< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / صحیح و اعم / تعریف صحیح

معنای صحت و فساد

کلام ما در بحث صحیح و اعم بود و دو نکته را در جلسات قبل اشاره کردیم و امروز کلام در این است که صحیح و فاسد یعنی چه؟ چون بحث ما این است که الفاظ عبادات و معاملات وضع در صحیح شدند یا وضع در اعم از صحیح و فاسد و کسی نگفته وضع در فاسد به تنهایی شدند. حال صحیح و فاسد یعنی چه؟

صحت و معانی آن

مطلب اول

صحت به چند معناست:

تمامیت اجزاء و شرایط: یعنی تام الاجزاء و الشرایط

موافقت با امر: اگر چیزی با امر موافق بود صحیح و الا فاسد است. البته حقیر عرض می‌کنم شاید تعبیر بهتر موافقت با مأمور به است یعنی با مأمور به اگر موافق بود صحیح و الا فاسد است.

در واجبات عبادی و غیر آن صحت یعنی سقوط امر و آنچه مسقط امر است، البته در عبادات سقوط امر به معنای سقوط امر به اعاده و قضا است.

ترتب اثر و تحقق غرض و عمل صحیح یعنی عملی که اثر بر آن بار شود و غرض از امر به او حاصل شود.

این‌ها معانی صحیح هستند.

معانی فاسد

چیزی که تام الاجزاء والشرایط نباشد و یا موافقت با امر (مأمور به) در آن نباشد، امر به اعاده و قضا در آن باشد و چیزی که ترتب اثر و تحقق غرض در او نباشد.

مرحوم آخوند

صحت به معنای اول است یعنی تام الاجزاء و الشرایط و تمامیت و این معانی ثلاثه و غیرهم که گفته شده آثار و لوازم بر تام الاجزاء و مصداق عمل صحیح است و عمل صحیح مصداق خارجی دارد و این عمل تام الاجزاء وقتی خارجا محقق شد و شکل گرفت امر با آن موافقت شده، سقوط امر به قضا و اعاده دارد و غرض حمل می‌شود پس معنای اصلی تام الاجزاء است و باقی معانی مترتب بر مصداق معنای اول است.

مرحوم محقق اصفهانی

اشکال بر نظر آخوند: این معانی دیگر لوازم صحت به معنای تام الاجزاء نیستند بلکه مقوم مفهوم و مقوم تعریف صحت هستند و به تعبیر بنده شمای آخوند طوری فرمودید که الباقی معانی در طول تام الاجزاء است حال آنکه ما میگوییم قوام اجزاء و شرایط به معانی دیگر است، یعنی این تمامیت امری نسبی است، تمامیت مرکب نسبت به اثری است که بر آن بار می‌شود. و معانی دیگر منشأ انتزاع صحت به معنای تمامیت هستند و مقوم معنای تمامیت هستند و تمامیت در طول این معانی است و اول می‌بینیم امر ساقط می‌شود و غرض و اثر بار می‌شود و موافق با مأمور به است پس تام الاجزاء و الشرایط است.

احراز تمامیت به معانی و تحقق معانی دیگر است.

آیت الله خویی از مرحوم آخوند دفاع کردند

قوام تمامیت به این چند چیز نیست که منشأ انتزاع تمامیت باشند بلکه کما قال آخوند این موارد از آثار و لوازم تمامیت هستند و عملی باید تام الاجزاء و الشرایط باشند و بعد معانی دیگر محقق می‌شود و تمامیت هر عملی به تحقق اجزاء و شرایطی است که در آن لحاظ شده با قطع نظر از تحقق غرض و امثالهم.

پس سقوط امر و ترتب اثر از لوازم و آثار تمامیت است و تمامیت یعنی نظر به اجزا و شرایط در لسان دلیل با قطع نظر از آثار دیگر و تمامیت یعنی صحت و صحت یعنی تام الاجزاء و الشرایط بودن خواه اثر باشد یا نباشد. بله اگر تام الاجزاء بود اثر محقق خواهد شد. پس آثار دیگر در طول صحت به معنای تمامیت اجزاء هستند.

بیان شهید صدر در مناقشه بر آیت الله خویی

آیت الله خویی نکته‌ای دارند که مناقشه شهید صدر بر نکته ذبل فرمایش آیت الله خویی

آیت الله خویی: صحت نسبت به مرکبات سنجیده می‌شود یعنی تمامیت اجزاء و شرایط فرع وجود اجزاء و شرایط است و باید اجزاء و شرایطی تصور شود تا بگوییم اگر وجود پیدا کرد عمل صحیح و الا فاسد است پس اول باید اجزاء و شرایطی باشد که عمل با ببینیم دارای آنهاست یا خیر. لذا صحت در مرکبات سنجیده می‌شود و در بسائط صحت معنایی ندارد.

شهید صدر بر این کلام مناقشه دارند

اینکه استاد ما فرمودند صحت در بسائط نیست و فقط در مرکبات است خلاف وجدان و تبادر فهم عرفی است و ما صحت را بر بسائط هم اطلاق می‌کنیم و میگوییم این فکر، قضیه صحیح است یا نه حال آنکه فکر و قضیه بسیط هستند.

بنده عرض می‌کنم امر وقی یقی چیست؟ من میگویم ق، اگر کسی ق را بنویسد امری بسیط است و بر آن صحت بار می‌شود و لو اجزائی ندارد پس شهید صدر اشکالشان به ذیل کلام محقق خویی است کخ صحت در بسائط راه ندارد. اگر مثال کلام و قضیه را بگوییم شاید اشکال شود که اینها مرکب است و مثال ما بهتر است.

برخی نیت را بسیط دانستند چون دائر بین وجود و عدم است و من به زعم خودم مثال ما بهتر است و لو مرکب است چون مرکب از حرف و اعراب است و لذا این فرمایش آیت الله خویی و مناقشه شهید صدر.

اصل مطلب ما معنای صحت است و مطلب فوق خیلی دخیل در بحث ما نبود.

کلام شهید صدر

اشکال دوم

تمامیت فی نفسه معنا ندارد چون هر چیزی فی نفسه تام است و تام الاجزء نسبت به غرض و مطلوب تام می‌شود و متعلق امر اگر است مطابق با آن است و اگر معامله است و اثر بر آن بار می‌شود تام است و تام نسبی است و الا هر چیزی فی ذاته تام است و هر مرکبی فی حد نفسه تام است. نماز هشت جزئی به لحاظ خود تام است ولی نسبت به نه جزئی تام نیست، اگر اثر بر عمل بار شود تام الاجزاء است پس آنچه در ما نحن فیه مدخلیت دارد ترتب اثر و سقوط امر به اعاده و قضا و تحقق مأمور به است، پس اول باید سقوط امر به اعاده و قضا و معانی دیگر باشد تا بفهمیم عمل تام الاجزاء و الشرایط است و الا هر عملی به نسبت به خود تام است و وقتی اثر بار نشود عدم تام نیست.

دفاع از آیت الله خویی

اول باید ماهیت مرکبه ای تصویر شود و جایگاه متعلق امر قبل از امر است و باید ماهیتی تصور شود، آیا اخذ قصد امر در متعلق امر ممکن است یا نه و به امر اول امکان ندارد و برخی از راه امر دوم درست می‌کردند، چون دور لازم می‌آمد و قصد امر باید بعد از امر باشد و الا لدار، در ما نحن فیه هم باید ماهیت مرکبه ای باشد تا تام الاجزاء نسبت به آن معنا پیدا کند، و به آن متعلق امری تعلق بگیرد و عمل من موافق با آن امر بوده یا نه و غرض امر را محقق کرده یا نه، باید قبل از این امر تحقق غرض و اثر لحاظ شود و سقوط امر به اعاده و قضا لحاظ شود، حال آن متعلق یا نه جزء است و یا ده جزئی است، لذا اول باید اجزاء و شرایط به صورت مرکب لحاظ شود و به آن امری تعلق بگیرد و امتثال شود و اثار و اغراض مترتب شود. لذا به نظر می‌رسد طبق بیان آیت الله خویی رتبه تمامیت اجزاء و شرایط بر موارد دیگر مقدم است و مناقشه شهید صدر بر آنها وارد نیست و مناقشه اول هم وارد است چون اطلاق صحت بر بسیط صورت میگرد مثل نیت (در فرض قول به بساطت نیت) مثلاً نیت اتیان تکبیرة الاحرام و اگر مناقشه اول شهید صدر وارد بدانیم مناقشه دوم را وارد نمی‌دانیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo