< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /قید به هیئت یا ماده

 

حدیث

امام علی: وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ": إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا. جمله[1]

معنای لا حول و لا قوة الا بالله جبر نیست معنایش این است که آنچه را که داریم و داریم با دارایی ای است که خدا عنایت کرده. و اگر تملیک کرد به ما ، آنی را که مالکیتش از ما بیشتر است تکلیف هم در پیش هست و اگر چیزی را که به ما داد از ما گرفت از ما تکلیفش را نخواسته.

این جمله لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین را می رساند.

 

قید به هیئت میخورد یا به ماده

سخن این بود که آیا قید به هیات می خورد یا قید به ماده می خورد.

شرط در واجب مشروط به وجوب می خورد یا به واجب می خورد؟

مشهور گفته بودند به وجوب می خورد و شیخ گفته بود به واجب می خورد، دلایل شیخ بیان شد و نقد شد. دلیلشان این بود که قید ملازم است با کلیت مقیّد . باید مقیّد کلی باشد تا قید بردار باشد و معنای حرفی معنای جزیی است. پاسخ داده شده که معنا باید استقلالی باشد تا قید بخورد و معنای آلی ولو کلی باشد قابل قید نیست ،چون مغفول عنه است .

فان قلت اشکال سوم شیخ است که اگر شما قید را به هیات بزنید تفکیک الانشاء عن المُنشئ لازم می آید و این تفکیک الانشاء عن المنشئ یعنی تفکیک معلول عن العلة و معلول از علت جداشدنی نیست.

توضیح ذلک . حُجَّ ان استطعت . تحلیل زدن قید به هیات: تحلیلش این است که انشاءالحج همین الان آمده ، اما مُنشئ (که طلب حج است) وقتی می آید که استطاعت بیاید. موصی الان انشاء الوصیة کرده ، اما منشئ که مالکیت هذا الدار للوصی است بعد از مرگ می آید. این اسمش تفکیک الانشاء عن المنشئ هست. اگر قید را به هیات بزنید یعنی این . تفکیک الانشاء عن المنشئ یعنی تفکیک المعلول عن العله. بنابراین نباید این کار را بکنید. قید را مانند ما به واجب بزنید درست میشود.

عبارت مرحوم آخوند: فإن قلت : على ذلك ، يلزم تفكيك الانشاء من المنشأ ، حيث لا طلب قبل حصول الشرط[2] .

پس 1. حُجَّ ان استطعت معنایش این است که انشاء الان است و منشئ بعد از مدتهاست.

    1. رابطه انشاء و منشئ رابطه علت با معلول است. اینکه انشاء الان بیاید و منشئ بعد بیاید یعنی انفکاک العله عن المعلوله.

(سوال: آیا اراده مطلق و اراده مشروط داریم یا نه؟

بله داریم. اراده مطلق این است که پدر به فرزند بگوید اسمت را نوشتم برو مدرسه و هیچ قیدی ندارد. اما یک اراده هم دارد که برو دانشگاه اگر کنکور قبول شدی. اراده های ما هم مطلق و مشروط دارد بالبداهه . برخی از اراده های ما اراده های مطلق است و برخی از اراده ها اراده های مشروط. )

قلت: اما الجواب.

الف. گاه انشاء علت تامه منشاء است ، اینجا تا انشاء آمد منشئ هم می آید مانند انشاء وجوب صلاه. انشاء علت تامه است و انتظار هیچ جزء دیگری نیست. انشاء وقتی علت تامه شد منشئش هم باید بلا فاصله بیاید. انشاء علت وجوبش است یعنی تا مولا نگفته صلّ بر من نماز واجب نیست. اما وقتی گفت صلّ بر من واجب می شود. پس گاه انشاء علت تامه (این امر اعتباری) است.(صلات واجب مطلق است، منتها شارع برای این صلاه شرایطی قبل و بعدش قرار داده، وجوبش گیر به چیزی نیست، بله، تحقق این صلاه ، استقبال و طهارت و … می خواهد. اینها شرط واجب است و الا وجوبش آمده.

ب. گاه انشاء جزء العله هست، یعنی معتبِر می گوید آن مطلوب من با دو چیز بوجود می آید ، یکی اش انشاء است و یکی اش تحقق شرط است(که اسمش را میگذاریم طلب مشروط). آنجا که انشاء جزء العله هست ، باید منشئ بعد از تحقق جزء ثانی تحقق پیدا بکند. اگر بعد از تحقق جزء اول محقق شود آن خُلف محسوب می شود، که بدون تحقق جزء ثانی بخواهد موجود شود. فعلی هذا، انشاء مشروط در اینجا مانند اراده مشروطه است، فکما اینکه اراده مشروطه داریم (مانند اراده پدر برای تحصیل فرزند اگر کنکور قبول شدی) پس مغلطه ای که در اینجا صورت گرفته این است که شما هر انشائی را همراه با منشئ دیدید. باید هر انشائی را همراه با منشئ مناسب با خودش ببینید. ان کان الانشاء علةً تامةً اینجا از منشا جدا نیست ولی ان کان انشاء جزءَ علةٍ، وجود متناسب با او عبارت از آن است که آن شرط هم محقق شود.

(ما دو جور انشاء داریم. یکی انشاءهای مطلق که تامه است و یکی انشاء های مشروط)

عبارت مرحوم آخوند :قلت : المُنشأ إذا كان هو الطلب على تقدير حصوله (یعنی انشاء مشروط)، فلابد أن لا يكون قبل حصوله طلب وبعث (یعنی اگر در انشاء مشروط بدون اینکه شرط تحقق پیدا کند او تحقق پیدا کند این خلف است و این وجود المعلول بلا علةٍ هست پس در انشاء مشروط باید شرطش تحقق پیدا کند و الا می شود وجود المشروط بلا شرطه) ، وإلاّ لتخلَّفَ عن إنشائه (بدون این شرط بخواهد این مشروط بیاید آن خلف است و آن تخلف المعلول عن العله هست، این معلول بدون این شرط نباید می آمد)

انقلت: چینین چیزی ممکن است؟

نه تنها که ممکن است بلکه واقع هم شده. اراده مطلق و اراده مشروط داریم.

وإنشاء أمر على تقدير كالإخبار به بمكان من الإِمكان ( مانند ارادةٌ امر علی تقدیرٍ) ، كما يشهد به الوجدان ، فتأمل جيداً. [3]

بنابراین به تمام اشکالات شیخ پاسخ داده شد.

اشکال: انشاء با اخبار متفاوت است پس چرا اینجا تشبیه به اخبار می کند؟

اِخبار ما بر دو قسم است. یک اِخبار مطلق، الشمس طالعهٌ . ولی گاه اخبار ما اِخبار مشروط است. می گوییم که اذا زالت الشمس فالشمس کذا. آنچنان که اِخبار مطلق و اِخبار مشروط داریم انشاء مطلق و انشاء مشروط هم داریم.

انقلت:اخبار را به انشاء قیاس نکنید . اِخبار امری واقعیست. إن کانت الشمس طالعة فالنهار موجود. اما انشاء امر ایجادیست. آنجا (إن کانت الشمس طالعة فالنهار موجود) نمی توانید شما مقیّدش کنید، فقیاس الامر الواقعی کالاِخبار بالامر الاعتباری این درست نیست. پس این جمله که مرحوم آخوند میگوید بمکان من الامکان کالاخبار نه. (نقد شده به مرحوم آخوند که قیاستان قیاس مع الفارق است).

 

آقای خویی جواب داده اند به این اشکال:

جوابشان این است که انشاء هم نوعی از اِخبار بما فی النفس است. یعنی من که می گویم اقم الصلاه لدلوک الشمس کانّ خبر می دهم که این مطلوب من در این ظرف مطلوب است. لدلوک بیان شد که به معنای عند دلوک الشمس است. وقتی می گویم حُج ان استطعت کانّ خبر می دهم که آنچه من مولا از تو می خواهم در این ظرف است. پس بر این تحلیل و تفسیر از انشاء که اِخبار ما فی النفس هست اشکال شما اشکال واردی نیست. (صورت و واقعیت بیرونی اش دو تاست. اما مئالش این است که اخبار های دیگر اخبار از بیرون است اما انشاء اخبار از درون است. پس درست است که قالب اخبار غیر غالب انشاء هست اما محتوایش به یکی برمی گردد. لکن این تفسیر از انشاء را بزرگان قبول ندارند. ولکن این قدحی در فرمایش مرحوم آخوند ایجاد نمی کند. چون مرحوم آخوند در پاسخ می گوید شما تفکیک الانشاء عن المنشئ را محذور دیدید، محذور این که قید به هیات بخورد.

جواب ما این است که تفکیک الانشاء عن المنشئ علی ای حال نادرست نیست. تفکیک الانشائی که علت تامه منشئ باشد درست نیست ، اما تفکیک الانشاء عن المنشئ که جزء العله باشد نه تنها ایرادی ندارد که باید تفکیک شود بنابرهر مبنایی که در باب انشاء داشته باشی. (چه مبنای آقای خویی و چه غیر ایشان))

از این مطلب که شیخ گفت قید به هیات نمی خورد بیرون می آییم.

و اما اینکه گفتند قید به ماده می خورد. فردا نقد مرحوم آخوند را در این بخش بیان می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo