< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/ضد/مدخل/اصولی،فقهی

 

امام علی : إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا. قصار 445

هرگاه در انسانی خوی و خصلت خوبی دیدید انتظار همانندهایش را داشته باشید.

یک اصل در انسان شناسی هست و آن این است که کارهایی که انسان انجام می دهد نشان از شخصیتش هست.(چه خوب چه بد) کسی که بد زبان است منتظر باشید که دروغ و خلف وعد هم می کند ، از سوی دیگر کسی که مودب است، خوش قول ، وفای به وعده دارد. خصال انسان مثل شاخه های یک درخت است.

بحث پیرامون بحث ضد است. در بحث ضد، ما پیگیر این بحث هستیم که امر به شیء مقتضی نهی از ضد هست یا مقتضی نهی از ضد نیست!

گفته شد این بحث مداخلی دارد و باید از مداخلش وارد شویم :

مدخل چهارم: آیا این بحث از مباحث اصولیه است ، یا از مباحث فقهیه یا از مبادی احکامیه؟

بحثی که امروز مطرح می شود این است که آیا هذه المسئله من المسائل الاصولیه ام من المباحث الفقیه؟ هل هی مسئلهٌ فقهیةٌ او هی من القواعد الفقهیه؟ آیا از مبادی احکامیه هست؟ آنچنان که آقای بروجردی در بحث مقدمه واجب چنین نظری را داشتند؟

(ابتدا دیگر نظریات را می گوییم تا برسیم به بحث اصولیه بودنش).

یک. برخی گفته اند که : هذه المسئله من المسائل الفقهیه ، با این ادبیات که شما چنین بحث می کنید: که آیا امر به شیء حرمت ضدش را ثابت می کند یا حرمت ضدش را ثابت نمی کند.

(اصولا حرمت ، وجوب، استحباب و کراهت در هر مسئله ای بیاید آن مسئله فقهیه است، زیرا افعال المکلفین موضوع علم فقه است و افعال المکلفین است که گاه سبقه وجوب می گیرد و گاه سبقه حرمت میگیرد و گاه سبقه کراهت می گیرد و گاه سبقه استحباب و اباحه می گیرد. اینجا هم می خواهید بگویید وقتی به ما گفتند صلّ معنای صلّ این است که ترک صلاه حرام است، معنایش این است و هذه مسئلةٌ فقهیةٌ اگر گفتیم امر به شیء اقتضای نهی از ضد عام را هم دارد.

اگر گفت ازل النجاسة عن المسجد، یعنی همزمان با تکلیف ازاله اگر نماز خواندی نمازت باطل است ، بر مبنای آنکه بگوییم امر به شیء نهی از ضد خاص دارد.

هل هذه المسئله من المسائل الفقهیه؟

پاسخ این است که: اگر اینجا ما ابتدائاً بحث می کردیم از اینکه امر به شیء اقتضای نهی از ضد و حرمت ضد را دارد ، بله می شد مسئله فقهیه، آنچنان که بحث می کنیم آیا کوسه ماهی که فلس ندارد، خوردنش حلال است یا حرام!

اگر اینگونه بحث می کردیم ، کان البحث بحثاً فقهیاً. لکن ما اینجا اینگونه بحث نمی کنیم، اینجا چنین بحث می کنیم که آیا ملازمه بین وجوب شیء و حرمت ضدش ثابت است یا ثابت نیست؟

این شکل از بحث، بحث فقهی نیست، چون این شکل بحث کاری به افعال مکلفین و عوارض بلاواسطه افعال مکلفین ندارد، پس شکل بحث ما این چنین هست، آیا ملازمه بین وجوب شیء و حرمت ضدش هست یا نیست! کجای این بحث مربوط به فعل مکلفین هست؟ (تحلیل اینکه آیا ملازمه هست یا نیست)

بله، اگر مستقیماً رفتیم روی وجوب و حرمت بحث فقهی می شود. ولی وقتی بحث ما سبک دیگر دارد (ثبوت ملازمه و عدم ثبوت ملازمه را بحث می کنیم) لیس بمسئلةٍ فقهیةٍ.

(پس اگر بحث را اینگونه مطرح کردیم که وجوب شیء ملازم با حرمت ضدش هست یا ملازم نیست این می شود بحث فقهی. اما اگر بحث را کردیم که آیا این ملازمه هست یا این ملازمه نیست ، این بحث می شود بحث اصولی)

دو. برخی از بزرگان گفته اند ، هذه المسئله لیست بمسئلةٍ اصولیةٍ و لا مسئلةٍ فقهیةٍ، بل قاعدةٌ فقهیه.

(فرق بین مسئله فقهیه و قاعده فقهیه: المسئله تتکفل بحثاً جزئیاً اما القاعدة الفقهیه تتکفل فروعاً کثیرةً )

برخی بزرگان گفته اند اینجا این شکلی است، ما می آییم می گوییم گویا قاعده این است که ، هر جا شارع چیزی را واجب کرد، ضدش را حرام کرده است. این می تواند در عبادات ، در صلاة، و صوم باشد می تواند در معاملات باشد. از قاعده فقهیه غیر از اینها را نمی طلبیم. فهذه المسئله تتکفل قاعدةً فقهیةً که در جاهای مختلف بکارمان می آید و نتیجه می گیریم.

از آنچه گفتیم پاسخ این مطلب هم روشن شد که : لیست المسئله من القواعد الفقهیه. این چنین روشن شد که اگر ما ابتدائاً بحث را می بردیم روی حرمت و می گفتیم هل یحرم ضده بوجوب الواجب یا می گفتیم که هل یقتضی الامر بشیء حرمة ضده، این بحث را می برد در قاعده فقهیه اما ما اینجا سخن از ثبوت ملازمه داریم بین وجوب شیء و حرمت ضدش. این سبک بحث لیس بسبکٍ فقهیٍ که حتی قاعده فقهی را برای ما درست کند.

(پس یک قول اینکه این بحث تکون من المسائل الاصولیه، یک بحث اینکه تکون من المسائل الفقهیه، یک بحث اینکه تکون من القواعد الفقهیه)

سه . یک نظریه این است که از مبادی احکامیه است. آنچنان که مقدمه واجب را از مبادی احکامیه نامیدند، و گفته اند که مبادی گاه مبادی تصوریه هست و گاه مبادی تصدیقیه هست.

مبادی تصوریه: مباحثی که ذات الموضوع و ذات المحمول و ذاتیاتش را تفسیر می کند می شود مبداء تصوری. مثلا : ما هی الکلمه . ما هو الکلام. ما هو الجر و الخفض . ما هو النصب و ما هو الضمه، اینها مبادی تصوریه در نحو است.

مبادی تصدیقیه: مقدمه ای که تشکیل قیاس بر او توقف دارد. مثلا عود الضمیر علی المتاخر. وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ .

آقای بروجردی گفته اند ، غیر از مبادی تصوریه و مبادی تصدیقیه که داریم ، نوع دیگر مبادی، مبادی احکامیه است. یعنی مقدماتی که تشکیل قیاس به صورت شکل اول که نتیجه می دهد، بر این پایه هست. (بحث مقدمه واجب از این قبیل است، بحث ضد از این قبیل است. اینها در حقیقت مقدمات تشکیل قیاس را سامان می دهند. مثل مطلق المبادی نیست که یک تعریف عام بر آن داریم (مبادی تصوریه لحاظ ذات موضوع و محمول است، مبادی تصدیقیه مقدمه ای است که تشکیل القیاس متفرع بر آن است) به دیگر عبارت مبادی احکامیه همان مبادی تصدیقیه هست، در حوزه خاصِّ احکامی.

مرحوم خویی فرموده اند که ما آنچه می شناسیم، مبادی تصوریه و مبادی تصدیقیه هست، مقوله ای به نام مبادی احکامیه نمی شناسیم.

به آقای خویی عرض می کنیم: که این مبادی احکامیه شعبه و فرعی از مبادی تصدیقیه است، و چیزی بیرون از آن نیست. مسائل اصولیه در حقیقت مبادی تصدیقیه فقه است. انکار نکنید که ما مقوله ای بنام مبادی احکامیه نمی شناسیم . بلکه این زیرمجموعه آن است.

استاد: این بحث، بحثٌ لفظی و لیس ببحثٍ معنوی. آنکس که می گوید از مبادی تصدیقیه احکام است یعنی می گوید که از مسائل اصولی است و آن کس که می گوید از مسائل اصولیه هست، یعنی از مبادی تصدیقیه است.

جلسه بعد اثبات خواهیم کرد که بحث ضد از مباحث مهم اصولیه است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo