< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت

بعد از خواندن روایات باب 13 و 14 جلد 3 بحار الانوار وارد عبارتی از مرحوم صدوق در صفات الهی شدیم، کمالاتی که ذات خداوند هستند و صفات افعال و در صفات ذات هر صفت نافی ضد آن از خداست و روایت را مرحوم مجلسی در جلد 4 ذیل حدیث 16 صفحه 70 نقل می‌کنند.

و لیست الإرادة و المشیئة و الرضا و الغضب و ما یشبه ذلک من صفات الأفعال بمثابة صفات الذات فإنه لا یجوز أن یقال لم یزل الله مریدا شائیا کما یجوز أن یقال لم یزل الله قادرا عالما.

بیان حاصل کلامه أن کل ما یکون اتصاف ذاته تعالی به بنفی ضده عنه مطلقاً فهی من صفات الذات و یمکن أن یکون عین ذاته و لا یلزم من قدمها تعدد فی ذاته و لا فی صفاته و أما الصفات آلتی قد یتصف بها بالنسبة إلی شی‌ء و قد یتصف بنقیضها بالنسبة إلی شی‌ء آخر فلا یمکن أن یکون النقیضان عین ذاته فلا بد من زیادتها فلا یکون من صفات الذات و أیضا یلزم من کونها من صفات الذات قدم‌ها مع زیادتها فیلزم تعدد القدماء و أیضا لو کانت من صفات الذات یلزم زوال‌ها عند طرو نقیض‌ها فیلزم التغیر فی الصفات الذاتیة و قد أشار الکلینی إلی هذا الوجه الأخیر بعد ما ذکر فی وجه الفرق ما تقدم ذکره و سیأتی تحقیق الإرادة فی بابها. و قال الصدوق رحمه الله فی موضع آخر من التوحید و الدلیل علی أن الله عز و جل عالم قادر حی بنفسه لا بعلم و قدرة و حیاة هو غیره أنه لو کان عالما بعلم لم یخل علمه من أحد أمرین إما أن یکون قدیما أو حادثا فإن کان حادثا فهو جل ثناؤه قبل حدوث العلم غیر عالم و هذا من صفات النقص و کل منقوص محدث بما قدمناه و إن کان قدیما وجب أن یکون غیر الله عز و جل قدیما و هذا کفر بالإجماع و کذلک القول فی القادر و قدرته و الحی و حیاته و الدلیل علی أنه عز و جل لم یزل قادرا عالما حیا أنه قد ثبت أنه عالم قادر حی بنفسه و صح بالدلائل أنه عز و جل قدیم و إذا کان کذلک کان عالما لم یزل إذ نفسه آلتی لها علم لم تزل و نفس هذا یدل علی أنه قادر حی لم یزل.[1]

اراده، مشیت رضا و غضب وآنچه شبیه این است از صفات فعل شبیه صفات ذات نیست و خدای متعال از ازل مرید نبوده است و می‌توان گفت خداوند از ازل قادر بوده است پس اراده خدا و مشیت خدا از ازل نبوده، و بعداً بود شده و صفت فعل است.

اعلم أن أکثر أخبار هذا الباب تدل علی نفی زیادة الصفات أی علی نفی صفات موجودة زائدة علی ذاته تعالی و أما کون‌ها عین ذاته تعالی بمعنی أنها تصدق علیها أو أنها قائمة مقام الصفات الحاصلة فی غیره تعالی أو أنها أمور اعتباریة غیر موجودة فی الخارج واجبة الثبوت لذاته تعالی فلا نص فیها علی شی‌ء منها و إن کان الظاهر من بعضها أحد المعنیین الأولین و لتحقیق الکلام فی ذلک مقام آخر. قال المحقق الدوانی لا خلاف بین المتکلمین کلهم و الحکماء فی کونه تعالی عالما قدیرا مریدا متکلما و هکذا فی سائر الصفات و لکنهم یخالفوا فی أن الصفات عین ذاته أو غیر ذاته أو لا هو و لا غیره فذهبت المعتزلة و الفلاسفة إلی الأول و جمهور المتکلمین إلی الثانی و الأشعری إلی الثالث و الفلاسفة حققوا عینیة الصفات بأن ذاته تعالی من حیث إنه مبدأ لانکشاف الأشیاء علیه علم و لما کان مبدأ الانکشاف عین ذاته کان عالما بذاته و کذا الحال فی القدرة و الإرادة و غیرهما من الصفات قالوا و هذه المرتبة أعلی من أن تکون تلک الصفات زائدة علیه فإنا نحتاج فی انکشاف الأشیاء علینا إلی صفة مغایرة لنا قائمة بنا و الله تعالی لا یحتاج إلیه بل بذاته ینکشف الأشیاء علیه و لذلک قیل محصول کلامهم نفی الصفات و إثبات نتائجها و غایاتها و أما المعتزلة فظاهر کلامهم أنها عندهم من الاعتبارات العقلیة آلتی لا وجود لها فی الخارج انتهی.[2]

ما یک صفات ذات داریم و برخی از صفات را که زائد بر ذات هستند از خدا نفی می‌کنیم، بدان که اکثر اخبار باب صفات دلالت بر نفی زیادی صفات دارند و یعنی نفی صفات موجود و زائد بر ذات باشند، این صفات را از خدا نفی می‌کنیم، به معنای اینکه ذات کسب صفت کرده باشد نداریم، اما عینیت این صفات با ذات هم صحیح نیست، صفات ذات زائد بر ذات نیستند و صفاتی هستند که در ذات خدا هستند اما عینیت صفات به معنای تحمیل بر خدا یا بر غیر خدا هم وجود داشته باشد اینگونه نیست.

صفتی که در غیر خداست که جهل است در خدا علم است، یا اینکه صفات اعتباری هستند که وجود خارجی ندارند اما ثبوتشان نسبت به خدا واجب و لازم است و این صفات برای خدا ثبوتش لازم است و در عالم وجود مخلوقات نیست چون او از این عالم جداست و او محاط به عالم نیست و امور اعتباریه ای است که وجود خارجی ندارد و واجب الثبوت برای خداست و یکی از معانی این است که خدا قادر است. یعنی عاجز نیست که عاجز نبودن صفتی برای خداست و قادر بودن وجود خارجی ندارد و ما نفی قدرت نمی‌کنیم، قدرت او احاطه بر این عالم دارد اما چون از سنخ قدرت ما نیست امر اعتباری است که وجود خارجی در این عالم ندارد.

در روایات نصی بر یکی از این معانی نیست، اگرچه برخی از روایات ظهور در دو معنای اول را دارد که عین ذات باشند یا قائم مقام صفات در غیر خدا باشند و بعداً از آن بحث می‌کنیم و اگر بخواهیم جلد 4 هم بخوانیم مطلب طولانی می‌شود.

در ادامه می‌فرمایند: محقق دوانی گقتند: اختلافی بین فلاسفه و متکلمین نیست که خدا عالم مرید و قادر و متکلم است و بقیه صفات هم همین گونه است. ولی اختلاف در عینیت صفت با خداست و یا احتمال دیگری است، معتزله و فلاسفه قائل له عینیت ذات و صفات شدند، ولی جمهور متکلمین به غیریت صفات و ذات معتقد شدند، و اشاعره نظر سومی دارند، و فلاسفه گفتند چون مبدأ انکشاف علم خداست عالم بذاته است و قدرت و اراده و باقی صفات هم همینطور است و متکلمین صفت فعل را قائل هستند و این صفات زائد بر ذات هستند.

ما مخلوقات نیازمند صفتی هستیم که قائم به ما و مغایر با ماست و خیلی از اشیاء برای ما منکشف نیست، از اینکه همه اشیاء منکشف نیست پس صفتی داریم که باید به آن وصف پیدا کنیم، ولی خدای متعال به چنین صفتی نیازمند نیست بلکه به ذاتش به همه چیز علم دارد. پس ما نافی صفات زائد بر ذات هستیم. صفات زائد بر ذات نفی می‌شود و غایات این صفات اثبات می‌شود و غایت صفت علم انکشاف جمیع اشیاء نزد خداست.

معتزله میگویند صفات خدا از اعتبارات عقلیه‌ای است که وجود خارجی ندارند ولی ما قائلیم صفات خدا وجود دارد و عین ذات است و برخی صفات فعل است و صفات او با مخلوقات کاملاً تباین دارد.

عیون أخبار الرضا علیه السلام ید، التوحید لی، الأمالی للصدوق الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِی عَنِ الْبَرْمَکی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ سُلَیمَانَ الْکوفِی عَنِ الْحُسَینِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا عَلِی بْنَ مُوسَی ع یقُولُ لَمْ یزَلِ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی عَالِماً قَادِراً حَیاً قَدِیماً سَمِیعاً بَصِیراً فَقُلْتُ لَهُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ قَوْماً یقُولُونَ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ وَ قَادِراً بِقُدْرَةٍ وَ حَیاً بِحَیاةٍ وَ قَدِیماً بِقِدَمٍ وَ سَمِیعاً بِسَمْعٍ وَ بَصِیراً بِبَصَرٍ فَقَالَ ع مَنْ قَالَ بِذَلِک وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَی وَ لَیسَ مِنْ وَلَایتِنَا عَلَی شَی‌ءٍ ثُمَّ قَالَ ع لَمْ یزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِماً قَادِراً حَیاً قَدِیماً سَمِیعاً بَصِیراً لِذَاتِهِ تَعَالَی عَمَّا یقُولُ الْمُشْرِکونَ وَ الْمُشَبِّهُونَ عُلُوّاً کبِیراً.[3]

خدا از ازل صفاتی را داشته راوی سؤال می‌کند خدا بوسیله علمی عالم بوده و قدرت و اینها هم همینطور. حضرت فرمودند: این به معنای خدا گرفتن در عرض خداست چون الهی باید باشد که علم را داشته باشد و به خدا افاضه کرده باشد، و این نظر با ولایت ما سازگار نیست و خداوند لذاته اینچنین صفاتی را دارد و خداوند برتر از آن چیزی است که مشبهون بیان می‌کنند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo