< فهرست دروس

درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1402/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:شرح تفسیر ملاصدرا/ سوره مبارکه «الفاتحة»/

 

جلسه نود از تفسیر سوره «فاتحه» تفسیر صدر المتألهین صفحه 504 «مشاهدة إشراقیة» همان‌طور که مستحضر هستید یکی از کرائم سوره مبارکه «فاتحه»، ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾ است که جناب صدر المتألهین در این رابطه سخنان فراوانی را مطرح فرمودند و در بخش پایانی با عنوان مشهده اشراقی در باب اینکه حقیقت صراط چیست و اینکه آیا قابل رؤیت هست این صراط یا اینکه انسان در دنیا موفق به تمثل و یا تجسم صراط نیست اما موفق به رؤیت و مشاهده صراط در قالب و یا تمثل نیست، اما در قیامت این صورت را می‌تواند مشاهده بکند.

اجازه بدهید در پرانتز یک مطلبی گفته بشود و آن این است که همه آنچه که در عالم برزخ و یا قیامت اتفاق می‌افتد باید با شناخت عالم برزخ و همچنین شناخت قیامت تحلیل بشود. به هر حال، عالم دنیا یک سلسله مسائلی را دارد و یک سلسله احکامی دارد که مختص به خودش است. به همین صورت عالم برزخ است که در حد تمثلات حقائق ظهور پیدا می‌کند و در قیامت همه حقائق به عین وجودشان مشهود می‌شوند و قابل رؤیت هستند و انسان‌هایی که زمینه شهود این حقائق را در دنیا کسب کرده‌اند می‌توانند با حقائق آنها ارتباط برقرار کنند. از جمله مسائلی که قابل بحث و بررسی است و به یک معنایی قابل رؤیت هم هست مسئله صراط است.

صراط در نشأه طبیعت به یک عالم اعتباری مرتبط است که جز یک سلسله مفاهیم الفاظ و عبارات و آیات و روایات چیز دیگری نیست و ما از صراط حقیقت عینی و خارجی یا تمثل آن حقیقت را مشاهده نمی‌کنیم. ما در قالب همین الفاظ و عبارات و همین هدایت‌هایی که از کتاب و سنت می‌گیریم صراط را تحلیل می‌کنیم و می‌شناسیم اما واقعیت صراط و حقیقت صراط این نیست که در عالم اعتبار ظهور پیدا کرده است. این پرده بسیار باریکی است مفهومی است انتزاعی است و ذهنی است و با آن حقیقت فاصله فراوانی دارد مثل فاصله‌ای که بین مفهوم وجود با حقیقت وجود هست.

مفهوم وجود یک شأن بسیار بسیار ضعیفی است از آن حقیقت هستی و وجود آنچه که از صراط در نشأه طبیعت و عالم اعتبار داریم عبارت است از یک سلسله مفاهیم الفاظ عبارات که اینها در حقیقت تبیین کننده این صراط‌اند و بیان کننده این حقیقت. اما اینکه حقیقت این صراط چیست و یا حتی در حد تمثل و تجسم چگونه می‌شود صراط را دریافت؟ مسئله‌ای نیست که بشود با همین امکانات عالم دنیا این را مورد ارزیابی قرار داد بلکه اگر کسی بخواهد حقیقت صراط را یا لااقل تمثل صراط را ملاحظه بکند باید به کسوت آن نشأه و آن عالم درآید تا بتواند آن حقائق را مشاهده بکند.

در باب صراط هم الآن مسئله این است لذا تحت عنوان مشاهدة اشراقیة این مسئله را مطرح می‌کنند که صراط همان چیزی است که برای ما بیان شده که سلوک بر صراط می‌تواند انسان را ناجی باشد نجات بخش باشد و هدایت بکند و به سعادت رهنمون باشد. اما آیا تجسم، تمثّل و یا حقیقت این چگونه است؟ می‌فرمایند که این در نشأه طبیعت شدنی نیست مگر کسی که خود را به حدّ عالم مثال یا عالم عقل درآورده باشد. نه عقل مفهومی یا مثال مفهومی که اینها هم باز در قالب دنیا هستند چون عقل پرده‌ای دارد که آن پرده، پرده دنیای عقل است و از حقیقت تهی است یک سلسله الفاظ و مفاهیمی در حقیقت نشانگر آن حقیقت خارجی است.

در باب صراط می‌فرمایند که این صراط همان جسری است که روی جهنم کشیده شده است گرچه ما صورت حسی این صراط را در دنیا نمی‌بینیم ولی این امکان وجود دارد بلکه این برای کسانی که در عالم برزخ و قیامت هستند و آن نشأه را دارند تجربه می‌کنند کاملاً برای آنها ادراک شهودی عالم صراط و حقیقت صراط امکان‌پذیر هست. انسان می‌تواند ببیند که در دنیا چگونه حرکت کرده حرکت او از مبدأ طبیعت آیا به مقصد جنت و سعادت است یا از مبدأ طبیعت به مقصد جحیم و شقاوت است؟ این تفاوت را می‌تواند در روز قیامت به عینه مشاهده بکند حسی مشاهده بکند و مسیر حرکت خود را از آغاز تا انجام که به انجام خیر رسیده یا انجام به شر رسیده است را براساس اینکه جسر تعیین‌کننده مبدأ و مقصد انسانی است را مشاهده بکند.

این بخش اول فرمایش جناب صدرا در این مشاهدة اشراقیه است.

«مشاهدة إشراقية اعلم إنّ الصراط الذي إذا سلكت عليه» صراط آن امری است که وقتی تو براساس آن صراط سلوک و رفتارت را انجام دادی «و ثبّت اللّه عليك أقدامك» خدای عالم تو را ثابت قدم می‌کند و می‌توانی از خیر و سعادت بهره‌مند شوی. «حتّى (كذا) أوصلك إلى الجنّة» تا اینکه این صراط تو را به بهشت برساند. این صراط در دنیا چیست؟ «اعلم إنّ الصراط صورة الهدى الذي أنشأته لنفسك في الدار الدنيا بما هداك اللّه من الأعمال القلبيّة و البدنيّة» این صورت نه آن حقیقت باشد. صورت مثل صورت حاصله اشیاء در نفس. صورت حاصله‌ای است که از حقیقت که صراط برای انسان مفهوم شده که این صورت اگر در نشأه طبیعت به درستی دیده بشود و به درستی براساس آن سلوک اتفاق بیفتد می‌تواند حقیقت صراط را در روز قیامت مشاهده کند.

اعلم إنّ الصراط» صراط چیست؟ «صورة الهدی الذی أنشأتته لنفسک فی الدار الدنیا بما هداک الله من الأعمال القلبیّة و البدنیّة» یک سلسله اعتقادات و باورها است که اعمال قلبی است و یک سلسله هم احکام و حقوق است که اعمال بدنی است. «فهو في هذه الدار» یعنی این صراط برای سرای دنیایی «لا يشاهد له صورة حسيّة» برای این صراط در نشأه طبیعت صورت حسیه قابل مشاهده‌ای وجود ندارد اما همین صراط در قیامت امکان رؤیت و نحوه شهود هست. «و أما في القيامة و على منظر أصحاب البصيرة الغالب عليهم شهود النشاة الآخرة، فقد مدّ لك جسرا محسوسا على متن جهنّم» اگر ما بخواهیم انسان‌های بصیر و باطن‌بین که شهود نشأه آخرت بر آنها مسلط است و غلبه پیدا کرده و آنها در آن بستر تنفس می‌کنند، آن دسته از انسان‌ها می‌توانند مشاهده بکنند که این صراط «مدّ لك جسرا محسوسا على متن جهنّم» این به صورت یک پلی است که محسوس است و قابل رؤیت است البته با چشم سر، چشمی که در آن نشأه انسان می‌تواند با آن ببیند روی متن جهنم این صراط کشیده شده است.

«أوله في الموقف و آخره على باب الجنة» اول این صراط در آن نقطه آغاز و ایستگاه اولی است و آخر صراط هم بر باب جنت است و إن‌شاءالله رزقنا الهل و ایاکم اینکه انسان همین صراطی را که صورت علمی‌اش در نزد ما در تحت مفاهیم و الفاظ و عبارات و کتاب و سنت ارائه شده که همه و همه در عالم اعتبار است با گذر از این صراط با این ویژگی إن‌شاءالله می‌تواند از جسری که در قیامت بین موقف تا مقصد بهشت کشیده شده است انسان گذر کند. «فقد مدّ لك جسرا محسوسا على متن جهنّم أوله فی الموقف و آخره علی باب الجنة» به گونه‌ای که «كل من يشاهده» هر کسی که این صراط را مشاهده کند «يعرف إنّه صنعتك و بناؤك» می‌فرماید که این کار توست این ساختاری است که تو ایجاد کردی تو در دنیا این مسیر را رفتی«ظل حقیقتک فی ظل ثلاث شعب غیر ذلیل لا یغنیها من اللهب». این آیاتی که الآن فرمودند از سوره «مرسلات» آیات 30 و 31 تلاوت شده است و البته اینجا اقتباس از آن است جناب صدر المتألهین می‌خواهند این دسته از آیات را که در جلسه قبل عرض شد این دسته از آیات را و بعضاً برخی از روایات را هم توجیه درستی براساس مبانی داشته باشند.

می‌فرمایند که این عملی که انسان انجام داده است در آخرت به صورت جسر ممدودی بر متن جهنم ظهور خواهد کرد. «التی فیها» آن طبیعتی که برای انسان شکل گرفته است آن طبیعت ظل حقیقت توست «ظل ذی ثلاث شعب غیر ذلیل لا یغنیها من اللهب» که این حقیقت سه جانبه که بعضاً می‌گفتند آنهایی که به جهنم می‌برد معاذالله عبارت است از حیثیت بهیمیه حیثیت سبعیه و حیثیت شیطنت که این را به اصطلاح ثلاث شعب می‌نامند و این شعب سه‌گانه است که انسان را معاذالله به جهنم می‌برد و این جسر را برای انسان ایجاد می‌کند. «لا یغنیها من اللهب» که این طبیعت انسانی از لهب و اشتعال و آن گداختگی آتش بی‌نیاز نیست. «بل هو الذي يقودها إلى لهب الشهوات» این طبیعت به گونه‌ای است که طبیعت ثانوی شده طبیعتی است که با «ظل ذی ثلاث» حرکت کرده که شهوت و غضب و شیطنت با او همراه است این طبیعت او را به سمت لهب شهوات می‌برد و نار نفس حیوانی را در او قرار می‌دهد «و يضرم فيها نار النفس الحيوانية».

«فالإنسان الكامل السالك إلى اللّه، المهتدي بنوره، يعجل بقيامته بإطفاء نار جحيمه» آن انسان کاملی که سالک است و در نشأه طبیعت براساس درست حرکت کرده است که به نور الهی حرکت کرده این سریعاً به قیامت وارد می‌شود ولی در حالی وارد می‌شود که این جهنم را خاموش کرده و نار این جحیم را و نار این سعیر را برطرف کرده و براساس آن مبدأ و مقصدی که در حقیقت براساس حیثیت ملکی برای خود فراهم آورده است به مقصدش نائل می‌شود. «فالإنسان الكامل السالك إلى اللّه، المهتدي بنوره، يعجل بقيامته بإطفاء» وقتی وارد قیامتش می‌شود مشغول می‌شود به اطفاء «نار جحيمه» چرا؟ چون نور ایمان دارد «بنور إيمانه» و نور توبه در موطنی که «ينفعه» دارد «لقيامته و يقبل منه توبته» آن انسانی که با نور توبه و نور ایمان دارد حرکت می‌کند مجالی برای نار جهنم و نار سعیر و جحیم باقی نخواهد گذاشت. آن کسی که با این نور حرکت می‌کند موقعیت متفاوتی دارد. «یعجل بقیامته بإطفاء نار جحیمه بنور ایمانه و نار توبته فی الموطن الذی ینفعه» در آن موطنی که به دردش می‌خورد یعنی آن نور ایمان باری موطنی فراهم شده است که مفید به حال اوست نافع به وضع اوست و برای قیامتش «و یقبل منه توبته».

این نار کجا تحصیل می‌شود؟ اصلش کجاست؟ این نار در حقیقت در دنیا تحصیل می‌شود کما اینکه آن نور هم که نور ایمان است و نور توبه است در دنیا تحصیل می‌شود ولی در آنجا کشف می‌شود که چه واقعیتی بوده است؟ «و هو موطن الدنيا» اینکه فرمود «بإطفاء نار جحیمه بنور ایمانه و نار توبته فی الموت الذی ینفعه لقیامته» می‌فرماید که آن موطنی که در حقیقت نور ایمان توانسته نار جحیم را خاموش کند موطن دنیا بوده چراکه «فإنّ بعد قيامة الدار الاخرى، لا ينفع فيها عمل» هرگز بعد از اینکه انسان از دنیا رحلت کرد تحصیل نور ایمان یا نور توبه‌ای که غضب را خاموش بکند وجود نخواهد داشت. «فإنّ بعد قیامة الدار الاخری، لا ینفع فیها عمل إذ لا تكليف فيها بعمل» یعنی در دنیا گرچه تکلیف و وظایف و اعمال هست اما در قیامت که دار اخری باشد تکلیفی نیست «إذ لا تکلیف فیها» یعنی در دار اخری «بعمل لأنّها موطن الجزاء» «الیوم عمل بلاحساب و غداً حساب بلا عمل» که در حقیقت موطن جزاء یا یوم الدین همان روز قیامت خواهد بود.

این در ارتباط با اصل صراط و اینکه چه کیفیتی راهی این صراط برای انسان می‌تواند ایجاد بکند. تکمیل این بخش این است که تقسیم صراط به صراط توحید و به صراط وجود این یک مقدار راه را برای فهم مسئله آسان می‌کند. ایشان در اینجا می‌فرماید که انسان‌ها سه دسته‌اند یا اهل توحید و ایمان‌اند یا اهل وجود هستند یا معطل‌اند. آنهایی که اهل ایمان و توحید هستند اینها بر صراط حرکت می‌کنند و حرکت بر صراط یعنی از متن جهنم می‌گذرند و وارد بهشت می‌شوند. اما آنهایی که بر صراط ایمان و توحید نیستند اولاً و بر صراط وجود هستند یعنی به خودشان می‌رسند به دنیایشان به خواسته‌ها و تمنّیات خودشان می‌رسند اینها طبعاً از آن موقعیت ورود به جنت و بهشت بهره‌ای نخواهند داشت. مضافاً به اینها کسانی که معطِّل‌اند در حقیقت در دار دنیا خود را در تعطیلی و عطله بردند و اقدامی نداشتند.

«و الصراط قد علمت إنّه صراطان:» قبلاً هم خواندید که دو تا صراط داریم یکی «صراط الوجود» است و دیگری «و صراط الايمان و التوحيد. فالمشرك لا قدم له على صراط التوحيد» مشرک و انسانی که معاذالله از خدا دور شده است چنین انسانی قدرت قدم بر صراط توحید را ندارد قدرت قدم بر صراط ایمان را ندارد این فقط بر صراط وجود حرکت می‌کند «و له قدم على صراط الوجود» اما دسته سومی هستند که اصلاً انسان‌هایی که تعطیل کرده‌اند خودشان را و هیچ اقدامی نمی‌کنند و اهل سعی و تلاش نیستند که اینها را معطِّل می‌گویند «و المعطّل لا قدم له‌ على صراط الوجود أيضا» اینها هم کسانی هستند که نه تنها «علی صراط التوحید و الایمان» نیستند بلکه «علی صراط الوجود» هم نیستند اینها در حقیقت در وضعیت عطله و تعطیلی هستند.

«و من أشرك باللّه فهو من الموقف إلى النار مع المعطّلة» معاذالله مشرکین آنهایی که در صراط ایمان و توحید نیستند اینها با معطله از اهل جهنم و نار خواهند بود که اینها باهم‌اند یعنی دو گروه اصحاب و اهل صراط وجود و افراد و اعضای معطل اینها در حقیقت در یک حکم هستند «و من أشرک بالله فهو من الموقف الی النار» یعنی از همان مبدأ نخستین که ایستگاهشان هست مستقیم به آتش می‌روند «مع المعطّلة و من أهل النار» هر کسی که اهل آتش باشد «الذين هم أهلها» آنانی که آنها اهل نار هستند «و هم من اهل النار» اهل نار چه کسانی هستند؟ «الذین هم دهلها إلّا المنافقين» منافقین یک موقعیتی بدتر از این خواهند داشت. «إلّا المنافقین فلا بدّ لهم أن ينظروا إلى الجنة و ما فيها من النعيم فيطمعون على حسب داعيتهم و شوقهم إلى الكمال فذلك نصيبهم من نعيم أهل الجنان‌ ثمّ يصرفون إلى النار» ملاحظه بفرمایید انسان مشرک معاذالله قبول ندارد و انکار می‌کند و مسیر مشخصی را دارد.

اما انسان منافق چون دوگونه حرکت می‌کند ظاهرش پذیرش است و باطنش انکار است با او هم باید چنین برخوردی بشود یعنی عقوبت کافر و مشرک کمتر از عقوبت انسان منافق است زیرا مشرک و کافر که صراط توحید و ایمان را طی نکرده به جهنم می‌رود اما یک نوع عذاب روحی و وجدانی نخواهد داشت ولی منافق چون در طبیعت و در دنیا این‌گونه عمل کرده است اول یک عذاب وجدانی و نفسانی می‌گیرد بعد عذاب جهنم و آن این است که به ظاهر به او نشان می‌دهند که جاده چگونه است. چون تو در ظاهر خود را ایمانی و اسلامی معرفی کرده بودی و همین اهم به ظاهر جایگاه خوبان و بهشتیان را به او نشان می‌دهند اما در باطن او را به سمت نار و آتش می‌برند. «إلّا المنافقین» با او چه می‌کنند؟ «فلا بدّ لهم أن ينظروا إلى الجنة» اینها حتماً به بهشت می‌نگرند. «و ما فيها من النعيم» و آنچه که در بهشت از نعمت‌ها وجود دارد. اما «فيطمعون على حسب داعيتهم و شوقهم إلى الكمال» اینها در دنیا اظهار کردند که ما در دنیا این‌گونه هستیم پیشانی سرخ می‌کردند به اصطلاح لباس عبودیت و بندگی به ظاهر داشتند تسبیح و سجاده می‌داشتند و امثال ذلک. مطابق با این ادعایی که داشتند باید که ببینند آن نعمت‌ها را، چون او که حقیقتاً اینها را نداشت و چون ظاهراً داشت او را می‌بینند آن حقایق را می‌بینند اما هرگز راهی برای بهشت ندارند. «فيطمعون» این منافقین «على حسب داعيتهم و شوقهم إلى الكمال» براساس آن ظاهرسازی که می‌داشتند و ادعاء و شوقی که به کمال نشان می‌دهد «فيطمعون على حسب داعيتهم و شوقهم إلى الكمال» اینها این‌جور نیست که حقائق برای آنها مهیا بشود «فذلك نصيبهم» نصیب آنها از بهشت همین مقدار است که اینها «ینظروا الی الجنة و ما فیها من النعیم» اما از حقیقت جنت برخوردار نیستند «فذلک نصیبهم من نعیم أهل الجنان‌» اما همین افراد منافق را «ثمّ يصرفون إلى النار» اینها را به آتش جهنم می‌سپارند. «و هذا من عدل اللّه فيهم فقوبلوا بأعمالهم».

یک نکته اصلی و اساسی است که باید خوب درک بشود و آن واژه جزاءاً وفاقا است هم کیفر و هم پاداش موافق با اعمال است و این موافقت عدل کامل را نشان می‌دهد که در حقیقت خدای عالم اینجور نیست که همه افراد را یک ‌جور عذاب بکند یا یک‌جور ثواب بدهد بلکه نگاه می‌کند اگر در بخش خیر یک فردی سخاوتمند بود اهل شجاعت بود اهل رشادت بود اهل اهتمام به امر دین بود اهل عبودیت و بندگی بود اهل شوق و اشتیاق به جانب خدا بود این به جهت این چند امر چندین پرده از پرده‌های بهشت و جنت را برای او باز می‌کند و همین‌طور اگر در جانب سخط و غضب الهی عده‌ای شیطان‌پرست بودند بت‌پرست بودند هواپرست بودند و امثال ذلک، کیفرهایی مطابق با این شؤونشان می‌گیرند. بنابراین «فقوبلوا بأعمالهم».

و لکن اما آن کسی که موحد است و «و یسعی علی الصراط الذی هو صراط اهل الایمان و اهل التوحید» این دسته از انسان‌ها «و أمّا الموحّد فلا يخلّد في النار» هرگز اینها به آتش جهنم سپرده نمی‌شوند بلکه «إنّما يمسك و يسأل و يعذّب على الصراط» بلکه اینها را از آن جهت که بر صراط گذر کرده‌اند از متن جهنم عبور می‌دهند در حالی که اینها عذابی نمی‌بینند و کدورتی برای آنها نخواهد بود. «و أمّا الموحّد فلا یخلّد فی النار إنّما یمسک و یسأل و یعذّب علی الصراط» این دسته از افراد اگر احیاناً لغزشی داشتند اشتباهی داشتند همان در حال گذر از صراط اینها می‌گویند «و قفوهم فإنّهم مسئولون و از آنها سؤال می‌کنند و در همان‌جا هم عذاب موقّتی به آنها داده خواهد شد و اینها نهایتاً از صراط که روی متن جهنم است گذر می‌کنند و بر اساس این حرکت می‌کنند. «و الصراط على متن جهنّم كما مرّ غائب فيها الكلاليب‌ التي فيها يمسكهم اللّه عليه».

«و لمّا كان الصراط في النار و ما ثمّ طريق إلى الجنّة إلّا عليه قال تعالى» و چون صراط اینها نهایتاً به آتش منتهی نمی‌شود در حقیقت طریقشان به جنت هست خدای عالم این معنا را این‌گونه فرموده است که ﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى‌ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا﴾ این دسته از انسان‌ها که انسان‌های اهل ایمان بودند اهل توحید بودند درست کار می‌کردند اما لغزش‌های موقتی داشتند که باید عقوبت محدودی بشوند اینها روی صراط که جسر جهنم هست حرکت می‌کنند و عذابشان را و آن عقوبتشان را روی همان صراطی که در حال حرکت است می‌بینند ﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى‌ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا﴾ آن دسته از کسانی که اهل تقوا بودند اما لغزشی داشتند روی همان صراط اینها تنبیه می‌شوند و گذر می‌کنند و خدای عالم آنها را نجات خواهد داد. اما کسانی که معاذالله نه استقراری بر صراط نداشتند بلکه بر صراط وجود حرکت کردند یا اهل تعطیل بودند در حقیقت خدای عالم آنها را وارد جهنم می‌کند «و من عرف معنى هذا القول عرف إنّ مكان النار ما هو» اگر کسی این معنا را بیابد می‌فهمد که موقعیت جهنم کجاست و موقعیت بهشت کجاست.

جهنم در حقیقت مسیری است که انسان بر جسر او حرکت می‌کند و کسانی که در دنیا نتوانستند صراط را براساس همین الفاظ و عبارات و مفاهیم درک بکنند و بر صراط حرکت بکنند اهل ظلم و تعدی به نفس بودند یا به دیگران بودند آنجا گرتفار خواهند شد.

در عنوان پایانی می‌فرمایند: «تصوير ايماني‌ قد ورد في صفة الصراط:» یکی دیگر از بیاناتی که در باب صراط گفته شده است این که صراط «إنّه أدقّ من الشعر و أحدّ من السيف» از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است. این واژه را که در ارتباط با صراط گفته شده است را هم اینجا دارند تحلیل می‌کنند و تبیین می‌کنند. قد ورد في صفة الصراط:» در روایات وارده شده است که صراط صفتش و ویژگی‌اش چیست؟ این است که «إنّه أدقّ من الشعر و أحدّ من السيف و كذا علم حقيقة الايمان‌ و التوحيد و العمل بالأركان و التجريد» اینها در حقیقت آگاهی و شناختی است که در مراحل ایمان و اعتقاد و عمل و تهذیب نفس و نظایر آن وجود دارد. «و لا تزال في كل ركعة من الصلوة تقول: اهدنا الصّراط المستقيم» و برای اینکه انسان در همه این شؤون ایمان و توحید و عمل به ارکان و تجرید منزه بتواند کار خودش را انجام بدهد این است که در هر رکعتی از رکعات نماز در سوره مبارکه «حمد» گفته شده است ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾.

«فلأمر مّا أوجب اللّه عليك ذلك» بخاطر چه امری خدای عالم این مطلب را بر تو واجب کرده که در هر رکعتی از رکات نماز این معنا را بگویی ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾؟ «فأعظم الأمور و أجلّها منفعة لك تحقيق هذا الصراط و عرفانه» مهم‌ترین کار و عظیم‌ترین کاری که برای تو مفید فایده است و نفی به حال تو دارد این است که این صراط را بفهمی که چیست و نسبت به آن معرفت پیدا بکنی و این «ادق من الشعر و احدّ من السیف» را بیابی که به لحاظ معرفتی می‌شود ادق من الشعر واقعاً به لحاظ معرفت دین‌شناسی از مهم‌ترین و دشوارترین نوع از معرفت است زیرا از حقائق غیبی تنزل پیدا کرده و یک حقیقت مجرد است. ما همه چیز را علم داریم زمین‌شناسی معدن‌شناسی آسمان‌شناسی دریاشناسی ماهی‌شناسی سنگ‌شناسی همه اینها هست اما اینها کجا و دین‌شناسی کجا؟ که همان صراط مستقیم را یافتن است.

«فأعظم الأمور و أجلّها منفعة لک تحقیق هذا الصراط و عرفانه فإنّه» این صراط «أدقّ من الشعر و أحدّ من السيف فظهوره في الدنيا ظهور عقليّ و في الآخرة ظهور حسّي» این معنا را شما در دنیا بخواهید بفهمید همان مفهومی انتزاعی عقلی و ذهنی است اینجا عقلی یعنی ذهنی است اما در آخرت همین تجلی می‌کند و ظاهر می‌شود و به صورت حسی و تمثل یا تجسم یا حقیقت عینی او مشاهده می‌گردد. «ظهور حسی أبين و أوضح» در دنیا ما اینها را واضح نداریم اما در آخرت به صورت أبین و اوضح وجود دارد. «أبین و اوضح من ظهوره في الدنيا إلّا لمن دعى إلى اللّه على بصيرة» مگر برای کسی که در حقیقت در دنیا علی نحو الشهود و العرفان حقائق را دیده از جمله صراط دیده، این کسی است که «دعی إلی الله علی بصیرة» این حرکتش بر صراط این‌گونه است. همان‌گونه که رسول گرامی اسلام وقتی روی صراط حرکت می‌کرد براساس یک صراط عینی بود او جهان غیب برای او جهان شهادت شده بود. حیات رسول گرامی اسلام مثل حیات علی بن ابیطالب حیات این بزرگان در حقیقت یک حیات عرفانی و شهودی است لذا خدای عالم می‌فرماید که در دنیا این‌گونه حرکت کرده «علی بصیرة» بوده دنیا را در خود همین دنیا صراط را حقیقتاً مشاهده می‌کند. کسی که می‌گوید: «كما قال تعالى‌ ﴿قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ وَ مَنِ اتَّبَعَنِي﴾» این «علی بصیر»‌ یعنی «علی نحو الشهود» با بصیرت و با یافت حقیقت اشیاء حرکت می‌کند. «أعوا الی الله علی بصیرة» این‌جور نیست که ما وقتی دعوت می‌کنیم «علی بصیرة» نیست بلکه براساس یک ذهنیت درست و یک تلقی صحیح و یک صورت عقلی مناسب است اما وقتی پیغمبر دعوت می‌کند از باب صورت نیست از پسِ پرده مفهوم یا ماهیت یا صورت به حقیقت نمی‌نگرد بلکه مستقیماً با حقیقت روبرو است.

«﴿قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ وَ مَنِ اتَّبَعَنِي﴾ و قد جاء في الخبر أيضا: إن الصراط يظهر يوم القيمة منه للأبصار» در روایات هم آمده است که در روز قیامت همین صراط آشکار می‌شود و ظاهر می‌شود برای کسانی که قدرت دیدنش را دارند. «یظهر یوم القیامة منه للأبصار» البته «على قدر نور المارّين عليه» هر کسی به اندازه خودش این صراط را مشاهده می‌کند. «فيكون دقيقا في حقّ بعض و عريضا في حقّ آخرين‌» این صراط برای عده‌ای خیلی باریک است اما برای عده‌ای بسیار عریض و پهن است. آنکه در دنیا حقائق را شهودی دیده و واضح و روشن دیده عریض دیده در حقیقت صراط او عریض است در قیامت و اما آن کسی که این دقت‌ها را نداشته طبعاً دقیق است دقیق یعنی باریک است در حق بعضی.

«يصدّق هذا الخبر» این خبر تصدیق می‌کند قول خدا را که فرمود: «قوله تعالى: نورهم يسعى بين أيديهم و بايمانهم» که بعضی‌ها نور روشنی دارند که جلوی راه خودشان را می‌بینند و بعضی‌ها از چپ و راست. ولی بالاخره نور دیده می‌شود و براساس نور آن حقیقت و صراط برای انسان کشف و منجلی است.

«و السعي مشي» اینکه خدا در قرآن فرمود «و نورهم یسعی» یعنی نورشان مشی می‌کند حرکت می‌کند. «و ما ثمّ طريق إلى اللّه إلّا الصراط» هیچ راهی برای رسیدن به حق سبحانه و تعالی نیست مگر همان صراط. ما یک صراط شاهراه داریم که همه انسان‌هایی که به خدا واصل می‌شوند در حقیقت از این صراط عبور می‌کنند البته این صراط سبل متعددی را در پهندشت خودش دارد که فرمود: «و ما ثمّ طریق» در خارج هیچ راهی به خدا نیست مگر این صراط. «و إنّما قال: بايمانهم» ایشان هم می‌فرماید که خدای عالم فرمود آن کسانی که با ایمان حرکت می‌کنند «نورهم یسعی بین ایدیهم و بأیمانهم و إنّما قال: بأیمانهم» ایمان إیمان خوانده شد که اشتباه شد در لفظ بنده. «إنّما قال» بأیمانهم لأنّ المؤمن في الآخرة لا شمال له‌» «کلتا یدیه یمین» انسان مؤمن همه چیزیش همه جهاتش مبارک است پرخیر است چپش راست است راستش راست است و همه اینها به جهت آن برکتی و میمنتی است که از راه ایمان حاصل شده است. «و إنّما قال: بأیمانهم لأنّ المؤمن فی الآخرة لا شمال له» کما اینکه کافر هم در قیامت و در آخرت «كما انّ الكافر لا يمين له هذا بعض أحوالک» آنچه که در باب ﴿إهدنا الصراط المستقیم﴾ باید گفته می‌شد تا آنچه را که توانستیم گفتیم و این می‌فرمایند که بعضی از احوالات شماست در ارتباط با صراط.

إن‌شاءالله که خدای عالم توفیق بدهد اولاً خود مرحوم صدر المتألهین که تلاش و کوشش کرد تا این حقائق و این معارف را به ما بفهماند إن‌شاءالله حشرش با صراطی که به جنة النعیم و جنة اللقاء منتهی می‌شود باشد ما هم إن‌شاءالله در همین صراط مستقیم حق به جنت و به سعادت الهی بار بیابیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo