< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق اول؛ تنبیهان

 

در بحث بیع بالضمیمه بودیم گفتیم ضمیمه بر شش قسم است دو قسم اوّل تمام شد. در قسم سوّم بودیم ما این قسم را قبول نداشتیم و گفتیم این قسم مشکل ربویت را حل نمی‌کند یعنی اگر طرفین معامله جنس واحد بود و به‌ هردو طرف یک جنس اضافه کردیم، طبق نظر ما ربویّت حل نمی‌شود. اما صاحب‌جواهر و صاحب‌عروه و بسیاری از اعلام گفتند ربویّت حل می‌شود. اما صاحب‌عروه و صاحب‌جواهر یک اختلافی دارند در این بحث. و آن این است که حل مشکل ربویت در اینصورت علی وفق القاعده است یا علی خلاف القاعده یعنی علی وجه التعبدیة؟

بعضی‌ها مثل صاحب‌جواهر گفته‌اند علی وفق القاعدة مشکله ربا حل می‌شود؛ که ما در جلسه قبل به ایشان اشکال کردیم. صاحب‌عروه فرمودند علی وجه التّعبّدیّة مشکله ربا حل می‌شود. به آن هم اشکال کردیم. حالا ببینیم حرفشان چیست.

«ظاهر النصوص السابقة كبعض العبارات أن الضميمة على الوجه المزبور من الجانبين أو من جانب واحد، من الحيل الشرعية للتخلص من الربا، جارية على مقتضی الضوابط ليس فيها أثر للتعبد أصلاً، وإنّما نبّه الشارع عليها تنبيهاً، و إلا فمبناها أنه بذلك يخرج عن صدق بيع المتجانسين متفاضلاً، و ذلك لأن أجزاء الثمن مقابلة بأجزاء المثمن على الإشاعة، فلا تفاضل حينئذ في الجنس الواحد في عقد البيع، لانضمام جنس آخر معه، فقول الأصحاب بانصراف كل جنس إلى مخالفه أو الزيادة إليه، يراد به ما ذكرنا، لا أن ذلك حكم شرعي تعبدي ، إذ عليه لا تكون حيلة كما هو واضح.» ([1] )

صاحب‌جواهر می‌گویند: ظاهر بعضی از نصوص این است که ضمیمه به این صورتی که ذکر کردیم، اگر از جانبین باشد، یا جانب واحد، این از حیل شرعیّه تخلّص از رباست و بر اساس مقتضای ضوابط جاری می‌شود. بعد می‌فرمایند: «لیس فیها اثر للتّعبّد اصلاً». این اصلاً تعبّدی نیست. این بر اساس قواعد و ضوابط است. چرا؟ چون طرفین پس از ضمیمه دیگر متجانس نیستند. و ضابطه را اینگونه ذکر می‌کنند و می‌گویند شارع نسبت به آن تنبه داده است و گفته زمانیکه خواستی هزار درهم و دو هزار درهم را عوض‌ کنی و مبتلا به ربا نشوی به طرف هزار درهم یک من، و به طرف دو هزار درهم دو من روغن اضافه کن در اینصورت طبق ضابطه دیگر اینها متجانس نیستند. این حرف صاحب‌جواهر است. می‌گویند علی وفق الضّوابط مسأله از ربا خارج می‌شود و دیگر ربا نیست.

صاحب‌جواهر ضابطه را چه دانستند؟ می‌گویند یکی از شروط ربا -که طرفین باید متجانس باشند،- به‌هم می‌خورد. به‌ هر دو طرف یک چیز دیگری اضافه کردیم. دیگر در دید عرف، اینها با هم متجانس نیستند. این حرف صاحب‌جواهر است.

ما به ایشان اشکال کردیم. گفتیم آقا ما این ضابطه را قبول نداریم و با این نوع ضمیمه کردن ضابطه ربا به‌هم نمی‌خورد و به ‌نظر ما جنس واحد است. ما گفتیم علی وفق الضّوابط نیست. صاحب‌عروه هم همین حرف ما را می‌زنند یعنی می‌گویند ربا نیست امّا علی وفق ضابطه بودن را قبول ندارند. صاحب‌عروه می‌گفت تعبّدی است که ما گفتیم آقای صاحب‌عروه، نصّ نداریم! چه نصّی دارید بر این تعبّدتان؟ در مسأله اوّل و دوّم نصّ دارید. امّا در مسأله سوّم نصّ ندارید.

صاحب‌جواهر می‌گوید«إنّما نبّه الشّارع علیها تنبیهاً و الّا فمبناها أنّه بذلک یخرج عن صدق بیع المتجانسین متفاضلاً». وقتی‌که شما در معامله هزار درهم با دو هزار درهم آمدید به هزار درهم یک من روغن و به دو هزار درهم دو من روغن اضافه کردید این بیع از بیع متجانسین خارج می‌شود. دیگر بیع متجانسینِ متفاضلین نیست که ربا بشود. یعنی دیگر بر آن متجانس صدق نمی‌کند. شرط ربا این بود که اینها با هم متجانس باشند.

استدلالشان این است «و ذلک لأنّ أجزاء الثّمن مقابلة بأجزاء المثمن علی الإشاعة». ایشان می‌گوید «علی الإشاعة» است. وقتی «علی الإشاعة» بود، «فلا تفاضل حینئذٍ فی الجنس الواحد فی عقد البیع». چرا؟ «لإنضمام جنسٍ آخر معه». ایشان رابطه اجزاء ثمن و مثمن را مثل صاحب عروه تحلیل نکردند و نگفتند که رابطه اجزاء ثمن و مثمن ضربدری‌ است. بلکه گفتند رابطه اجزاء ثمن و مثمن اشاعه‌ای است یعنی هر یک درهم با یک‌ مقدار روغن سنجیده می‌شود. و چون به هر طرف روغن اضافه شده است پس دیگر جنس واحد نیستند و به آن متجانس نمی‌گویند. حرف صاحب‌جواهر این است. می‌گوییم این حرف خیلی خوبی است که فرمودید رابطه اشاعه‌ای است و آن را مثل صاحب‌عروه که می‌گفت ضربدری است بیان نکردید، ضربدری یعنی درهمِ اینطرف در مقابل روغنِ آن طرف است و روغنِ اینطرف هم در مقابل درهمِ آن طرف است. این درست نیست! کدام عرف این حرف را زده؟ فرض کنید یک معامله‌ای لو خلّی و طبعه واقع شده است و یک طرف ده کیلوگرم برنج ایرانی و یک کیلو گرم روغن و طرف دیگر بیست کیلوگرم برنج هندی و دو کیلوگرم روغن قرار گرفته است. صاحب‌جواهر می‌گوید اجزاء ثمن و مثمن در این معامله اشاعه‌ای است. که حرف خوب و درستی هم است و واقعاً اشاعه‌ای است. ما این حرف را قبول داریم. اما صاحب عروه رابطه اجزاء ثمن و مثمن را اشاعه‌ای نمی‌دانست و اشاعه را قبول نداشت،‌ بلکه می‌فرمودند ضربدری‌ است که ما قبول نداشتیم منتها با اینکه اشاعه را از صاحب جواهر پذیرفتیم و گفتیم حرف درست و متینی است لکن نتیجه‌ای که صاحب جواهر گرفته را نمی‌توانیم بپذیریم، نتیجه‌ای که صاحب‌جواهر گرفته چیست؟ ایشان فرمودند: این معامله «علی وفق الضّابطه» درست است. چرا؟ چون فرمودند در این معامله وقتی روغن ضمیمه شد از متجانس بودن خارج شده و چون دیگر متجانسین نیستند از ربا خارج می‌شود پس این معامله علی وفق الضابطه درست است. لکن ما می‌گوییم اتّفاقاً متجانسین هستند، پس علی وفق الضّابطه غلط است. در اینجا ما نتیجه‌ای که صاحب‌عروه گرفته و گفتند: این معامله «علی وفق الضّابطه» نیست. را می‌پذیریم یعنی خلاف ضابطه است.

پس صاحب‌جواهر می‌گویند. رابطه اجزاء ثمن و مثمن اشاعه است و با ضم ضمیمه این مورد از متجانس بودن خارج می‌شود.

شاگرد: چرا می‌گویند متجانس نیستند؟

استاد: برای اینکه می‌گویند برنج با برنج عوض نشده. برنج و روغن را آمده‌اند با برنج و روغن عوض کردند.

ما این ایراد را مطرح کردیم که آقای صاحب‌جواهر اینها باز متجانس هستند. چرا؟ چون جنس واحد به آنها اضافه کردید و در عرف، این را متجانس حساب می‌کنند .یعنی عرف می‌گوید این طرف برنج و روغن است و آن طرف هم برنج و روغن. صاحب‌عروه و صاحب جواهر متجانس بودن را قبول ندارند. صاحب‌عروه می‌گوید متجانس نیستند چون می‌فرمایند رابطه بین اجزاء و ثمن ضربدری است و برنج مقابل روغن و روغن مقابل برنج است. و این که اینجا ربا نیست خلاف قاعده است. لکن صاحب‌جواهر می‌گوید متجانس نیستند چون رابطه بین اجزاء ثمن و مثمن اشاعه‌ای است و چون این رابطه اشاعه‌ای است و اینجا دوتا جنس است پس متجانس نیستند. بعد صاحب‌عروه به صاحب‌جواهر ایراد وارد کرده و می‌گوید شما برای اثبات متجانس نبودن که شرط ربویّت است، باید راه ضربدری من را بروید و راه اشاعه شما غلط است و من به راه اشاعه شما نقض دارم و نقض آن را جلوتر خواهیم گفت.

منتها ما می‌گوییم: آقای صاحب‌عروه راه ضربدری شما غلط است و راه اشاعه صاحب‌جواهر درست است. منتهی این نتیجه‌ای که صاحب‌جواهر گرفته و گفته که پس اینها غیرمتجانسین هستند این غلط است. به نظر ما اینها متجانس هستند و رباست. درواقع ما، هم به صاحب‌عروه داریم اشکال می‌کنیم و هم به صاحب‌جواهر. به صاحب‌عروه می‌گوییم اینکه رابطه اجزاء ضربدری است را از کجا آوردید؟ این ضربدری بودن غلط است. حق این است که رابطه اشاعه است. منتهی صاحب‌جواهر بر اساس اشاعه گفت چون اینها دیگر متجانس نیستند، پس ربا نیست. مامی‌گوییم: اتّفاقاً متجانسین هم هستند، ربا هم هست! صاحب‌عروه چون بر اساس ضربدری بودن جلو رفته بودند،‌ گفتند این بحث که در اینجا ربا نشد بر خلاف قاعده است؛ چون ما بر اساس ضربدری بودن جلو رفتیم یعنی خودش می‌داند این راه خلاف قاعده و عرف است چون در واقع شما ده کیلوگرم برنج را با دو کیلوگرم روغن و بیست کیلوگرم برنج هندی را با یک کیلوگرم روغن عوض نکردید خودشان می‌فهمند دارند خلاف ضابطه حرف می‌زنند. امّا می‌گویند با اینکه خلاف ضابطه حرف زدیم اما خوب‌حرفی زدیم. چرا؟ چون بر اساس تعبّد حرف زدیم. یعنی می‌دانند اشاعه مطابق با قاعده است. امّا می‌گویند نصوص به ما گفته ربا نیست. پس معلوم می‌شود ضربدری است. ما می‌گوییم: نه! این حرف غلط است. باید طبق قاعده جلو می‌رفتید. نصوص هم این را نمی‌گوید. شما اشتباه فکر کردید که نصوص تعبّداً دارد این را می‌گوید. ایشان می‌داند این اشاعه واقعاً علی وفق القاعده است. امّا می‌گوید: چون اینجا مشکل ربا حل شده است، پس حتماً باید ضربدری بوده باشد تا مشکل ربا حل شود. و تعبّدی گرفتند.

حالا بریم سراغ نقضی که از صاحب‌عروه به‌عنوان اشکال به صاحب‌جواهر وارد شده است صاحب‌عروه به صاحب‌جواهر می‌گوید: من یک نقضی دارم این نقض را خیلی خوب گوش بدهید. خیلی مهمّ است. صاحب‌عروه می‌گوید من مجبور شدم بگویم رابطه بین اجزاء ثمن و مثمن ضربدری است. می‌فهمم خلاف قاعده حرف زده‌ام. - صاحب‌عروه گمان می‌کنند که نصوص گفتند اینجا ربا نیست. لذا دارند این نظریه تکلّف دار را قائل می‌شود-. منتهی آقای صاحب‌جواهر! قاعده‌ای که شما درست کرده‌اید غلط است. چرا؟ چون من یک مثال نقض دارم وآن این است که فرض کنید یک‌ شخصی ده کیلوگرم برنج شمال را به ده کیلوگرم برنج هندی می‌فروشد لکن چون قیمت‌ها یکی نیست می‌آید به طرف برنج هندی دو کیلوگرم روغن اضافه می‌کند سؤال صاحب‌عروه این است شما که می‌گویید: اگر جنس به یک‌طرف اضافه شد، این دیگر متجانس نیست، حکم این مسأله شرعی را به من بگویید در این مثال آیا ربا هست یا نه؟

ببینید استدلال صاحب‌جواهر در ربا نبودن چه بود؟ این بود که اگر به یک‌طرف مبیع، یک جنسی اضافه بشود، دیگر اینها متجانس نیستند. اگر به دوطرفش هم اضافه شود، متجانس نیستند. چرا؟ چون یک‌طرف می‌شود فقط برنج و آن‌یکی طرف می‌شود برنج و روغن. مگر نمی‌گفتند ضم ضمیمه باعث می‌شود که از ربا خارج بشویم؟‌ مگر ضابطه همین نیست؟ الان این مثال را چه می‌کنید؟ این از نقض بسیار زیبای صاحب عروه تا فردا بروید فکر کنید. ببینید چه‌کار باید بکنید! می‌گوید که من ده کیلوگرم برنج شمال را، با ده کیلوگرم برنج هندی می‌خواهم عوض کنم. هردو هم ده کیلوگرم است. به سمت برنج هندی دو کیلوگرم روغن‌زیتون اضافه می‌کنم. الان ربا می‌شود یا نه؟ اصلاً خود همین ضمیمه باعث ربا شد قبلاً ما در مثالمان می‌گفتیم که می‌خواهیم ده کیلوگرم را با بیست کیلوگرم عوض کنیم، یک ضمیمه اضافه می‌کنیم که از ربویّت خارج بشود. ده کیلوگرم مقابل بیست کیلوگرم بود. به‌خاطر آن ضمیمه‌ای که اضافه می‌کردیم، می‌گفتیم از ربویّت خارج می‌شود. حالا ایشان می‌گوید: من ده کیلوگرم را با ده کیلوگرم عوض می‌کنم. این‌ دوتا کاملاً با هم برابر هستند. چون برابر هستند، ربا نیست. حالا به ‌طرف برنج هندی دو کیلوگرم روغن اضافه می‌کنم ربا می‌شود یا نمی‌شود؟ ایشان می‌گوید همان که شما به‌عنوان طریق تخلّص از ربا ذکر کردید، خودش رباست.

شاگرد: فقط نقض به صاحب‌جواهر است یا نه، نقض به همه است؟

استاد: نقض به همه باشد که همهمان باید جواب بدهیم. به‌ همه‌مان دارد نقض می‌کند. چه‌کار کنیم؟

روی این مسأله تأمل کنید ادامه مباحث را ان‌شاء الله در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo