< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /فصل دوازدهم؛ ادامه طریق بیست و دوم

 

ادامۀ طریق بیست و دوم

بحث ما در فقه الاقتصاد به قراردادهای بانکی در بحث جعاله رسیدیم. جعاله را گفتیم که اقسام مختلفی دارد. جعاله بدیل مضاربه را صحبت کردیم. جعالیه بر عملیة اقراض را هم صحبتش را کردیم. مرحوم آقای صدر دو تا اشکال گرفتند بر جعالۀ بر عملیة اقراض. دو تا اشکال مرحوم صدر داشتند که گفتیم این دو تا اشکال هیچ‌کدام وارد نیست.

تنبیه مهمّ:

یک تنبیهی در آخر بحث زدیم که من خیلی خلاصه بگویم که چرا گفتیم اشکال وارد نیست؟ مرحوم آقای صدر گفتند که این عملیات اقراض را ارتکاز عقلائی این‌جور می‌بیند. تعبیری که ذکر کردند این بود که گفتند: ارتکاز عقلائی است. کاش عقلائی را نمی‌گفتند، می‌گفتند ارتکاز عرفی. عقلائی مراد «عقلاء بما هم عقلاء» که نیستند. عرف وقتی که یک معامله‌ای صورت می‌گیرد، ارتکاز عرف در جایی که شما بروی از کسی قرض بگیری و پول دادنش در بین عرف مالیت نداشته باشد، این عرفی است. مالیت داشتن یا نداشتن، عرفی است.

وقتی که مالیت نداشته باشد این قرض دادن، من حساب کردم و از جیب خودم پولی به او دادم، این وقتی مالیت نداشته باشد، ارتکاز عرفی چیست؟ این است که من پولی را قرض گرفتم، باید همین پول را قرض پس بدهم. اما عمل او در بین عرف، مالیتی ندارد. عرف برای بعضی از عمل‌ها مالیتی نمی‌بیند.

اگر آقای صدر فقط در این موارد، این حرف را زده بودند خوب بود. اما آقای صدر در بانک لاربوی خودشان «البنک اللاربوی» دارند در مورد بانک صحبت می‌کنند، در بانک عملیة اقراض، مالیت دارد، نمی‌شود گفت که مالیت ندارد، این غلط است. آن مال بازار است و مال رفیق شماست که وقتی از او قرض می‌گیری می‌گویی: ده میلیون بده، او هم با موبایلش ده میلیون به شما قرض داد، اینکه مالیت ندارد تا من به اول بابتش پولی بدهم.

دیروز مثالش را زدیم که اگر شما به کسی بگویی که این چاه را برای من بکَن، کارگر آوردی و می‌گویی که اینجا را برای من درست کن یا به خیاط می‌گویی که این را برای من بدوز، این عمل مالیت دارد، باید پول او را بدهی. اما عملیاتی که شما می‌گویی پولی برای من واریز کن، او هم موبایلش را برمی‌دارد و دکمه‌ای را می‌زند یا دستش را داخل جیبش می‌کند و پولی به شما می‌دهد، این عملش که مالیت ندارد «عند العرف»، نه در ارتکاز عقلاء. بگویید: ارتکاز عرفی این است که این عمل مالیتی ندارد، من پولی را که از او گرفتم مالیت داشته، مثلاً ده میلیون بوده، بیست میلیون بود، همان را باید پس بدهم. این حرفتان درست است اما در عملیات بانکی این حرف شما غلط است.

در عملیات بانکی، بانک برای اقراض خودش رفته مغازه اجازه کرده است. این از اشتباهاتی است که نباید آقای صدر این حرف را می‌فرمودند. گفتیم که هر دو تا مناقشه ایشان اشکال دارد. بانک برای قرض دادن کارمند استخدام کرده، برای قرض دادن مغازه‌ای اجاره کرده یا خریده، مقدار زیادی هزینه کرده برای عملیة اقراض خودش، چطور آقای صدر می‌گویند که این عملیات اقراض از ارتکاز عقلائی هیچ و صفر است!؟ این قرض‌الحسنه‌های بدبخت باید چکار بکنند؟ برای عملیات اقراضشان رفتند مغازه‌ای را برِ یک خیابان اجاره کردند، چندین کارمند استخدام گرفتند، مقدار زیادی هزینه می‌کنند، پول آب و برق و گاز می‌دهند، این را نمی‌شود گفت.

بله، ما این حرف را در غیر بانک، در جایی که عملیة اقراض مالیتی نداشته باشد می‌زنیم. اما اصل جعاله بر عملیات اقراض را نباید آقای صدر انکار می‌کردند. اشتباه کردند! آن هم تازه در جایی انکار کردند که در آنجا نباید این حرف را می‌زدند. ای کاش در بازار این حرف را زده بودند! می‌گفتند که در بازار و در بین رفقایتان این عملیات اقراض مالیتی ندارد. شما در بانک لاربوی دارید این حرف را می‌زنید که مسلّماً این غلط است.

بنابراین جعاله بر عملیات اقراض هیچ اشکالی ندارد و مسلّم هم هست. فقط آنکه ما قید می‌زنیم این است که عملیة اقراض باید مالیتِ «عند العرف» داشته باشد. اگر مالیت «عند العرف» داشته باشد جعاله در عملیة اقراض مسلّماً قبول است و اشکال آقای صدر هم به هیچ وجه فنّی نبود، با اینکه ایشان بزرگوار هستند، اینجا حرفشان خیلی مورد مناقشه است و نمی‌شود به هیچ وجه حرفش را پذیرفت. این را در «البنک اللاربوی، صفحه 165 و 166» این حرف را زدند و در صفحه 166 و 168.

ما فقط یک تنبیه مهمی را در اینجا باید بگوییم که این را قبلاً هم تأکید کردم، اینجا به عنوان یک تنبیه در آخر بحث نوشتیم و آن این بود: «إنّ نفس»، ببینید که اصل مسئله این است که باید صوری کار نکنیم. یعنی اگر واقعاً جعالیه بر عملیات اقراض بوده، یک قرض‌الحسنه‌ای یا یک بانکی است که بعضی از قرض‌الحسنه‌ها و متدیّنینشان این کار را می‌کنند، مثلاً در بانک‌ها قرض‌الحسنه‌هایی که می‌دهند باز می‌گویند چهاردرصد. خیلی هم خوب باشند، می‌گویند چهاردرصد که عرض کردم از مسیحیت وارد شده است، چون در مسیحیت یک سری از اسقف‌های اعظمشان گفتند که چهاردرصد ربا نیست، این چهاردرصد ناخودآگاه در بین ما هم وارد شده است الأسف! چهاردرصد از تعالیم کشیش‌های مسیحی وارد ما شده است.

اسم جعاله را نمی‌شود گفت چهاردرصد که بگویی این ربا نیست! این غلط است. چهاردرصد هم ربا است. الآن یک سری از این قرض‌الحسنه‌هایی که خیلی متدین هستند، حساب می‌کنند پول هزینه‌هایشان را ـ که دیروز عرض کردم ـ و می‌گویند که ما چقدر هزینه داریم؟ فرض کنید که پنج نفر کارمند دارد ـ یک قرض‌الحسنه کوچک را در نظر می‌گیرم ـ پنج نفر را استخدام کرده، هر کدام را ده ـ پانزده میلیون تومان حقوق می‌دهد، این مغازه را هم اجاره کرده، پول آب و برق و گاز می‌دهد، حداقل صد میلیون تومان هزینه دارد! در این ماه چند تا وام داده است؟ دویست تا وام داده است. آیا به هر کدام پانصد هزار تومان نمی‌خورد؟ به وام‌هایی که می‌دهد، به هرکدام پانصد هزار تومان نمی‌خورد؟

این می‌تواند بگوید که من پانصد هزار تومان هزینه اینجا را به عنوان جعاله بر عملیة اقراض می‌گیرد. این اشکالی ندارد. الآن بعضی از اینها واقعاً گیر هستند و می‌گویند: ما می‌خواهیم لله وام بدهیم، از مردم پول می‌گیریم و می‌دهیم. حقوق هم من خودم به کارمندها می‌دهم. اما از جیب خودم که نمی‌دهم، این عملیات اقراض را می‌شود برایش جعاله قرار داد.

منتها می‌گویم که باید واقعاً به نحو حقیقی باشد؛ یعنی واقعاً جعاله کارشان باشد؛ والا اگر به عنوان همان چهاردرصدی باشد که بخواهند یک سودی بگیرند و یک راهی باز بکنند نه، این درست نیست. الآن هم چهاردرصد پول برای مسیحیت خیلی زیاد است، چون عرض کردم در کشورهایی که تورّم ندارند و تورّم آنها تقریباً قریب به صفر است، آنجا بعضی از بانک‌هایشان دو درصد سود می‌دهند، حتی کمتر از چهاردرصد. سودشان هم دو درصد است. سود بعضی از آنها دو درصد و سه درصد و این در حدود است. سودهای خیلی کلانی را نمی‌دهند.

به هر حال در تنبیه مهم اگر ملاحظه بکنید: «إن نفس نیة وضع الربح بإزاء العمل بعنوان الجعالة لا تکفی فی تصحیح کلّ قرض ربویّ»؛ اگر شما فقط نیت بکنید که این ربح را به ازاء عمل به عنوان جعاله قرار بدهید، این در تصحیح قرض ربوی کافی نیست. «بل لابدّ أن تکون ماهیة الجعالة مقصودة دون ماهیة الربح» باید ماهیت جعاله را قصد بکنیم، ماهیت ربح را نباید قصد بکنیم. ماهیت ربح یعنی همان چهاردرصد. وقتی می‌گوییم چهاردرصد است و درصدی پول را بر این اساس بدهیم، این جعاله نیست. مگر اینکه یک بحثی دارد که حالا بعداً به آن اشاره می‌کنم.

اگر این‌جوری بگوییم نه، جعاله نیست. ماهیت این را باید قصد بکنیم «دون ماهیة الربح بأن یقصد أخذ المال بإزاء عملیة الإقراض» پول را باید به ازاء عملیات اقراض بگیری، در جایی که برایش مالیت است. ببینید که شرطش این است «فی ما إذا کانت لها المالیة» ما شرط جعالۀ بر عملیة اقراض را این می‌دانیم. این را باید خیلی بولدش کرد. شرط جعالۀ بر عملیة اقراض این است که عملیة اقراض مالیت داشته باشد. آقای صدر زده بود به اینکه مالیت ندارد، نه! در بانک‌ها و در مؤسسات، مالیت دارد.

این شرطش است «کما إذا تتحمّل إجارة المحلّ» یعنی آن شخصی که مؤسسه را دارد یا قرض‌الحسنه را دارد، اجاره محلّ یعنی اجاره مغازه باید بدهد. «و الرواتب الشهریة للموظفین» یعنی حقوق ماهانه به کارمندانش باید بدهد. نفقات باید بدهد، مصارفی دارد، تکالیف یومیه و شهریه و سنویه دارد «مثل الکهرباء» برق است، آب است، تلفن است، گاز است، «کلفة تبرید المحلّ و أمثالها» مثل این امور که در بعضی جاها کولر بگذارد یا نه! یعنی یک سری هزینه‌هایی برایش دارد که اینها مربوط به عملیة اقراض است و هزینه عملیة اقراض است.

پس این پول اگر در مقابل این قرار بگیرد، ربا نیست. این واقعاً جعاله است. نمی‌شود که به قرض‌الحسنه بگوییم که هیچ پولی نگیر برای این همه زحماتی که می‌کشی، برو از جیب خودت بده! اینجا جعاله باید باشد.

 

سؤال: عملیات قرض دادن بازاری ها هم ممکنه در بعضی صور مالیت داشه باشد درست است؟

جواب: بله، بعضی ممکن است مالیت داشته باشد ما مثال زدیم و گفتیم نهایت حرف آقای صدر مال آنجاست که دست در جیبش می‌کند یا با موبایلش دو تا دکمه را می‌زند و پول را می‌دهد. این را می‌گوید که مالیت ندارد؛ اما آنجا ممکن است داشته باشد. اما عمدتاً بحث آقای صدر در بانک بوده و بحث ما بیشتر در بانک است و از مصادیق مهمّش بانک است، نباید آقای صدر این حرف را می‌زد و عملیات اقراض را ملحق می‌کرد به عنوان قرض داده شده. نه! این عملیات اقراض مالیت دارد و جعاله بر عملیات اقراض امر صحیحی است و اشکال در این است که این آقایان گاهی وقت‌ها ربح می‌گیرند، اسمش را جعالۀ بر عملیات اقراض می‌گذارند! بعضی هم خیلی چیز هستند که چهاردرصدی نمی‌گیرند، یکی بیست درصد و یکی سی درصد جعاله بر عملیات اقراض می‌گیرد! لااقل همان چهاردرصد می‌گفتی! سی درصد برای عملیات اقراض پول می‌گیرد که خیلی است! معلوم نیست که کجا را اجاره کرده بود که این مقدار سنگین حساب کرده!؟ یا چقدر کارمند داشته است!؟

 

بعضی از اینها واقعاً خیلی واضح است که دارند ربا می‌گیرند. همان چهاردرصد هم اشکال دارد. واقعاً باید جعاله باشد. اگر واقعاً جعاله باشد اشکالی ندارد. اما اینکه الآن دارند انجام می‌دهند، اگر بخواهد صوری باشد، فایده‌ای ندارد. آقای صدر باید به این ایراد می‌گرفتند، نه اینکه اصل جعاله بر عملیات اقراض را بزنند و اصلش را بگویند فایده‌ای ندارد و غلط است.

الطریق الثالث و العشرون: الجعالة علی افعل الخارجی مثل ترمیم البیت

از این جعاله گذشتیم. می‌رسیم به قسم سوم جعاله.

یک قسم سوم جعاله‌ای است در طریق بیست و سوم. این را اگر بشود سریع بخوانم، چون خیلی مطلب مهمی ندارد. الآن بعضی وقت‌ها برای تعمیر خانه‌شان می‌روند از بانک وام می‌گیرند، یک پول اضافه‌تری به بانک می‌دهند. برای تعمیر خانه وام می‌دادند و بعد هم می‌گفتند که تو وکیل از طرف ما برو خانه را چکار کن؟ تعمیرش کن. خود طرف را وکیل خودشان می‌کردند.

الآن در پیش‌خرید کالا هم همین کار را می‌کنند. حالا این قسم است، در بحث خرید کالا هم این کار را می‌کنند که وام می‌دهد مخصوص خرید کالا. وام می‌دهد مخصوص تعمیر مسکن. در وام تعمیر مسکنشان این اضافه را جعاله قرار می‌دهند. می‌گوید: من مثلاً به شما وام می‌دهم صد میلیون برای تعمیر خانه، وقتی این وام را می‌دهد جعاله برایش می‌گیرد و پولی که پس می‌گیرد، 140 میلیون می‌گیرد. می‌گوید این چهل میلیون را من به عنوان جعاله می‌گیرم. بعد می‌گوید: پس بیا خانه مرا تعمیر کن. می‌گوید خودت وکیل ما باشد برو تعمیر کن از طرف من.

خودش که کسی را نمی‌فرستد. وام‌هایی که برای خرید هم هست، شما از طرف بانک خرید را به وکالت از بانک انجام می‌دهید که مردم در اینجا خیلی صوری انجام می‌دهند. می‌روند فاکتور می‌آورند به بانک می‌دهند و می‌گویند که خرید را کردم از طرف تو، بانک هم حساب می‌کند و وام می‌دهد. کارها فاکتوری شده است.

این هم همین‌جور است فاکتور را می‌برید و می‌گویید من که صاحبخانه بودم، به وکالت از طرف شمای بانک که جعاله از من گرفتی تا خانۀ مرا تعمیر کنی و قرض هم به من دادی که خدا به شما خیر بدهد، این هم جعاله‌اش. اما در حقیقت چه کسی این خانه را تعمیر کرد؟ خود شما تعمیر کردی. اما بانک جعاله را گرفت، پولی را قرار داد برای تعمیر اینجا، قرض را به شما داد، قرض را پس می‌گیرد، جعاله را هم خودش می‌گیرد، شما هم مجانی شدی وکیل بانک.

اگر واقعاً نیت شما این باشد که یعنی بانک این قید را می‌خواهد ـ باز در اینجا نوشتیم ـ که اگر این‌جوری باشد که بانک بتواند غیر شما را برای تعمیر منزل شما بفرستد و مقید به شخص شما نباشد، چون قرارداد را باید شرعی بنویسیم، یعنی بانک اختیار داشته باشد، شما جعاله را بدهید و بگوید که من می‌توانم خودم یک نفر را بفرستم خانۀ شما را تعمیر کند، این پولی هم که هزینه می‌کنم به عنوان قرض است، یک جعاله‌ای را هم خودم می‌گیرم. خواستی من خودم انجام می‌دهم، خواستی هم خودت انجام بده و وکالت را بپذیرد، من جعاله را می‌گیرم و این قسمت کار را انجام می‌دهم و هزینه‌اش را قرض می‌دهم، خودم هزینه می‌کنم که به عنوان قرض باشد، این مقدار هم پول می‌گیرم، اگر خواستی خودم انجام می‌دهم و اگر نخواستی، خودت برو به وکالت از طرف من انجام بده. من هم دلم نمی‌خواهم غریبه به خانه‌ام بیاید، می‌خواهم خودم کارها را انجام بدهم با هزینه خودم، به وکالت از بانک، خودم کارها را انجام می‌دهم.

اگر این‌جوری باشد، اشکالی ندارد. اما اگر این‌جوری قرارداد را بنویسند که وقتی شما آمدی، الا و بالله خودت هستی، خودت می‌خواهی خانه را تعمیر کنی و بانک صوری می‌گوید که من جعاله‌اش را می‌گیرم برو انجام بده! اینکه جعاله نشد. چه کسی دارد کار را انجام می‌دهد؟ شخص شما. وقتی شخص شما این کار را انجام می‌دهید، جعاله را که به بانک نباید بدهید. او که کاری نمی‌کند، این پول قرض دادن را هم که بنا شد اضافه‌تر نگیرد. پس این جعاله را بابت چه کاری می‌گیرد؟ اگر از قبل تعیین شده است که صد درصد بدون هیچ مورد ردخور که شما خودت باید خانه را به وکالت از طرف بانک تعمیر کنی، این چه جعاله‌ای است؟ اینکه غلط است.

پس برای تصحیح این کار، اگر می‌خواهیم به عنوان جعاله این پول را بگیرند، بانک باید این قید را بزند؛ یعنی واقعاً یک نفر را بگذارد، هیچ کاری هم برایشان ندارد، یک شرکت مهندسی می‌گذارد و می‌گوید من این پول را می‌گیرم بابت این کار، این را برای تعمیر می‌فرستم. این مقدار هم به شما قرض می‌دهم. قرض هم بدون هیچ زیادی است. با این شرکت هم قرارداد می‌بندد که بیاید تعمیر بکند و جعاله‌اش را هم می‌گیرد، سودش را هم می‌گیرد. یک پولی را به شرکت می‌دهد و بقیه را برای خودش می‌گیرد.

اگر چنین کاری بکند، آن موقع جعالۀ بر مسئلۀ فعل خارجی مثل تعمیر بیت اشکالی نخواهد داشت. آن موقع جعاله اشکالی ندارد. اما به این کیفیتی که ردخور ندارد و فقط خودتان می‌دانید که خودتان باید تعمیر کنید و صوری به بانک می‌گویید که جعاله‌اش را تو بگیر برای اینکه ربا نباشد! این فایده‌ای ندارد.

پس ببیند: «إن هذا الطریق» این طریق «یتداول فی البنوک» راه چیست که متداول در بنوک است؟ به این است که مستقرض «بدل الاستقراض الربوی من البنک یتّفق مع البنک بأن یعطیه جُعلاً أقساطیاً علی تصلیح أدواته أو ترمیم بیته و تعمیره».

«فالبنک یأخذ الجعل أقساطاً فی قبال تلک الأفعال الخارجیة» بانک می‌آید اقساطی در قابل این افعال خارجی از تعمیر و ترمیم و تصلیح و اینها یک پولی از شما می‌گیرد. «و یعطی العمولة التی یریدها المستقرض له» این پولی را که آن مستقرض می‌خواهد، به او می‌دهد. «لأن یستخدم عاملاً علی التصلیح وکالة عن البنک» او خودش می‌رود یک شخصی را به عنوان پیمانکار می‌گیرد، یا خودش بالای سر کار می‌ایستد، بانک می‌گوید خود وکیل از طرف من هستی هر کاری دلت خواست برو بکن.

اما این را می‌گویم که فقط مشکل قرارداد همین است که بعد عرض می‌کنم خدمت شما. «لأن یستخدم عاملاً علی التصلیح و کالة عن البنک و یصرف العمولة من قبل البنک فی نفقة العامل و ما لابدّ من أن یصرفه لذلک» این کاری که بانک دارد انجام می‌دهد، ما می‌گوییم که در اینجا اشکالی است

یلاحظ علیه:

و آن اشکال این است که «لابدّ من التفصیل فی صحّة الجعالة هنا بین صورتین:» دو تا صورت باید داشته باشد.

صورت اول این است که «لم یقصد الجاعل الجعالة و الاتّفاق مع العامل بل قصده من أول الأمر هو ترمیم البیت بنفسه» من از اول که می‌خواهم بروم بانک، قرض را بگیرم، قصدم این نیست که بگویم تو بیا پیمانکار برای من بیاور و خانۀ مرا تعمیر بکند و من این مقدار پول به شما می‌دهم. قرض به من بده، جعاله هم به تو می‌دهم، برو تو این کار را انجام بده! اصلاً از اول قصد چنین کاری را ندارم. قصدش این است که خودش انجام بدهد و اصلاً خودش پیمانکار را هم دیده است. یا خودش دارد بنفسه انجام می‌دهد و قصدش هم همین است.

وقتی که این‌جوری نبود، بانک هم «لم یقصد العمل بل قصد إعطاء المال و أخذ الزیادة علیه» بانک هم می‌گوید من یک پولی اضافه‌تر از شما می‌گیرم. صد تومان به شما می‌دهم، 140 تومان پس می‌گیرم!

وقتی که این‌جوری بود، هیچ عملی انجام نداده است. «و حینئذٍ لا تصدق الجعالة» اینجا جعاله نیست. من دارم خودم تعمیر می‌کنم، بعد می‌گویم جعاله به تو می‌دهم؟ این چه جعاله‌ای است که به بانک می‌دهیم؟ پول را قرض داده و بناست به اندازه همان بگیرد، بقیه‌اش هم مفتی باشد؟ به او جعاله بدهیم؟ این جعاله فایده‌ای ندارد. خیلی از این افرادی که الآن با بانک قرارداد می‌بندند، این قسمت کار را رعایت نکرده باشند، این پولی که به عنوان جعاله به بانک می‌دهد، همان ربا است. صد درصد هم ربا است.

 

سؤال: معمولا اینگونه است که شخص دوست دارد خودش کار تعمیر خانه را انجام دهد چرا که بانک معمولا کسانی را برای تعمیر می آورد که کارشان خوب نیست ؟

جواب: خیلی اوقات ممکن است این باشد، اما این مهم نیست. آنکه دوست دارد خودش انجام بدهد، می‌تواند بانک این کار را بکند که با چهار تا شرکت قرارداد ببندد و بگوید که من این چهار تا شرکت را دارم، هر کدام را خواستی برو، اگر هم نخواستی، خودت انجام بده. در اینجا جعاله‌اش حلال می‌شود. می‌گوید: آقا، خواستی من برای شما انجام می‌دهم، اگر هم نخواستی خودت وکلی از ما برو خودت انجام بده. خیلی دوست داری که خودت انجام بدهی، برو خودت انجام بده. اینکه شما می‌فرمایید، همان دوست داشتنی است که طرف می‌خواهد خودش انجام بدهد. بانک هم می‌گوید برو خودت انجام بده.

 

بعضی از وقت‌ها هم اگر بانک یک شرکت‌های مهندسی خوبی را ببیند که آدم‌های منصفی باشند، شما دلتان می‌خواهد که بستگی دارد عملکرد بانک چه باشد!؟ الآن در دوره و زمانۀ ما، خیلی وقت‌ها ما گیر عملکرد غلط بانک هستیم. خیلی از مشکلات ما بخاطر عملکرد غلط است و الا شما دیدید بعضی را که کارهای خدماتی قشنگی برای مردم انجام می‌دهند، مثلاً یک دفعه می‌بینید که یک شرکتی مثل اسنپ می‌آید قیمت ماشین را خیلی ارزان‌تر حساب می‌کند تا اینکه شما بروی از خیابان یک ماشینی را اجاره کنی. این خیلی بهتر است. همه شما این اپلیکیشن را نصب می‌کنید و روی اسنپ می‌زنید، چرا؟ می‌گویید که او از من پنجاه تومان می‌گیرد، این سی تومان می‌گیرد.

بانک هم می‌تواند این کار را بکند که با چهار تا شرکت قرارداد می‌بست و به آنها می‌گفت که من با شما قراردادهای کلان می‌بندم برای ترمیم خانه‌ها، با انصاف برخورد کن. آدم‌های مطمئن را می‌گرفت، عین اسنپ که راننده‌های مطمئن می‌گیرد، ارزان‌تر هم می‌گیرد، شما هم از خدایتان است. بانک هم می‌توانست این‌جور خدمات بدهد. اصلاً حکمت بانک برای همین است، نباید با بانک اساساً مخالفت کرد، مثل اینهایی که بی‌در و پیکر می‌گویند که بانک ذاتش ربوی است! نه، بانک باید سیستم آن اصلاح بشود. ذات که ندارد تا ذاتش ربوی باشد، جنس و فصلی که ندارد تا شما بگویید ذاتش ربوی است! می‌گویید بانک باید برداشته بشود و یک مؤسسات جدیدی جعل بکنیم تا دنیا هم به ما بخندند و بانک‌های دنیا هم در این صورت نمی‌توانند با ما تعامل داشته باشند! می‌گویند اینها اصلاً بانک ندارند، یک مؤسسه‌ای درست کردند بجای بانک! این اخبار خیلی مسخره است و خیلی خطرناک است که در حوزه بعضی وقت‌ها از برخی از معمّمین در می‌آید که بانک را کلاً جمع کنیم، ذاتش ربوی است، یک چیز دیگری درست می‌کنیم! یک چیزی هم می‌خواهند جعل بکنند. اینها نمی‌فهمند که تمام معاملات بانکی در دنیا با بانک است. این یک چیزی بدتر از تحریم کنونی می‌شود! بانک‌های دنیا که مؤسسه نمی‌شناسند، بانک بانک را می‌شناسد.

بانک می‌تواند خدمات ارائه بدهد. یک سری از شرکت‌ها را بگیرد، عین همین کسانی که کلان کار می‌کنند ارزان‌تر هم در می‌آورند و خیلی قیمت ارزان‌تر دارند و به شما خدمات می‌دهند. آن وقت خیلی از مردم می‌توانستند بگویند که ما برویم به بانک جعاله بدهیم، هیچ ربایی هم نبود. این پول را یک درصد به پیمانکار می‌داد و سود خودش را هم برمی‌داشت. اما به عنوان سود نبود، جعاله بود، چون جعاله گرفت و پیمانکار را دید.

اگر بانک بخواهد واقعی کار کند، هم می‌تواند به شما خدمات ارائه بدهد، هم به نفع شما باشد هم به نفع خودش. عین همین اسنپ‌ها که هم به نفع خودشان است، هم به نفع خلق الله است. خدمات‌دهی عمومی است که قیمت را پایین‌تر می‌آورد، سیستم قشنگ مشخص و منظم است، هم خودش سود می‌برد هم شما سود می‌برید. اما وقتی که نخواهد خدمات ارائه بدهد، بی‌خیال باشد، آن موقع این بدبختی‌ها پیش می‌آید. پس بانک می‌تواند جعالۀ بر این کار را هم بگیرد.

پس در اینجا ببینید می‌گوییم در این فرض که اصلاً هیچ چیزی نیست، در این صورت جاعل می‌شود «هو العامل حقیقة» اینجا دیگر بانک جاعل نیست. پس در صورت أولی غلط است.

صورت ثانیه صحیح است که این را در صفحه 394 آوردیم. «ما إذا قصدا حقیقة الجعالة و قصد الجاعل الاتفاق مع البنک علی العمل بعض الجعل المعیّن» حالا «نوی البنک أن یعمل ما هو مقصود المجاعل من غیر بناء قطعیّ علی توکیل نفس الجاعل فی ترمیم بیته» بانک قصد نکند که فقط حتماً خودش برود ترمیم کند. اگر این باشد که جعاله نیست. اگر از اول بنای هر دوی شما این باشد که شما به بانک جُعل می‌دهید اما خود بروی خانه را تعمیر کنی، این جعاله غلط است. از اول این قصد را نداشته باشد و بتواند به یک شرکت بدهد «من بناء قطعیّ علی توکیل نفس الجاعل فی ترمیم بیته بل له الاختیار فی توکلیه أو توکیل غیره» مثل اینکه شرکت مهندسی را بگیرد که ارزان برای شما در بیاورد و بگوید: آقا، ما این شرکت را گرفتیم، هر کسی می‌خواهد خانه‌اش را ترمیم بکند، اینها می‌آیند و قشنگ با نظام مهندسی هماهنگی کردند و با اسلوب خیلی خوبی خانه را تعمیر می‌کنند.

الآن واقعاً واجب و لازم است در این زمان ما. یک چیزی من می‌گویم و یک چیزی شما می‌شنوید! مثلاً در تهران یک زلزله بیاید نابود است، باید پول بدهند برای تعمیر؛ یعنی الآن خودشان می‌دانند که چه وضعیتی پیش آمده و چه بُحرانی دارند که اگر یک زلزله بیاید، ما در این محلّات اصلاً راه ورود نداریم. آن وقت پول می‌دهند برای اینکه می‌گویند خانه‌هایتان را تعمیر کنید، خانه‌هایتان را خراب کنید، بازسازی کنید مناطق فرسوده را، این پولی که بانک وقتی می‌خواهد وام بدهد، با یک شرکت مهندسی ببندد که با اسلوب نظام مهندسی جوری بسازد که زلزله آمد، این کوچه خراب نشود و نریزد یا خانه تقویت بشود، یا ساخت خانه درست باشد، هم به قیمت ارزان‌تر و هم خدمات دولتی به آنها بدهند که آن شرکت به قیمت ارزان‌تر از اینکه خودتان بخواهید تعمیر کنید انجام بدهد.

شما می‌خواهید سیمان بخرید، از چهار دست می‌چرخد تا به دست شما می‌رسد. کارگر هم وقتی روزی برای شما کار کند رقم بیشتری می‌گیرد یا بنّا بیشتر می‌گیرد. اما آنها می‌گویند که شما هر روز داری برای من کار می‌کنی، پول را پایین‌تر می‌آورد. اگر هر روز کار داشته باشم برای من بس است و دیگر کنار میدان نخواهم بایستم! وقتی کنار میدان بایستد، رقم بیشتر می‌گیرد. اما وقتی که بخواهد برای شما دائمی کار بکند، رقم را پایین‌تر می‌آورد. بنّا پایین‌تر می‌آورد. سیمان را عمده می‌خرد. تمام خریدها را عمده می‌خرد. وقتی خریدها را عمده خرید، قیمت پایین‌تر می‌آید.

اگر به این کیفیت کار کرد، با هزینۀ کمتر، بهترش را می‌تواند انجام بدهد؛ یعنی جعاله‌اش قابل تصویر است. اینهایی که می‌گویند جعاله در اینجا همه‌اش ربا است و قابل تصویر نیست، نه! جعاله‌اش اتفاقاً خوب هم قابل تصویر است و می‌شود یک خدمات بسیار خوبی را به ملت ارائه کرد. کاملاً قابل تصویر است و معقول هم هست. یک جعالۀ بسیار معقول و قابل تصویر است. این از صورت دوم بود.

این جعاله را بحث کردیم که تمام شد، تا برسیم به جعالۀ بعدی.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo