1402/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه؛ امر سوم: تفاوت استصحاب با قاعده مقتضی و مانع و قاعده یقین/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /مقدمه؛ امر سوم: تفاوت استصحاب با قاعده مقتضی و مانع و قاعده یقین
استصحاب قهقرائی و ادلّه حجیت آن در باب معانی الألفاظ
آیا ادله استصحاب شامل استصحاب قهقرائی نیز میشود؟ پاسخ این است که ادله استصحاب، بر خلاف استصحاب قهقرائی است و شامل این قسم نمیشود. در استصحاب قهقرائی، یقین فعلی داریم و در گذشته شک میکنیم. اینجا اصلاً صحبت از نقض یقین به شک معنا ندارد؛ چرا که نقض یقین به شک مربوط به جایی است که اول یقین به چیزی داشتهایم و بعد در بقای آن شک کنیم. اما در اینجا متیقّن فعلی است و شک نسبت به سابق است. بنابراین این تعریف استصحاب که تا اینجا درباره آن صحبت کردیم، هیچ ارتباطی با استصحاب قهقرائی ندارد. در استصحاب متعارف، سخن از ابقاء ما کان به جهت حالت سابقه است اما در استصحاب قهقرائی، آنچه فعلاً برای ما روشن است، قطعی است و نسبت به گذشته تردید داریم.
حجّیت استصحاب قهقری در باب معانی الفاظ
اما آیا استصحاب قهقرائی حجت است؟ محقّق خوئی(قدسسره) معتقد است استصحاب قهقرائی تنها در یک مورد حجت است و آن هم در بحث لغت. یعنی اگر معنای لفظی در عرف و لغت فعلاً متیقّن باشد، اما شک کنیم که آیا این معنا در عرف یا لغت زمان ائمه(علیهمالسلام) نیز همین بوده یا نه، در این صورت میتوان یقین فعلی را به زمان گذشته سرایت داد و حکم کرد که در گذشته نیز همین معنا مراد بوده است.
و محقق خوئی(قدسسره) برای اثبات حجیت استصحاب قهقرایی[1] در خصوص این مورد، به دو دلیل استناد کرده است:
۱. أصالة عدم النقل: اصل عدم نقل اقتضا میکند که معنای لفظ در گذشته همان معنایی باشد که امروز در عرف و لغت ثابت است، و اگر غیر این باشد، باید ثابت شود که معنای لفظ تغییر کرده است. اصل عدم نقل به نوعی همان استصحاب است؛ یعنی استصحاب عدم تحقق نقل معنای لفظ از معنای سابق به معنای جدید.[2]
۲. بناء العقلاء: بنای عقلاء این است که معنای عرفی و لغوی موجود، در ازمنه سابقه نیز همان بوده است، وگرنه باب استنباط بسته میشود؛ زیرا اگر احتمال دهیم که الفاظ روایات در عرف زمان ائمه(علیهمالسلام) معنای دیگری داشتهاند، اساساً راهی برای فهم مقصود شارع باقی نمیماند و استنباط احکام غیرممکن خواهد شد.
وجه استدلال به این دو دلیل چنین است:
اولاً، ادعا شده که هیچ اختلافی در جریان استصحاب در امور عدمیه نیست و اصل عدم نقل نیز از همین سنخ است؛ بنابراین تمسک به اصل عدم نقل معتبر است.
ثانیاً، سیره علما و بزرگان نیز همیشه بر تمسک به اصول عدمیه مانند اصل عدم قرینه و اصل عدم نقل بوده است. حتی کسانی که استصحاب را مطلقاً قبول ندارند، در مقام عمل به اصل عدم نقل استناد کردهاند. چنانکه شیخ انصاری(قدسسره) هم از وحید بهبهانی(قدسسره) نقل کرده است که همه -حتی مخالفان استصحاب- در مقام اثبات معنای عرفی و لغوی به اصل عدم نقل استناد میکنند.
اما آنچه از همه -حتی از کسانی که به طور مطلق منکر هستند- یافت میشود این است که همگی به «اصل عدم نقل» استدلال میکنند؛ به این صورت که میگویند: امر در عرف، حقیقت در وجوب است، پس در زبان نیز همینگونه است، به دلیل اصل عدم نقل. همچنین به اصل بقای معنای لغوی استدلال میکنند و حقیقت شرعیه را انکار مینمایند و موارد دیگری از این قبیل، چنانکه پوشیده نیست.[3]
امر چهارم: در تقسیمات استصحاب
یک نکته مهم درباره تقسیمات استصحاب وجود دارد که برای مباحث آینده بسیار کلیدی است. پس از اتمام مقدمات و پیش از ورود به تنبیهات، باید به تفصیلات حجیت استصحاب توجه کنیم. این تفصیلات، توسط بزرگان اصول مانند شیخ انصاری، محقق نائینی و محقق خوئی مطرح شده و منشأ تقسیمات مختلفی در استصحاب شده است.
تقسیمات استصحاب گاهی به اعتبار مستصحب است (مثلاً شبهه حکمیه یا موضوعیه بودن)، گاهی به اعتبار یقین و گاهی به اعتبار شک. این تقسیمات، موجب شده که حجیت استصحاب در همه موارد یکسان نباشد و باید بررسی شود که استصحاب در کدام موارد حجت است و در کدام موارد جریان ندارد.
برخی گفتهاند اصول متورم شده و کافی است یک دلیل برای هر اصل عملی ذکر شود. این سخن صحیح نیست؛ زیرا همانطور که در بحث حجیت خبر، تفاوت میان حجیت خبر ثقه و خبر موثوق به، آثار فراوانی در فتاوا دارد، در استصحاب نیز باید هر یک از ادله را جداگانه بررسی کرد تا روشن شود کدام دلیل، استصحاب را اماره قرار میدهد و کدام اصل عملی. این تفاوت، در بسیاری از مسائل فقهی و اصولی، بهویژه در باب تعارض، آثار مهمی دارد.
پس باید تک تک ادله استصحاب را بررسی کنیم و بر اساس تقسیمات مختلف، موارد جریان و حجیت آن را به دقت مشخص نماییم.
تقسیمات استصحاب به لحاظ مستصحَب
در تقسیمات استصحاب، یکی از مهمترین جهات، تقسیم به لحاظ مستصحب است. این تقسیمات به سه وجه اساسی برمیگردد:
1. تقسیم به وجودی و عدمی بودن مستصحب: مستصحب گاهی امر وجودی است؛ مانند وجوب یک فعل (حکم تکلیفی)، یا طهارت یک شیء (حکم وضعی)، یا رطوبت لباس (موضوع خارجی).
گاهی نیز امر عدمی است؛ مانند عدم اشتغال ذمه به تکلیف شرعی (برائت اصلیه یا اصالة النفی)، یا عدم نقل لفظ از معنایش، عدم وجود قرینه، عدم موت زید، عدم رطوبت ثوب، و عدم حدوث موجِب وضو یا غسل.
صاحب ریاض و شریف العلماء(قدسسرهما)[4] معتقدند در اعتبار استصحاب در عدمیات اختلافی نیست، اما شیخ انصاری(قدسسره) مخالف است و میفرماید نزاع در عدمیات نیز مانند امور وجودیه جریان دارد و استصحاب عدمی هم محل بحث و اختلاف است.[5]
2. تقسیم به حکم شرعی و موضوع خارجی: مستصحب گاهی حکم شرعی است و گاهی موضوع خارجی؛ مانند کرّیت آب یا رطوبت لباس. استصحاب در هر دو مورد جاری است، اما باید شرایط و خصوصیات هر مورد جداگانه بررسی شود.
3. تقسیم به حکم تکلیفی و حکم وضعی: مستصحب ممکن است حکم تکلیفی باشد (مانند وجوب یا حرمت) یا حکم وضعی (مانند طهارت یا نجاست). استصحاب در هر دو قسم جاری است، اما هرکدام اقتضائات خاص خود را دارد و باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.[6]
تقسیمات استصحاب به لحاظ منشأ یقین
تقسیم استصحاب به لحاظ منشأ یقین نیز از سه جهت قابل بررسی است:
1. تقسیم بر اساس نوع دلیل اعتبار: منشأ اعتبار استصحاب یا اجماع است، یا غیر از اجماع مانند کتاب و سنت. این تفاوت منشأ، در برخی مباحث اصولی منشأ اختلاف نظر شده است.
2. تقسیم بر اساس نوع دلیل (شرعی یا عقلی): منشأ اعتبار استصحاب یا دلیل شرعی است (مانند روایات)، یا دلیل عقلی. اگر دلیل عقلی باشد، برخی اصولیین استصحاب را حجت نمیدانند و این منشأ اختلاف در حجیت استصحاب شده است.
3. تقسیم بر اساس دلالت دلیل بر استمرار: منشأ اعتبار استصحاب یا دلالت بر استمرار حکم تا زمان وجود رافع یا غایت دارد، یا چنین دلالتی ندارد. یعنی گاهی دلیل اعتبار استصحاب استمرار حکم را تا رفع یا رسیدن به غایت اثبات میکند و گاهی چنین دلالتی در دلیل وجود ندارد.[7]
تقسیمات استصحاب از جهت منشأ شک
در بررسی استصحاب، یکی از مهمترین تقسیمات، تقسیم استصحاب بر اساس منشأ شک است که سه محور اساسی دارد:
منشأ شک: اشتباه در شبهه موضوعیه یا اشتباه در شبهه حکمیه
گاهی منشأ شک، اشتباه و تردید در یک امر خارجی است؛ یعنی شخص در تحقق یک واقعه یا وضعیت خارجی دچار تردید شده است. به این حالت، “شبهه موضوعیه” گفته میشود.
مثلاً شخص درباره طهارت خود پس از خروج بول شک میکند؛ اینجا طهارت یک حکم شرعی جزئی است که برای هر مکلف ممکن است پیش بیاید و در واقع از قواعد فقهیه محسوب میشود.
گاهی هم منشأ شک، موضوع حکم شرعی است؛ مانند شک در کرّیت آب، که کرّیت یک موضوع برای حکم شرعی کلی است و تشخیص آن بر عهده مجتهد است.
در مقابل، منشأ شک ممکن است اشتباه در خود حکم شرعی باشد؛ که به آن “شبهه حکمیه” میگویند. مانند شک در بقاء نجاست آب متغیر پس از زوال تغیر آن؛ یعنی تردید در حکم شرعی کلی داریم نه در تحقق یک امر خارجی.
منشأ شک: تساوی احتمال بقاء و زوال یا ترجیح یکی بر دیگری
در این محور، منشأ شک یا صرفاً تساوی احتمال بقاء و زوال است (یعنی احتمال بقاء و احتمال از بین رفتن مساوی است، شک محض)، یا اعم از تساوی و ترجیح یکی از طرفین است؛ یعنی گاهی احتمال بقاء بیشتر از احتمال زوال است یا بالعکس، اما هنوز یقین به هیچکدام نداریم و همچنان شک باقی است. بنابراین، شک میتواند هم به معنای پنجاه پنجاه باشد، هم شصت به چهل یا هفتاد به سی و… .
منشأ شک: تردید در وجود مقتضی یا تردید در وجود مانع
این محور بسیار مهم است و شیخ انصاری(قدسسره) توجه ویژهای به آن داشته است.
گاهی منشأ شک، تردید در وجود مقتضی و قابلیت بقاء است؛ یعنی نمیدانیم اصلاً مقتضی و علت بقاء وجود دارد یا نه. در این حالت، شیخ انصاری(قدسسره) استصحاب را حجت نمیداند، چون اصل قابلیت بقاء محل تردید است.
اما اگر مقتضی قطعی است و تردید ما در وجود مانع است، یعنی میدانیم مقتضی برای بقاء وجود دارد اما شک داریم که آیا مانعی برای استمرار پیش آمده یا نه؛ در این حالت، استصحاب حجت است، چون اصل بر عدم وجود مانع است و بنابراین حکم به بقاء داده میشود.([8] )
هدف از بیان این تقسیمات چیست؟
هدف از ذکر این تقسیمات، اشاره به تفصیلهایی است که بزرگان علم اصول درباره حجیت استصحاب مطرح کردهاند. این تفصیلها گاهی از جهت نوع مستصحب، گاهی از جهت منشأ یقین و گاهی از جهت منشأ شک بیان شده است.
تفصیل شیخ انصاری(قدسسره) در حجیت استصحاب
شیخ انصاری(قدسسره) در بحث حجیت استصحاب، دو تفصیل اساسی ارائه داده است:
1. تفصیل از جهت منشأ یقین: اگر منشأ یقین، دلیل عقلی باشد، استصحاب حجت نیست؛ اما اگر منشأ یقین، دلیل شرعی باشد، استصحاب حجت است. بنابراین، اعتبار استصحاب وابسته به این است که یقین سابق بر اساس دلیل شرعی حاصل شده باشد، نه صرفاً بر اساس عقل.
2. تفصیل از جهت منشأ شک: اگر منشأ شک، تردید در وجود مقتضی و قابلیت بقاء باشد (شک در مقتضی)، استصحاب حجت نیست؛ اما اگر منشأ شک، تردید در عروض مانع با قطع به وجود مقتضی باشد (شک در مانع)، استصحاب حجت است. به عبارت دیگر، اگر اصل قابلیت بقاء محل تردید باشد، استصحاب جاری نمیشود، اما اگر مقتضی قطعی است و فقط در وجود مانع شک داریم، استصحاب جاری است.
بنابراین، شیخ انصاری(قدسسره) از دو جهت منشأ یقین و منشأ شک، در حجیت استصحاب تفصیل داده است و لازم است هر یک از این جهات به دقت بررسی شود.
تفصیل محقق خوئی(قدسسره) و برخی دیگر از بزرگان
محقق خوئی(قدسسره) نیز در حجیت استصحاب تفصیل داده است[9] ؛ ایشان قائل است که استصحاب در شبهات موضوعیه و در برخی از شبهات حکمیه حجت است، اما در برخی دیگر از شبهات حکمیه حجیت ندارد. این تفصیل در آثار فقهی و اصولی ایشان به وضوح دیده میشود.
برخی دیگر از بزرگان مانند محقق نراقی(قدسسره) و اخباریین، به طور کلی حجیت استصحاب را در شبهات حکمیه انکار کردهاند و فقط در شبهات موضوعیه آن را پذیرفتهاند. یعنی اگر مستصحب از نوع شبهه حکمیه باشد، استصحاب را جاری نمیدانند، اما اگر از نوع شبهه موضوعیه باشد، استصحاب را حجت میدانند.[10]
جمعبندی و اهمیت تقسیمات
بنابراین، تقسیمات استصحاب به لحاظ نوع مستصحب (حکم شرعی کلی یا موضوع خارجی)، یا به لحاظ شبهه حکمیه و موضوعیه، و همچنین تقسیمات به لحاظ منشأ یقین و منشأ شک، همگی در تعیین قلمرو و موارد جریان استصحاب نقش اساسی دارند. این تقسیمات، مبنای بسیاری از اختلافات و تفصیلها در میان بزرگان اصول قرار گرفته و لازم است در هر بحثی به دقت مورد توجه قرار گیرد.
فصل اول: ادله حجیت استصحاب
در این فصل چهار دلیل مطرح است: دلیل اول: سیره عقلائیه، دلیل دوم: دلیل عقلی، دلیل سوم: اجماع، دلیل چهارم: روایات مستفیضه.
دلیل اول سیره عقلائیه
ادعای بنای عقلاء بر عمل به حالت سابقه
مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، محقق نائینی و سید صدر(قدسسرهم)[11] ادعا کردهاند که نه تنها عقلای بشر، بلکه هر موجودی که دارای شعور و اراده است، در امور خود بر اساس حالت سابق عمل میکند. این ادعا را با تقریرهای مختلفی بیان کردهاند که باید به دقت به هر یک توجه شود.
وجوه استدلال به سیره عقلائیه
وجه اول: بنای عموم عقلاء و ذوی الشعور بر عمل به حالت سابقه
در تقریر اول، گفته شده است که تمامی عقلاء و موجودات دارای شعور و اراده، حتی حیوانات، در تمام امور خود بدون هیچ گونه تفصیل و استثنا، بر اساس حالت سابق عمل میکنند.
این تقریب بسیار عام است و دایره آن، نه تنها انسانها بلکه انواع حیوانات را نیز شامل میشود. مثلاً هر حیوانی مانند شیر و گرگ و حتی پرندگان و گوسفندان نیز بر اساس تجربه و حالت سابق خود عمل میکنند و فرض را بر استمرار وضع قبلی میگذارند.
در این تقریب، صغرای تحقق سیره عقلائیه به اثبات میرسد و برای اثبات کبری، کافی است که شارع مقدس هیچ ردعی از این سیره نکرده باشد. بنابراین، اصل بر امضای این سیره است و حجیت آن در فقه پذیرفته میشود.[12]
وجه دوم: تفصیل در تحقق بنای عقلاء بین شک در مقتضی و مانع
در تقریر دوم که توسط مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی[13] و محقق نائینی(قدسسرهما) مطرح شده، دایره سیره عقلائیه محدودتر شده است.
در این تقریر گفته شده است که عقلاء فقط در مواردی که شک در وجود مانع دارند (یعنی اصل مقتضی بودن حالت سابق را مسلم میدانند)، بر اساس حالت سابق عمل میکنند و به احتمال وجود مانع اعتنا نمیکنند. اما در مواردی که شک در مقتضی وجود دارد (یعنی اساساً معلوم نیست مقتضی بقاء تحقق دارد یا نه)، عقلاء بر استصحاب عمل نمیکنند.
در این تقریر، حیوانات از دایره بحث خارج شدهاند و فقط عقلای انسان مورد نظرند. نتیجه اینکه، بنای عقلاء بر استصحاب صرفاً در موارد شک در مانع است و در موارد شک در مقتضی، این بنای عقلائی وجود ندارد.
توضیح محقق نائینی(قدسسره) درباره بنای عقلاء بر استصحاب
محقق نائینی(قدسسره) در تبیین بنای عقلاء بر عمل به حالت سابق و عدم اعتنا به شک در زوال آن، توضیحی مفصل و دقیق ارائه داده است. ایشان میفرماید:
قد استقرّت الطریقة العقلائیة على العمل بالحالة السابقة و عدم الاعتناء بالشك في ارتفاعها، كما یشاهد ذلك في مراسلاتهم و معاملاتهم و محاوراتهم، بل لولا ذلك یلزم اختلال النظام، فإنّ النیل إلى المقاصد و الوصول إلى الأغراض یتوقّف غالباً على البناء على بقاء الحالة السابقة، ضرورة أنّ الشكّ في بقاء الحیاة لو أوجب التوقّف في ترتیب آثار بقاء الحیاة لانسدّت أبواب المراسلات و المواصلات و التجارات بل لمیقم للعقلاء سوق.
روش عقلائی در میان مردم اینگونه است که همواره بر اساس حالت سابق عمل میکنند و به شک در زوال آن اعتنا نمیکنند. این رفتار را میتوان به وضوح در روابط، معاملات، مکاتبات و حتی گفتگوهای روزمره عقلاء مشاهده کرد.
محقق نائینی(قدسسره) تأکید میکند که اگر این روش عقلائی وجود نداشته باشد و مردم در هر موردی که شک در بقاء یک وضعیت دارند، توقف کنند و آثار آن وضعیت را بر آن مترتب نسازند، نظام زندگی اجتماعی و اقتصادی به کلی مختل خواهد شد.
برای مثال، اگر کسی در بقاء حیات طرف معامله شک کند و به همین دلیل از انجام معامله یا پرداخت پول خودداری کند، یا بخواهد تحقیق کند که آیا طرف مقابل زنده است یا نه، عملاً هیچ معاملهای انجام نخواهد شد و بازار و تجارت از کار خواهد افتاد.
همچنین اگر در هر خرید و فروشی، به جای اعتماد به حالت سابق، دائماً احتمال بدهیم که شاید طرف مقابل دیگر مالک نباشد یا جنس مورد معامله را نداشته باشد، هیچگاه معاملات به سرانجام نمیرسد و همه روابط اجتماعی و اقتصادی دچار اختلال میشود.
محقق نائینی(قدسسره) نتیجه میگیرد که بنای عقلاء بر این است که تا زمانی که خلاف حالت سابق ثابت نشده، همان وضعیت قبلی را معتبر میدانند و بر اساس آن عمل میکنند. این روش، پایه و اساس نظم اجتماعی و اقتصادی است و اگر این بنا نباشد، هیچ بازاری برای عقلاء باقی نخواهد ماند.
بنابراین، محقق نائینی(قدسسره) با استناد به سیره عقلائیه و آثار عملی آن در زندگی روزمره، اثبات میکند که استصحاب و عمل به حالت سابق، یک قاعده عقلائی است که شارع نیز آن را امضا کرده و ردعی از آن نکرده است. این توضیح، اهمیت و ضرورت استصحاب را در حفظ نظام اجتماعی و اقتصادی به خوبی روشن میسازد.