درس خارج فقه استاد قادر حیدریفسائی
1402/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الطهارة/نجاسات/اجزاء جدا شده از حیوان حیّ/ مرحله سوّم: رجوع به روایات
روایت سوّم: روایت حسن بن علیّ از ابی الحسن علیه السّلام.
بحث اوّل: دربارهی نسخههای روایت.
۱) نسخهی کافی: الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد عن الحسن بن علیّ قال: سألت ابا الحسن علیه السّلام فقلت له جعلت فداک انّ اهل الجبل تثقل عندهم ألیات الغنم فیقطعونها فقال حرام هی فقلت جعلت فداک فنصطبح بها فقال اما علمت انّه یصیب الید و الثوب و هو حرام. (کافی طبع اسلامیّه ج۶ ص۲۵۵ و طبع دار الحدیث ج۱۲ ص۲۵۰).
۲) نسخهی تهذیب: عنه (عن محمّد بن یعقوب) عن الحسین بن محمّد ....... تا آخر سند و متن کافی. (تهذیب، تحقیق خرسان، ج۹ ص۷۷).
۳) نسخهی وافی: سند و متن روایت در وافی مثل کافی است. ولی در وافی آمده است: فقال: حرام هی میت. (وافی ج۱۹ ص۱۰۷).
۴) نسخهی وسائل الشیعة: محمّد بن یعقوب عن الحسین بن محمّد ....... تا آخر سند و متن کافی. (وسائل، طبع آل البیت، ج۲۴ ص۷۱ و ص۱۷۸).
۵) نسخهی هدایة الامّة: و قیل لابی الحسن علیه السّلام: انّ اهل الجبل ........ تا آخر متن کافی. (هدایة ج۸ ص۴۷).
بحث دوّم: دربارهی سند روایت.
این روایت، صحیحه و یا حسنه است. علّت اختلاف در صحّت و حُسن، اختلاف در توثیق معلّی بن محمّد بصری است. (مستند الشیعة ج۱۴ ص۷۹، روضة المتّقین ج۷ ص۴۲۷، تنقیح المقال طبع رحلی ج۳ ص۲۳۳، معجم الرّجال ج۱۹ ص۲۸۰ و ........).
بحث سوّم: دربارهی دلالت روایت.
از طرفی واو در جملهی و هو حرام، حالیّه است و ضمیر هو به مقطوع از غنم که از کلمهی یقطعونها اخذ شده، رجوع میکند. از طرفی دیگر فرض امام علیه السّلام در جملهی اما علمت انّه یصیب الید و الثوب و هو حرام، این است که در اصابت جزء مقطوع از غنم به ید و ثوب محذور وجود دارد. در حالیکه در اصابت شیئ حرام محض به ید و ثوب بالضرورة محذوری نیست. معلوم میشود که کلمهی حرام در هو حرام به معنای نجس است. بنابراین، روایت دلالت دارد بر اینکه ألیات جدا شدهی از حیوان حیّ (مصابیح الظّلام ج۴ ص۴۴۹)، نجس است و بواسطهی عدم القول بالفصل اثبات میشود که کلّیه اجزاء جدا شدهی از حیوان حیّ در صورت حیات داشتن نجس است (مشارق الشموس ج۴ ص۹۶، حدائق ج۵ ص۵۷، معالم ج۲ ص۴۸۲، لوامع الاحکام ص۱۱۴، شرح طهارت قواعد مرحوم کاشف الغطاء ص۲۹۱، مکاسب مرحوم شیخ ج۱ ص۱۰۴، کتاب الطّهارة حضرت امام ج۳ ص۱۲۳، بحوث شهید صدر ج۳ ص۱۰۶، غایة الآمال ج۱ ص۲۶ و ......).