< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخلال در تکبیرة الاحرام

 

دیروز صحیحه ی حلبی را خواندیم:

باب 2 از ابواب تکبیرة الاحرام

ح 9: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ حَتَّى دَخَلَ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَ لَيْسَ كَانَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ يُكَبِّرَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ»[1] گفته شده است که اگر بخواهیم به این روایت عمل کنیم و توسط آن، مطلقات را تخصیص بزنیم لازم می آید که مطلقات را به فرد نادر حمل کنیم زیرا روایات مطلقه می گوید کسی که تکبیرة الاحرام را فراموش کرده است باید نماز را در هر حال که باشد اعاده کند و اطلاق آن نیت تکبیره و عدم آن را شامل می شد ولی این روایت می گوید که اگر نیت تکبیرة الاحرام را کرده باشد نمازش صحیح است.

اگر بخواهیم به این روایت عمل کنیم و مطلقات را تخصیص بزنیم گفته شده است که موجب می شود مطلقات را بر فرد نادر حمل کنیم زیرا بسیار کم اتفاق می افتد که کسی از ابتدای نماز نیت تکبیرة الاحرام را نداشته باشد زیرا کسی که اراده می کند مرکبی را انجام دهد در واقع اجزاء آن را هم نیت کرده است و یا مثلا کسی که می خواهد بنایی را بسازد در واقع استعمال اجزاء را هم نیت کرده است. بنابراین کم اتفاق می افتد که کسی از اول نیت نماز نداشته باشد و بعید است که این همه مطلقات فقط به فرد نادری از اول نیت نماز نداشته باشد تعلق گرفته باشد.

لکن این اشکال صحیح به نظر نمی آید. زیرا اصل اینکه اراده به خود مرکب و یا عنوان مرکبات (مانند نماز) در واقع اراده به اجزاء باشد و آن اراده به تعداد اجزاء منحل شود و بر هر جزء یک اراده تعلق گیرد کلام قابل قبولی نیست.

هر فعل ارادی مبدائی دارد و مبدا آن با فعل ارادی دیگر، متفاوت است و تصور و تصدیق آن با تصور و تصدیق شیء دیگر مختلف می باشد. مثلا کسی که می خواهد مسجد مجللی را درست کند از همان اصل بناء را تصور می کند یعنی او که می بیند ساختن این مسجد اجر اخروی دارد موجب می شود که این مورد را تصور و تصدیق کند و در نتیجه اراده ای در او بر ساخت مسجد شکل می گیرد. حال این اراده، غایات و مبادی خاصی دارد که غیر از مبادی و غایات اجزاء است مثلا غایتِ اراده بر بناء مسجد، اجر اخروی و یا مزد دنیوی است و هنگامی که فرد اراده می کند که اصل مسجد را بناء کند با اجرش نائل شود در نیت او ساخت تک تک اجزاء در آن فانی است. مثلا وقتی ما می گوئیم که فلان مسجد از مسجد دیگر بزرگتر است در این هنگام وسعت اصل مسجد را در نظر می گیریم و به اجزاء و آجرها و خشت ها آن توجه نداریم و این اجزاء در تصور ما از وسعت مسجد مسجد فانی است. از این رو هنگام تصور عناوین به اجزاء آن توجه نداریم و توجه به اجزاء، مبادی خاص خود را احتیاج دارد.

هکذا وقتی شارع حکمی را بر روی اصل صلاة جعل می کند و مثلا می گوید الصلاة خیر موضوع در این حالت به خود عنوان صلاة توجه دارد و در ذهن او تکبیرة الاحرام و اجزاء آن عنایت ندارد. هکذا ما هم وقتی به کسی از باب امر به معروف می گوئیم نماز بخوان در آن توجه نداریم که باید تکبیرة الاحرام و یا اطمینان در حال نماز و قرائت را انجام دهد. هکذا اگر کسی برای نماز وضو می گیرد او فقط نیت کرده است این وضو را بگیرد تا نماز را بخواند و در آن حال اجزاء نماز را در نظر ندارد.

بله وقتی که او برای خواندن نماز آماده شده است در این حال تصور می کند که باید تکبیرة الاحرام را بگوید و می داند که اگر تکبیرة الاحرام را نگوید اصل نماز باطل است و هکذا. او در این حال به جزئیت تکبیرة الاحرام توجه دارد و این مبادی با مبادی خواندن اصل نماز متفاوت است.

به هر حال اراده از اموری نیست که به اراده های مختلف منحل شود و هر اراده مبادی خاص خودش را دارد.

اراده می تواند به اجزاء مختلف متعلق شود ولی یک اراده به چند اراده منحل نمی شود. مثلا وقتی مولی می خواهد به ساخت معجون خاصی امر کند در آن حال، اجزاء معجون را در نظر می گیرد هکذا هنگام امر به نماز که اجزاء را تصور می کند و بعد عنوانی به نام صلاة را بر آن می گذارد. در این حال اجزاء متقدم است و عنوان متاخر. بعد هنگامی که می خواهد به اصل نماز امر کند در آن حال به خود عنوان امر می کند و در این حال اجزاء فانی در این عنوان است و فقط امر به خود عنوان تعلق گرفته است و اجزاء مورد اراده ی تفصیلی نیستند در این حال امر نفسی فقط به عنوان تعلق گرفته است و به اجزاء حتی امر ضمنی هم تعلق نگرفته است. من هم وقتی می خواهم این امر مولی را که به عنوان شده است امتثال کنم و می دانم که اگر این امر را امتثال نکنم معاقب می شود در این حال به سراغ نماز می رود اراده ی من به خود عنوان تعلق گرفته است و به اجزاء توجهی ندارم. بله هنگام ایجاد عنوان، انجام تک تک اجزاء را اراده می کنم و برای انجام هر جزء یک اراده ی مستقل که خود مبادی خاص خود را دارد در من محقق می شود.

خلاصه آنکه تکبیرة الاحرام هنگامی مورد اراده قرار می گیرد که فرد تصمیم به ادای آن را داشته باشد و اراده ی اصل نماز موجب اراده ی تکبیرة الاحرام نیست.

در روایت فوق هم اگر بگوئیم که عبارت (فَقَالَ أَ لَيْسَ كَانَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ يُكَبِّرَ) و راوی می گوید نعم ظهور در این دارد که بله من نیت نکرده بودم نه اینکه راوی بگوید نیت کرده بودم در این صورت این معنا هم خلاف عامه است و هم موجب تخصیص مطلقات نمی شود ولی اگر مراد از (بلی) این باشد که بله در نیت من این بود که تکبیرة الاحرام را به جا آورم یعنی وقتی ایستاده بود در ذهنم بود که تکبیرة الاحرام را بگویم ولی با این حال غافل شدم و تکبیره را نگفتم در این صورت که امام می فرماید نمازش صحیح است روایت هم موافق عامه می باشد (زیرا عامه می گویند که اگر نیت تکبیرة را داشت و بعد غافل شد همان نیت کافی است.) و از آن طرف موجب حمل مطلقات بر مورد نادر هم نمی شود زیرا ما گفتیم که در مطلقات اراده ی نماز غیر از اراده ی اجزاء است.

به هر حال اگر در این روایت امر مردد باشد که نعم به معنای تصدیق است و یا به معنای (بلی) روایت مجمل می شود و نمی توان به آن عمل کرد.

روایت دیگر صحیحه ی زراره است.

باب 2 از ابواب تکبیرة الاحرام

ح 8: «عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَنْسَى أَوَّلَ تَكْبِيرَةٍ مِنَ الِافْتِتَاحِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَهَا قَبْلَ الرُّكُوعِ كَبَّرَ ثُمَّ قَرَأَ ثُمَّ رَكَعَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا فِي الصَّلَاةِ كَبَّرَهَا فِي قِيَامِهِ فِي مَوْضِعِ التَّكْبِيرِ قَبْلَ الْقِرَاءَةِ وَ بَعْدَ الْقِرَاءَةِ قُلْتُ فَإِنْ ذَكَرَهَا بَعْدَ الصَّلَاةِ قَالَ فَلْيَقْضِهَا وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ»[2] در این روایت فرد که در اول نماز است و تکبیرة الافتتاح را فراموش کرده است اگر قبل از رکوع است باید تکبیر را دوباره بگوید و دوباره قرائت حمد و سوره را انجام دهد و به رکوع برود و خلاصه معنای این فقره از روایت این است که نباید به آن نماز اعتنا کند و باید از اول آن را شروع کند.

فرع دوم این است که امام می فرماید: (وَ إِنْ ذَكَرَهَا فِي الصَّلَاةِ كَبَّرَهَا فِي قِيَامِهِ...) منظور امام از این فقره این است که اگر در بین نماز هنگامی که بعد از رکوع است (زیرا شق قبل از رکوع ذکر شده بود از این رو مراد در اثناء نماز بعد از رکوع است.) او در این حال هنگامی که قائم است یک تکبیر بگوید و نمازش را ادامه دهد.

احتمال دیگر در این فرع این است که مراد از موضع تکبیرة همان زمان استفتاح نماز است و مراد امام که می فرماید (كَبَّرَهَا فِي قِيَامِهِ فِي مَوْضِعِ التَّكْبِيرِ) این باشد که نماز را اول شروع کند زیرا در نماز مواضع مختلفی برای تکبیر است مثلا یک تکبیر بعد از بلند شدن از رکوع و هکذا ولی موضع تکبیرة الاحرام ابتدای نماز است از این رو امام می فرماید که هر جا که یادش بیاید باید بایستد و در موضع شروع نماز قرار بگیرد و هر چه از نماز خوانده است را رها کند و تکبیرة الاحرام را بگوید و نماز را شروع کند.

فرع سوم در این حدیث این است که اگر بعد از نماز بود فقط یک تکبیر بگوید و نمازش صحیح است و عبارت (فَلْيَقْضِهَا) یعنی مستحب است که تکبیره را قضا کند.

احتمال دیگر این است که مراد تکبیرات هفت گانه ی اول نماز باشد که یکی از آنها را فراموش کرده است در این حال فقط تکبیره ی آخری تکبیرة الاحرام است در این حالت که امام می فرماید تکبیر اول را فراموش کرده است به این معنا است که آن تکبیری را که می خواستم در ابتدا بگویم و بعدش شش تکبیر دیگر را بگویم را فراموش کردم و از تکبیر دوم شروع کردم که امام می فرماید اگر اول نماز بود بگوید و اگر در اثناء یا آخر نماز باشد دوباره آن را بگوید.

به هر حال این احتمال بهتر از بقیه است زیرا در روایت است (الرَّجُلُ يَنْسَى أَوَّلَ تَكْبِيرَةٍ مِنَ الِافْتِتَاحِ) و من دلالت بر تبعیض می کند (هرچند من می تواند برای تبیین باشد) بله امام که می فرماید بعد از تکبیره، قرائت را بخواند (إِنْ ذَكَرَهَا قَبْلَ الرُّكُوعِ كَبَّرَ ثُمَّ قَرَأَ) این هم از باب استحباب است از این رو این روایت مخالف با روایات قبلی نیست.

ح 10: «عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ قَامَ فِي الصَّلَاةِ فَنَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ فَبَدَأَ بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيُكَبِّرْ وَ إِنْ رَكَعَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ»[3] این روایت ظاهرا موثقه است هرچند گفته اند که صحیح است.

ظاهر این روایت تفصیل بین قبل از رکوع و بعد از رکوع است.

ح 5: «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى أَنْ يَفْتَتِحَ الصَّلَاةَ حَتَّى يَرْكَعَ قَالَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ»[4] ظاهر این روایت بر خلاف قبلی این است که اگر بعد از رکوع باشد نمازش باطل است.

بعید به نظر می آید که عبارت (یعید الصلاة) دلالت بر استحباب باشد از این رو این روایت متعارض است و باید به سراغ مرجحات برویم و ترجیح با اعاده است زیرا شهرت فتوائیه دارد.

در حدیث دهم در نسخه ی تهذیب عبارت جور دیگری است: (إِنْ ذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيُكَبِّرْ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ) و عبارت (و ان رکع) در این نیست از این رو این روایت معارض نیست ولی چون نسخه ها متعدد است نمی توان به آن روایت عمل کرد.

دو روایت دیگر هم در این باب وارد شده است که یکی از آنها می گوید که تکبیرة الرکوع از تکبیرة الاحرام مجزی است و یکی می گوید که مجزی نیست:

باب 3 از ابواب تکبیرة الاحرام:

ح 1: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ أَوِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي فَلَمْ يَفْتَتِحْ بِالتَّكْبِيرِ هَلْ تُجْزِئُهُ تَكْبِيرَةُ الرُّكُوعِ قَالَ لَا بَلْ يُعِيدُ صَلَاتَهُ إِذَا حَفِظَ أَنَّهُ لَمْ يُكَبِّرْ»[5]

ح 2: «عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ نَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ تَكْبِيرَةَ الِافْتِتَاحِ حَتَّى كَبَّرَ لِلرُّكُوعِ فَقَالَ أَجْزَأَهُ»[6]

این دو روایت قابل جمع نیست و با هم متعارض هستند و به هر حال در مقام ترجیح، ترجیح با روایت بطلان است از این رو فراموشی تکبیرة الاحرام موجب می شود که نماز در هر صورت باطل است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo