< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / اشتراک لفظی

کلام ما در مقدماتی بود که مرحوم آخوند بیان کردند و آن هم حول موضوع اشتراک لفظی و معنوی و استعمال لفظ در اکثر از معنا که اشتراک لفظی باشد البته در کفایه این امر یازدهم ولی برخی این موضوع مقدم و برخی مؤخر می‌کنند.

ما عرض می‌کنیم اشتراک گاهی معنوی است یعنی یک لفظ و یک معنا منتهی مصادیق متعددی دارد مثل لفظ انسان که یک لفظ است و یک معنا دارد و آن حیوان ناطق است و افراد متعددی دارد که این اشتراک معنوی است و این نوع اشتراک هم ممکن است و هم واقع شده مشترکات معنوی وضع عام و موضوع له عام هستند. وضع عام تصور معنای اولی کلی است و آن تصور کلی حیوان ناطق است موضوع له هم عام است که لفظ انسان برای معنای کلی وضع می‌شود اما همین معنای کلی حیوان ناطق که انسان است مصادیق متعدد دارد که حسن و حسین و تقی و نقی و امثالهم هستند پس وضع عام و موضوع له عام است و مشترک معنوی است و هم ممکن است و هم واقع شده است.

اما اشتراک لفظی همانطور که از اسمش مشخص می‌شود، لفظ مشترک است اما معانی متعدد است اما همیشه لفظ یکی و معنا یکی اشتراک معنوی. پس اشتراک لفظی لفظ واحد و معنا متعدد است مثل عین به معنای چشم و چشمه و شاخص و میزان ترازو به معنای جاسوس، به معنای ذهب و غیره وضع شده و از مصادیق اشتراک لفظی است، در مشترک لفظی چند بحث وجود دارد.

بحث اول: آیا اشتراک لفظی ممکن است یا خیر؟

در این زمینه سه قول وجود دارد.

1. اشتراک لفظی امکان ندارد.

2. واجب است در جامع لفظ مشترک داشته باشیم.

3. وجود اشتراک لفظی ممکن است.

ادله استحاله

دلیل اول

غرض از وضع ایجاد تفهیم و تفهم افراد لغت است که اغراض و مقاصد خود را به دیگران برسانند و مشترک لفظی با این غرض تنافی دارد، یعنی اگر مشترک لفظی باشد تفهیم و تفهم امکان ندارد چون در یک لفظ چند احتمال وجود دارد و سامع در رأیت عیناً نمی‌تواند بفهمد مراد چیست و این اجمال حکمت وضع را مخدوش می‌کند. پس وضع مشترک لفظی با حکمت وضع تنافی دارد و کلام مجمل باقی می‌ماند حال آنکه غرض از وضع اجمال نیست بلکه تبیین است و مشترک لفظی محال است.

مرحوم آخوند در مقام پاسخ

اولاً ما می‌توانیم ملتزم به قرائن موضحه باشیم یعنی قرائنی که متکلم هنگام استعمال لفظ مشترک اقامه می‌کند و توضیح می‌دهد و بیان می‌کند که این قرینه دال بر این است که فلان معنا اراده شده است یعنی رأیت عیناً جاریه، و جاریة قرینه معینه است برای اراده معنای چشمه و برای جلوگیری از اجمال در اشکال از قرینه استفاده می‌کنیم و منجر به اشکال نمی‌شود.

ثانیاً اتفاقاً گاهی غرض متکلم به اجمال گویی تعلق می‌گیرد یعنی از اول به دلایلی متکلم نمی‌خواهد تبیین کند مثل اینکه از ابن جوزی سؤال کردند چه کسی خلیفه به حق پس از رسول خداست و گفت: من بنته فی بیته، کسی که دخترش در خانه اوست

کسی که اگر پیغمبر باشند و دخترشان در خانه امیر المومنین است.

کسی که اگر ابوبکر باشد و دخترش در خانه پیغمیر است.

این ابتداء غرضش به اجمال تعلق گرفته است پس مشترک لفظی با حکمت وضع تنافی دارد اتفاقاً گاهی غرض مستعمل و واضع اجمال است و با حکمت وضع تنافی ندارد.

دلیل دوم استحاله مشترک لفظی

در کلام مرحوم آیت الله خویی آمده است که: وضع به معنای تعیین اللفظ فی مقابل المعنا نیست، بلکه وضع این است که واضع متعهد می‌شود که هر گاه فلان لفظ را استعمال کرد فقط یک معنای مخصوص را اراده کند و این همان مسلک تعهد است. آن هم یک معنا را اراده می‌کند و اگر هنگام استعمال معنای دیگری را اراده کند به معنای نقض عهد اول است و انسان عاقل این کار را انجام نمی‌دهد.

ایشان می‌فرمایند واضع متعهد می‌شود برای فهماندن فلان معنا این لفظ را به کار ببرد و اگر با این لفظ معنای دیگری را اراده کند با تعهدش سازگاری ندارد.

نقد دلیل

اولاً خود مبنا اول کلام است که آیا مسلک تعهد پذیرفته است یا خیر که به مسالک در بحث وضع بازمیگردد.

ثانیاً وضع دوم نقض وضع اول نیست و این اشکال در جایی است که واضع یک نفر باشد که اگر متعهد شد که هرگاه لفظ را استعمال کرد معنای خاص را اراده کند و تعهد جدید نقض تعهد قبلی اما اگر واضع را متعدد بدانیم و منشأ اشتراک لفظی اختلاف قبیله است در این صورت یک قبیله لفظی را در معنایی استعمال کردند و قبیله‌ای دیگر همان لفظ را در معنایی دیگر استعمال کردند، اینجا هر قبیله‌ای یک پیمان و تعهد مستقل دارد و اینجا نقض پیمان و تعهد اول نیست.

بنده عرض می‌کنم به فرض واضع یک نفر باشد این نقض پیمان اول نیست چون در پیمان اول گفت این معنا متعهد با این لفظ است و تعهد دوم تعهد جدیدی است ولی در تعهد دوم یک قید اضافه هم می‌آید از اول اگر در نیت او این باشد که لفظ مشترک باشد قرینه معینه هم بیاورد و تعهد اضافی هم در کنار تعهد اصلی باشد.

ان قلت: این فرد که تعهد دوم را نمی‌داند.

قلت: احتمال تعهد جدید هم کافی است و عیناً جاریه و عیناً باکیه با نقض تعهد اول مواجه نمی‌شود.

پس به آیت الله خویی عرض می‌کنیم فرمایش شما حداکثر استحاله در واضع واحد را بیان می‌کند و در صورت تعدد واضعین این اشکال وارد نیست.

ادل دلیل علی امکان شیء وقوعه و لفظ مشترک در کلام عرب امری ثابت است در نتیجه دعوایی بر سر امکان نداریم، آیت الله خویی دیدند ما الفاظی داریم که در چند معنا اطلاق می‌شوند و عین چند معنا دارد لذا پس سر بی صاحب تراشیدن است که دعوا بر سر امکان داشته باشیم و اینها از باب وضع عام موضوع له خاص است مثل اطلاق لفظ انسان بر زید یعنی اول تصور معنای عام شده و بعد در معنای خاص وضع کردیم، ما عین را در معنای چشمه وضع کردیم و سپس در معنای چشم وضع کردیم پس وضع عام موضوع له خاص است و این مورد هم ممکن بود و مشکلی نداشت.

پاسخی که برخی دادند: این کلام صحیح نیست چون مشترک معنوی در جایی است که بین اشیاء وحدتی باشد یا جنسشان یکی باشد و یا فصلشان و یا خاصه آن‌ها یکی باشد مثل کلمه قرء که هم در معنای حیض است و هم به معنای طهر است و یا کلمه جون که هم بر موی سیاه و بر عمامه سفید اطلاق می‌شود پس اینجا از قبیل وضع عام موضوع له خاص نمی‌تواند باشد، چون وضع عام جایی است که مشترکی بین آن‌ها وجود دارد و گاهی دو معنا تباین دارند مثل عین که چشم و چشمه و طلا و نقره و .... است، پس عامی نمی‌توان لحاظ کرد و سپس موضوع له لفظ متصور اول خاص باشد. گاهی وضع عام در مشترک لفظی امکان پذیر نیست چون چشم و چشمه شاید بشود عام را تصور کرد اما طلا و نقره عامی در بین ندارد پس الفاظی داریم و بر چند معنا اطلاق می‌شویم وضع عام موضوع له خاص است و ما عرض کردیم گاهی در مشترک لفظی وضع عام امکان پذیر نیست پس وضع عام موضوع له خاص نیست و منجر به امکان اشتراک لفظی می‌شود.

قول دوم قائلین به وجوب هستند و آنها می‌گویند چون معانی غیر متناهی هستند و الفاظ متناهی هستند پس ناچاریم از اشترام لفظی استفاده کنیم تا معانی نامتناهی را در ضمن الفاظ متناهی قرار دهیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo