< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ /مقدمه حرام/ اقوال ادله

امام علی : وَ قَدْ جَاءَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّهُ- مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً- وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ. قصار 443

نعی یعنی خبر فوت، ناعی به کسی گفته می شود که خبر مرگ کسی را به شخصی می رساند.

خبر شهادت مالک اشتر را حضرت دادند، … بخدا سوگند اگر کوه بود یکتا بود، اگر سنگ بود سرسخت و محکم بود، هیچ مرکبی نمی توانست از کوهسار وجودش بالا برود، هیچ پرنده ای به قله آن راه نمی یافت.

یکی از مبانی اهل سنت در ما لا نص فیه، سد ذرایع است. و سد ذرایع را اهل سنت یک چهارم دین میدانند . اعلام الموقعین ابن قیم جوزیه که متوفی سال 751، اواخر قرن هشتم هست می گوید فصار سد الذرایع المفضیه الی الحرام احد ارباع الدین، سخن این است که اصلا معنای این مبنا (صرف نظر از اینکه این مبنا را قبول داریم یا نداریم) چیست؟

در باب معنای این مبنا تعاریفی بیان شده :

یک. عملی که حلال است ، لکن آنکس که انجام می دهد این عمل حلال را سکوی حرام قرار میدهد.

دو. فعل جایز را سکوی عمل غیر جایز قرار دادن، این عبارة اخرای تعریف سابق است التضرع بفعلٍ جایزٍ الی عمل غیر جائ

سه. سد ذرایع این است که ما راه رسیدن به شی ای که ممنوع است و مفسده دارد را ببندیم.

چهار. آنکه ما ببندیم آنچه را که به نفسه مصلحت دارد ولکن سکوی مفسده قرار می گیرد.

جمع بین این تعاریف این است : که لب همه تعاریف است اینکه این را مبنا قرار دهیم و بگوییم هر حلال و جایزی که سکوی حرام باشد مقدمة الحرام و حرام میشود.

در تمام این تعاریف که از کتاب سد الذرایع فی الشریعه الاسلامیه آمده آنچه که مطرح است این است که خود این فعل حرمت ندارد ، بلکه آنچه که حرمت دارد ذی المقدمه است. التوصل بما هو مصلحةٌ الی مفسده، یعنی این فعل بما هو هو اشکال ندارد. **؟ (التذرع بفعلٍ جائزٍ الی عمل غیر جائ العمل الذی یعدّ حلالاً فی الشرع لکن الفاعل یتوصل به الی فعلٍ محذور (ممنوع).

پس سد ذرایع یعنی این راه ها را ببندید.

سوال: مبنای شیعه در اینجا چیست؟

همانی که در مقدمه الحرام بیان شد. (4نظریه) و گفتیم که هر کس مقدمه الواجب را شرعا واجب بداند مقدمه الحرام را هم باید شرعا حرام بداند چه همه اجزای مقدمه الحرام چه جزء اخیر ، چه اجزای طولی و چه اجزای عرضی.

به نظر می رسد که اهل سنت این را یک مبنا می دانند ، ما بنابر مَمشای آنها پیش می رویم. و آن اینکه این مبنا نیست و این بناست. یعنی زیرمجموعه بحث مقدمة الحرام است. اگر کسی مقدمة الحرام را حرام دید حکم به حرمت می کند و اگر ندید نمی کند.

شاید در بین اهل سنت هیچ کس به اندازه ابن قیّم جوزیه به این مسئله نپرداخته.

یکی از ادله را استقراء گرفته اند و 99 دلیل بر آن آورده اند. (ابن قیم شاگرد و مرتبط به ابن تیمیه است ) اینکه 99 تا گفته اند ج 3 اعلام الموقعین ص 171) بخاطر این است که اسماء خداوند که در قرآن آمده 99 تاست. و هر کس که این اسماء را احصاء کند و به آن عمل کند داخل بهشت می شود.

از صفحه 149 الدلاله علی المنع من وجوه تا صفحه 171) این مواردی که او آورده دو مطلب در موردش هست.

مطلب اول اینکه اینهایی که او گفته از مصادیق سد ذرایع نیست، (سد ذرایع یعنی جلوی مباحی که سکوی حرام است را بگیر نه حرامی که یک فلسفه دارد. آن حرامی که فلسفه دارد از مصادیق سد ذرایع نیست، مثال حلالی که سکوی حرام شود. اما اینکه این حرام به چه دلیل شده، مانند سب آلهه آنها که منجر به دشنام به خدای ما شود.

(انعام 108): وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ.

عبارتش این است: فَحَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى سَبَّ آلِهَةِ الْمُشْرِكِينَ - مَعَ كَوْنِ السَّبِّ غَيْظًا وَحَمِيَّةً لِلَّهِ وَإِهَانَةً لِآلِهَتِهِمْ - لِكَوْنِهِ ذَرِيعَةً إلَى سَبِّهِمْ اللَّهَ تَعَالَى، وَكَانَتْ مَصْلَحَةُ تَرْكِ مَسَبَّتِهِ تَعَالَى أَرْجَحَ مِنْ مَصْلَحَةِ سَبِّنَا لِآلِهَتِهِمْ، وَهَذَا كَالتَّنْبِيهِ بَلْ كَالتَّصْرِيحِ عَلَى الْمَنْعِ مِنْ الْجَائِزِ لِئَلَّا يَكُونَ سَبَبًا فِي فِعْلِ مَا لَا يَجُوزُ.

این حرمت حرمت نفسی است. ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، حکمتش این است.

(مدعا این است که ابن قیم می گوید: وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ... به خاطر سد ذرایع حرام شده، اگر این مبنا نبود سب به خدایان کفار اشکال نداشت، پس سد ذرایع یک مبناست.

مدعای ما این است که پیامبر نهی کرده و این نهی نفسی است منتها نهی نفسی ای است که حکمت دارد و حکمتش آن است در حالی که در تعریف سد ذرایع تعبیه شده حلالی که وسیله حرام باشد آن را باید جلوگیری کرد و از این آیه چنین چیزی استفاده نمی شود) پس سد ذرایع برای اینگونه موارد که حرمت نفسی دارد نه حرمت غیری نیست.

(سوره نور آیه31) وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ.

طوری راه نروند که صدای خلخالهایشان به گوش برسد.

ابن قیم می گوید : فَمَنَعَهُنَّ مِنْ الضَّرْبِ بِالْأَرْجُلِ وَإِنْ كَانَ جَائِزًا فِي نَفْسِهِ لِئَلَّا يَكُونَ سَبَبًا إلَى سَمْعِ الرِّجَالِ صَوْتَ الْخَلْخَالِ فَيُثِيرُ ذَلِكَ دَوَاعِيَ الشَّهْوَةِ مِنْهُمْ إلَيْهِنَّ. گفته اینجا هم سد ذرایع است و الا بما هو هو چه اشکالی دارد.

در حالیکه این آیه حرمت نفسی را می گوید ، حرمت نفسی یعنی جوری راه نروند که شهوت برانگیز باشد، و الا نهی از راه رفتن را که نمی کند، منتهی نهی ای است که حکمتش این است که داعی شهوت زنده نشود.

مثال دیگری که ایشان زده.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ.(بقره آیه 104)

معنای آیه: از پیامبر خواستند تا مراعات حال آنها را بکند و آرام تر صحبت کنند تا آنها بفهمند. اما یهود سوء استفاده کردند و گفتند راعنا از ریشه رعونت است یعنی تحمیق، می گفتند راعنا یعنی تحمیقمان کن. و می گفتند ببینید چقدر سطح فکری مسلمین پایین است.

عبارت ابن قیم این است که : نَهَاهُمْ سُبْحَانَهُ أَنْ يَقُولُوا هَذِهِ الْكَلِمَةَ - مَعَ قَصْدِهِمْ بِهَا الْخَيْرَ - لِئَلَّا يَكُونَ قَوْلُهُمْ ذَرِيعَةً إلَى التَّشَبُّهِ بِالْيَهُودِ فِي أَقْوَالِهِمْ وَخِطَابِهِمْ؛ فَإِنَّهُمْ كَانُوا يُخَاطِبُونَ بِهَا النَّبِيَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - وَيَقْصِدُونَ بِهَا السَّبَّ، وَيَقْصِدُونَ فَاعِلًا مِنْ الرُّعُونَةِ، فَنَهَى الْمُسْلِمُونَ عَنْ قَوْلِهَا؛ سَدًّا لِذَرِيعَةِ الْمُشَابَهَةِ، وَلِئَلَّا يَكُونَ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إلَى أَنْ يَقُولَهَا الْيَهُودُ لِلنَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - تَشَبُّهًا بِالْمُسْلِمِينَ يَقْصِدُونَ بِهَا غَيْرَ مَا يَقْصِدُهُ الْمُسْلِمُونَ.

با این تعبیری که ابن قیم گفته این نهی نفسی است. تشبه به کفار نهی نفسی است و ادای کفار را در آوردن.

أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَ بِغَضِّ الْبَصَرِ - وَإِنْ كَانَ إنَّمَا يَقَعُ عَلَى مَحَاسِنِ الْخِلْقَةِ وَالتَّفَكُّرِ فِي صُنْعِ اللَّهِ - سَدًّا لِذَرِيعَةِ الْإِرَادَةِ وَالشَّهْوَةِ الْمُفْضِيَةِ إلَى الْمَحْظُورِ.

خداوند دستور به غض البصر داده (30نور) خداوند دستور داده که به نامحرم خیره نشوید نه اینکه چشم ها را ببندید، ایشان می گوید بما هو هو چه اشکالی دارد به یک زن زیبا نگاه کند این نگاه بما هو هو جایز است، اما خدا این حلال را خدا ممنوع کرده ، سَدًّا لِذَرِيعَةِ الْإِرَادَةِ وَالشَّهْوَةِ الْمُفْضِيَةِ إلَى الْمَحْظُورِ و بخاطر اینکه سبب حرام نشود ممنوع شده.

پاسخ این است که خود نظر حرمت دارد و غض واجب است.

آنچه را که می خواهیم مطرح کنیم این است که این بحث با مبنای اهل سنت هم مطرح می شود و همان مبنایی را که در باب مقدمه حرام داریم در اینجا هم داریم منتهی نباید حرمت غیری با حرمت نفسی قاطی شود.

یک مواردی هم در این 99 مورد است که با مبانی اهل سنت جور است.

از فردا وارد بحث ضد خواهیم شد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo