< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /اصولی بودن مقدمه واجب

 

حدیث

امام علی : و قطيعة الجاهل تعدل صلة العاقل.[1]

بریدن از جاهل معادل پیوند با عاقل است. این جاهل و عاقل می تواند معنای مفعولی داشته باشد و می تواند معنای فاعلی باشد. معنای مفعولیش این می تواند باشد که بریدن تو از جاهل مانند این است که با عاقل وصلت پیوند کردی. معنای فاعلی این است که اگر رفیق جاهل از تو برید ناراحت نباش مثل این است که به یک عاقل رسیدی .

جاهل به معنای بی سواد و نادان نیست بلکه به معنای نابخرد است. رفتار عاقلانه ندارند. آنها که رفتار عاقلانه ندارند بگذار از تو ببرند. مصلحت و خیرت در این است که چنین انسانهایی در زندگی پیرامون تو نباشند.

مقدمه

بحث پیرامون مقدمة الواجب است. ما در مقدمه واجب اول این بحث را مطرح کردیم، کاربرد این بحث در فقه است و مواردی بیان شد.

مقدمه دوم این بود که در درختواره علوم مقدمه واجب در کدام علم قرار می گیرد. هل هی مسئله اصولیه ام مسئله فقهیهٌ ام مسئله کلامیهٌ ام من المبادی الاحکامیه ام من المبادی التصدیقیه؟

دیروز به تفصیل بیان شد که در چارچوب مسائل اصولی است.

الف: آیا مسئله اصولیه است؟

به این بیان که ماهی المسئله الاصولیه؟

المسئله الاصولیه ما تقع فی طریق الاستنباط و تقع کبری للاستنباط. و این هم این ویژگی را دارد. می گوییم الحج واجب ، و لا یتم الحج الا بتهيئة المقدمات ،و ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب فتهيئة المقدمات واجب.

ماهی المسئله الاصولیه؟

المسئله الاصولیه ما یکون الاستفاده الفقهیه منها من باب الاستنباط لا من باب تطبیق که در قواعد فقهیه است .

ماهی المسئله الاصولیه؟

مسئله ای که جز آن مسئله به چیز دیگری در استنباط نیاز نداشته باشیم. و تمام این شاخص ها در این بحث مقدمه واجب هست.

استدلال مرحوم نائینی به اصولی بودن مقدمه واجب

مرحوم نایینی اشکال کرده بود به این که این مسئله فقهی نیست و مسئله اصولی است. ایشان هم همراه با ماست ولی استدلال ایشان را قبول نکردیم. ایشان می گوید درست است که موضوع فقه افعال مکلفین است ولکن افعال بعناوینه الخاص کالصلاه و الصوم و … نه افعال به عنوان عامشان مانند مقدمه واجب(که عنوان عام هست).

پاسخشان را شاگردشان محقق خویی در محاضرات داده. چه کسی گفته باید عنوان خاص باشد. برخی از عناوین، عناوین الافعال است ولکن به عنوانه العام، مانند وفاء به نذر که متعلق نذر، گاهی صلاة است و گاهی صوم و گاهی اطعام است ولی عنوان عام است.

استاد : فعلی هذا حرف درست این است که این مقدمه واجب ابتدائاً و بالذات لیست بمسئلهٍ الفقهیهٍ . چارچوبه مسئله اصولیه را دارد.

ب: آیا مسئله فقهیه است؟

کسانی که مسئله را اینطور مطرح کرده اند که آیا مقدمه واجب هم واجب است، این طرح به صورت مسئله فقهیه است نه به صورت طرح مسئله اصولیه . اما این بیان که : آیا وجوب چیزی یقتضی ایجاب مقدماته این ادبیات ، ادبیات مسئله اصولیه است.

ج: آیا مسئله کلامیه است؟

برخی توجیه کرده اند و گفته اند: مقدمه واجب مسئله کلامیةٌ . به این دلیل که گفته اِنها مسئلهٌ عقلیةٌ ، و المسئله العقلیهُ مسئلةٌ الکلامیهٌ .

نقد این سخن واضح است. زیرا لیس کل مسئلهٍ عقلیةٍ بمسئلهٍ کلامیةٍ .

توجیه دوم: هر مسئله عقلی که مسئله کلامی نیست . بل المسئله کلامیةُ مسئلةٌ مخصوصه و هی ما یبحث فیه عن احوال المبدء و المعاد.

خصوص مسائل عقلی که بحث در آن از مبدا و معاد و ثواب و عقاب باشد مسئلهٌ کلامیةٌ.

پس توجیه اول را نقد کردیم اما ما یبحث فیه عن احوال المبدء و المعاد و الثواب و العقاب ، قابل تطبیق بر مقدمه واجب است . به این گونه: اگر گفتیم که ملازمه هست بین ذی المقدمه و مقدمه ، فالآتی بالمقدمةِ مستحقٌ للاجر و الثواب و اگر گفتیم ملازمه نیست فالآتی بالمقدمه لا یکون مستحقاً للثواب و التارک لها لا یکون مستحقاً للعقاب .

پس با این توجیه مسئله مقدمه می شود مبحثٌ کلامی.

نقد این سخن این است که:

تمامی کسانی که وجوب غیری برای مقدمه قائل شدند، تمام ثواب و عقاب را بردند روی ذی المقدمه. ثوابی باشد مال ذی المقدمه هست ، عقابی هم باشد برای ترک ذی المقدمه است.

یک توجیه سومی هم گفته شده در اینکه اینها مسئله کلامیه بحساب بیاوریم: گفتند المسئله الکلامیه ما یبحث فیه عن أحوال أعيان الموجودات بقدر الطاقة البشرية. و مسئله مقدمه هم یکی از موجودات است. بنابراین وقتی بحث از این موجود می کنیم، که آیا ملازمه هست یا نیست این هم یک مسئله کلامی است.

پاسخ : اولا این تعریف فلسفه است . فرقٌ بین الفلسفه و الکلام. فرقشان این است که فلسفه از مطلق الوجود بحث می کند و در چارچوبه مطالب ثابت شده و پذیرفته شده نیست. می گوید موضوعم وجود است و در این حوزه همه وجودات را مورد بحث قرار می دهم . ممکن الوجود یا واجب الوجود باشد هم مورد بحث قرار میدهم، ولی چارچوبه بحث کلام پیرامون موضوعات پذیرفته شده هست، مانند مبدا و معاد که پذیرفته شده است.

اولا اینکه تفسیر فلسفه را شما در کلام گذاشتید.

ثانیا در فلسفه هم از موجودات حقیقی بحث می شود نه از موجودات اعتباری. ما در اینجا از موجودات اعتباری بحث داریم مانند صلاه و حج و … فعلی هذا اصلا بحث مقدمه واجب را نباید در حوزه مسائل کلامی برد.

کلام با فلسفه متفاوت است.

د: آیا بحث مقدمه از المبادی الاحکامیه است؟

نظریه چهارمی که برخی از اهل سنت هستند و از شیعه جناب شیخ بهایی است گفته اند که مسئله مقدمه واجب لیست بمسئله اصولیهٍ و لا فقهیه و لا کلامیةٍ بل من المقدمات و المبادی الاحکامیه. از مبادی احکام است. ما اگر بخواهیم احکام خدا را بشناسیم باید این حواشی را بدانیم که چه چیزی اصل است و چه چیزی فرع است و اصلا بحث مقدمه واجب در متن هیچ علمی نیست بلکه از مقدمات فقه است زیرا حکم از مباحث فقهی است.

نقد این سخن این است که مبادی یا مبادی تصوریه است یا مبادی تصدیقیه است. سومی ما نداریم و این در یکی از این چهارچوب ها باید قرار بگیرد (شما می گویید نه مبدا تصوریه و نه مبدا تصدیقیه بلکه مبدا احکامیه) .

از مبادی تصوریه که نیست زیرا ما هو المبدا التصوری؟

آن مبدئی است که از مفردات بحث می کند . ما هو الکلمه . ما هو الکلام که مبدء تصوری علم نحو است . اینجا هم در بحث مقدمه واجب که آیا ملازمه هست یا نیست پر واضح است که ما از واژگان بحث نمی کنیم که به چه معناست.

و اما مبدا تصدیقی ، کل مسائل اصول از مبادی تصدیقی علم فقه است. یعنی تا این تصدیقات را نداشته باشیم که صیغه افعل ظاهره فی الوجوب . عام یدل علی الشمول، خبر واحد حجةٌ ما در فقه نمی توانیم استنباط کنیم. و این دیگر اختصاصی به مقدمه واجب ندارد و شما باید بگویید کل مسائل اصولی و بحث مقدمه و غیر بحث مقدمه از مبادی تصدیقی علم فقه است.این در حقیقت بهم زدن دسته بندی علوم محسوب می شود.

استاد پس مسئله مقدمه الواجب من المسائل اصولیه لا غیرها.

سوال. مسائل اصولی بر دو قسم است . یکی مباحث الفاظ است و دیگری مباحث عقلیه. بحث مقدمه واجب در شعاع کدام یک از اینهاست؟ آیا از مباحث الفاظ است یا از مباحث عقلیه هست؟

بزرگان قدما و متاخر این نکته را گفته اند که از مباحث عقلیه است. ملازمه هست یا ملازمه نیست؟ من الحاکم بهذا الملازمه ؟ العقل. عقل است که حکم به این ملازمه می کند. منتها المباحث العقلیه علی قسمین. منها مستقلات و منها غیرالمستقلات. بحث مقدمه از مباحث غیر مستقلات عقلیه است. مستقلات عقلیه مباحثی است که هیچ موضوع نقلی در او راه ندارد. مانند حسن عدل و قبح ظلم و وجوب شکر المنعم. اما غیر مستقلات یک بخشش عقلی است و یک بخشش نقلی است مانند بحث مقدمه واجب. مانند بحث ضد (هل الامر بشی ناهی از ضد هست یا ناهی از ضد نیست) مانند بحث اجتماع امر و النهی.

تقسیم بندی گذشتگان در مباحث اصول همین بوده. مباحث الفاظ ج اول کفایه مباحث الفاظ است و مباحث عقلی ج دوم کفایه است.

صاحب معالم از استدلالی که بر نفی وجوب مقدمه کرده استفاده می شود که تصورش این بوده است که بحث المقدمه بحثٌ لفظی است. گفته است وجوب ذی المقدمه لا تدل علی وجوب المقدمه . لا بدلالة المطابقیه و لا بدلالة التضمنیه و لا بدلالة التزامیه، حوزه این استدلال حوزه مباحث لفظی است در حالی که اگر در مقام ثبوت ملازمه دیده نشد نوبت به اثبات نمی رسد، که بگوییم لا بدلالة المطابقیه و لا التضمنیه و لا التزامیه وجوب ذی المقدمه دال بر وجوب مقدمه نیست.

ولیُعلم این تقسیم بندی قدما دقیق نیست. تقسیم بندی محقق کمپانی (محقق اصفهانی) می گوید درست آن است که مباحث اصول را بر چهار بخش تقسیم کنیم:

یک: مباحث لفظیه (بحث اوامر …) دو: المباحث العقلیه (مستقلات و غیر مستقلات و حسن و قبح عقلی) . سه: مباحث الحجج (حجیت خبر واحد . حجیت اجما شهرت . قول لغوی). بحث تعادل و تراجیح هم جایش در همین بخش است. چهار: مباحث الاصول العملیه. (برائت . استصحاب . تخییر . اشتغال) .

استاد اگر بخواهیم جایگاهی برای بحث مقدمه واجب در تقسیم بندی قدیم و در تقسیم بندی محقق اصفهانی قرار بدهیم آن جایگاهش مباحث عقلیه است.

 

فردا: تقسیمات المقدمه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo