< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسائل علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / علائم حقیقت و مجاز / اطراد

کلام ما در علامات حقیقت بود، علامت اول تبادر علامت دوم صحت حمل و عدم صحت سلب بود.

علامت سوم: اطراد

در لغت به معناب عموم و شمول است و قانون مطرد یعنی قانون همه شمول و طر از ثلاثی مجرد به معنای انداختن است و وقتی به باب افتعال می‌رود معنایش تغییر می‌کند، که این در عرب شایع است که لفظ در ثلاثی مجرد به یک معناست و در ثلاثی مزید معنایش عوض می‌شود، طرد در باب افتعال به معنای فراگیری است البته اطراد در اصطلاح یعنی جمعیت‌های مختلف کلمه‌ای را برای معنایی به کار می‌برند و ما متوجه می‌شویم لفظ حقیقت در معنا است و واضح است که قرینه‌ای هم در کار نیست.

از این تعبیری که عرض کردم واضح باشد که اطراد، در مقام استعمال است نه اطراد تبادر که بازگشت به تبادر کند، وقتی جمعیتی لفظی را در معنایی زیاد استعمال می‌کنند علامت حقیقت است. و از کثرت استعمال پی می‌بریم این معنا حقیقت است و کاشف است نه اینکه کثرت استعمال حقیقت را بسازد.

مثلاً نمی‌دانیم ماء در لغت عرب در چه معنایی وضع شده می‌بینیم ماء را در جسم سیال بی رنگ استعمال می‌کنند و میگویند الماء اما قلیل او کثیر و طاهر او نجس و در علم شیمی میگویند ماء از دو هیدروژن و یک اکسیژن تشکیل شده و در علم فیزیک الماء جسم لا لون له و تمام این موارد که ماء استعمال می‌شود در جسم سیال بی رنگ استعمال می‌شود و ما یقین پیدا می‌کنیم که در مراتب مختلف استعمال که این معنا معنای حقیقی ماء است.

آقایان نسبت به اطراد اشکالاتی مطرح می‌کنند و حال اینکه شاید بشود گفت اطراد از علامات بسیار خوب حقیقت و مجاز است.

مثلاً در آیه خمس می‌خوانیم ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ﴾[1]

اهل سنت خمس را مخصوص غنائم می‌دانند و شیعه می‌گوید صحیح است در قرآن برای غنائم جنگی به کار رفته ولی غنیمت هر چیزی را گویند که بدون زحمت به دست بیاید به دلیل اطراد و غنیمت در قرآن و حدیث در معنای جامع به کار رفته که کل فائدة است.

و یا در سوره نساء می‌خوانیم ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَینُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیکمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کثِیرَةٌ کذَلِک کنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُواْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا﴿94﴾[2]

در اینجا غنیمت به کار رفته، پیغمبر اسامه را با چند نفر برای کاری فرستادند و در بین راه فردی را دیدند ادعا می‌کرد مسلمان است ولی چون ثروتی همراه خود داشت به بهانه اینکه دروغ می‌گوید کشتند تا متاع وی را بگیرند و این آیه نازل شد و در اینجا مغانم ثروت همراه او را مدنظر دارد.

در روایات سنی‌ها آمده پیغمبر وقتی زکات می‌گرفتند امر می‌کردند به زکات دهنده‌ها که بگویند اللهم اجعله مغنما لا مغرما[3] خدا یا این را فایده قرار بده نه جریمه و خود اهل سنت مغنم را به کار می‌برند و فایده استفاده می‌کنند و فایده مراد زکات است.

غنیمة مجالس اهل الذکر الجنة[4] که در اینجا به معنای مزد است و امثالهم.

احمد در روایت می‌گوید: صوم رمضان غنم المؤمن و این معنای سود است.

این استعمالات که می‌بینیم می‌فهمیم غنیمت درآمد است و در زکات و مزد اخروی هم به کار رفته شده و در آیه اول غنیمت از باب تطبیق کلی بر مصداق بر غنیمت جنگی به کار رفته شده است. و جمعیت‌های مختلف غنم را فایده بدون زحمت معنا می‌کنند. و این معنای اطراد است.

به اطراد و علامت حقیقت بودن آن اشکالاتی وارد شده است و این اشکالات سبب شده علامت حقیقت بودن اطراد را نپذیرند.

اشکال اول: صاحب کفایه

اطراد نمی‌تواند علامت حقیقت باشد چون مجاز هم هر چند در نوع علاقه مطرد نیست ولی در صنف علاقه مطرد است مثلاً استعمال جزء در کل که جزء گفته شود و کل اراده شود به گونه‌ای نیست که نوع در علاقه آن مطرد شود و اگر گفته شود دست یا مو نمی‌توان انسان را قصد کرد و این علاقه مطرد نیست ولی در صنف مطرد است مثل جایی که جزء از اجزاء رئیسه باشد استعمال جزء در کل مطرد است.

کتب الی عینی بالمغرب[5] : عین به معنای مراقب است که جزء به کار رفته و اراده کل شده است. و مرحوم آخوند می‌فرمایند مجاز در نوع علاقه مطرد نیست اما در صنف مطرد است اما بنده مثالی بیان کردم که عین است و به معنای مخبر به کار فته است و آخوند می‌فرمایند در مجاز هم علاقه مطرد داریم و اطراد در معنای مجازی هم داریم.

ان قلت مرحوم آخوند به خودشان (که در کلام ایشان مقدر است): صاحب فصول و عده‌ای از اطراد در معنای مجازی پاسخ دادند که لفظی در معنایی استعمال فراوان شود اما بدون قرینه و علاقه و اگر علاقه و قرینه باشد محل کلام ما نیست و اطراد با قرینه ما را به مجاز می‌رساند.

قلت: با بیان شما دیر پیش آمد و شما اصطلاحاً گفتید اطراد استعمال لفظ در موارد کثیره است برای فهم حقیقت در حالی که علم به حقیقت متوقف بر اطراد است و اطراد خودش کثرت استعمال علی وجه الحقیقه است و هذا دور که علم به حقیقت موقوف و موقوف علیه است. صاحب کفایه اضافه می‌کند که جوابی که در تبادر برای دور بیان شد و موقوف و موقوف علیه را دو چیز دانستیم (در نزد عالم و مستعلم متفاوت است و علم تفصیلی و اجمالی بود) در اینجا آن پاسخ مطرح نیست پس مشکلی که در علامت حقیقت بودن اطراد است این شد که اطراد یعنی استعمال کثیر علی نحو الحقیقة و معنای علی نحد الحقیقه یعنی اطراد متوقف بر معنای حقیقی است و معنای حقیقی نیز متوقف بر اطراد است و این اشکال مرحوم آخوند است.

ما پاسخ می‌دهیم که در مجاز باید علاقه باشد و علاقه‌ای که همه پسند باشد مثل استعمال اسد در رجل شجتع علاقه دارد و این علاقه را ذوق عرفی می‌پسندد اما به کسی که دهانش بوی بد دهد نمی‌گویند هذا اسد و صرف قرینه برای معنای مجازی کافی نیست و همه جل جاری نمی‌شود، ثانیاً باید شرطی باشد و به قول معروف تناسب مقامی باشد، در رأیت رجلا یعنی فردی در مدرسه دیدم، ولی اگر بگویم رأیت اسدا یرمی و مراد فرد عادی باشد مردم قبول نمی‌کنند، در استعمال مجازی هم پسند ذوق عرفی باید باشد و هم مقام مناسبت داشته باشد و شما گفتید اطراد متوقف بر حقیقت و حقیقت و متوقف بر اطراد است اینگونه نیست و ما استعمال بدون قرینه را علامت حقیقت میدانیم نه استعمال علی نحو الحقیقة.

اشکال دیگر: در تهذیب الاصول آمده است

اطراد بازگشت به صحت الحمل می‌کند، چون اطراد از حمل جدا نیست و اشخاص متعدد حمل را انجام می‌دهند و به وسیله حمل این حقیقت را درمیابند و قبل از اینکه اطراد شکل بگیرد صحت حمل وجود داشته که ما لفظ را بر معنا حمل کردیم پس رتبه صحت حمل بر اطراد مقدم است و اطراد به صحت حمل بازمیگردد، حیوان الناطق انسان از صحت حمل آن فهمیده می‌شود که معنای حقیقی انسان حیوان ناطق است و اطراد در پناه صحت حمل شکل می‌گیرد.

پاسخ می‌دهیم که اطراد مختص به اهل لسان نیست و غیر اهل لسان هم سراغ اطراد می‌روند ولی صحت حمل نزد اهل لسان سنجیده می‌شود و در اطراد غیر اهل لسان هم به معنای حقیقی می‌رسند و لفظ را در معنای حقیقی به کار می‌برند و ثانیاً اطراد در عرض صحت حمل است و سبقت صحت حمل بر اطراد ثابت نشده است و اطراد شیوع حمل است نه نفس صحت حمل و دخلی به صحت حمل ندارد بعلاوه اینکه صحت حمل با قرینه در مجاز هم هست و اطراد بحث کثرا استعمال است و علامتی مستقل است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo