< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسائل علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / علائم حقیقت / صحت حمل

در آستانه ولادت آقا امیر المومنین (علیه السلام) هستیم و این عید بسیار با عظمت را به محضر اقا علی بن موسی الرضا و حضرت بقیة الله الاعظم (علیهما السلام) و شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. إن شاء الله ما و نسل ما تا روز قیامت از تولی آن حضرت و تبری از دشمنان حضرت یک لحظه جدا نشویم و عاقبتمان در مسیر ولایت امیر مومنان و اهل بیت (علیهم السلام) رقم بخورد.

علامت دوم: صحت حمل

عرض شد حمل اولی ذاتی علامت حقیقت و حمل شایع صناعی علامت این است که موضوع از افراد محمول است؛ مثلاً میگوییم الانسان حیوان یا الحیوان الناطق انسان این صحت حمل کشف می‌کند که معنای حقیقی انسان حیوان ناطق است و آنچه موضوع در قضیه است معنای حقیقی آن انسان است و یا بالعکس پس صحت حمل علامت حقیقت است و این هم حمل اولی ذاتی (مفهومی) است. اما گاهی حمل شایع است مثلاً زید انسان، می‌فهمیم زید یکی از افراد و مصادیق انسان است. زید از مصادیق انسان است.

ما در مقام بررسی عرض می‌کنیم برخی فرمودند صحت حمل علامت حقیقت نیست نه به عنوان حمل اولی و نه به عنوان حمل شایع و هیچکدام علامت کشف معنای حقیقی نیست وقتی میگوییم الحیوان الناطق انسان علامت این نیست که معنای حیوان ناطق انسان است.

دلیل اول

مقتضی برای این جهت موجود نیست: چون حمل اگر اولی ذاتی باشد ملاک این حمل این است که موضوع قضیه ذاتاً همان محمول باشد که در مثال ما هم همینطور است که موضوع که حیوان ناطق است عین انسان است ولی این کشف نمی‌کند که موضوع در قضیه معنای حقیقی لفظ است بلکه کشف می‌کند که موضوع در قضیه معنای حقیقی مستعمل فیه اللفظ است.

پس اینجا موضوع در قضیه ذاتاً و حقیقتاً با محمول یکی اسا اما کشف نمی‌کند که موضوع همان معنای حقیقی محمول است و حیوان ناطق معنای حقیقی انسان است بلکه حداکثر دلالت دارد موضوع عین مستعمل فیه محمول است اما این معنای حقیقی و یا مجازی است از این جمله فهمیده نمی‌شود؛ لذا صحت حمل به معنای اولی ذاتی کشف از معنای حقیقی نمی‌کند مگر اینکه ضمیمه‌ای داشته باشد و آن اصالة الحقیقه است یعنی بگوییم اصل در استعمال این است که استعمال حقیقی باشد و استفاده می‌کنیم موضوع عین محمول است و دیگر صحت حمل به تنهایی علامت حقیقت نیست و خارج از بحث ماست لذا حمل اولی ذاتی کشف از اینکه معنا، معنای حقیقی لفظ است نمی‌کند الا از باب اصالة الحقیقة تعبدا و این اصل اول کلام است و اگر ثابت شود ربطی به صحت حمل ندارد.

وقتی شما قبول کردید موضوع همان محمول است به صورت ذاتاً و حقیقتاً یعنی معنای حقیقی است و چرا نباید معنای حقیقی نباشد و مقداری پذیرش کلام فوق سخت است.

درد ادامه مفرمایند: حال که انسان در حیوان ناطق استعمال شده از صحت حمل استفاده نمی‌شود. ولی بنده نسبت به استدلال ایشان توجیه نشدم اما اینکه لفظ انسان در حیوان ناطق استعمال شده امری قطعی است.

سپس ایشان تعبیری دیگر دارند: از کجا معلوم که محمول در معنای موضوع له خود استعمال شده باشد و بنده میگویم از اینکه داریم حمل می‌کنیم معلوم می‌شود که در معنای موضوع له استعمال شده سپس ایشان می‌فرمایند این حمل کاشف وحدت موضوع و محمول در مقام استعمال است اما کشف نمی‌کند که موضوع معنای حقیقی محمول است.

اما حمل شایع

ما سه نوع حمل شایع داریم:

1. حمل کلی بر فرد

زید انسان: که حمل نوع بر فصل است.

الانسان حیوان: حمل جنس بر نوع

زید ناطق: حمل فصل بر فرد

2. قسم دوم حمل عناوین عرضیه بر معروضات آنها

مثل زید عالم و یا زید ضاحک

3. حمل عناوین عرضیه بر عناوین عرضیه دیگر

مثل الکاتب متحرک الاصابع: کاتب عنوانی عرضی و متحرک الاصابع هم عنوان عرضی دیگری است و یا المتعجب ضاحک.

اما در قسم اول حمل کلی بر فرد که سه نوع استعمال داشت: زید انسان، انسان حیوان، زید ناطق؛ در اینجا حمل شایع می‌فهماند که موضوع فردی از افراد محمول است و در عالم خارج با آن متحد است زید در عالم خارج با انسان متحد است و این دو در عالم خارج یکی هستند چون وجود طبیعت با فردی از آن در عالم خارج متحد هستند. پس چرا مختلف هستند که حمل صورت گرفته و اختلاف این دو مفهومی و در جهت اضافه شدن و نسبت داده شدن است. در زید ناطق و یا انسان حیوان موضوع در قضیه با محمول قضیه در وجود خارجی متحد هستند پس این صحت حمل در نوع اول حمل شایع کاشف این است که لفظ در مورد یکی از معانی موجود در خارج به کار رفته است، یعنی حصه ای از حیوان در عالم خارج وجود دارد که زید و یا انسان است و این کشف می‌کند که این حصه ای که به وجود زید موجود شد با معنا موضوع له لفظ انسان یکی است و زید با موضوع له انسان یکی است و اگر عدم صحت حمل باشد این کشف صورت نمی‌گیرد.

علامت بودن صحت حمل ثبوت محمول در مرتبه ذات موضوع است و اگر محمول در مرتبه ذات موضوع ثابت باشد فهمیده می‌شود لفظ برای معنای حقیقی وضع شده است، انسان که در عالم خارج در ذات زید وضع شده کاشف از این است که محمول وضع شده به إزاء ذات موضوع یعنی مرتبه زید همراه انسان است و انسان در مرتبه ذات زید ثابت است.

این بیان خوبی است در قسم اول شایع و قسم دوم و سوم خواهد آمد.

فی ذلک بین الحمل الأولی الذاتی و الحمل الشائع الصناعی و ذلک لسببین:

الأول: أن المقتضی فی نفسه غیر تام، و الوجه فیه أن الحمل إذا کان حملا أولیا و ذاتیا، فملاک صحته أن المحمول فی القضیة عین الموضوع فی‌ها ذاتاً و حقیقة، و من الواضح أنها لا تکشف عن أن الموضوع فی القضیة معنی حقیقی للفظ، و إنما تکشف عن أن الموضوع فی‌ها عین المعنی المستعمل فیه اللفظ، و أما أنه معنی حقیقی له أو معنی مجازی، فصحة الحمل لا تکشف عن أنه معنی حقیقی له، إلّا بناء علی أن الأصل فی الاستعمال الحقیقة، و هو غیر ثابت. مثلاً، إذا قیل «الحیوان الناطق إنسان» فإنه یدل علی أن الموضوع فی القضیة عین المحمول فی‌ها ذاتاً و مفهوما، و أما أن الموضوع معنی حقیقی للفظ الانسان أو معنی مجازی له، فصحة الحمل لا تکشف عن أنه معنی حقیقی له، إلّا بناء علی ثبوت أصالة الحقیقة تعبدا، و هی غیر ثابتة.

أو فقل: إن القضیة المذکورة تدل علی أن الموضوع فی‌ها عین المعنی المستعمل فیه لفظ الانسان، و أما أن لفظ الانسان استعمل فیه حقیقة أو مجازاً، فصحة حمله لا تکشف عن أنه استعمل فیه حقیقة.

و بکلمة: إن ملاک صحة الحمل الأولی الذاتی اتحاد المحمول مع الموضوع ذاتاً و حقیقة، و أما أن لفظ المحمول استعمل فی معناه الموضوع له لیکون الموضوع فی القضیة معنی حقیقیا له، فصحة الحمل المذکور لا تکشف عن ذلک، و إنما تکشف عن أن الموضوع فی القضیة عین المعنی المستعمل فیه اللفظ، و أما أن المعنی المستعمل فیه اللفظ معنی حقیقی له فلا تکشف عنه، غایة الأمر أنه إن کان معنی حقیقیا له، کان الموضوع متحدا مع المعنی الحقیقی، و إن کان معنی مجازیا، کان الموضوع متحدا مع المعنی المجازی، و بالتالی یکون معنی مجازیا له.

فالنتیجة: أن الحمل الأولی الذاتی لا یصلح أن یکون علامة للحقیقة.

و أما الحمل الشائع فهو علی أنوا

النوع الأول: حمل الکلی علی فرده، کقولنا «زید إنسان» و منه حمل الجنس علی النوع، و حمل الفصل علیه.

النوع الثانی: حمل العناوین العرضیة علی معروضاتها، کقولنا «زید عالم» أو «ضاحک» و هکذا.

النوع الثالث: حمل العناوین العرضیة بعض‌ها علی بعضها الآخر، کقولهم «الکاتب متحرک الأصابع» و «المتعجب ضاحک» و ما شاکل ذلک.

أما النوع الأول فان کان من قبیل حمل الطبیعی علی فرده فالموضوع فی القضیة فرد من المحمول فی‌ها و متحد معه خارجا، علی أساس أن وجود الطبیعی فی الخارج عین وجود فرده فیه، و لیس له وجود آخر، فالإختلاف بینهما إنما هو فی جهة الإضافة و إن کان من قبیل حمل الجنس أو الفصل علی النوع، کقولنا «الانسان حیوان» أو «ناطق» فالموضوع فی القضیة متحد مع المحمول فی‌ها فی الوجود الخارجی.

و علی هذا، فقد یقال بأن صحة الحمل فی هذا النوع کاشفة عن کون اللفظ حقیقة فی المعنی الموجود بوجود فرده فی الخارج. مثلاً حصة خاصة من الحیوان الموجودة بوجود زید فی الخارج، و یحمل علیها لفظ الانسان بما له من المعنی العرفی، و حینئذ فإن وجد صحة هذا الحمل عرفا، کشفت صحته عن اتحاد الحصة الموجودة بوجود زید مع المعنی الموضوع له لفظ الانسان، و إن وجد عدم صحته، کشف عن عدم اتحاده معه.

و الخلاصة: أن الضابط لعلامیة صحة الحمل، ثبوت المحمول فی مرتبة ذات الموضوع، فإنه إذا کان ثابتا فی‌ها، تکشف صحته عن أن اللفظ موضوع لمعنی ثابت فی مرتبة ذات الموضوع، و علی هذا فحیث إن معنی الانسان ثابت فی مرتبة ذات زید فی الخارج الذی هو موضوع القضیة، فصحة حمله علیه کاشفة عن أنه موضوع بإزاء معنی ثابت فی مرتبة ذات الموضوع، و کذا الحال فی معنی الحیوان أو الناطق، فإنه لمّا کان ثابتا فی مرتبة ذات الانسان الذی هو الموضوع فی القضیة، فصحة حمله کاشفة عن أنه موضوع لمعنی ثابت فی مرتبة ذات الموضوع.[1]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo