< فهرست دروس

درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1402/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ملاصدرا/ سوره مبارکه واقعه/

 

﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ، وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ، وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾ توفيق داريم که در پيرامون سوره مبارکه الواقعه بر اساس آنچه که جناب صدرالمتألهين رضوان الله تعالي عليه بيان فرموده اند مباحث رو داريم دنبال مي کنيم عرض شد که سوره مبارکه واقعه يک سوره اختصاصي است که راجع به قيامت و احوالات قيامت و همچنين اطواري که براي افراد در قيامت هست بحث مي کنند اين رو بايد به عنوان يک واقعيت عيني براي خود بپذيريم که بر اساس آنچه را که از ناحيه وحي آمده انسان ها اين سه دسته هستند «و کنتم ازواجا ثلاثه» انسان ها سه گونه اند اگر در بيان مولايمان علي بن ابي طالب است که «النّاسُ ثَلاثَةٌ : فعالِمٌ ربّانيٌّ ، و مُتَعَلِّمٌ على سَبيلِ نَجاةٍ ، و هَمَجٌ رَعاعٌ» اين سه دسته هستندن اينجام هم همين طوره اصحاب المشأمه همون همج رعا هستند اصحاب الميمنه متعلم علي سبيل نجات اند عالم رباني همون مقربين اند که در حقيقت بارها و بارها در عبارت هاي مختلف که انسان ها برسه دسته هستند رو ما داريم « و کنتم ازواجا ثلاثه» خيلي خب اين ازوج ثلاثه در حقيقت در قيامت اينطور ظهور مي کند « و کنتم ازواجا ثلاثه » يني در قيامت اين گونه ظهور مي کنند عده اي اصحاب ميمنه هستند بحث امروز ما اتفاقا راجع به اصحاب ميمنه است که اصحاب ميمنه رو به چه دليل مي گويند اصحاب ميمنن دو سه تا تفسير رو جناب صدرالمتألهين در باب اصحاب الميمنه ميگن حالا عرض کرديم در کلام مولاي مان علي بن ابي طالب آمده است که « مُتَعَلِّمٌ على سَبيلِ نَجاةٍ» اون دسته اي که عالم رباني اند ثلاثه عالم الرباني يعني مقرمين متعلم عليي السبيل النجات اصحاب ميمنه همج رعا اصحاب المشأمه، اين واقعيت رو ما بايد در جامعه امروز خودمون هم ببينيم اينجور نيست که افراد در قيامت به سه دسته تقسيم مي شوند تو دنيا هم همين اند در دنيا هم انسان ها اين سه راه هستند يا کساني اند که به حق متوجه هستند جز حق عمل نمي کن کنند همه اعمالشون رفتارشون کردارشون و سلوکشون سلوک رباني است «شديد الربط الي رب» اند رباني يعني اون کسي که ربطش به ساحت الهي قوي است تمام توجهش به سمت رب العالمين است اين که گفته مي شود که « إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العلمين» ايناه انسان هاي رباني اند مقربين درگاه الهي چه کساني اند اونايي هستن که هميشه مدام متوجه به ياد حق اند و دارن او رو تسبيح مي کنن دارن تقديس مي کنند و اين ها چون توجهشون به جانب حق است به اينها مي گويند مقرب عرض کرديم که چرا اينا رو مقرب ميگيم براي اين است که هيچ وصفي از وصف هاي انساني براي اون ها نميشه توصيف کرد اينا رو بايد با جلوه هاي رباني شناخت ميگن متخلقند به اخلاق الهي متودب اند به آداب الهي متعلمن به علم الهي شئوناتشون الهي است تماما فکرشون اين است که جنبه هاي الهي رو در خودشون احيا بکنن نمونه بارز اون ها ائمه (ع) اين هستن که اين ها اصلا مي گن «نحن اسماء الله» يعني اينا اين جور نيست که مثلا حالا يک درصدي از خدا باشه يا درصدي از خود باشه نه تمام درصد وجودي اين ها بر اساس توجه به رب العالمين است به تعبيري اين ها در سفر سوم هستند يعني از جانب حق آمدند عده اي در سفر اول اند در سفر اول انشيين يعني دارن تلاش مي کنند کوشش مي کنند که خودشون رو به ساحت الهي برسونن عده اي به ساحت الهي رسيدن در اونجا تاملي کردند ا اسناي الهي اوصاف الهي به رنگ اله درآمدن سبقت اللهي شدن از اون به بعد هر نگاهي که براي اون ها هست يک نگاه رباني است يک نگاه حقاني است بحث در عرفان آقايون اگر کسي بخواد خوب عرفان الهي رو ببيند همين حديث قرب فرائض قرب نوافل حديث قرب نوافل و قرب فرائض کل عرفان در حقيقت هستش همين حتي کساني که در فضاي همين عرفان هم هستن ميرن کجا برسند تا مظهرريت پيدا کنند ديگه در حديث قرب نوافل اين هستش که « لا ينظر الّا بنور الله» نگاه نمي کنند مگر به نور خدا از طريق نور الهي نگاه ميکنند خداي عالم در اون ها تجلي کرده است مي بيند با زبان خدا سخن مي گويند با گوش خدا مي شنوند با چشم خدا مي بينند به اينجا مي رسند ديگه اين قرب نوافل قرب فرائض تمام عرفان در حقيقت در بر گرفت اگه کسي اين دو حديث را خوب خوب بتونه فرا بگيره اين هستش خب در باب مقربين ما نگرش عرفاني الان نمي خوايم بگيم نگرش ي حکمه نمي خوايم بگيم نگرش قرآني رو ميخوايم بگيم چون داريم تفسير مي کنيم ميخوايم ببينيم که از ديدگاه قرآن مقرب کيسيت؟ اوني که جوار قرب رب العالمين رو پيدا کرده است چه ويژگي هايي بايد داشته باشند در باب اصحاب ميمنه خب ما مي گيم که هر چه خير است و برکت هست و يمن است و اينا اينا اصحاب ميمنه دارن حالا الان بيان مي کنيم که من منظور از اصحاب من چيست ولي مقرب فراتر از خيرند فراتر از فضائل نفساني اند ببينيد در باب علي بن ابي طالب (ع) بحث اين نيست که مثلا حضرت عادله يا حضرت شجاعه يا حضرت جواد و سخي هستش نه اينا نيست اينا در حقيقت اينا که مال افراد متوسطه شجاع يک آدم متوسط مين شجاع يه آدم سخاوتمند رو مي گن سخي يا جواد اينا متوسطند آيا خدا جواد است يا جود است آيا خدا عادل است يا عدل است اينا به جايي رسيدن که فراتر از اين گونه از کمالات اند عدل کجا و علي بن ابي طالب کجا جود کجا و اين از ائمه اطهار (ع) کجا، جود يه معنايي داره يه حقيقتي داره در عالم هستي اين جود وجود داره بسياري از انسان ها هم به ملکه جود رسيدن صاحب مقام جود شدن جواد شدن تمام شد و رفت نه اوني که از باب الحق من ربک مياد و اين ها به عنوان جلوه ها حق الهي داره نشون داده ميشه اونا مسئله هستش خب ما ببينيم که الان بر اساس اون چه که با کتاب بايد جلو بياييم ببينيم اصحاب ميمنه رو ايشون چجور معنا مي کند خب «و أما السابقون» تا اينجا خونديم ديگه درسته در جلسه ي قبل تا اينجا خونده بوديم «و أما السابقون فهم اعلي مرتبة من أن يکون من اهل العمل» سابقون کساني هستند که از مرتبه عمل گذشتن به ملکات نفساني رسيدن و از اون هم گذشتن ملاحظه کنيد « و إنما شأنهم مشاهدة الحقائق و ملاحظة عظمة الله و ملکوته» مي فرمايند که مقام سابقين رو نبايد در حوزه ملکات نفساني و فضائل و امثال ذلک بدانيم سابقين کساني اند که به مرحله شهود رسيدن و حقايق رو مشاهده مي کنن خب ببينيد مثلا از باب نمونه خب خيلي ها مثلا از آتش مي ترسن هراس دارند اما اون هايي که نه دستي بر آتش دارن بلکه عين آتش رو دارن مشاهده مي کنن ديگه کسي به سمت آتش نزديک نميشه که ميگه شان سابقين شان فضائل و ملکات نيست شان مشاهده است شان عمل نيست اينا اهل شهود هستند ملاحظه بفرماييد « و أما السابقون فهم اعلي مرتبة من أن يکون من اهل العمل و إنما شأنهم مشاهدة الحقائق و ملاحظة عظمة الله و ملکوته» اينا سابقون هستن «و قد شغلهم الله محبتة عن محبت ما سواه» خداي عالم اون ها را مشغول کرده به محبت خودش محبت خودشو در دل اون ها گذاشته و اون ها از محبت وا سواي واجب بيرونن اصلا امر غير خدا در دلشون راه ندارد «وجعلني بحبک متيمي» وقتي محبت در قلب متين شد مالامال شد پر شد ديگه انسان جايي نداره که به ديگري توجه کنه کنه که يک قلب يک محبت تموم شد رفت در مرحله اول اختياريه وقت اين اختيار حاصل شد سعي و کوشش انجام شد بعد کشش مياد اون و وقتي ديگه که کشش آمد ديگه اختياري نيست خدايا عالم جذب مي کنه ما مي گيم که ه کوشش داريم يه سعي داريم يه جذب يه سعي داريم يه جذب سعي مال انسانه جذب مال خداست « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» نفس مطمئنه نفسي است که انسان بايد تلاش کنه با اختيار اون را ايجادش کنه اگر به مرز اطمينان رسيد از اون به بعد ديگه از انسان کار ساخته نيست جذب الهي « يا مريم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک» دو تا طهارت ما داريم يه طهارت انساني که مريم سلام الله عليها در اوج داشت اون رو ولي خداي عالم مي خواد مريم به عيسي مادر بشه طهارت ديگر لازم است اينجا بايد جذبه تامين مي شه اين جا ديگه انسان نمي تونه به جايي برسه که بدون يک امر ملکوتي به عيسي مادر بشه « فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا» از اونجا ديگه اينجوري ميشه پس تو يه مرحله اي که مسئله سعي و کوشش هست انسان بايد تلاش بکنه از اون به بعد ديگه جذب پس ما دو مرحله داريم سعي با انسان جذب و اراده الهي «يا أيتها النفس المطمئنه» تا اينجا اومدي «إرجعي الي ربک» اينجا ديگه ما جذب تو رو ما مي بريم در حقيقت اگر انسان مراحل اوليه رو با اختيار جلو رفت خداي عالم محبت خودش رو در قلبش قرار مي ده از اينجا ديگه اختيار نيست بالاتر از اختياره اين ديگه ميشه مظهر اراده ي الهي ديگه از اين جا مي گذره اختيار يک امر متوسط اختياري همر متوسطه اوني که فيزان اراده هست اون در حقيقت يه مرحله بالاتري است که براي مقرب خدا در نظر گرفته «و قد شغلهم الله بحبتة» خداي عالم اين ها رو مشغول کرده به محبت خودش به گونه اي به خودش مشغول کرده که از ما سواي خدا منصرف هستند «و قد شغلهم الله بمحبتة عن محبت ما سواه» از محبت ماسبا اين ها منصرفند چرا چون تمام محبت در محبت الهي است « واغناهم عن الطعام و الشراب و عن النظر إلى غيره» و خداي عالم اون ها رو بي نياز کرد ما در نشئه طبيعت که هستيم خب به اين امور دنيا مشغوليم و با غذا و آب و طبيعت و امثال ذلک در اين سرگرميم سرگرمي ما اينست اما سرگرمي اون ها محبت الهي است که در دلشان گذاشته چقدر اينجاها اين ماجعات ها قوي و کارساز هستش که مخصوصا مناجات شعبانيه که در اين ماه عزيز شعبانيه هستيم «إِلهي هَب لي کمالَ الإِنقِطاعِ إِليک» اينا اين کمال انقطاعه ديگه کمال انقطاع باعث ميشه که انسان مشغوله به خدا بشه و به غير خدا اصلا توجه نکند عبير اين است و قد شغلهم الله بمحبته، خداي عالم اون ها را به محبت خودش مشغول کرده از محبت ماسواه ديگه منصرف است بله اين همين اگر از دعاي شعبانيه مي خواين مال مقرربين است «إِلهي هَب لي کمالَ الإِنقِطاعِ» کمال انقطاع يعني چي يعني به اندازه سر سوزني هم به غير خدا توجه ندارد تمام توجه به جانب اله است « واغناهم عن الطعام و الشراب و عن النظر إلى غيره» خب و منزلتهم يعني منزلت سابقين چون ما راجع به السابقين السابقون داريم بحث ميه ه ديگه «فمنزلته منه» يعني منزله منزلت سابقين به خداي عالم «منزلة الملائکه العليين المجردين عن الاجرام کلها و عن التعلق بها سواءً کانت من هذه اجسام الکدرة دنياية او من الجرام نورية الاخروية» آيا غذاي بهشتي چجوره غذاهاي بهشتي ديگه خيلي مطلوبه ديگه نه اين ها از اين هم بعنوان جرم نگاه مي کنن ميگن جرم نوري غذا جرم نور غذاي فرشتگان و غذاي ملائکه جرم نوري است حجاب نور است اين رو کنارمي زنيم اون کسي که اشتغالش به جانب حق شد ديگه نه تنها از حجاب ظلماني و از اين طعام و شراب دنيايي استفاده نمي کنند حتي از طعام و شراب نوري هم استفاده نمي کنند، اون غذايي که حتي زکري سلام الله عليها وقتي وارده محراب مريم (س) شد « كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» اون رزقي که حتي يحياي پيامبر را به تعجب وا مي دارد از اين هم صرف نظر مي کنن اينم ديگه چون اينا حجاب نوريه ديگه اينم غذاست طعامه ولي طعام نوري است اين تا اينجا تعريفي است که يعني معرفي مقام سابقين هست که در مقام سابقين اين طور «السابقون السابقون اولئک المقربون» اين تعريف شون اين است که کساني هستن که تمام توجهشون به جناب حق سبحانه و تعالي است، خب در باب معرفي اصحاب مشأمه همه اصحاب ميمنه ديگران هم اظهار نظر کردند الان ايشون دارن به اصطلاح نظرات ديگران رو هم بيان مي کنند و مي فرمايند که اين نظرات خوبه ولي نظري که مايم داشتيم اولي هستش «عن الحسن» در مجمع البيان اين نقل شده که «المراد من اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه اصحاب اليمن و اصحاب شئون» اصحاب ميمنه کيا هستن اصحاب اليومن هر چي که خير باشه نيکي باشه زيبايي باشه اينا تو اون جا هستن مراد از اصحاب ميمنه اصحابي هستند افرادي هستندن که با يمن و برکت همراه هستندن و اصحاب مشئمه کساني اند که با شئومت و بدي و شوم بودن همراه هستند اين سخن گرچه سخن درستي هست بالاخره اصحاب ميمنه از اون هم گرفته شده ولي تعريفي که جناب صدرالمتألهين از اصحاب ميمنه کرده اند و از اصحاب مشئمه کردن رو در قبل خونديم که ديگه تکرار نکنيم ايشون ميفرمايند که «و الأولي ما ذکر اولاً» اوني که ما اول در باب تعريف اصحاب ميمنه گفتيم و اصحاب مشأمه گفتيم اين اولي هستش اما اجازه بديد که سخن جناب حسن که از مفسرين هست و در مجمع البيان هم نقل شده اينو بخونيم «المراد من اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه» مراد از اصحاب ميمن اصحاب اليومن است و اصحاب الشوم است «لأن السعدا ميامين» انسان هاي سعادتمند انسان هاي بابرکتي اند خير رو به همراه دارند خير چيه خير عبارت است از هر آنچه که انسان را از بدي و شرور و آفات دور مي کند کنه و در مسير زيبايي ها و کمال و جمال آدم رو پيش مي بره «لأن السعدا ميامين علي انفسهم بطاعتة» خب تمام خير رو اين بزرگوار اين مفسر تمام خير رو در ساحت اطاعت الهي مي داند و تمام شر رو در ساحت عصيان از امر الهي مي داند انسان ها دو تا جهت دارد يه جهت اطاعت يه جهت عصان جهت اطاعت يمن و خير و برکت مي آره جهت عصيان شئومت و شمالي و زشتي مياره لأن السعدا ميامين علي أنفسهم لطاعتهم» اگر اهل طاعت باشند «و الشقيا مشائم عليها به معصيتهم» يعني عليها يعني انفسهم اينجا اين ها هم بر خودشون علي انفسهم ميامين علي انفسهم مشائم و اهل شئومت علي انفسهم هستند اون بطاعتهم اين به معصيتهم وسابقون خب جناب حسن اين مفسر بزرگوار سابقون را چجوري معرفي کرده ميگه «والسابقون هم المخلصون» اون هايي که نه اين که مخلص باشن مخلصند جانشون رو از غير خدا خالص کردند مخلص اون است که هستي خودش را و ذات خودش را از غير خدا پاک کرده است «الا عبادک منهم المخلصون» يعني اون دسته از بندگاني که؛ اينو توضيح بديم آقاي اون خيلي نکته مهميه ملاحظه بفرماييد شيطان يه سخني داره که سخن شيطان به خدا در قرآن آورده شيطان با انسان سر لج است ديگه نسبت به انسان دشمن قسم خورد هست ديگه « فبعزتک لاغوينهم» اين با، باي قسمه ديگه خدا را به عزتش سوگند مي خورد که من همه شون رو گمراه مي کنم « فبعزتک لاغوينهم، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» خب اين يعني چي آيا شيطان مثلا نسبت به يک عده اي مثلا اغماض مي کنه گذشت مي کنه يا نه اينا در يک مرحله اي واقع مي شن که ديگه قلمرو حضور شيطان نيست شيطان تا کجا حضور داره تا وهم حضور داره اگر کسي به مرحله عقل رسيد ديگه شيطان به اونجا نمي رسه چون اصلا مرحله عقل جا براي شيطنت نيست جا براي فريب و نيرنگ نيست مرحله حضور شيطاني مرحله وهم است اين مخلص يعني کي يعني از نظر حکمت ها تعريف مخلص از در حکمت اون کسي است که به عالم عقل رسيده باشد اونکه که به عالم عقل رسيده باشد و حقايق نه عقل تفکري ها نه عقل فلسفي ها که بفهمه نه عقل وجودي که با مراحل موجودات عالم عقل مرتبط است بشه با فرشته ها مرتبط بشه اونجا ديگه جا براي شيطنت نيست براي فريب و نيرنگ نيست اينجا که خداي خداي عالم داره نقل قول از شيطان ميکنه که « إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» يعني اون افرادي که از قلمرو وهم بيرون آمدن انساني که به عالم عقل رسيده هم از شهوت و غضب نجات پيدا کرده هم از وهم و خيال نجات پيدا کرده اين خيلي مهمه تا زماني که ما در عالم شهوت و غضب هستيم يک در عالم وهم و خيال هستيم دو جاي حضور شيطان است ولي اگر انسان از شهوت و غضب بيرون آمد در عقل عملي به جاي عقل قرار گرفت و در وهم و خيال هم بيرون آمد در عقل نظري به جاي عقل قرار گرفت اينجا جايگاه مخلصون است خالص ها هستند در قلمرو الهي فرشتگان همه موجودات خالصن ديگه اينها موجود هاي نور اند ديگه اونايي که در آنها کدورتي از آتش و نار و خاک و اين حرف ها که وجود نداره که اونا همه از انسان هاي موجودات نوري اند موجودات نوري همه ي حقايق در اونجا مثل روز روشنه وقتي روشن بود که ديگه خلاف وجود نداره عصيان وجود نداره اون کسي که آتش رو مي بيند که ديگه به آتش نزديک نمي شود که اون که آتش رو از دور مي بيند و گپ در لعل النخاني حرف مي زنه اين ممکنه گول بخوره ولي اگه کسي آتش رو مي بينه که گول نمي خوره که فرمايش جناب صدر متألهين اين است که سابقون کسان ان که به مقام شهود رسيدن به مقام شهود حقايق و ملاحظه عظمت الله رسيدن اينا سابقون هستن جناب حسن بن مفسر مي فرمايد که سابقون کساني اند که از عالم وهم و خيال و ظن و گمان و شهوت و غضب رستند و به عالم عقل رسيدند مي ديدم اون که به عالم عقل رسيده است اين مخلص است وقتي مخلص شد از قلمرو شيطان نجات پيدا کرده تو عالم حقيقت داره حرف مي زنه مرحوم صدرالمتألهين اين نظر رو نفي نمي کنه رد نمي کنه ولي مي فرمايد اونچه که بيان داشتيم اون اولي هستش

سوال............

جواب: هر کسي که در اين ميدان باشه هست بله باهاش کار داره حالا اينا دارن جنگ مي کنن با شيطان در جنگند بله کساني که هستند اين جهاد ديگه اين جهاد اکبر است بقول حاج آقا جهاد يا جهاد اصغر دارند يا جهاد اوسط دارند يا جهاد اکبر اين سه تا ميدان ميدان نيست که ولي وقتي انسان که از اون مرحله گذشت ديگه بحث جهاد نيست بحث مشاهده است ديگه فعل نيست اصلاً ديگه جهاد مال مرحله فعل هستش فعل نداره اونجا فقط مشاهده مي کنن اونايي که اهل مشاهده هستند

سوال........

جواب: حالا ببينيد اينا پيامبر بودن و جلوه هاي حق رو مي ديدن اما مراتب جلوه هاي حق خيلي متفاوته خيلي متفاوته شايد اين « لولا ان راى برهان ربّه» قطعا يه جلوه اي هست اما آيا اون جلوه برتر و کامل تر که اصلا ديگه فضا و فضاي ديگه ميشه اين فرق ميکنه انشالله بعد خب «و السابقون هم المخلصون الذين السبقوا الي ما دعاهم الله اليه و شق الغبار في طلب مرضات الله تعالي بل اولي ما ذکره اولا» خب باز هم اين دو جمله را هم بيان بکنيم ديگه بحث تموم بشه پس بنابراين جناب حسن بزرگوار اصحاب منمنه رو اينجور معنا کرده که اصحاب يومن اند و در ساحت طاعت الهي مي رسند اصحاب مشأمه هم اصحاب شئومند و در جهت عصيان الهي معاذ الله اصحاب مشأمه مي شود سابقون کساني اند که مخلص اند و مخلصين چه کساني هستند «هم الذين سبقو الي ما دعاهم الله اليه» اينا اهل سبقتن اهل سبقتن حاج آقا امروز در بحثشون مي فرمودن که اول هجرت است و بعد سرعت است و بعد سبقت است و بعد امامت در حقيقت اينا هستن خب اون کساني که به تعبير ايشون در اونچه که خداي عالم دعوت کرده از ديگران سبقت گرفتن و بعد از اين که سبقت گرفتن امام جامعه شدند «و جعلني للمتقين اماما» اين هجرت است و سرعت است و سبقت است و امامت که در حقيقت در مرحله، ايشون ميگه که اين مفسر بزرگوار بفرمايد که اينا کساني اند که در خيرات سبقت گرفتن نه تازه «و الستبق الخيرات» اينها هم اوساط هستن اينا متعلم علي سبيل النجات هستند ولو سابق باشد ولو امام هم باشند اينا کسان ديگر هستند امام جامعه خب افراد بسيار خوبي است اما مقربين جايگاه فوق العاده تري دارند اينا جايگاهشون حقت با حوزه الهي سنجيده ميشود نه با حوزه ناس وقتي امام جامعه شدن در حقيقت اينا رو با مردم مي سنجند اما لذا مقام ولايت چرا از مقام امامت بالاتر امام ولايت باطن امامت ديگه براي اينکه اين ها شئون اجتماعي اند در مقام عمل براي انسان کارسازند اما اون هايي که صاحب مقام ولايت شدند اينا مراحل رو از ميدان عمل گذروندند بلکه رسيدن به ميدان مشاهده قابل توجه هستش که مرحوم صدرالمتألهين چجور داره تفسير مي کنه ميگه اصحاب ميمنه اصحاب عملند تا جايي که ولو به امامت هم بي انجامد اصحاب عملند اما وقتي انسان از مرحله عمل رفت بالاتر به مرحله شهود حقايق رسيد ديگه عمل نه کار نيست که اينجا اصلا لذا مي فرمايند که سابقون کساني اند که به مرحله ي شهود رسيدند «و انما شانهم مشاهدة الحقائقه و ملاحظة و عظمت الله و ملکوته» ان شاالله اگر خدا توفيق بده و براي ادامه انشالله در بيست و پنج فروردين که بحث هاي حوزه شروع مي شه ايشالله اگه خدا به او توفيقده شرکت خواهيم کرد دوستان در فضاي مجازي عضي جناب نظري جناب سادات جناب مومني و همه دوستاني که حضور گرمشون هست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo