< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: المیاه /کتاب الطهاره /المختصر النافع

 

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در طاهر و مطهر بودن آب مطلق بود. دلیل این دو حکم را گفته اند کتاب و سنت و اجماع است. آیاتی را که ذکر کرده اند برای استدلال در این حکم، یکی آیه 11 سوره انفال بود که در جلسه قبل بررسی شد. گفتیم در این آیه دو مناقشه جدی وجود دارد. مناقشه اول این بود که این آیه اختصاص به آب آسمان دارد. مناقشه دوم این بود که کلمه «ماء» نکره است و در سیاق نفی یا نهی نیست که از آن عمومیت فهمیده شود. آنچه که می توان از این عبارت فهمید این است که خدای متعال آبی را نازل کرده که رزمندگان جنگ بدر را طاهر کند. اما اینکه بتوان گفت آب مطلق طاهر و مطهر است، به طور مطلق، قابل اثبات نیست و به دلالت مطابقی فهمیده نمی شود. بعضی گفتند مطهریت را ظاهر آیه می گوید و مرتکز در فقه این است که وقتی چیزی خودش پاک نیست نمی تواند مطهر باشد پس طاهر بودن هم ثابت می شود به دلالت التزامی. همینطور در مورد تعمیم به آبهای مطلق غیر باران گفته بودند وقتی آب باران طاهر و مطهر بودند، دیگر آبهای مطلق را با عدم قول به فصل اثبات طاهریت و مطهریت می کنیم. در هر دو صورت آیه به تنهایی دلالت بر طاهریت و مطهریت نداشت بلکه نیاز به متمم داشت.

1- دلالت کتاب بر طاهر و مطهر بودن آب مطلق

دلیل دیگر بر طاهریت و مطهریت آیه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ‌ السَّمٰاءِ‌ مٰاءً‌ طَهُورا»[1] است. تقریب استدلال این است که مراد از «ماء» آب مطلق است و آب مطلق طهور است. طهور به معنای «الطاهر المطهر» است.

1.1- اشکال به استدلال به آیه

اشکال اول این است که این آیه آب مطلق را نمی گوید بلکه فقط آب نازل از آسمان را می گوید. شاید آب آسمان ویژگی ای دارد که در بقیه آبها وجود ندارد.

اشکال دوم این است که اینجا «ماء» نکره است و در سیاق نفی و نهی نیست که افاده عموم بدهد، معلوم نیست که حتی همه آبهای نازل از آسمان طاهر و مطهر باشد بلکه فقط یک آبی از آسمان نازل شده که طاهر و مطهر است.

جواب این است که با قول به عدم فصل می توان از این اشکالات جواب داد. درست است که لفظ آیه اختصاص به آب آسمان دارد ولی چون هیچ فقیهی بین اقسام آب مطلق فرق نگذاشته، استدلال را تمام می کنیم.

البته این استدلال به کتاب به صورت استقلالی نشد بلکه نیاز به متمم دارد. ثانیا اجماعی که در مسأله داریم بر «طاهریت و مطهریت» دلیل مستقل است. بنابراین استدلال به کتاب به صورت مستقل مشکل است.

مسأله دیگری که در آیه وجود دارد این است که شما گفتید طهور به معنای «طاهر و مطهر» است. دلیل شما بر این که طهور به این معناست چیست؟ بعضی در مسأله شبهه وارد کرده اند و گفته اند «طهور» بر وزن فعول است. طاهر و مطهر را از باب مبالغه در طهارت می گوییم یعنی نه تنها پاک است بلکه پاک کننده است. لکن فعول چنین معنایی ندارد. فعول برای مبالغه در مصدر خودش به کار می رود مثلا اکول از «اکل» گرفته شده یعنی خیلی پرخور. مبالغه در «اکل» است. طهور نیز به همین صورت به معنای خیلی پاک است. خیلی پاک ربطی به پاک کننده بودن ندارد.

طهور بر وزن فعول است و ثلاثی مجرد است و به معنای خیلی پاک بودن است ولی پاک کننده بودن از آن فهمیده نمی شود. اینجا در واقع قیاس لغوی شده است. از نظر ادبی این اشکال وارد است. مگر اینکه بگوییم قیاس در لغت را نمی پذیریم. اینکه یک کلمه در چه معنایی به کار می رود را باید از اهل زبان سوال کرد. شیخ طوسی در تهذیب فرموده از حیث قاعده درست است لکن ما تابع قاعده نیستیم بلکه تابع کابرد لغوی هستیم. قاعده مربوط به جایی است که ما ندانیم به چه شکل استعمال شده است ولی وقتی می دانیم به معنای مطهر استفاده شده جایی برای این قاعده نمی ماند و کلام خود اهل زبان حجت است. طهور صیغه مبالغه است به معنای «الطاهر المطهر» در کلام عرب به کار رفته است.[2]

پاسخ دیگری نیز داده اند. گفته اند فعول همانطور که می تواند صیغه مبالغه باشد، به معنای «ما یفعل به»[3] نیز به کار می رود مثل «وَضوء» یعنی آبی که با آن وضو می گیرند. در روایت آمده «الْوضُوءُ‌ بِمُد»[4] که با فتحه «وضوء» است. فقها گفته اند شما با این یک مد آب علاوه بر وضو، طهارت از خبث نیز انجام دهید. طهور بر وزن فعول نیز به معنای «ما یتطهر به» است. «ماء طهورا» یعنی آبی که به واسطه آن تطهیر می شود. طهور به این معنا از حیث لغوی مشکل ندارد بلکه اشکال دیگری دارد و آن این است که اگر طهور اسم باشد برای «ما یتطهر به» نمی تواند صفت باشد و شما آن را جامد فرض کرده اید. در آیه نمی توان طهور را به این معنا گرفت چرا که صفت واقع شده است.

نکته دیگر اینکه آیه فرموده «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ‌ السَّمٰاءِ‌ مٰاءً‌ طَهُورا» و قبول می کنیم که «طهور» صفت مبالغه است و صفت «ماء» است. آب طاهر است و مطهر است. حکم اگر بخواهد جعل شود، انشائی است. در ادبیات بیان شده که خبر بعد از علم به آن، صفت است. «زید عالم» خبر است بعد که علم پیدا کردید می گوید «زید العالم جاء» اینجا عالم صفت واقع شد. در این آیه شریفه اگر می خواست حکم آب را بیان کند باید می گفت «الماء طهور» یعنی انشاء طهارت کند در حالی که اینجا صفت واقع شده است. لسان این آیه می گوید طهور بودن مفروض است. این آیه نمی خواهد طهور بودن آب را جعل کند. می خواهد بگوید همان آبی را که می دانید پاک است ما از آسمان می فرستیم یعنی پاک بودن آب مسلم است حال همان آب پاک را فرستادیم. علم به طهوریت باید سابق بر آیه فرض شود. این آیه نمی خواهد طهور بودن را بگوید. پس این آیه نمی خواهد جعل حکم وضعی کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo