< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / اشتراک لفظی / استعمال لفظ در اکثر از یک معنا / ادله جواز استعمال

کلام ما در بحث استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بود و به بحث ثمرات آن رسیدیم.

یکی از ثمرات وجود بطن برای آیات مبارکه قرآن بود و از جهت دیگر یکی از ادله قائلین به جواز استعمال در اکثر از معناست و این آیات قرآن هفت یا هفتاد بطن دارند و با توجه به اینها استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد شد و ادل الدلیل علی امکان شیء وقوعه. در این زمینه توجیه‌هایی از جانب بزرگان شده و حاصل این توجیهات این است که خیر اینجا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نیست.

آیت الله سبحانی

مرحوم آخوند قائل به اشتراک لفظی است ولی استعمال لفظ در اکثر از معنا را جایز نمی‌داند و روایات بطن قرآن را دیده است و معنای آن استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد است دو توجیه برای این روایات قائل شدند، توجیه اول و دوم آخوند را گفتیم و تمام شد و آیت الله سبحانی هیچیک از این دو توجیه را نمی‌پذیرند در ادامه می‌فرمایند: ما در هیچ عبارتی کلمه سبعین ندیدیم که قرآن هفتاد بطن داشته باشد و هر چه هست لفظ سبع است و در عوالی اللآلی است و کتاب معتبری نیست. شیخ انصاری در رسائل نسبت به این کتاب فرموده: فقد طعن فیه من لیس دأبه الطعن فی کتب الاخبار، محدث بحرانی که اخباری مسلک است صاحب حدائق، ایشان کتاب عوالی اللآلی را قبول ندارد و روایات این کتاب غالباً مرسل و عامی است بله در روایات سخن از ظهر و بطن آمده ولی هفت و هفتاد نیامده. فإذا التبست الامور علیکم کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فإنه شافع مشفع، وماحل مصدق، ومن جعله أمامه قاده إلی الجنة، ومن جعله خلفه قاده إلی النار، وهو الدلیل إلی خیر سبیل، وهو الفصل لیس بالهزل، له ظهر وبطن[1] و یا مرحوم عیاشی هم شبیه همین روایت را بیان کردند: عن الفضیل بن یسار قال سألت أبا جعفر ع عن هذه الروایة «ما فی القرآن آیة إلا و لها ظهر و بطن، و ما فیه حرف إلا و له حد و لکل حد مطلع[2] پس در روایات وارد شده آیات قرآن ظهر و بطن دارند و همین مقدار هم که بپذیریم برای بحث ما کافی است و یک بطن هم شامل استعمال لفظ در اکثر از معنا می‌شود.

ما عرض می‌کنیم البته در روایات مستفیضه ائمه علیهم السلام فرمودند ان لکلامنا سبعین وجها و یا ان الکلمة من کلامنا لتنصرف الی سبعین وجها و یا مثلاً درباره الفاظ قرآن وارد شده کل اسم منه فی وجوه لاتحصی هر اسمی از قرآن در وجوهی است که قابل احصا نیست و از طرفی ﴿لارطب و لا یابس الا فی کتاب مبین﴾[3] آیات قرآن نه هفت و نه هفتاد ممکن است هفتصد به بالا بطن داشته باشد وقتی کلام معصومین هفتاد بطن دارد کلام قرآن هم می‌تواند هفتاد بطن داشته باشد و بیشتر از این. کتابی به نام مشکاة الانوار در فضائل و آداب قرائت قرآن از علامه مجلسی در تنویر اول کوکب سوم بحث‌های زیبایی و اشاراتی به این مطلب دارند و خود مرحوم علامه مجلسی هم می‌فرمایند آیات قرآن هفت یا هفتاد بطن دارند ایشان می‌فرمایند: و بدان که قرآن خان احسان معنوی خداوند رحمان است و به سراغ بطون می‌روند و اینکه علم این بطون در نزد اهل بیت است و ثلث قرآن در مدح اهل بیت و ثلث دیگر در ذم اعداء اهل بیت است و ثلث دیگر در فرائض است و ایشان هم که غواص بحار روایات هستند و می‌فرمایند قرآن هفت یا هفتاد بطن دارند و خود آیت الله سبحانی هم هفت بطن را می‌پذیرند و اگر یک بطن هم باشد در محل بحث قرار می‌گیرد.

در ادامه توجیهی از آیت الله بروجردی بیان می‌کنند و حاصل کلامشان این است: الاتقائات المختلفة من آیة واحد: برداشت‌های مختلف از یک معنا است و تابع ظرفیت مخاطب است، اگر مخاطب بسیط باشد یک استعداد دارد و اگر بیشتر باشد ظرفیت فرد معانی بیشتری می‌فهمد و معانی صور و درجات از یک معناست و یک معنا دارای درجات و صوری است و هر کسی به تناسب استعداد و قابلیت خود درجات این معنا را استفاده می‌کند.

مثال اول

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فی‌ها مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کأَنَّهَا کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکةٍ زَیتُونِةٍ لَّا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ یکادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾[4]

هر مفسری از این آیه برداشتی دارد و به گونه‌ای تفسیر کرده و هیچ تفسیری مبطل دیگری نیست، حکما بر عقوا عشره تطبیق کردند اما روایات ما این را بر امامان دوازده گانه تطبیق کردند و چون آیه می‌فرمایند یضرب الناس للناس الامثال، مثل معنای واحد ندارد و بطن یعنی برداشت‌های مختلف نزد افراد و ایشان آیات دیگری هم مثال می‌زنند.

مثال دوم

﴿أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَّابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کذَلِک یضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا ینفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الأَرْضِ کذَلِک یضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ﴾[5]

سیلی می‌آید دره‌ها را پر می‌کند و روی آن کف است و حقیقت ته نشین است ولی باطل مثل کف روی سیل و ذوب فلز است که خشک می‌شود و هر کسی این مثال را در معنایی برداشت کرده است و در مورد نهضت امام حسین علیه السلام این آیه را به کار می‌بریم الی آخر.

مثال سوم

﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأَی کوْکبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾[6]

ما به آیت الله سبحانی عرض می‌کنیم برداشت‌ها در دل آیه هست یا نه اگر نیست که ما حق برداشت اضافه نداریم و اگر باشد عود الی بدء و کر علی ما فررنا منه است و از کجا شما معنای واحد را در نظر گرفتید؟

توجیه دیگر: تجرید الآیان عن شأن النزول

یعنی اگر بخواهیم آیات را با شأن نزول معنا کنیم نباید منحصر در شأن نزول کرد، مثلاً آمده است: ﴿وَیقُولُ الَّذِینَ کفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ ﴾[7]

روایت داریم پیغمبر اکرم و امیر المومنین فرمودند انا المنذر و انت الهادی و آیه مقید نیست و هر امام در عصر خود هادی است و یا در آیه دیگر در مورد کفار قریش است و مواردی ذکر می‌کنند، امام صادق هم به فضیل فرمودند: ظهره تنزیله و بطنه تاویله، پس قرآن دارای بطن است به چه معنا، یعنی شأن نزول‌ها را قید برای معنا نگیریم و آیات اگر مقید به شأ ن نزول نشوند مثل خورشید جاری هستند

ما عرض می‌کنیم اگر شأن نزول را کنار بگذاریم سؤال می‌کنیم باز هم یک معنا دارد یا چند معنا دارد و بنده نفهمیدم آخر حرف ایشان چیست بعد از کنار گذاشتن شأن نزول؟

اگر یک معنا باشد روایات را چه می‌کنیم و ظاهر قرآن هم هست و به نظر می‌رسد با توجه به این روایات که می‌فرمایند قرآن بطن دارد، بطن معنایی است که از آیه فهمیده می‌شود و فقط خداوند و اهل بیت تأویل آن را می‌دانند و اگر معانی متعدد را قبول کردیم باید ادله قول به امتناع را بپذیریم و اگر گفتیم لفظ در یک معنایی است که ذو وجوه است با قول به امتناع استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد سازگاری دارد.ن آن

مورد چهارم برای استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد

عده زیادی از علما از جمله شهید اول در ذکری فرمودند اگر شخص آیه ﴿الحمد لله رب العالمین﴾[8] را قرائت می‌کند می‌تواند انشاء مدح کند یا در مورد تعبیر ﴿الرحمن الرحیم﴾[9] انشاء مدح کند و در اهدنا می‌تواند انشاء دعا کند و در عین حال انشاء حمد و مدح با قصد دعا و با قصد قرآنیت منافات ندارد و می‌تواند انشاء حمد و مدح کند و قصد دعا کند در عین قصد قرائت پس این آیه شریفه دال بر قصد انشاء حمد و مدح و دعا و در عینی که ان شاء قرائت می‌کنیم.

شیخ طوسی: نمازگزار نمی‌تواند همراه با قصد قرآنیت انشاء دعا و غیره کند چون منجبر به استعمال لفظ در اکثر از معنا می‌شود و فقط باید انشاء قرائت کنیم.

قرائت قرآن در صورتی بر خواندن الفاظ صادق است که قصد حکایت از الفاظ قرآن را داشته باشد و اگر قصد حکایت نباشد قرآن گویا خوانده نشده و از یک تعبیر نمی‌شود دو قصد لحاظ شود و این هم یکی از ثمرات بحث است که علاوه بر قصد انشاء قرائت، قصد انشاء مدح و دعا هم می‌توان کرد یا خیر و ثمره این بحث است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo