< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب نفسی و واجب غیری

حدیث

امام علی : … إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا.[1]

(دنیا می فریبد و زیان میرساند و میگذرد.) دنیا ارزشی ندارد که خداوند به بخشیدن آن به عنوان پاداش برای دوستانش قرار دهد و گرفتنش را کیفر برای دشمنان(یعنی اینقدر بی اهمیت است که نمی شود بخشیدنش سبب تشویق دوستان شود و نبخشیدنش سبب مجازات دشمنانش شود) . اهل دنیا مانند کاروانی هستند که هنوز رحل اقامت نیفکنده اند قافله سالار فریاد می زند که کوچ کنید و آنها هم کوچ می کنند.

این گویای بی وفایی دنیاست، مسافران وقتی وارد منزلی می شوند مقداری استراحت می کنند و مدتی می مانند ولی اینجا اینطور نیست ، اینجا هنوز ننشستند به اینها می گویند کوچ کنید. دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند... بی تردید ما هم از این کاروانیم و دیر یا زود ارتحلوا به ما هم گفته می شود. ان شاء الله که توشه را فراهم کنیم و با دست پر به دیدار ذات مقدس ربوبی برویم.

شک در واجب نفسی و غیری

سخن پیرامون این بود که اذا شککنا فی واجب هل انه واجب نفسیٌ ام واجبٌ غیریٌ؟ شک داریم که آیا واجب، واجب نفسی است یا واجب غیری است . گفته شد در دو مقام باید بحث شود.

یک مقام اطلاق لفظی است . ما هو مفاد الاطلاق اللفظی؟

گفته شد که مفاد اطلاق لفظی ، نفسیت است. چه مبنای مشهور را داشته باشیم که قید را به هیات می زنند و چه مبنای شیخ را داشته باشیم که قید را به ماده می زند. (به تفصیل بیان شد)

المقام الثانی: ما هو المقتضی الاصل العملی؟

اگر شک کردیم در واجبی که هل انه واجب نفسیٌ ام واجبٌ غیری.

آخوند می گوید ، اینجا اصالة البرائه ، عقلاً و نقلاً جاری است.

منتهی باید دقت شود که تصویر آخوند چیست. با چه نگاهی اصاله البرائه را مطرح می کنند.

تصویر این است: که می داند که در شریعت مقدس ، اجمالاً کاری بر او واجب شده، نمی داند این کار وجوب نفسی دارد که در هر صورت باید انجامش بدهد ، یا این کار وجوب غیری دارد، که اگر ذو المقدمه اش واجب باشد او واجب می شود. مثلاً اگر حائض بداند که وضو برایش واجب است، و تردید دارد که این وجوب نفسی است یا وجوب غیری، اگر وجوب غیری باشد می داند که بر او واجب نیست زیرا ذی المقدمه اش که صلاه باشد بر او واجب نیست. و اگر وجوب نفسی باشد بر او واجب است. (اینجا آن آموزه هایی که در بحث برائت خواندیم ) می گوید اینجا حق رجوع به برائت دارید یعنی وظیفه رجوع به برائت دارید عقلا و نقلا زیرا مکلف اینجا علم به وجوب فعلی علی کل تقدیرٍ ندارد بلکه علی تقدیرٍ دارد که اگر وجوب نفسی باشد بر او واجب است (یعنی وجوب فعلی دارد) و اگر وجوب غیری باشد ذی المقدمه که صلاه است بر او وجوبی ندارد. خروجی اش این است که شک در وجوب فعلی دارد . اگر نفسی باشد فعلی است و اگر غیری باشد فعلی نیست. پس خروجی اش این است که شک در وجوب فعلی دارد و در شک در وجوب فعلی همه (اخباری ها و اصولی ها) می گویند برائت (چه برائت شرعی و چه براعت عقلی).

(نکته : دعوای بین اخباری و اصولی در شبهه تحریمیه است و در شبهه وجوبیه تردیدی ندارند و آنها هم برائتی هستند. در شبهه تحریمیه است که اختلاف است. اخباری ها می گویند برائت جاری نمی شود بخلاف اصولی ها که می گویند جاری می شود.)

(اشکال: علی کل تقدیر نیز علم بوجوب دارد، چون توجه خطاب را میداند درنتیجه ادله احتیاط مُحَکّم است.

پاسخ: اول الکلام است، زیرا علی کل تقدیر نمی داند. بلکه علی تقدیر اینکه ذی المقدمه واجب باشد می داند ولی علی تقدیر اینکه ذی المقدمه واجب نباشد (مانند وضوی حائض، آیا می توان قسم خورد که بالاخره وضو بر او واجب است؟ خیر نمی تواند) اگر نفسی یا فعلی بود بله، یعنی ذی المقدمه واجب بود و اگر ذی المقدمه واجب نباشد در حقیقت شکّم در این است که آیا بر من این وضو واجب است یا نیست. اینکه اشکال کردید که علی کل تقدیر ، نه علی کل تقدیر نیست ، علی تقدیر اینکه نفسی باشد واجب است و علی تقدیر اینکه غیری باشد، لو فُرض انّ ذی المقدمه کان واجباً ، اینجا من یقین دارم که ذی المقدمه بر من واجب نیست ، پس شَکّم متمرکز در این است که آیا وجوب نفسی هست یا وجوب نفسی نیست)

مقصود آخوند از این عبارت این صورت است که ایشان می گوید که جای اصاله البرائه است.

هذا إذا كان هناك إطلاق (اطلاق لفظی) ، وأما إذا لم يكن(و اما اگر در اینجا اطلاق لفظی در کار نبود)، فلابد من الإِتيان به فيما إذا كان التكليف بما احتمل كونه شرطاً له فعلّياً (اگر یقین داشته باشیم به فعلیت ذی المقدمه )، للعلم بوجوبه فعلاً ، وأنّ لم يُعلم جهة وجوبه ، وإلاّ فلا ، لصيرورة الشك فيه بدوياً[2] ( این اگر فعلیت ذی المقدمه را احراز کنیم. اگر فعلیت ذی المقدمه را احراز نکنیم بر ما واجب نیست)

در منتهی الدرایه: و إن لم يكن التكليف به فعليا، فلا يجب الإتيان به. اگر تکلیف فعلی نباشد آوردنش واجب نیست.

بنابراین اذا شککنا فی واجبٍ هل انه نفسیٌ او غیری، اطلاق لفظی می گوید واجبٌ لفظیٌ و اصل عملی می گوید غیر واجبٍ (و اصاله البرائه جاری می شود).

وارد بحث تذنیبان می شویم.

تذنیب الاولی: آثار الوجوب النفسی و الغیری

آثار واجب نفسی و واجب غیری چیست؟

عبارت آخوند: لا ريب في استحقاق الثواب على امتثال الأمر النفسي وموافقته ، واستحقاق العقاب على عصيإنّه و مخالفته عقلاً . شکی نیست که اگر کسی، امر نفسی را اتیان کرد و آورد مستحق ثواب است و اگر امر نفسی را نیاورد مستحق عقاب بر عصیان و مخالفتش هست.

آخوند می گوید یک اثرش این است که، شکی در استحقاق ثواب بر امتثال امر نفسی و موافقتش نیست و نیز شکی در استحقاق عقاب بر عصیان و مخالفتش عقلاً نیست.

خرده بر آخوند

اینجا برخی بر آخوند خرده گرفته اند که چطور می گویید لا ریب بلکه فیه ریبٌ در استحقاق ثواب بر امتثال امر نفسی و استحقاق عقاب علی عصیانه و مخالفته.( این استحقاق عقابش دعوا ندارد و بحثی نیست زیرا عبور از خط قرمز خداست، آنچه در آن بحث است استحقاق ثواب است).

جمهور فقهای عامه و اکثر متکلمین پذیرفته اند و اشاعره نپذیرفته اند (می گویند شما چه کاره اید که برای خدا تکلیف تعین می کنید . آنچه آن خسرو کند شیرین بود. بنابراین او می تواند انسان خبیث را پاداش دهد و می تواند مطیع ترین بنده را پاداش ندهد).

و جماعةٌ منّا کالمفید و من تبعه... شیخ مفید هم با شما مخالف است زیرا ایشان میگوید ثواب بالاستحقاق نیست بلکه به تفضّل است.

اقول: ما در این بحث حساب اشاعره را باید جدا کنیم. زیرا دعوای ما با اشاعره مبنایی است (اینها منکر حسن و قبح عقلی هستند) اما اینکه شیخ مفید و من تبعه را مثل اشاعره حساب میکنید انصافا قیاس مع الفارق هست، شیخ مفید در خط مقدم خردورزی در عالم تشیع است و اشاعره در خط مقدم خرد گریزی هستند. آنچه آن خسرو کند شیرین بود یعنی عقل را کنار گذاشتن است. عقلی را که خداوند حساب ویژه برایش باز کرده. عقلی که در کتب حدیثی ما از کلینی و دیگران با کتاب عقل شروع کرده اند)

شیخ مفید

می رویم سراغ حرف دل شیخ مفید: (در کتاب اوائل المقالات ، ج4 ص 111)

سخن این است که آیا ثواب دادن بالاستحقاق است یا بالتفضّل؟

شیخ مفید می گوید بالتفضّل است یعنی شما طلبکار نیستید ولی با اینکه طلبکار نیستید شما را طلبکار می داند و این نهایت بزرگی است. (این عبارةٌ اخرای فرمایش شیخ مفید است). استحقاق یعنی شما طلبکارید و تفضل یعنی شما طلبکار نیستید، لکن لطف و عنایت اوست.

سخن این است که استحقاق را برای ما تفسیر کنید. اگر مقصودتان از استحقاق این است که بنده ای که رسم بندگی را بجا می آورد طلبکار مولاست مانند استحقاق اجیر که مستحق اجرت است، که اگر مولا پاداشش ندهد مثل این است که شما اجیر را منزل آورده اید و یک هفته کار کرده و شما پولش را ندهید، این ظلم است. اگر تصویرتان از استحقاق این است سخن نادرستی است. زیرا اطاعت العبد لمولی انجام وظیفه است . عقل حکم می کند و رسم بندگی است و بنده طلبکار نیست. در بنّایی شما که موجرید بهره مند می شوید. آیا در بندگی شما خدا بهره مند می شود؟ ﴿وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ.﴾[3] (ابراهیم آیه 8)

﴿إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾، (اینجا جزاء حذف شده ای لن تضرالله شیئا ، مذکور دال بر محذوف است ) ﴿فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾، بنابراین این قیاستان نادرست است. ما چه کاره هستیم که از خدا طلبکار باشیم، اگر کاری کردیم که به نفع اوست من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه بر بندگان جودی کنم. هیچ عبادت و تمکین اوامر الهی هیچ نفع یا زیانی برای خدا ندارد. پس بنابراین اسم استحقاق را اگر به این معنا بکار می خواهید ببرید (بندگان اجیر خداوند و خدا موجر است و اینها نماز خواندند ، پس خدا باید پاداششان را بدهد) حق با شیخ مفید است. حتی در قصه توبه ، التائب من الذنب کمن لا ذنب له.معنایش این نیست که تائب مستحق غفران علی المولاست . مانند اینکه اجیر مستحق اجرت از مولاست. زیرا توبه مقتضای عبودیت بندگی است. عبودیت اقتضا می کند که جاده ای که با گناه خراب کردی با توبه صافش کنی. عقل می گوید که این کار را باید انجام بدهی، توبه یعنی این . پس بنابراین توبه رجوع عبد الی الله است و خروج از تمرّد و عصیان است. اگر مقصودتان از استحقاق این است این پذیرفتنی نیست .

و اگر مقصودتان از استحقاق این است که بنده با امتثال اوامر و نواهی خدا، یصیر اهلاً لذلک (یعنی شایستگی تفضل را پیدا می کند، کسی که توبه می کند ظرفش را پاکیزه می کند و با پاکیزه کردن ظرفش قابلیت تفضل را پیدا می کند) این مورد موردی است که جا دارد مورد عنایت قرار بگیرد و این کلام کاملا درستی است که مراد از استحقاق این باشد.

قطعا شیخ مفید که در خط مقدم خردورزان شیعه است نظرش این است. پس اشاعره و شیخ مفید را با هم مقایسه نکنید. فرمایش ایشان با اشاعره متفاوت است. شیخ مفید در حقیقت تفسیر خردورزانه از استحقاق مطرح می کند.

با این معنا عبارت آخوند زیباست:

لا ريب في استحقاق الثواب (با این معنایی که ما گفتیم. استحقاق ثواب نه مانند استحقاق الاجیر للاجره، بلکه استحقاق یعنی ظرف تفضّل را فراهم کردن) . و استحقاق العقاب …( و استحقاق جای مخالفتی ندارد و کسی هم شک نکرده، بله اشاعره شک کرده اند که اصلا مبنای ما با آنها دوتاست)

واستحقاق العقاب على عصيإنّه و مخالفته عقلاً .

این از بحث اول. آقای خویی هم در محاضرات پاکیزه در این عرصه وارد شده اند.

بحثی که جنجالی هست بحث این است که آیا اگر مکلف امر غیری را اتیان کرد، مستحق پاداش هست یا نیست؟

وأما استحقاقهما على امتثال الغيري ومخالفته…

(اشکال شاگرد: لطف خدا اقتضا می کند که برای کمترین عملی ثواب بدهد و مقتضای رحمت خدا ، نفی استحقاق عقاب در برخی موارد است. پس اگر قرار باشد کلام گفته شود در استحقاق عقاب است نه در استحقاق ثواب.

پاسخ استاد: سخن در همین استحقاق ثواب است که آیا این استحقاق از باب دادن اجرت از سوی موجر است یا نه. در بحث استحقاق عقاب ما عدلیه هستیم معتقدیم به حسن قبح عقلی و اگر کسی که از خط قرمز خدا عبور کرد ظالم است و ظالم مستحق عقاب و اگر خدا بخشید و عقاب نکرد بحث دیگری است.)

( اشکال شاکر : کتب علی نفسه الرحمه مقتضی دادن ثواب در مقابل هر عمل خیری است ، و طلبکار گفتن بنده سوء تعبیر است.

پاسخ استاد: اتفاقا ما کتب علی نفسه الرحمه را درست معنا کردیم. کتب علی نفسه الرحمه یعنی سفره را خدا فراهم کرده ، شما باید جای پهن کردن این سفره را درست کنید. خدا غذای لذیذ را آماده کرده ولی غذای لذیذ را در ظرف آلوده نمی ریزند.

اگر کسی استحقاق را به معنای طلبکاری بنده معنا کند حرف شیخ مفید درست است که استحقاق را نفی کرده ولی اگر مقصود این است که بنده با بندگی اش ظرف جان را آماده می کند برای عنایت خدا، یعنی تفضّل، این کلام درستی است) فردا بحث می کنیم سر این که آیا امتثال امر غیری استحقاق ثواب را دارد یا ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo