< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1401/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ شروط متعاقدین/ بیع فضولی/ ادله قول صحت بیع فضولی/ ادله خاصه بر صحت بیع فضولی

دلالت روایت

امام علیه السلام می فرماید: در مال یتیم زکاتی نیست مگر اینکه با آن تجارت شود، اگر خسارت داشت برای عامل است و اگر سود داشت یتیم از آن سود بهره میگیرد. علامه مجلسی در مرأة العقول اشکال می کند روایت با عقیده اکثر اصحاب درست نیست. یعنی اگر یتیم وضعش خوب باشد در مال او زکات واجب می شود ، اگر وضعش خوب بود دیگر ضمانی در اینجا نیست.

هذا الخبر لا يكاد يصح على مذهب أكثر الأصحاب. إذا الزكاة إنما يلزم في مال اليتيم إذا كان وليا مليا و حينئذ لا ضمان فتأمل.[1]

امام علیه السلام فرموده اند« فالربح للیتیم» اگر بدون اجازه باشد یعنی حکم تعبدی است در نتیجه استیناس می شود وفرقی بین مضاربه و دیگر عقود نیست. اگر با اجازه بوده یعنی در صورت اجازه ولی سود بین آنها خواهد بود در این صورت موید می شود، یعنی یک تاجر خواسته با مال یتیم برای او تجارت کند ولی یتیم هم اجازه داده است این دیگر ربطی به بیع ندارد.

نکته: بیست صورت شهید ثانی

شیخ انصاری و محشین مکاسب به صورت مختصر آن را مطرح کرده اند ولی شهید بیست صورت برای ترسیم کرده پس معلوم می شود مساله دارای اهمیت و ابعاد مختلفی است البته چون شیخ حر عاملی روایت را فقط در یک باب نقل کرده(در 4 باب این روایات را مطرح کرده: تجارت به مال یتیم، باب زکات، کتاب تجارت، در باب مضاربه، کتاب الوصایا. لذا خیلی با ابهام مسئله مطرح شده است) سبب شده شیخ انصاری آن را آسان گرفته اند. بهترین فقیهی که این مساله را مطرح کرده اند مرحوم حجت کوه کمره ای است آیت الله سبحانی در کتاب احکام البیع نیز به آن پرداخته اند

 

مرحوم حجت می گوید: در باب اتجار به مال یتیم آمده سه گروه روایت در این زمینه داریم.

گروه اول: می گوید ربح بینهما هست و عامل هم ضامن نیست.

گروه دوم: می گوید ربح برای یتیم است ولکن عامل ضامن است.

گروه سوم: می گوید دو جور هست عامل گاهی فقیر است در این صورت الربح للیتیم و الضمان علی العامل و یا عامل غنی است و ربح و ضمان برای اوست.

و مواردی هم دارد یعنی اینکه اتّجار وسیع به مال یتیم سه صورت دارد:

صورت اول : وصی مأذون از سوی ولی هست (روشن است)

صورت دوم: اینکه وصی ناظر است اما مأذون نیست برای معامله.

صورت سوم: اینکه وصی مضاربه می کند در حالی که نه ماذون است و نه ناظر.

صورت اول : اتجار الوصی الماذون من الولی

در این صورت تصرف صحیح است و این مضاربه درست است و ربح بینهما (عامل و مالک) هست و عامل ضامن نیست چون امین است (لیس علی الامین الا الیمین)

دلیل آن دو روایت باب است:

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُثَنَّى بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى إِلَى رَجُلٍ بِوُلْدِهِ وَ بِمَالٍ لَهُمْ- وَ أَذِنَ لَهُ عِنْدَ الْوَصِيَّةِ أَنْ يَعْمَلَ بِالْمَالِ- وَ أَنْ يَكُونَ الرِّبْحُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ- مِنْ أَجْلِ أَنَّ أَبَاهُمْ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِي ذَلِكَ وَ هُوَ حَيٌّ.[2]

سند روایت

 

أحمد بن محمد نام دو نفر است یا حمد بن محمد العاصمی که استاد کلینی و ثقه است یا احمدبن محمد بن عیسی است. عليّ بن الحسن بن فضّال است. الحسن بن علي بن يونس، در سند کافی یوسف هست نه یونس، من لایحضر هم حسن بن علی بن یوسف گفته قطعا آنکه در کافی هست درست است زیرا حسن بن علی بن یونس نداریم و این سهو القلم از شیخ حر عاملی است. حسن بن علی بن یوسف ابن البقّاح، حناط، ثقه. مُثنى بن الوليد حنّاط، کشی گفته کوفی لا باس به. به این ترتیب سند روایت صحیح است اما اگر نقل جامع الرواة را گرفتیم که در مورد حسن بن علی بن یوسف مدح و یا ذمی نیاورده بود و مجهول بود روایت صحیح نمی شود بلکه معتبر می شود.

 

دلالت روایت

وقتی زنده بوده اجازه داده، اینجا اتجار است به مال یتیم به اذن الولی و صحیح هم هست و اشکالی هم ندارد.

روایت دوم:

 

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ أَبِيهِ‌ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاج عَنْ خَالِدِ بْنِ بُكَيْرٍ اَلطَّوِيلِ‌ قَالَ‌: دَعَانِي أَبِي حِينَ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ اِقْبِضْ مَالَ إِخْوَتِكَ اَلصِّغَارِ فَاعْمَلْ بِهِ وَ خُذْ نِصْفَ اَلرِّبْحِ وَ أَعْطِهِمُ اَلنِّصْفَ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ ضَمَانٌ فَقَدَّمَتْنِي أُمُّ وَلَدٍ لِأَبِي بَعْدَ وَفَاةِ أَبِي إِلَى اِبْنِ أَبِي لَيْلَى فَقَالَتْ لَهُ إِنَّ هَذَا يَأْكُلُ أَمْوَالَ وَلَدِي قَالَ فَقَصَصْتُ عَلَيْهِ مَا أَمَرَنِي بِهِ أَبِي فَقَالَ اِبْنُ أَبِي لَيْلَى إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَمَرَكَ بِالْبَاطِلِ لَمْ أُجِزْهُ ثُمَّ أَشْهَدَ عَلَيَّ اِبْنُ أَبِي لَيْلَى إِنْ أَنَا حَرَّكْتُهُ فَأَنَا لَهُ ضَامِنٌ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ بَعْدُ فَقَصَصْتُ عَلَيْهِ قِصَّتِي ثُمَّ قُلْتُ لَهُ مَا تَرَى فَقَالَ أَمَّا قَوْلُ اِبْنِ أَبِي لَيْلَى فَلاَ أَسْتَطِيعُ رَدَّهُ وَ أَمَّا فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ عَلَيْكَ ضَمَانٌ‌.[3]

سند روایت

عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاج ثقه است، برخی اشکال کردند که امام کاظم فرموده انه لثقیل علی الفواد، تفسیر کردند بخاطر اینکه اسمش اسم قاتل امیرالمومنین است و اسم پدرش هم اسم یکی از جنایتکاران تاریخ است، توجیه دوم این است که جایگاه بزرگی نزد من دارد بنابراین مدح است نه قدح. شکایتی است مادر بچه ها کرده ، اصل این روایت هم در کتاب کافی هست،

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo