< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقوق کودک/ اصل تکثیر اولاد/حرمت تعقیم

خلاصه جلسه گذشته

آیا عقیم کردن خود با هر شیوه ای مانند بستن رحم و قرض خوردن جایز است؟ تعقیم به دو صورت انجام می شود یکی با اخته کردن و از بین بردن قوه شهوت است دیگری با قرص خوردن یا درمانی که شهوت از بین نرود که تحولی در رحم زن یا منی مرد صورت بگیرد که دیگر بچه دار نشود. در عرصه اول اختلافی نیست که اخته کردن خود جایز نیست مثل از کار انداختن یکی از قوای خود مانند کور کردن خود یا حس بویایی یا چشایی را از کار بیندازد جایز نیست. با ادله قرآنی و روایی جایز نیست یکی از آیات دال بر حرمت آیه تهلکه است از کار انداختن اعضاء مانند خودکشی است.

دلیل دوم: تغییر خلقت الله

با ضمیمه روایات به این آیه استناد شده است

خداوند می فرماید: ﴿إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَاناً مَرِيداً﴾ ﴿117﴾ ﴿لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً﴾ ﴿118﴾ ﴿وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً﴾ ﴿119﴾[1]

خداوند شیطان سرکش را از رحمتش دور کند* شیطان گفت سهم خود را در عرصه گمراه کردن مردم می برم و تحقیقا آنها را گمراه می کنم و به آرزو های طولانی دلخوش می کنم و به خرافات دستور می دهم گوش چهارپایان را ببرند و به آنها دستور می دهم خلقت الهی را تغییر بدهند.

وجه استدلال به آیه شریفه(وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ) هر کاری که زیر مجموعه تغییر خلقت الهی باشد مصداق دستور شیطان است و دستور شیطان نکوهیده است. از جمله جلوه های خلقت الهی داشتن قوه شهوت است که اگر این قوه شهوت نبود نسل گسترش پیدا نکرده بود. اخته کردن از مصادیق تغییر خلقت خدایی است و کاری شیطانی است و امری نکوهیده و مذموم است در روایات از مصادیق فلیغیرن خلق الله اخصاء معرفی شده است. بنابراین آیه دلالت به حرمت اخصاء می کند. در یکی از جلسات درس گفتیم یکی از ادله حرمت ریش تراشی که مطرح می کنند آیه شریفه تغییر خلقت الهی است. حرمت ریش تراشی شش دلیل دارد و محقق خویی روایت سکونی در حرمت ریش تراشی را پذیرفته است

یلاحظ علیه

آیه در مقام بیان حکم فرعی( حلیت و حرمت) نیست بلکه در مقام بیان یک مطلب معرفتی است بسیاری از انحرافات جامعه ریشه در وسوسه های شیطان دارد. نکته دیگر قرآن مانند قانون اساسی است نمی توان به اطلاق مانند اقمیوا الصلاة تمسک کرد فلان قید یا جزء را نگفته پس واجب نیست چون قرآن در مقام بیان جزئیات نیست بنابراین این آیه شریفه در مقام بیان ریزه کاری ها نیست بلکه در مقام بیان کارهای شیطانی است آروزهای طولانی و اضلال از کارهای شیطان است اما اینکه مراد از خقلت خداوند چیست برخی گفته اند مراد تغییر فطرت است. شیطان و شیاطین کاری می کنند که به سمت خداگریزی بروند بنابراین تغییر خلقت الهی مجمل است که ریش تراشی و اخصاء و اخته کردن را شامل شود و یا در مورد تغییر فطرت است پس نمی توان به دلیل مجمل تمسک کرد. فراوان مکرهاتی داریم که نسبت به شیطان داده شده بنابراین هر چیزی کار شیطان باشد حرام باشد اول الکلام است.

برخی می گویند آیه دلالت اخصاء می کند اما دلالت بر حرمت تعقیم نمی کند به عبارت دیگر در تعقیم قوه شهوت باقی است اما بچه دار شود آیه شریفه می فرماید تغییر خلقتی که دستور شیطان است حرام است. اما اگر تغییر خلقتی که کار شیطان نباشد حرام نیست. مثلا زن و شوهری اشتغالات فرهنگی دارند فرزند زیاد مانع آنها می شود فرزند کمتر برای آنها کافی است تا به کارهای مهم تر برسند به این تغییر خلقت نمی گویند. بلکه تغییری خلقتی که امر شیطان باشد حرام است.

رحم سالم آن است که توان بچه دار شدن را دارد اما با عمل جراحی رحم بسته شود یا اگر رحم بسته نشود توان بچه دار شدن از آن گرفته شود تغییر خلقت نیست. به عبارت دیگر بگوید یا آیه دلالت بر حرمت ندارد و جهت گیری چیز دیگر است؛ و اگر آیه دلالت بر آن داشته باشد و تغییر خلقت خداوند است باید بگویید شامل اخصاء و تعقیم می شود هر دو حرام می شوند چون رحم یکی از اعضاء است بنابراین اگر اخصاء که نسبت مرد است حرام باشد چون تغییر خلقت است عقیم سازی زن هم تغییر خلقت خداوند است و حرام است. بنابراین تغییر خلقت در هر دو سو است و در صورت حرمت هر دو حرام هستند.

برخی گفته اند اگر اثبات شود اخصاء حرام است نمی توان اثبات کرد که زن نمی تواند کاری کند که بچه دار نشود و این قیاس است. آیه می گوید مرد حق اخته کردن خود را ندارد زن نیز حق ندارد کاری بکند که بچه دار نشود.

می گویم در آیات است و زیل آن در روایات یز است حرمت اخصاء است. در ست است که ملاکات احکام دست ما نیست مانند احکام شکیات اگر مردی از امام معصوم علیه السلام درباره شکیات نماز شئوال کند مثلا شک بین سه و چهار امام علیه السلام بفرماید یبنی علی الاربع با اینکه سوال از شکیات نماز گزار مرد است ولی میدانیم مرد بودن خصوصیتی ندارد یعنی اگر زن در نماز شک بین سه و چهار شک کند گفته می شود بنی بر چهار می گذارد. درباره حرمت اخصاء خصوصیتی غیر از مانعیت تولید مثل داده نمی شود مانند شکیات نماز احتمال خصوصیت داده نمی شود با این تحلیل تولید مثل می خواهد رخ بدهد با این وجود مرد حق اخته کردن خود را ندارد اما زن می تواند حق را نازا بکند این تناقض است این ممنوعیت دو طرفی است یعنی اگر مرد حق ندارد کاری کند بچه دار نشود زن نیز حق ندارد کاری کند که بچه دار نشود در هر صورت اگر استدلال به آیه پذیرفته می شود حرمت اخصاء نسبت به زن و حرمت تعقیم از ناحیه زن استفاده می شود لکن شک داریم دلیل مجمل است و نمی توان به دلیل مجمل استدلال کرد.

مطلبی درباره حقوق معنوی

اشکال یکی از حاضرین درس

به نظر می رسد نظرات مخالفان حقوق معنوی به نحو کامل منعکس نشد. چون مخالفان حقوق معنوی با اصل مالکیت در این حوزه مخالف نیستند اگر کسی کتابی را چاپ کند همه نسخه های کتاب از آن او است می تواند بارها اقدام به چاپ آن کند ولی همه سخن درباره ایجاد امتیاز و انحصار برای چاپ کتاب برای این شخص است. چون پذیرش این حق اضافه بر منع تصرف دیگران از هرگونه تصرف در کتاب هایی که مردم خرید کرده اند است امام راحل می فرماید نمی توانیم سلطه مطلقه مردم بر کتاب هایی که خرید کرده اند را سلب کنم

پاسخ

تمرکز بحث بر حق امتیاز و حق انحصار چاپ کتاب بود و گفتیم علاوه بر نسخه های موجود یک حق امتیاز برای او شناخته شود بحث در حق امتیاز است و اثبات شد مولف و مبتکر حق دارد. با شش دلیل ثابت کردیم که نمی توان در حق دیگران تصرف کرد بنابراین موضوع روشن است. همه سخن درباه حقوق معنوی بیان شد و چیزی کم گذاشته نشده است.

آیت الله اسحاق فیاض می فرماید: حق التاليف و إن كان ثابتا لدى العقلاء إلا أنه لما كان من الحقوق المستحدثه و غير المرتكزة في النفوس بحسب الفطرة فلا يمكن أثبات إمضاء الشرع لها حتى يكون حقا شرعيا[2]

همه سخن درباره این کلام است و گفتیم قابل جواب است چون مبنای مالکیت حیازت و کار است چطور اگر روی زمین کار کند مالک آن است اما اگر فکر خود را بکار بگیرد مالک آن نیست. نیازی نیست بگوییم در زمان معصوم این حق بوده است یا نبوده است کبری آن را در بر می گیرد بنابراین تمام مطالب بحث شد و چیزی کم گذاشته نشد.

 


[1] سوره نساء، آیه های 117-119.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo