< فهرست دروس

درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1403/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر ملاصدرا/ سوره مبارکه واقعه/

 

«قوله عزّ اسمه ﴿فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾» بحث در سوره مبارکه واقع است عرض کرديم يک سوره اختصاصي است که راجع به معاد و اطوار معاد شئوناتي که براي اين عالم هست و همچنين افرادي که در عالم قيامت هستند بر بحث و بررسي مي فرمايند در اين رابطه فرمودند که بعد از اينکه اصل قيامت تو رو اثبات کردند و فرمودند که قيامت غيرقابل ترديد است «﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾ ﴿۱﴾ ﴿لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ﴾ ﴿۲﴾ ﴿خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ﴾ به احکام قيامت پرداختند و کنتم ازواج ثلاثه شما در قيامت به سه دسته تقسيم مي شيد «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ افراد در عرصه قيامت به سه دسته تقسيم مي شوند يک دسته کساني اند که از آن به اصحاب ميمنه ياد مي شود و دسته ديگر افرادي هستند که از آن به اصحاب مشعمه ياد مي شود و دسته سوم کساني اند که از آن به مقربين ياد مي شود مقربين افرادي هستند که در يک موقعيت قرب به حق قرار دادن و احکام الهي پيدا مي کنند ديگه فراتر از آن اند که بگيم اصحاب يمين اند يا ابرار و امثال ذلک نه اين ها محکوم به احکام الهي اند يعني همون طور که مي گ متخلق به اخلاق الهي متعدد به آداب الهي و متعلم به علم الهي ان ديگه سنخ وجودي اون ها نحوه وجودي اون ها متاثرند تام و تاثر تام از ناحيه حقشون تعالي دارند چون تمام جبهه وجودشون به سمت حق دوخته شده است «وجهت وجهي للذي فطر السماوات و الارض» اين موجود به جوري است که « إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» موجودي که همه جبهه هاي وجوديش از عقلش تا نفسش تا طبعش تا جوارحش تا جوانه هرچه که به لحاظ وجودي دارد اين در حقيقت يک جهت تام پيدا کرده نسبت به رب العالمين همه جهات وجوديش شده جبهه به سمت حق آخه بعضي ها مثل نماز که مي خونند خب همين دست و پاشون داره اما قلب جاي ديگه است عقل جاي ديگه از حواس جاي ديگه هستش اما يه عده هستن که وقتي نماز مي خونن تمام جبهه هاي وجودي از جوارح گرفته تا جوان تا قوا تا همه احساسات و عواطف تا عقل تا قلب تا سر که شما مي بينيد آقا علي بن ابي طالب در هنگام عبادت ديگه مي افته «يتململ تململ السليم» چون ديگه خودش نيست همه جبهه وجوديش به سمت عده اي که خب اون طور که مستحضر در نازل ترين سطح فقط همين جوارحش به سمت قبله است اما اونا تمام جبهه وجودي شون از قلب و عقل و نفس و طبع و جسم و ماده همه و همه جبهه هاي وجوديش متوجه به جانب اله است « وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ» اگر کسي به اين سبک سبک جبهه وجوديش متوجه به جناب حق باشد خب اين موجود طبعا حکم او را پيدا مي کند به رنگ او مي شود سبقت الله حاصل مي شود براي او «و من احسن من الله سبقت» خب اين موجود چنين ويژگي دارد چنين خصيصه اي دارد و طبعا از قرب اله برخوردار است لذا حق سبحانه و تعالي از آن به مقربين ياد مي کند يعني کساني که درجه قرب به حق سبحانه و تعالي را طي کردند خب عده اي که در اين مرتبه هستند اولياي الهي ائمه س همين طور است هر کسي هر کسي به اندازه توجهش به جناب حق متوجه حق که مي شود قرب پيدا مي کند مي گن که مهم اين است که انسان بتواند با تمام جهات وجوديش به سمت حق متوجه باشد نگاه کنيد روح نماز توجه است و جهت وجهي الذين اين وجهت تو تمام روح نماز است روح عبادت است روح نماز روح حيات است وقتي انسان در تمام زندگي و حيات خودش متوجه به جناب حق شد اين مي شود حيثيت قرب الي الله قر پيدا مي شود ما به ميزاني که متوجه به جناب حق هستيم قرب داريم هر مقداري که توجه بيشتر باشد درجه قم بيشتر خب در باب مقرب خب خيلي بايد بحث بشه که ما از اون گذشتيم هم يه مقدار بحث شده گذشتيم اما مي فرمايند که «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ» الان بحث اين است که اون جنابي که براي مقربين هست چه جنتي هست چون جنت يک حقيقت مقوله به تشکيک ديگه داراي مراتبي است يه صف نالي داره براي اونايي که حداقلي از ثواب رو جذب کردن يک مرتبه عاليه اي داره که خود مرتبه عالي بهشت براي مرتبه مادون اصلا موجد مي شوند فعلش ميش حالا ما مي خوايم ببينيم که جنتي که براي مقربين در نظر گرفتن چه نوع جنتي است مي فرمايند که ما دو نوع جنت براي اين ها مي تونيم در نظر بگيريم در مقام تفسير هستن ديگه دو نوع جنت در نظر بگيريم يک جنت نفسي يک جنت عقلي جنت نفسي همين جنتي است که مي تواند نفس انساني را تامين بکند از لذائذ و غرايز و حور و قصور و معطوف ها داني و اين گونه از مسائل اينا جنت نفسي رو تامين مي کنن اما مقربين ضمن اينکه جنت نفسي دارند جنت عقلي هم دارند در جنت عقلي آنچه که هست حقايق از معارف است ما يه سلسله مطالبي در نشريه طبيعت داريم يه علومي داريم يه سلسله مسائلي است که از اونا به معارف ياد مي کند آنچه که به عالم اله برمي گردد توحيد الهي اسماي الهي افعال الهي شئونات الهي ولايت امامت رسالت وحي اينا اينو مي گن معارف تو اين حوزه يه سلسله معارفي انسان فرا گيرد از اين معرفت بالاتر به عين حقيقت اين ها رسيدن است حقيقت ولايت حقيقت امامت حقيقت وحي حقيقت اسما الله به اون ها مي رسد اين حقيقت مي شود عالم عقل و جنت عقلي ايناست ما يه وقت با معارف در ارتباطيم يه وقت با حقايق در ارتباطيم اگر با معارف در ارتباط باشين خب اين لذت لذت متوسط است اما اگر با حقايق اين ها در ارتباط باشيم با حقايق اين ها همراه باشيم اينا ميش جنت عقلي پس جنت عقلي يعني حضور در عالم عقل که انسان وقتي در اون عالم عقل حاضر شد حضور براي او روشنايي مي آورد بهجت و سرور مي آورد و اجل و مبتهج اين که خداي عالم اجل و مبتهج متعهد است براي اينکه در عالمي سير مي کند حق سخن تعالي در مقام که همه اينا حقايق هستند خب حالا اين في جنات نعيم رو که در ارتباط با فرشته ها چون جنات اوصات هم هست براي مين هم هست براي عالين هم هست اين جنتي که الان در آن بيان مي کنم براي عالين براي مقربين کرن توضيح ميد که اين چه نوع جنتي هست البته اين ها مانع الجمع نيست مي تونه يک نفر هم جنه النعيم نفساني داشته باشد هم جنه النعيم عقلاني داشته باشد هم مي تواند با حقايق هستي مرتبط باشد هم مي تواند از لذت هاي اکل و شرب برخوردار باشد اين هر دو دارن جناب صدرالمتألهين توضيح ميد

سوال..........

جواب: معناي علم حصولي اينا نيست که ارتباط با حقيقت حقيقت برتر کمال خير سعادت همش لذت ديگه ديگه نه مفهوم وجود مفهوم در عالم دنيا که لفظ هستش اون ديگه عالم حقيقت اون وقت حقيقت داراي مراتبي است « قوله عزّ اسمه فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ» « اعلم إنّ هؤلاء الأصفياء» اينايي که به اصطلاح صفين منزه اند پاک و برخورد دارند و انتخاب شده اند « اعلم إنّ هؤلاء الأصفياء و إن كانوا من جهة هويّاتهم العقليّة مقرّبين منه تعالى» اگرچه به لحاظ جنبه عقلاني شون مقربين به سمت حق متوجه هستن اون ديگه جنت نعيم اين چناني نمي خوان « و إن كانوا من جهة هويّاتهم العقليّة مقرّبين منه تعالى» به ساحت حق برتر پيدا کردن چرا « لأنّهم جالسون تحت قبة الجبروت» اين ها ديگه در تحت قبه جبروت نشستن الان ما تحت قوه ناسوت برخي ها تحت قوه ملکوت بعضي ها تحت قوه ج برخي ها تحت قوه لاهوت تحت اسما الله مندرج خب اون ها طبعا جنون فرق مي کنه ديگه « لأنّهم جالسون تحت قبة الجبروت لكنّهم» اگر عقل باشند عقل عقل محض باشند نفس ندارن بدن ندارم هيچ عقل محض ديگه از اين جنت برخوردار نيست نيازي هم نيست چون که صد آمد نود هم پيش ماست اما اگه يه موجودي شد که هم عقل هست و هم نفس است مثل انسان يه موجودي است که حيثيت هاي متعددي دارد الان ما مي گيم آقا حظ بصر حظ سم حظ ذوق اين ذائقه لذت ببره سامعه لذت ببره واسه خب يه نفر يه موجودي که باصره نداره لامسه نداره ذائقه نداره خب ذوقش نداره لذتش نداره ديگه ولي اگر به مرحله لذت عقلي رسيد اگر اين موجود ضمن اينکه جهت عقلي دارد جهت نفسي طبيعي جسمي بدني دارد همه اين مراتب وجودش بايد لذت ببره با جنت داشته باشه الان توضيح بدن جنتي که براي يک موجود متصور است داراي اطوار وجودي است الان ما به لطف الهي خدا را شکر داراي اطوار وجودي هست يعني لذت عرض کنم که جسمي جسدي جسماني نفساني عقلاني و ژانت هاي بالاتر همه براي ما هست انسان مي تونه در يک نشئه اي به سر ببره که نشئه آخرت است همه مراتب وجودش لذت ببره چقدر اونايي که جنبه فقط عقلاني دارن ديگه لذت جسماني و نفساني ندارن ديگه حور و قصور براي اينا معنا نداره دو تا چهار تا فرزند ديگه حور و قصور نداره که اگه موجود عقلي شد اما اگه يه موجود جامعي بود که عقل داشت نفس داشت طبع داشت بدن داشت جوارح و جوان داشت همه اين جهات وجودي بايد لذت ببرند اگر خوب عمل بکنند درست عمل بکنند بايد جنت داشته باشن الان مي گن في جنات النعيم مقرب در جنا در اين بهشت هاي متعددي است نه في جنه النعيم، في جنات النعيم يعني چندين بهشت دارن چرا چون چندين مرحله اي از وجود دارد هر مرحله از وجودش عرض کنم که که مي گن عطار هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم يک کوچه ايم يعني انسان لايه هاي وجوديش رو بتونه باز بکنه فرصت داشته باشه به خودش بينديش و لايه هاي وجودشو باز بکنه اون گونه که اهل معرفت باز کردن هر کدام از اين لايه هاي جنت وجودش بهره مي بره جنت داره اگر نه نپرداختيم به سرمون به خفم بمون طبعا لذتي هم طبعا نخواهيم برد اونا تو کمد موندن بهشون هم تو کمد هست « لأنّهم جالسون تحت قبة الجبروت لكنّهم من جهة نفوسهم الحيوانيّة» مي فرمايند که گرچه مقربين مقرب درگاه تقرب شون به لحاظ هويات عقليه شون هست اما همين موجودات چون حيثيت نفساني و جسماني دارند به لحاظ جسمانيت و نفساني جنت ديگري براي اون ها لازم است « لأنّهم جالسون تحت قبة الجبروت لكنّهم من جهة نفوسهم الحيوانيّة» نفس حيواني است اما شهوت کنترل شد غضب کنترل شد آفرين شهوتي که کنترل شده آفرينم غضبي کنترل شده چرا مي گن کاظمين الغيظ اگر کسي کز غيظ بکند اين قوه وجوديش در آخرت از جنت خودش برخوردار نيست اين کمال ديگه اگر کسي بتونه شهوت و غضب را کنترل بکند به اصطلاح متعادل کند تعديل کند و نه تعطيل خب برخوردار از جنتش هم خواهد بود جنت عقلي يه بحث ديگه هستش اين جنتي که شما الان در ذهنتون هست بگيد که چه لذتي مي بره براي اينکه اونو عقل مي اگه عقل مي بينيد ديگه اون جنت براش نيست الان گفتيم ديگه اگر عقل محض باشد جنت عقلي فقط دارد جنت عقل الهي اسما الهي است با اوصاف الهي بودن اين جنت عقلي هستش « لكنّهم من جهة نفوسهم الحيوانيّة المطيعة لأمر اللّه المسلمة لحكمه» اگر کسي تسليم به حکم الهي باشد که فرمود که مطيع امر الهي است و تسليم حکم خداست يعني در مقام فقه و اخلاق و حقوق تابع امر الهي است اين اسلامي که مي گن ناظر به مباحث فقهي اين تسليم فقه هستش مسائل فقهي اخلاقي حقوقي همه رو در امر حق سبحانه تعالي پذيرفته است « المطيعة لأمر اللّه المسلمة لحكمه منسرحون في مراتع اللّذات» مراتع ما در اين جا که داريم در عالم طبيعت خب مرتع براي حيوانات ديگه اين انعام در اين مراتع در حقيقت کشتزارها مال مزرعه هستش تحمل دام ها و حيوانات و اينا هستش که اون لذت خب در اونجا ينسرحون يعني يک بهره مندي کامل دارن « وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا» يعني رها کنيد به آزادي استفاده بکنن اينا کساني هستند اين افرادي که در حقيقت در عالم طبيعت مطيع امر الهي بودن تسليم امر خدا بودن اينا ينسرحون يعني کاملا در يک نشاط و بهره مندي کامل به سر مي برن « منسرحون في مراتع اللّذات متنعّمون بنعيم الجنان فإنّ لكلّ حقيقة درجات في الوجود و مراتب بعضها فوق بعض لا ينفكّ بعض مراتبه عن بعض» خب انسان همان طور که ملاحظه مي فرماييد يک وجود چند لايه ديگه يه سلسله از لايه هاي وجوديش در عالم طبيعت است يه سلسله از لايه هاي طبيعيش در عالم ملکوت است اگر سير بکند در عالم جبروت است بيان مي کنند «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» اگر ما بخواهيم مي تونيم همه انسان رو به وسيله همين آيات بينات برو رفعت بدين «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها» به وسيله همين آيات و بينات « وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» اين انسان متاسفانه خودش رو کم گرفته و بي ارزشش اخلد الي الارض اين اخلد الي الارض تعبيري است که خدا در قرآن زياد « اثّاقَلتُم إِلَى الأَرضِ أَرَضيتُم بِالحَياةِ الدُّنيا» اينه متصف خب انسان رو که مي بينيم اينم که اين اشتغال به عالم طبيعت چشمش رو کور کرده متوجه به عالم بعد از او نيست مي گه اگر انسان به درجات وجوديش توجه بکنه که چند درجه وجودي داره براي هر درجه از درجات وجودش مايه بهشت داريم في جنات النعيم به سر مي برد « فإنّ لكلّ حقيقة درجات في الوجود و مراتب بعضها فوق بعض لا ينفكّ بعض مراتبه عن بعض» بعضي از مراتب وجود انسان هست از بعضي جدا نيست ولي انسان که اين مرتبه ها رو فعال نکنه ببينه که مثلا يه فرد ممکنه که به لحاظ فقهي اخلاقي حقوقي تربيتي مثلا توجه چندان نداشته باشه همش عبادت بکنه خب اين جنبش قوي کرده اين جنت پيدا مي کنه اما از اون جنت ها برخوردار نيست اين تعادل وجودي که بتونه همه لايه هاي وجودشو باز بکنه شرح شرح کنه براي هر کدام اون حکم مسلم و اون برنامه مسلم ش رو بگيره و اون ها رو فعال بکنه خب همه جبهه هاي وجوديش فعال مي شه و يک موجودي است که در سراسر بهشت در همه مراتب حضور داره چرا بعضي ها در برخي از مراتب هستند برخي نيستند اين کمالي که ما الان در حوزه علوم تحصلي مون علوم اصول مون بگيم آقا جامع علوم فقه اخلاق حقوق عرفان فلسفه کلام تفسير خب همه اينا اين لايه هاي وجودي انسان رو باز مي کنه ديگه يه فقيه چقدر سواد داره يک متخلق يک عالم اخلاق چقدر توجه علم مسائل اخلاقي و حقوقي داره يک فيلسوف و حکيم چقدر توجه وجودش باز شده المسلمين نگاه کنيد يه نفر حوزه فقيه باشه ولي متکلم نباش مفسر نباش فقيه هست از اول تا آخر فقه ماشاالله مجتهد کامل هستش ولي خب اون لايه وجودي چي اون بعد وجوديش چي اين لذت مي بره لذتي که در حد احکام اين ها است اما معارف حقايق اون جنبه هاي شهودي نه اونا بزر مشاهده رو بايد با معرفت انسان خودش قرض بکنه المعرفة بذر المشاهده اين معرفت اگر بذرش در دل انسان قرض بشه اين مي تونه در مراتب بعدي کمالات پيدا کنن خب « فإنّ لكلّ حقيقة درجات في الوجود و مراتب بعضها فوق بعض» بعضي از اين مراتب فوق بعض هستند مثل عقل قلب فوق عقل است عقل فوق نفس است نفس فوق جوانه است جوان فوق جوارح هستن اينا مراتب مختلف « لا ينفكّ بعض مراتبه عن بعض» خب حالا خوان اين جنات رو توضيح بدن که اين جنا چطور تعدد پيدا کرده است « فما من حقيقة كلّيّة هي مظهر اسم من أسماء اللّه إلّا و لها بعد مرتبة ذلك الاسم الإلهيّ عقل و نفس و طبيعة و جسم» تازه اين ها به روز کلي اشاره فرمودند نه به جهت ديگر حداقل موجودات عالم عقلي فقط عقل اما اين انسانه که چقدر شريفه چقدر عظيم ما چقدر بايد خدا رو شکر کنيم که فرشته خلق نشد عقل خلق نشده انساني خلق شده ايم که مي تواند عقل باشد مي تواند نفس باشد مي تواند قواي ملکوتي باشد و همه جهات ديگر « فما من حقيقة كلّيّة هي مظهر اسم من أسماء اللّه» اين که مي گن انسان کنه جامعه است يا جام جم است يا مظهر اتم است خب اين مظهريت حقش بود حالا خدا در همه اين عوالم ظهور دارد ديگه خدا که نمي شه در مرتبه ظهور نداشته باشد که خب اون مظهري که اين ظهور الهي را مي پذيرد کيه در همه اين مراتب انسان لذا خليفة الله مي شه ديگه در مرتبه عقل انسان مظهر است در مرحله نفس انسان مظهر است در عالم طبع انسان است در عالم جسم انسان مظهر است و اين مي تواند مظهريت تامه الهي داشته باشد « فما من حقيقة كلّيّة هي مظهر اسم من أسماء اللّه إلّا و لها بعد مرتبة ذلك الاسم الإلهيّ» انسان به جايي مي رسد که مرتبه اسم الهي را هم عارض مي شود عقل و نفس و طبيعت و جسم الان قرآن عزيز ما که ما در خدمتش هستيم جسمي دارد جسمش همين آياتي است که دسته لفظ و لغات و اين جسم قرآن ولي يه عالم نفس دارد يه عالم عقل دارد يا عالم اله دارد اين قرآن «انک لتلقي القرآن من لدن حکيم عليم» مقام اسما الله اين مقام اسما الله مقام اصلي قرآن ريشه قرآن تو اسم الله ديگه که شما ببينيد در ذيل هر آيه اي آخرش من است العلي العظيم و العزيز الحکيم بابا غفور رحيم اينا چيه اينا ضامن مضمون آيه هست ديگه اينا اين علي عظيم آيه آيت الکرسي رو داده آيت الکرسي از علي عظيم گفته شده است « اَللَّـهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْ‌ضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْ‌سِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» اين وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ضامن مضمون آيت الکرسي ديگه خب اينا از اسم الله نشئت گرفت قرآن حقيقتش اون جا هستش « حتّى أنّ هذه الخلائق الكونيّة إنّما هي أصنام و أضلال لحقايق اخرى عقليّة روحانيّة» اين بدن ما سنم ماست وطن ماست اگر ما اون ريشه اصلي که عقل هست رو توجه کنيم اين ميشه اين ميشه نمونه نمود بت او اين بدن نسبت به اون حقيقت اين يک نماد اين يک نمونه از اون ما اون حقيقت مجرد که نتونيم ببينيم که حقيقت انسان در عالم عقل رو که نمي تونيم ببينيم اون مجرد سنمش چيه همين بدن ماست بدن يک انسان موحد مسلم مطيع امر و بستن اوست نقش س دو تا اصطلاح داره يه اصطلاح جامع دارد که همه وجود انسان را شامل مي شه از عقل و نفس تب و اينا يه مرحله از استعمار ديگه از نفس هست که نفس بين طبع و به اصطلاح عقل هستش الان ما نفس داريم يه نفس انساني جامعه همه شئونات ماست قواي ما جوارح ما جوامع ما به نفس ما بر مي گرده ي عالم ديگري داريم به نام عالم نفس که بعد از طبع هست و قبل از عقل هست مي گن عالم عقل عالم نفس عالم طبع پس دوتا استعمال داره نفس يک استعمال جامع است من رفتم من آمدم من خوردم من فهميدم من شهوت من غضب ميشه نفس جامعه جامعه همه جهات هستش اون نفسي که از او بين طبع عقل يافت مي شود اون نفس متوسط خب « حتّى أنّ هذه الخلائق الكونيّة إنّما هي أصنام و أضلال لحقايق اخرى عقليّة روحانيّة» اون چه که ما از خلاق کونيه داريم مکون ما هستند بدن ما ما جسم ما اينا چين اينا مکونات اند در حد اصنام و اوسان ديده مي شوند اما اونايي که به اصطلاح عالم عقل ما هستن اونا روحاني و عقلاني ان « حتّى أنّ هذه الخلائق الكونيّة» يعني اون جسماني هستند مکونات « إنّما هي أصنام و أضلال ضل» اين بدن ما ذل نفس ما هست و سنم نفس ما هست « لحقايق اخرى عقليّة روحانيّة و هذه الأرض إنّما هي صنم لأرض عقليّة روحانيّة» اين که برخي از موارد در ارتباط بالا حتي جسد مطهر پيامبر جسم مطهر پيامبر يا حتي بعد از شهادتشون يا وفات شون اين ها مقدس براي که اينا واقعا صنم اون حقيقت عقلي ان چون صنم اون حقيقت عقلي اند مبارک و از ناحيه حق سبحانه و تعالي برکت دارند « و هذه الأرض إنّما هي صنم لأرض عقليّة روحانيّة و هذا الإنسان الحسّي إنّما هو صنم للإنسان العقلي» ما يه انسان عقلي در درونمون داريم اگر انشا الله رو شکوفا بکنه ميشه عقل عقل فعال مرتبط ميشه با عقل فعال متحد هست و برکات اينجاست اين عقل يک صنمي دارد که همين بدن اوست چقدر به بدن علاقه مند است انسان به جهت اينکه سم اون حق عقلي است ديگه « و هذا الإنسان الحسّي إنّما هو صنم للإنسان العقلي، و الإنسان العقلي مظهر لإسم اللّه و نور من أنواره» خب اين عقل انساني خب اين از کجاست شما اينو صنم مي دونيد اون چيه ديگه اون صنم الهي است خداي عالم وقتي تنزل مي کند نور اش مي شود عقل عقل وقتي تنزل مي کند وجودش شود جسم و اين جسم مبارک ما که به قول حاج آقا فرمود که ما اين در و ديوار رو مي بوسيم اين ضريح رو مي بوسيم براي اينکه اين ها متبرک به وجود اصلي و عقلي ايشون ديگه و الا بوسيدن در و ديوار و سنگ که نيست که « اقبل ذا الجدار و ذا الجدارا. و ما حب الديار شغفن قلبي» من ديوار رو مي بوسم به ديوار که بوسيدني نيست براي اينکه ذا الجدار رو مي بوسم چون ذا الجدي خدا رحمت کن حضرت آيت الله حسن زاده و علي رحم من يه بار از اين حرف همون بود که مي گفتن که ما که دستمون به يوسف نميسه ولي اسم يوسف رو مي بوسيم اين اسم يوسف رو که نماد او هست مي بوسيم شما الان همين قرآن عزيز رو اين لفظ ديگه اين لفظ تعين داره ديگه الان تو توي اين قرآن هست که « و کلبهم باسط ذراعيه بالوصيد» شما دست بدون وضو به اسم کلب بخواي بزني حرام ديگه « و کلبهم باسط ذراعيه بالوصيد» خود کلب در خارج چيه عين نجس ديگه نجس العين ديگه ديگه ولي اگر کسي بخواد به اين کلبي که تو قرآن آمده بدون دست پا يعني بدون وضو دست بزنه به کلمه کلب اين ميشه حرام براي اينکه تبرک پيدا کرده به اون اسم کلمه لفظ الهي ديگه متبرک شده به وحي ديگه

سوال.................

جواب: بله همين طور ديگه بدن يا راجع به خود آقا امام رضا هم هست که روح و جسد بدنه اين جوري اينا در حقيقت بدنشون صنم عقلي شونه ديگران اگر عقل رو شما حساب کنيد الان دست مثلا حالا دست بوسي چيزي ندارن که ولي يک مرجع يک شخصيتي مثل فرض آيت الله العظمي بروجردي که واقعا خب آدم وقتي دستش رو مي بوسه براي اينکه مي خواد اون قلبش اون عقلش و اون اعتقاد و اون باورش رو ببوسه اين سم اوست اين وطن او هستش دقيق ولي انسان العقلي مظهر لاسم الله انسان حسي مظهر اسم عقلي است و اسم عقلي هم مظهر نور الهي هستش « و الإنسان العقلي مظهر لإسم اللّه و نور من أنواره حاصل من أمره في عالم الغيب، كما قال: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo