره ی دوم وجوهی را می توان ارائه کرد:

وجه اول اینکه استفتاح مرتین امکان ندارد از این رو نمی شود دومی را به نیت افتتاح بیاورد و در عبادت قصد معتبر است و در تکبیره ی دوم قصدی محقق نیست.

سابقا گفتیم که اگر فردی بخواهد همین مصداق نمازی که توسط تکبیره ی اول افتتاح شده است را دوباره با یک تکبیره ی دیگر افتتاح کند این عمل امکان ناپذیر است. حال در ما نحن فیه فردی که بار دوم تکبیره را می گوید تصمیم گرفته است که با گفتن دوم از تکبیره ی اول رفض کند و نماز قبلی را باطل نماید به گونه ای که با تکبیره ی دوم نماز دومی را از اول شروع کند (نه اینکه در نماز اول یک بار دیگر تکبیره را تکرار نماید تا بگوئیم نه افتتاح معنا دارد و نه قصد افتتاح) در این حال می گوئیم هم قصدش امکان دارد و هم وقوعش و با گفتن تکبیره ی دوم و اتمام آن هم نماز اول باطل شود و هم وارد در نماز دوم شود.

وجه دوم این است که تکرار تکبیره هم موجب تشریع است و هم مبطل ما می گوئیم نه تشریع است و نه حرام زیرا اولا او تصمیم دارد که با گفتن تکبیره ی دوم نماز اول را رها کند واضح است که این تشریع نیست و حتی مبطل هم نمی توان کرد.

وجه سوم این است که با این تکبیره نمی شود قصد عبادت بکند زیرا این تکبیره مبطل است و ابطال و هم حرام است و این تکبیره علی وجه الحرمة اتیان شده است و با این وجه عبادت محقق نمی شود.

ما می گوئیم آنی که حرام است ابطال نماز است اما دلیلی نداریم که چیزی که سبب برای ابطال می شود آن هم حرام باشد حتی دلیل بر خلاف و عدم حرمت هم اقامه شده است. شیء محرم حرام است ولی دلیل نداریم که چیزی که سبب این عمل حرام می شوم آن هم حرام باشد. مثلا قتل نفس حرام است ولی تصرف در کارد یا حرکت دست برای ضربه وارد کردن اینها دیگر حرام نیست. خود قتل نفس حرام است ولی مقدمات آن حرام نیست.

همچنین گفتیم که امتثال بعد از امتثال هم در ما نحن فیه جاری نیست زیرا فرد با گفتن تکبیره ی دوم تصمیم دارد که امتثال اول را ابطال کند از این رو امتثال دوم بعد از امتثال اول نیست که بگوئید چیزی که امتثال شده است را نمی توان دوباره امتثال کرد.

این صوری که تا به حال ذکر کردیم در صورتی بود که فرد عمدا تکبیره را تکرار کند اما صوری که مشترک بین تکرار عمدی و غیر عمدی است این است که اصلا نمی توان تکبیره ی دوم را جزء نماز محسوب کرد (صحبت سر تشریع، حرمت و امتثال نیست زیرا اجزاء نماز امر ندارد بلکه یک امر به خود عنوان صلاة محقق شده است.) سخن در این است که تکبیره ی دوم هنگامی می تواند جزء صلاة واقع شود که تکبیره ی اول جزء صلاة نباشد و مادامی که اولی جزء است دومی جزء نمی تواند باشد.

در جواب می گوئیم وقتی تکبیره ی دومی جزء می شود تکبیره ی اول لا جزء می شود زیرا او تصمیم دارد که با گفتن تکبیره ی دوم اولی را ابطال نماید.

بله اگر کسی بگوید که صحت تکبیره ی دوم موقوف است بر اینکه تکبیره ی دوم زمانا، یا آنا و یا رتبة از ابطال اول متاخر باشد و بتواند این ادعا را اثبات کند می توان آن را قبول کرد. ولی در ما نحن فیه هر دو در یک رتبه واقع می شوند یعنی وقتی تکبیره ی دوم محقق شد دو چیز محقق می شود: یکی بطلان تکبیرة الاحرام اولی است و دومی شروع صلاة دوم است. همان طور که گفتیم ممکن است کسی ادعا که این دو عمل که همزمان محقق می شود صحیح نیست بلکه باید نماز اول باطل شود و بعد دومی محقق شود. ولی در هر حال این ادعا را اگر بتوان ثابت کرد می توان به آن ترتیب اثر داد. ولی ما دلیلی بر آن نداریم.

قد یقال که تکبیره ی ثانیه اثرش با ما یتوقع من العمل در تضاد است. زیرا ما اعتقاد داریم که نماز باید صحیح باشد و تکبیرة الاحرام دوم با آن در تضاد است در نتیجه چگونه می شود چیزی که با شیء در تضاد است جزء واقع شود.

نقول این کلام را شیخ ما فرموده است ولی در آن خلطی واقع شده است زیرا بحث ما در جایی است که فرد نیت کرده است که با تکبیره ی دوم، تکبیره ی اول را باطل کند و نماز جدیدی را شروع کند از این رو چه تضادی می تواند وجود داشته باشد زیرا تضاد در میان دو شیء وجودی قابل تصور است ولی در ما نحن فیه تکبیرة الاحرام دوم در رتبه ی عدم تکبیره ی اولی واقع می شود.

هر جا که تضادی بین شیئین هست (ضدهایی که لا ثالث لهما است) همیشه وقوع یک ضد منطبق بر عدم دیگری است مثلا حرکت و سکون به این گونه نیست که جسم اول باید سکونش را از دست بدهد و سپس در حالی باشد که نه حرکت باشد و نه سکون و بعد حرکت کند بلکه حرکت همزمان به جای سکون می نشیند و عدم سکون همان حرکت می شود.

محال است که در ضدهایی که شق سوم ندارند بین عدم ضد اول و تحقق ضد دوم فاصله ای وجود داشته باشد. در نماز هم چنین است یعنی اثری که این عمل با آن مضاد است در مصداق دیگر و در نماز دوم محقق شده است و اگر مستشکل اشکال کند که نمی شود جزئی مصداق دیگر را از بین ببرود و خودش جای مصداقی بنشیند این همان اول مدعا است چرا که ما در این بحث می کنیم که آیا می شود با تکبیره ی دوم نماز اول را باطل کرد یا نه که فرض ما این است که می شود.

بنابراین چه تکبیره ی دوم را عمدا به جا آورد و چه سهوا، مطابق قاعده صحیح است و اگر کسی عمدا دومی را بگوید در حالی که تصمیم دارد با این کار نماز اول باطل شود منعی بر او مترتب نمی شود. حتی اگر سهوا تکبیره ی دوم را بگوید و توجه نداشته باشد که با گفتن دومی، اولی باطل می شود ولی واقع در هر حال محقق می شود و اولی باطل می شود و حتی اگر قصد زیادی هم کرده باشد نه تنها زیادی محقق نمی شود بلکه نماز دومی را شروع کرده است که بدون مشکل است.

خلاصه اینکه وقتی تکبیره ی دوم را شروع کرده ایم و هنوز تمام نشده است چون تکبیره ی دوم محقق نشده است حکمی بر آن بار نیست ولی وقتی تمام می شود هم زمان تکبیره ی اول باطل می شود و نماز دوم شروع می شود و این تکبیره ی دوم بالتبع جزء نماز دوم محسوب می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo