< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1402/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /کسی که شغلی ندارد و بغضی از اوقات کار میکند

 

بحث ما در فرع اول بود، تعیین مبدأ سال خمسی، چطور باید تعیین مبدأ کرد؟

یک بحثی را ابتدای آن داشتیم که اگر حکم سنه خمس قطع شود بعد چکار باید کرد؟ یک فرع و مسئله دیگری هم در تعیین مبدأ داشتیم. کسی که به بعضی از مال او خمس نمی گیرد مثل سهم امام، اما گاهی یک فوائدی دارد، این را هم بحث کردیم.

سوال(3)کسی که شغلی ندارد و بعضی از اوقات کار موقتی انجام میدهد

حالا شبیه به همین مسئله دیگری است، کسی که شغلی ندارد و لکن بعضی از اوقات یک کاری می کند، «شخصٌ لیست علیهم مهنة یتعاطاها فی معاشه»، شغلی ندارد که در معاش خودش استفاده کند، «لکنه عمل لمدة اسبوع تقریبا فی عمل معیّن لقاء مبلغ ألف دینار». این آیا یک هفته کار کرد تقریباً، یک مبلغی به دست او رسید صد هزار دینار، تکلیف شرعی او از ناحیه خمس چیست؟

جواب آقای سیستانی:

اینجا جوابی که دادند آقای سیستانی این است که می گویند اگر مبلغ مذکور باعث صرف حاجات و مصارف او می شود خلال سنة یا غالب مصارف او را دربرمیگیرد، اما این را صرف نکرده است، کل مبلغ را یا بعضی از مبلغ را در مؤونه سال خودش، اگر این را صرف نکرده است در مؤونه سالی که از روز شروع در عمل او بوده است، وجبت خمسه، صرف نشده است این مبلغ، باید خمس آن را بدهد، تعبیر روشن.

تحقیق در جواب:

یعنی در حقیقت به این عنوان، فقط گفتیم قیوداتی باید اضافه شود، اگر صرف کرده اس در حوائج قبل از سنه خمسیه خمس ندارد.

همچنین مورد دیگری را هم می گوییم خمس ندارد، در حوائج خودش صرف نکرده است کل یا جزء آن را در جایی که به آن احتیاج دارد، قبلاً مبنای این را گفته بودیم، در مصارف لازمه خودش به آن احتیاج دارد مثل خریدن خانه، مثل جهاز، در اینطور موارد هم ما می گوییم خمس ندارد.

پس مورد خمس نداشتن فقط موردی نیست که ما بگوییم در حوائج او صرف شده است، نه، گاهی وقت ها این مبلغ در دست او است، ما می گوییم خمس بهش تعلق پیدا نمیکند.

چرا؟ بخاطر این که به آن احتیاج دارد در مصارف لازمه خودش، چون به آن احتیاج دارد در مصارف لازمه خودش و خلاصه با پول دیگری نمی تواند خانه تهیه کند یا عرفی است که الان داشته باشد می گوید خمس به این تعلق پیدا نمی کند و الا اگر هیچکدام از اینها نیست، «لابد من تخمیسه عند مضیّ سنة علیه». این فرع اول بود که تمام شد.

فرع دوم: تعیین سال خمسی کسی که درآمدش کفاف زندگانی اش را نمیکند

وارد فرع دوم می شویم، همین مسئله ای که الان صحبت شد. الان این مسئله خیلی مورد ابتلاء است. بعضی ها می بینند وضع مالی خوبی ندارند، به قول معروف شخصی است که زندگی او نمی چرخد، حالا فقیر است زندگی خودش را نمی تواند با این حقوقها بچرخاند، آیا سال خمسی برای این شخص واجب است قرار بدهد یا نه؟ تعیین آن برای او واجب است یا نه؟

اعلام در این مسئله اختلاف کردند، در لزوم تعیین سنه خمسیه برای کسی که حالا یا راتب شهری او مکفی برای زندگی او نیست یا ما استفاده من کسبه و محنته، آنچه که از شغل یا کسب خودش استفاده کرده است کافی نیست یا ما حصل له اتفاقاً من المال، هدیهای به او دادند، اینها کافی نیست برای صرف حوائج او، مثل کسی که شغلی ندارد و بقیه به او کمک می کنند.

نظریه اول: عدم لزوم تعیین

اینجا دوتا قول است، نظریه اول عدم لزوم تعیین است. می گوییم مبنای این چیست؟ مبنای عدم لزوم تعیین بر این شخص این است که در هر مالی اگر ما گفتیم که تکلیف مستقل است و خمس روی این فایده رفته است و فقط استثناء کردند مؤونه را تا یک سال، این یک سال می شود نسبت به این فایده، هر مالی همین استثناء را خواهد داشت، هر فایدهای که به دست شما آمد تا یک سال شما مهلت دارید این را در مؤونه صرف کنید، لازم نیست یک سال کلاً برای زندگی خودت تعیین کنی، بر اساس سال آن فایده اولیه، سال این فایده اولیه برای خودش است، فایده دوم برای خودش است، فایده سوم برای خودش یک سال دارد. چطور شد سال فایده اولیه را برای بقیه فوائد می گیرید؟ سال خودم که نیست، سال فایده است. یکوقت می گویم سال خودم است، می گویم این سال من است، این سال را برای خودم قرار دادم یا سال کسب من است و سال کسب خودم قرار می دهم، می گویم کسب من سال دارد، خودم سال دارد، اما اگر سال برای مؤونه کردن این فایده است و هر فایده ای برای خودش یک سال دارد.

وقتی گفتیم هر فایده مثل شهید ثانی، مثل آقای خوئی گفتیم هر فایده ای برای خودش یک سال دارد، شما می دانید هیچکدام زا این فواید شما به ماه نمی رسد چه رسد به سال، به سال دیگر مسلّماً نخواهد رسید. وقتی می دانید هیچی از اینها باقی نمی ماند معنا ندارد که شما بگویید من یک سال می خواهم برای خودم قرار بدهم، تازه بعد بگویید این سال را، مبدأ آن را چه چیزی قرار می دهم؟ سال آن فایده اولیه را می خواهم سال خودم قرار بدهم، سال کل خمس خودم قرار بدهم. نه آقا، خمس یک تکلیفی است روی هر فایدهای و هرکدام برای خودش یک سالی دارد. چطور این سال اولیه را قرار می دهم برای بقیه فواید، این سال اولیه برای فایده اولیه است، فایده اولیه تمام شد و رفت، فایده دومی هم برای خودش یک سال دارد.

البته می شود، امکان این است بله شارع اجازه داده ما هم می گوییم می شود ولکن روی مبنا الزامی نداریم که این یک همچین چیزی را برای خودش ملاک قرار بدهد برای سایر فواید، سال برای فایده اول بود، معنا ندارد، الزامی ندارد این را من ملاک قرار بدهم برای بقیه فواید خودم، هر فایدهای برای خودش یک تکلیف جدا دارد. این یک مبنا است.

بعضی ها که این مبنا را قبول ندارند، با این که این مبنا را قبول ندارند قائل به همین شدند، گفتند اگر شخصی فقیر است با اینکه این مبنا رو قبول ندارند اما با این حال گفتند فقیر است و درآمدی به این صورت ندارد، همیشه درآمد او مکفی به مؤونه او نیست، این هم باز لازم نیست و الا برای هر فایدهای جدا در نظر نمی گیرند اما درآمد این شخص مکفی نیست، یعنی به آخر سال هم که رسید، این درآمدی که او دارد مکفی برای زندگی او نیست، باز هم این اعلام مثل آقای گلپایگانی و آقای بهجت یا آقای زنجانی هم همینطور، اینها می گویند سال لازم نیست برای خودش تعیین کند. این همیشه محتاج است ولی خب بر اساس آن مبنا نگوییم، بر اساس آن مبنا مسلّم است.

حتی اگر قائل به آن مبنا هم نشویم این بزرگان قائل به این هستند که خلاصه سال تعیین کردن برای شخص لازم نیست. لذا وقتی آخر سال او شد مثل آقای بهجت و این بزرگان می گویند آخر سال خمسی او است، تازه درآمد به دست او آمده است اما می گویند این درآمد او وافی به زندگی او نیست. برعکس کسانی که می گویند باید سال قرار بدهد، میگویند خمس آن را بده، می گوید من حقوق ماه خودم را تازه گرفتم، چند روز دیگر سال خمسی من است، کم می آورم، می گویند در سال خمسی باید خمس را بدهی اما بعضی ها استثناء کردند گفتند باید سال خمسی داشته باشی اما اگر وقتی که می دهی گرفتار شدی و کذا و کذا، بعضی از آنها می گویند لازم نیست، بعضی از همین کسانی که حتی می گویند سال هم قرار بده، بعضی ها می گویند اگر در زندگی خودت به مشکل برمی خوری خمس آن را نده، اما این اعاظم که از اول می گویند سال خمسی لازم نیست داشته باشید. تازه بعضی از آنها هم می گویند اگر با دست گردان حل شود دست گردان کنید در طول سال، یعنی اگر درآمدی تازه قبل از سال خمسی رسیده بود دست گردان کند که بعداً بدهد، این را هم دارند. این نظریه اول است.

نظریه دوم: لازم است سال خمسی برای جمیع فوائد تعیین شود

نظریه دوم لزوم تعیین سنه خمسیه است برای جمیع فواید که یکسری از اعاظم گفتند که حالا در اینجا در استثنائات می بینیم. این را گفتیم قبول نداریم بخاطر خصوصاً آن مبنایی که عرض کردیم، هر فایده ای برای خودش سال دارد، معنا ندارد که شما بر اساس این که این مبنا را گرفتید این حرف را بزنید.

سوال(4) سال خمسی کسی که درآمدش برای رفع حوائج زندگیاش کافی نیست

می گوید زوجی موظّف و لایُخَمِّس لأنّ راتبه بقدر حوائج، این همسر او می گوید شاغل است، کارمند است، خمس هم نمی دهد، چرا؟ چون آن حقوقی که دارد به اندازه حوائج ما است، زیادتر از حوائج خودمان نداریم، «فهل یصحّ ما قیل من انه یسقط عنه الخمس فی هذه الحالة؟»،

جواب آقای سیستانی

جواب دادند آقای سیستانی «لایصح ذلک»، بلکه «یعتبر أول یوم عمله رأس سنته و علیه أن یخمِّس ما یبقی لدیه فی ذلک الیوم فی العام القادم» اولین روز عمل خودش را باید رأس سنه خودش قرار بدهد، اولین روز شغل خودش را و لذا باید هرچه که آن موقع در دست داشت خمس آن را بدهد.

تحقیق در جواب:

این استثنائی که کردند، می گویم این هم تازه در فرض این که خلاصه بحث این میآید، در فرض این که شخص نیاز داشته باشد و با دست گردان هم حتی کار او حل نشود و الا می گویند دست گردان.

ما هم می گوییم «لایجب علیه تعیین سنة خمسیة بل یمکن أن یجعل لکل فائدة سنةً تحصّ و علی هذا حیث یعلم بأنّ ما حصل له من الفائدة لایبقی إلی سنة فلایجب علیه جهل مبدأ سنة خمسیة»، دلیل آن را هم گفتیم.

سوال(5): تعیین سال خمسی فقیر

مسئله بعدی تعیین فقیر سنه خمسیه است. فقیر یک سنه خمسی تعیین کند، این هم باز همین مسئله است، آقای گلپایگانی جواب دادند، ولو به آن مبنا قائل نباشند و مبنای آقای خوئی را نداشته باشند، «لکل فائدة سنة یخصه»، اینجا هم از ایشان پرسیدند «هل یجب احتساب سنة خمسیة علی الفقیر علی استواء»، آیا سال خمسی برای همین فقیر هردو علی السواء واجب است؟ «هل یجب أن یُعیِّن سنة خمسیة علی أیّ حال کان»،

جواب آقای گلپایگانی:

ایشان می فرماید «لایجب علی من کان فقیراً و لایملک ما یبذل عن مؤونة سنة أن یحتسب لنفسه سنةً خمسیة».

تحقیق در جواب:

این روی همان ملاک است، ملاک اولی ملاک شهید و مرحوم خویی است،این ملاک دوم است یعنی با این که قائل به سنه خمسی برای شغل هستند می گوید وقتی که مؤونه او، دخل او وافی به خرج او نیست، باهم وافی نیستند، می فرماید واجب نیست بر او.

سوال(6): سال خمسی کسی که درآمدش کافی نیست

باز در استفتاء دیگری تعیین سنه خمسیه «لمن لایکفی دخله مصارفه، من لایملک دخله»، سؤال ششم ملاحظه کنید، «من لایملک دخلاً و إن ملک لایکفی لمؤونته إن اهدیت له هدایا و قد یفضل منها بعض الاحیان، فهل یجب علیه الخمس؟». خلاصه این دخلی ندارد، مالک دخلی نیست، اگر مالک شود مکفی مؤونه او نیست حتی اگر به او هدایایی داده شود.

اما گاهی وقت ها بعض الایام یک چیزی بر او زیاد می آید، یعنی در عین حال خرجی که دارد با دخل خودش نمی سازد آن خرج را انجام بدهد، گاهی وقت ها دیدید مثلا شخص فقیر است اما یک چیزی به او دادند، قد یفضل منها بعض الایام، آیا واجب است خمس بر او و هل یجب علیه أن یعیّن سنةً خمسیة لأداء الخم

جواب آقای گلپایگانی:

ایشان می فرمایند «لایجب علیه أن یعیّن سنة خمسیة» اما نسبت به آنچه که در دست او مانده است از هدایا می فرمایند نه، «یُخمِّس ما بقی من الهدیة بعد السنة»، آنها بعد از سنه خمس به آن، وقتی سال شد آنجا بعد از سنه خمس آن را باید بدهد. این نسبت به این مطلب.

جواب آقای بهجت:

آقای بهجت همین سؤال را اینطور جواب دادند، فرمودند: «تعیین المبدأ السنة الخمسیة غیر لازم»، «تعیین المبدأ للسنة الخمسیة» باید بنویسید، غیر لازم. تعیین مبدأ برای سال خمسی برای یک همچین شخصی واجب نیست. نظر مرحوم آقای بجهت هم روی همین است.

تحقیق در جواب:

خب این تحقیق در جواب هم مثل همان سؤالی است که قبلاً خدمت شما عرض کردم.

 

پس بعضی از اعلام برخلاف آنچه که آقای سیستانی فرموده بودند و بعض الاساطین هم همان نظر را دارند که عرض کردیم آقای سیستانی می فرمایند. اما خلاصه می گوییم خمس بر او در آن چیزهای جزئی واجب نیست، سال خمسی هم برای آن لازم نیست تعیین کند خلافاً للنظر بعض الاساطین.

فرع سوم: سهو و جهل در تعیین سال خمسی

فرع سوم درباره این است که شخصی نسبت به تعیین مبدأ سال خمسی خودش سهو یا جهل برای او پیش آمده است. اینجا می گوییم سهو در تعیین مبدأ سنه خمسیه مثل چه چیزی؟ حالا در برخی از استفتائات هم می آید، مثلا فرض کنید سال خمسی اولی که شروع در کسب خودش دارد یا با مبنای اولین فایده او مثلا اول اردیبهشت می شد و این اشتباه کرده است و اول مهر را گرفته است، دیگری سال اول به اردیبهشت رسیده است و خمس را نداده است، جلو رفته است تا اول مهر و این موقع خمس خودش را ادا کرده است. حالا حکم اینجا چیست؟ یا سهو برای او پیش آمده است و سهواً اینطور شده است و بعد متوجه شده است یا این که جهلاً بوده است و مهر را ملاک قرار داده است. نتیجه این می شود که در سال اول خمس را با تأخیر اداء می کند، اما تکلیف سال های بعدی چیست؟ سال اول خمس را با تأخیر داد، آیا سال های بعدی سال خمسی آن همان مهر میشود یا سال خمسی بعدی همان اول اردیبهشت است؟ این سؤال است.

یعنی اگر سهی یا جهل پیش آمد نسبت به سال خمسی و با تأخیر اداء کرد حالا سهواً یا جهلاً آیا برای سال های بعدی چه می شود؟ سال خمسی عوض می شود یا نه؟ این مسئله است.

نظریه اول: نظریه آقای بروجردی

ببینید می گوییم در اینجا چند نظر است، بعضی از اعلام مثل آقای بروجردی میگویند وقتی علم به زیاده فایدهای وسط نداشته باشد، یعنی نمی داند فرض کنید آن مقداری که تأخیر کرده است می گوید من نمی دانم بین اول اردیبهشت یا اول مهر من درآمد دیگری هم داشتم یا نه؟ شاید میزان خمسی که به گردن من است همان مقدار است، نمی دانم، علم ندارم. بر فرضی که علم ندارم به زیاده فایده مابین آن سنه واقعی که اول اردیبهشت بوده است و آن سنه وهمی که اول اردیبهشت بوده است، مادامی که این علم را ندارم، «فلایجب علیه الخمس»، اولاً خمس زائدی دیگر نمی خواهد بدهم، بعد هم این که می توانم رأس سنیه خمیسه خودم را همان سنه وهمی قرار بدهم، چون من که علم نداشتم سال اول یک خمس زیادتری روی دوش من بوده است، علم به این نداشتم، من هم که اول مهرماه خمس را دادم، دیگر از این به بعد وقتی اول مهر خمس خودم را دادم، آن روز می شود روز اول سال خمسی من.

لذا روی این اساس بعضی از افرادی که دیر حساب می کنند و بعد پیش حاکم شرع میآیند مصالحه می کنند و بعد می گوید حالا سال خمسی من چیست؟ آن موقع روی این مبنا لازم نیست شما به او بگویید خب ببین اولین فایده خودت را چه زمانی به دست آوردی یا بگویید شروع در اکتساب شما چه روزی بوده است؟ لازم نیست این را بگویید، می گوید امروز من خمس شما را حساب کردم، برو سال بعد همین روز بیا.

ببینید این خیلی مهم است. وقتی یک کسی سر سال خمس خودش را نمی دهد، خیلی مورد ابتلاء است، سر سال خمس خودش را نمی دهد و بعد می دهد، حالا بعضی ها سهواً، بعضی ها جهلاً و بعضی ها عمداً. بهرحال دیر می آید از باب تسامحی که دارند، دیر می آید. امروز که حساب می کنید الان خیلی از آقایان را می بینید که چیز شده است می گویند سال بعد همین موقع بیا خمس را حساب کن، در حالی که این یک مبنا است، مبنای آقای بروجردی.

نظریه دوم: نظریه آقای گلپایگانی که مختار ما نیز همین است

مبنای آقای گلپایگانی و آن که می گوییم درست این است، «لابد أن یجعل رأس سنته بالقدر المتیقّن»، ممکن است روز خمسی خودش را گم کرده باشد، یکوقتی من می دانم اول اردیبهشت است که فبها و نعم. ممکن است گفتیم سهو بوده است، فراموش کرده است، نسیان پیش آمده است، جهل دارد، نه این که عمداً، صورت عمدی نیست، آنجا یک وقتی فرق می کند، خیلی زیاد است مثلا یادش نیست، توجه ندارد، فراموش کرده است سال خمسی خودش را، نمی دانم، مردد هستم، الان من اول مهر سال خمسی خودم را حساب کردم اما نمی دانم اول اردیبهشت بوده است؟ نمی دانم اول شهریور بوده است؟ نمی دانم مرداد بوده است؟ ببینید مردد بین این چندتا است. نهایتاً می گوییم مثلا چقدر زودتر از اول مهر بوده است، لااقل دیگر اول شهریور بوده است، یعنی یک ماه حداقل این را تأخیر کرده است، حالا این که مثلا شش ماه، پنج ماه تأخیر کرده باشم یا سه ماه؟ این را نمی دانم اما لااقل یک ماه را تأخیر کردم، جهل دارم. اما قدر متیقّن من این است که می دانم دیگر دیرتر از اول شهریور نبوده است. می گوییم سال خمسی شما همان مقدار قدر متیقّن است. شما بعداً آمدید خمس دادید سال خمسی شما عوض نمیشود، این خیلی مهم است. سال خمسی شما با این خمس بعدی که دادید عوض نمی شود.

ملاک، فراموش کردید چه زمانی سال خمسی شما بوده است، مشکوک است برای شما. چرا می گوییم قدر متیقّن؟ چرا زودتر را نگیریم؟ احتیاط مقتضی این است که ما زودتر را بگیریم، اما تکلیف خمس است، ما شک داریم که الان تکلیف رسیده است یا نه، برائت جاری می کنیم. آیا اول اردیبهشت بوده است یا نه؟ نمی دانم، برائت جاری کنیم. مرداد بوده است؟ برائت جاری کنیم، دیگر اول شهریور که متیقن شما است، از این که دیرتر نبوده است، آنجا را سال خمسی بگیرید. پس نسبت به قبل از آن برائت جاری می شود اما مقدار متیقن، آخرین وقت متیقنی که سال خمسی بوده است را تحفظ کن، حالا یک ماه دیر آمدی خمس را دادی، باید اینجا مصالحه کنیم با حاکم شرع و نسبت به خرج هایی که در اینجا کردیم با مال بدون مخمَّس آدم باید چکار کند؟ اینجا خلاصه از حاکم شرع اجازه بگیرد. هم نیاز به اجازه از حاکم شرع است، حالا نسبت به بعضی از مبانی این اجازه است، چون بعضی ها می گویند وقتی داد، مثلا یک جنسی را خریداری کردی خمس متعلق می شود به آن عوض.

بنابراین مقدار قدر متیقن را باید بگیریم. آن روزی که شما آن حاصل سال خمسی اینطور اشخاص را کردید، آن روز دیگر سال بعد سال خمسی آنها نیست، باید ببینیم سال خمسی چه زمانی بوده است، مقدار متیقن را بگیریم.

بعضی ها مثلا این را خیلی راحت می گیرند، می گویند از همان روز حساب شود.

الا این که این یک فرضی دارد که من در اینجا ننوشتم و فعلاً نمی خواهم عرض کنم و فی الجمله یک اشارهای می کنم. یک فرض دیگری که بعضی از اشخاص هستند که اصلا سال خمسی تعیین نکرده است، برای بار اول خودش است یا کاملاً فراموش کرده است و نمی داند چه زمانی است، قبل از مهر است؟ اول مهر است یا بعد از اول مهر است؟ در اینطور موارد وقتی اول مهر می آیند تمام دارائی های خودشان را صاف می کنند و خمس آنها را می دهند این از سال بعد باید اول مهر بیاید. این شخص سال بعد باید اول مهر بیاید اما اگر سال خمسی داشته است، در محدوده مشخصی نسبت به این فراموشی حاصل شده است، الان دیرتر آمده و حساب کرده است، این همان حکمی است که عرض کردیم. الا در جایی که کلاً فراموش کرده باشد یا کلاً سال خمسی نداشته است، این اول مهر که میآید دیگر سال خمسی او اول مهر می شود.

پس کسی که سال خمسی نداشته است یا کسی که کامل فراموش کرده است اما کسی که می داند تأخیر کرده است، دیگر اول مهر سال خمسی نخواهد شد خلافاً با فرمایش آقای بروجردی. این در ذهن شما باشد. خیلی، همه تقریباً اینهایی که محاسبه می کنند سال خمسی را، خیلی از آنها مبتلا به این مسئله هستند.

نظریه سوم: آقای حکیم

بعضی هم در اینجا قائل به مصالحه هستند، می گویند با حاکم شرع برای تعیین سال خمسی باید مصالحه کند.

سوال(7): سهو در تعیین سال خمسی

حالا یکی از این استفتائات را ببینید. سهل در جعل سنه خمسیه.

«شخصٌ حصل علی فوائد و جعل لنفسه سنةً و خمّس علی أساسها»، فایده هایی به دست او آمد، برای خودش سنه قرار داد و خمس هم داد علی أساسها و بعد مرور عدة سنوات إنکشف له أنّ الیوم الذی جعله مبدأ سنته لم یکن یوم حصوله علی الفائدة، آن روز حصول بر فایده نبوده است، و لایوم شروعه فی الکسب بل قد سهی فی جعله سنته الخمسیة، بلکه این سهل کرده است، اشتباه کرده است، و قد علم أنّه قد حصلت له فوائدَ قبل ذلک الیوم و لکنه لایعلم أیّ یوم أول یوم الاستفادة فما هو تکلیفه فی ذلک. می داند یک فوایدی برای او قبل از این روز حاصل شده است اما اولین روز استفاده را نمی داند چیست، تکلیف او چیست؟ اشتباه کرده است، نمی داند تکلیف او چیست.

جواب آقای بروجردی:

جواب آقای بروجردی: فی فرض حصول الفائدة سابقاً علی مبدأ سنته الخمسیة إذا علم، اگر بدانید که أنّه قد فضل منها قبل سنته الخمسیة، چیزی زیاد آمده است قبل از سال خمسی او، فیجب أن یخمِّس الفاضل، باید آن مقدار زیادی. یعنی فرض کنید بین اول سال خمسی مثلا اول اردیبهشت تا اول مهر این فراموش کرده است و سال خمسی او قبل بوده است، می داند یک درآمد جدیدی داشته است، خمس این باید داده شود، اگر یک همچین چیزی داشته است باید خمس این داده شود، فیجب أن یخمّس الفاضل.

اما إن لم یعلم ذلک، یا اگر این نداند، و لایمکنه معرفة تعیین زمان الشروع الاستفادة فلیعمل بما کان یعمل به سابقاً، به همان که قبلاًعمل می کرد عمل کند یعنی به همان سال خمسی که اشتباهاً و سهواً انجام می داد، یعنی ممکن است مؤخراً انجام داده است، مؤخراً انجام داده است و خمس را دیر داده است اما نمی داند درآمدی فی ما بین اینها بوده است یا نه، وقتی نمی داند می گویند طبق همان سال عمل کند.

این که احتمال بدهد یک خمس، یعنی احتمالاً مثلا می گویم خمس آن مقدار درآمد جدید که برای او حاصل شده است، شاید خمس آن را داده است، پس همان روزی که حساب کرده است ولو سهو بوده است، همان را ملاک سال خمسی خودش قرار می دهد. این فرمایش ایشان است.

جواب آقای گلپایگانی:

مرحوم آقای گلپایگانی می گویند: إذا لم یعلم مبدأ سنته أو نسیه، اگر به آن علم ندارد یا فراموش کرده است آن را، فلابد أن یعمل بالقدر المتیقن، الان من می خواهم خمس بدهم، نمی دانم قدر متیقن آن چه زمانی است، نسبت به ما قبل آن برائت جاری می کند، قدر متیقن آن مردد مثلا بین سه تا زمان است، آخرین زمان را می گیرد، مردد بین سه ماه است، آخر این سه ماه قدر متیقن سال خمسی خودش است، آن موقع خمس خودش را بدهد. به مقدار قدر متیقن خمس خودش را بدهد.

جواب آقای حکیم:

اما بعضی ها مثل مرحوم آقای حکیم و سید محمد سعید، تعبیر آنها این است که میگویند إذا جهل الشخص مبدأ سنته بالمعنی المتقدم أمکن الرجوع بالحاکم الشرعی و المصالحة معه لتعیین مبدأ السنة، برای او امکان دارد که رجوع کند به حاکم شرع و مصالحه کند با او برای تعیین مبدأ سال، با مصالحه این قضیه را مشخص می کند.

تحقیق در جواب:

در تحقیق در جواب ما به دوتا نکته اشاره کردیم. چون ببینید الان وقتی این شخص سال خمسی را فراموش کرده است یک مسئله است که آیا یک خمس جدیدی می آید؟ خمس یک چیز زیاده ای را من ندادم و باید بدهم؟ این یک مسئله است که این وسط مثلا فرض کنید سال خمسی من مرداد بود، من اول مهر رفتم، این وسط یک درآمدی داشتم که من خمس آن را ندادم، یکوقت من برای این شک می کنم که خمس این درآمد بر من واجب بوده است و خمس آن را ندادم. یکوقتی است که من شک در این مسئله دارم که سال خمسی خودم را، یعنی می خواهم ببینم تکلیف سال خمسی من چیست؟ چه زمانی را باید سال خمسی خودم قرار بدهم؟

دوتا مسئله داریم، می گوییم نسبت به ما تقدّم من تأخیره فی اداء الخمس فلابد أولاً من الاجازه من الحاکم الشرعی لتصرفاته، اولاً این که من تصرفاتی که کردم تصرفات اشکال دار می شد، این را باید اجازه بگیرم از حاکم شرع نسبت به آن معاملات. این نسبت به آنچه که روی مبنای خیلی از اعلام است. حالا ولو بعضاً بعضی از اعلام که البته میگویند خمس منتقل می شود به عوض، بعضی از آنها می گویند اجازه لازم نیست، اما مسلّم تصرف شما اگر عمدی بوده است تصرف حرام بوده است، اگر سهوی بوده است جهلاً بوده است اما خمس منتقل به عوض شده است.

اینجا اولاً می گویند خلاصه یک اجازه ای از حاکم شرع برای این تصرفات خودش بگیرد. چون مثلا فرض کنید وقتی خمس منتقل به عوض شده است چه بسا در آن عوض تصرف کرده است، خمس به مال او تعلق گرفته است، با آن خریدی کرده است، خمس منتقل به عوض شده است، در عوض تصرف کرده است. پس برای تصرفات خودش در عوض اجازه از حاکم شرع می خواهد.

ببینید برای معامله شاید نخواهد، اینها دوتا نکته هستند که باید دقت کرد. برای معامله گاهی وقت ها بعضی از اعلام می گویند اجازه نمی خواهد، چرا؟ گفتند معامله صحیح است، دوتا مبنا است، به این دقت کنید.

بعضی ها می گویند معاملات او بیع فضولی بوده است، وقتی معاملات بیع فضولی است پس بنابراین می گویند چه چیزی از معاملات بیع فضولی شد؟ نیاز به اجازه دارد.

بعضی ها مثل آقای خوئی می گویند معامله بیع فضولی نیست، مثل خیلی از این اعلام می گویند معامله بیع فضولی نیست، پس معامله احتیاج به اجازه ندارد، چرا؟ چون بیع فضولی نیست. چون گفتیم اگر کسی خمس به او تعلق گرفته باشد، ما هم گفتیم همین مبنا درسته بیع فضولی نیست، خمس به آن تعلق گرفته باشد، خریدی می کند، سال خمسی خودش را اداء نکرده است سر سال خمسی، می رود خرید می کند، این مالی که خمس به آن تعلق گرفته است را وقتی می دهد و یک جنسی را می خرید، این جنسی را که خرید خمسی که در این پول بود به این جنس منتقل می شود، پس برای معامله نیاز به اجازه ندارد. اما برای چه چیزی نیاز به اجازه دارد؟ این که در این جنس تصرف کند، این که دیگر معامله نیست.

پس در تصرفات است نه در معامله. ببینید این خیلی مهم است، اجازه از حاکم شرع نمی خواهد اما آیا در معامله اجازه می خواهد؟ اگر بیع فضولی بود در معامله اجازه میخواست، این روی مبنای خیلی اعاظم است. خیلی ها قائل هستند که بیع فضولی است و باید اجازه بگیرید، حاکم شرع معامله شما را اجازه بدهد.

اما می گوییم نه، معاملات او بیع فضولی نیست، خمس از آن ثمن منتقل می شود به آن معوَّضی که گرفت، به آن جن رفتم با این پولی که خمس به آن تعلق گرفته است جنسی خریدم، وقتی این جنس را خریدم خمس در اینجا می آید، اگر هم هدیه داده بودم که به ذمّه من می رود، اما وقتی عوض دارد خمس در این عوض می رود اما معامله صحیح است، بخاطر همان روایتی که از حضرت گفتند و روایت آن را خواندم، تقع فی أیدینا أموالاً که مرحوم آقای خوئی به آن تمسک کردند، پس خمس در عوض می رود. اما برای تصرفاتی که در این عوض کردند چطور؟ باید اجازه بگیرد. می گوید من تصرف کردم در مالی که به آن خمس تعلق گرفته بود، این بر فرض تصرف در این عوض است.

لذا اینجا نمی گوییم اجازه بگیرد از حاکم شرع برای معاملاتی که انجام داده است، میگوییم اجازه بگیرد از حاکم شرع برای تصرفات خودش. آنچه که مهم است این است که برای تصرفات خودش باید اجازه بگیرد. پس اجازه حاکم شرع را برای اینجا می خواهد و إن علم أنّه مدیونٌ بالنسبة إلی الخمس فلابد من أدائه. اگر می داند، گاهی وقت ها می داند من دیرتر خمس را بدهم مثلا فرض کنید شغل من شغلی است که هر روز درآمد دارم، هر روز درآمد دارم، پس می دانم یکسری از اموال هم به دست آوردم که برای بعد از آن سال خمسی اصلی بوده است، یک اموالی به دست من آمده است.

اگر یک همچین چیزی باشد، خب ممکن است مؤونه خودش را از آن اموال تهیه کرده است، نباید تهیه می کرد. اگر بداند که خیلی از اوقات من علم ندارم یک مالی دست من بوده است که خمس نداشتم. چرا؟ درست است خمس من، سال خمسی من مرداد بود و الان مهر رفتم حساب کردم، اما پول هایی که به دست من رسیده است هم سر سال خمسی دست من بوده است و رفتم خمس آنها را دادم، درست است یا نه؟ چون وقتی خمس را دیرتر می دهم، اینها را هم می دهم الا این که بدانم یک درآمدی به دست من رسیده بود که باید خمس آن را می دادم اما یک خرج بزرگی مثلا فرض کنید بین مرداد و مهر انجام دادم که خیلی درآمدهای من خرج در مؤونه شد، در حالی که خمس به آن تعلق گرفته بود. مثلا بعد از مرداد شما یک خرج هنگفتی داشتید، درواقع مؤونه شما هم بود اما مؤونه قبل از مهر شما بود، برای بعد از مرداد و مهر بود که مقدار زیادی از این سودهایی که در دست شما بود را خرج در زندگی کردید. یک همچین احتمالی می دهید که یک چنین چیزی است. اگر علم دارید یک چنین چیزی است که فایده های زیادی دست من بود، ربح زیادی دست من بود و این ربح زیاد و کلانی که در دست من بود بعد از آن در مؤونه خرج کردم. می گوید حق نداشتی، باید خمس آن را می دادی. در اینطور موارد اگر علم دارید یک همچین چیزی است باید خمس آن را بدهید، خیلی مورد این دقیق است.

اما خیلی از اوقات نه، خرج من عادی بوده است، هر فایده ای که به دست می آوردم مقداری از آن را خرج می کردم و قاعدتاً هم همین فایده ها در دست من بوده است و سر سال خمسی خمس آنها را دادم و علم ندارم یک پول کلانی دست من بوده است که خمس به آن برسد و در مؤونه مصرف کردم، علم ندارید یا شک دارید، تکلیف چیست؟ اگر علم نداشته باشید و شک هم داشته باشید برائت جاری می کنید از این که خمسی به گردن شما مانده باشد.

پس بر فرض این که علم داشته باشم مدیون هستم نسبت به خمس بخاطر این تأخیر مثل همین مورد مؤونه بسیار زیادی که بعد از سال خمسی بوده است و من به تأخیر انداختم و دارایی های خودم را صرف در آن مؤونه کردم، درحالی که خمس به آن تعلق گرفته بود، اگر همچین چیزی را بدانم باید بروم بدهم و الا برائت جاری کنید.

اما نسبت به رأس سنه خمسیه می گوییم لابد من أن یقدِّمه بالمقدار المتیقن الذی یعلم بتقدم رأس سنته علی ما توهمه.

هرچقدر که می دانم مقدم بوده است، مردد هستم اول مرداد بوده است یا اول تیر بوده است یا اول خرداد بوده است، آن مقدار متیقن را بگیرید و نسبت به بقیه برائت جاری کنید. مقدار متیقن را ما اینطور می گیریم، مقدار متیقن یعنی چه؟ یعنی همان مقداری که یقین دارید مقدم بوده، یعنی نسبت به این جایی که یقین دارم خمس به من تعلق گرفته است ما میگیم اول مرداد.

ممکن است کسی بخواهد احتیاط کند و مقدار متیقن خودش، متیقن سال خمسی که یک طوری باشد که یقین کند، ما این را نمی گوییم چون برائت جاری می کنیم، مقدار متیقن که می دانی نهایتاً دیرتر از مرداد نبوده است، سال بعد همان مرداد را بگیرید. سال خمسی توهمی ملاک نیست. خلافاً با آنچه که آقای بروجردی فرمودند که سال خمسی توهمی که من داشتم، آن سنه وهمیه را می گویند چون همان موقع خمس را دادی، همان را ملاک بگیر، ما می گوییم نه، این ملاک نیست، همان سنه حقیقیه را باید بگیرید، منتها اگر مردد بودید به مقدار متیقن آن را بگیرید، نسبت به موارد دیگر هم شما می توانید برائت را جاری کنید. این از این فرع سوم.

ان شاء الله بقیه این در جلسه آینده

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo