< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / اشتراک لفظی / استعمال لفظ در اکثر از یک معنا / دیدگاه محقق نائینی

یکی از امور مقدماتی استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بود و ما لفظی داریم و قائل به اشتراک شدیم آیا می‌شود یک لفظ به کار ببریم و دو معنا استعمال کنیم یا نه و این بحث اعم از اشتراک لفظی است و کسی بگوید من لفظی را در دو معنا به کار ببرد یک معنا معنای حقیقی و دیگری مجازی باشد ولی جامع بحث در استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد است.

در این زمینه چند دیدگاه و به تعبیر دیگر چند وجه برای قول به منع بیان شده:

وجه اول: مرحوم آخوند

ایشان قائل به امکان اشتراک شدند اما در بحث جدید قائلند استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد امکان ندارد. تعبیری که ایشان دارند این است:

أن حقیقة الاستعمال لیس مجرد جعل اللفظ علامة لإرادة المعنی بل جعله وجها و عنوانا له بل بوجه نفسه[1]

ایشان میگویند استعمال صرف علامتی برای اراده معنا نیست که از علامت دو چیز اراده شود اگر استعمال از باب علامت بود مشکلی از این جهت نبود اما استعمال یعنی لفظ به عنوان وجه برای معنا باشد مثل علامت راهنمایی نیست بلکه لفظ وجه برای معنا حتی عین معناست و لفظ یعنی همان معناست. به تعبیر دیگر لفظ فانی در معناست وقتی که لفظ در معنا فانی شود شاهد مطلب این است که حسن و قبح معنا به لفظ هم سرایت می‌کند، معنایی قبیح است و لفظ آن هم قبیح است و معنایی حسن است و لفظ آن هم حسن شمرده می‌شود و این سرایت نشانگر این است که لفظ فانی در معناست و بر این اساس به نظر آخوند استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد جایز نیست و پس از استعمال چیزی نمی‌ماند که در معنای دوم استعمال شود اگر عین در ذهب استعمال شود لفظ در ذهب فانی شد و اگر همین عین را در نقره فانی کنیم امکان ندارد.

در مقام پاسخ گفته می‌شود که مراد شما از فانی در معنا بودن چیست؟ مراد شما مثل فناء شکر در آب است؟ این صحیح نیست چون متکلم به معنا و به الفاظ هم توجه دارد که الفاظ صحیح را به کار ببرد پس اینگونه نیست که لفظ وجودی نداشته باشد و این نیست و اگر مراد شما این است که لفظ سبب می‌شود که منتقل به معنا شویم و لفظ مقدمه رسیدن به معناست چه مشکلی دارد یک لفظ ما را به دو معنا منتقل کند و باید قرینه‌ای برای دو معنایی بودن باشد ولی دعوا بر سر امکان است مثل رأیت عیناً جاریة باکیة در اینجا دو معنا از عین اراده شده و می‌تواند با قرینه بفهماند که یک لفظ در دو معنا استعمال شده و از یک لفظ دو معنا فهمیده شود. در مجاز قرینه مفهمه است ولی در مشترک لفظی قرینه معینه است و مجاز بفهماند که معنای مجازی اراده شده و در مشترک لفظی بفهماند که کدام معنا اراده شده است. و دلیل مرحوم آخوند پاسخ داده شد.

تقریر و بیان دوم از منع از مرحوم محقق عراقی

ایشان می‌فرمایند: استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد محال است چون منجر به اجتماع دو لحاظ آلی در موضع واحد دارند و ایشان می‌فرماید استعمال یعنی لفظ مرآة برای معنا باشد کسی که داخل آینه نگاه می‌کند خود را مشاهده می‌کند نه آینه را و طریق مشاهده است و می‌فرماید لفظ هم آلت و وسیله‌ای برای معناست بنابر این اگر معنا دو تا شد باید در لفظ دو لحاظ آلی با یکدیگر در شیء واحد یعنی لفظ جمع شود. چون لفظ آینه است و لفظ هم معنا را نشان می‌دهد و لحاظ لفظ آلی است و اگر قرار باشد لفظی در معنا استعمال شود منجر به دو لحاظ آلی در آن واحد می‌شود و اجتماع دو لحاظ آلی جایز نیست چرا که لحاظ از مقوله علم است و در آن واحد محال است دو شیء متعلق علم شود و دو علم نمی‌شود چطور دو علم به شیء واحد نمی‌شود چون دو لحاظ است لفظ هم دو لحاظ در آن امکان پذیر نیست که دو لحاظ به لفظ تعلق بگیرد.

در مقام پاسخ عرض می‌کنیم که گفته تعدد معنا منجر به تعدد لحاظ آلی می‌شود؟ بله معنا دو تاست اما تعدد لحاظ در معنا لازم نیست در لفظ هم دو لحاظ باشد چون معنا مقصود بالذات است و لفظ مقصود بالعرض است و یک لحاظ وجود دارد و به دو معنا منتقل شویم، در همان آینه اگر دو نفر دیده شوند آینه زمینه ساز انعکاس دو نفر می‌شود و مشکلی ایجاد نمی‌شود.

محقق عراقی تصور کردند چون در دو معنا دو لحاظ وجود دارد باید در لفظ هم دو لحاظ وجود داشته باشد و ما گفتیم لحاظ لفظ واحد و لحاظ معنا متفاوت است پس اجتماع لحاظین آلیین در ناحیه لفظ نشد و در ناحیه لفظ یک لحاظ آلی است و مشکلی ندارد.

تقریر سوم از مرحوم محقق نائینی است

امتناع اجتماع لحاظین مستقلین فی النفس فی آن واحد: اگر لفظ واحد در آن واحد در دو معنای مستقل به کار برود مستلزم این است که دو لحاظ مستقل در معنا جمع شود و تفاوت آقا ضیاء و محقق نائینی همین جاست که ایشان در ناحیه معنا می‌دانند به شاهد لحاظین مستقلین نه آلیین، پس یکبار معنای اول مستقل لحاظ می‌شود و بار دیگر معنای دوم مستقل باید لحاظ شود و نفس انسان در آن واحد دو شیء را نمی‌تواند مستقل لحاظ شود.

میگوییم دلیلی بر استحاله مطلب نیست، مثل اینکه خطیبی صحبت می‌کند و ما در آن واحد هم به او نگاه می‌کنیم و هم به سخنان او گوش می‌کنیم و قوه باصره و سامعه دو استفاده مستقل در آن واحد هستند و خدا قدرتی داده که دو شیء مستقل تصور می‌شود و فکر اینگونه است لذا اجتماع دو لحاظ مستقل یعنی دو معنا محذوری ندارد.

تقریر چهارم از حاج شیخ در نهایة الدرایه تعلقة علی الکفایه که برخی از عبارات کفایه را حاشیه زدند.

محقق اصفهانی بیانشان برای استحاله این است که: لامتناع کون شیء وجودا تنزیلیا لشیئین[2]

تا اینجا سه وجه بیان شد که مرحوم آخوند فناء را بیان کردند، محقق عراقی اجتماع دو لحاظ آلی را فرمودند و محقق نائینی اجتماع دو لحاظ استقلالی در ناحیه معنا را بیان کردند و تقریر چهارم از محقق اصفهانی است.

توضیح مطلب: وجود لفظ ذاتاً برای خود است و تنزیلا برای معناست یعنی لفظ وجودی بالذات و وجودی تنزیلی دارد و اگر لفظ در دو معنا به کار رفته باشد یعنی یک شیء دو وجود تنزیلی برای دو معنا داشته باشد و لفظ اگر یک بار نازل منزله معنا شد لفظ با این معنا ماهیت پیدا می‌کند و اگر معنای دوم اراده شد یعنی در آن واحد دارای دو ماهیت است و محال است شیء واحد در آن واحد دو ماهیت و حد داشته باشد، عین اگر وجود تنزیلی برای چشم شد نمی‌توان وجود تنزیلی برای چشمه باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo