< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع بین دو دسته روایات دالّ بر طهارت و نجاست اهل کتاب.

در جلسات قبل گذشت که روایات در مورد اهل کتاب به دو دسته تقسیم می‌شود دسته اوّل، روایاتی است که ظهور در نجاست ذاتی اهل کتاب دارد و دسته دوّم روایاتی است که نص یا ظاهر در عدم لزوم اجتناب از اهل کتاب است این روایات می‌تواند قرینه باشد بر اینکه مطلوبیت اجتناب از اهل کتاب در طائفه اوّل روایات به جهت نجاست عرضی در بدن آنان بوده است تقدیماً للنص علی الظاهر، مؤیّد این برداشت آن است که منشا سؤال روات در این روایات، عدم إحتراز اهل کتاب از نجاسات عرضی مثل لحم میته و لحم خوک و شراب و بول بوده که راوی سؤال نموده آیا با وجودی که آنان از چنین نجاساتی إحتراز نمی‌کنند می‌توان در آنیه آن ها غذا خورد و یا با آن ها هم غذا شد یا خیر، از این امر استفاده می‌شود که مرتکز در اذهان روات این بوده که اهل کتاب نجاست ذاتی ندارند از این جهت سؤال را مبتنی بر نجاست عارضیه و عدم إحتراز آنان از این نجاسات نموده‌اند.

با وجود این روایات تعجب است که متقدمین اکثراً قائل به نجاست اهل کتاب شده‌اند و تنها ابن جنید ره و ابن عقیل قائل به طهارت شده‌اند و در بین متقدمین شیخ مفید ره نیز قائل به کراهت شده است ولی برخی معتقدند که بعد از ادعای إجماع سید مرتضی ره و شیخ طوسی ره بر نجاست اهل کتاب با توجّه به این شیخ طوسی ره شاگرد شیخ مفید ره بوده و إدعای إجماع بر نجاست نموده معلوم می‌شود که مراد از کراهت در کلام شیخ مفید ره حرمت بوده است نه کراهت اصطلاحی.

مرحوم استاد خویی ره معتقد است که این إجماع حجت نیست زیرا اتصال آن به عصر معصومین معلوم نیست و مقتضای صناعتِ استدلال، حکم به طهارت اهل کتاب است ولی با این حال حکم به إحتیاط دراجتناب از اهل کتاب نموده است «فالقول بالنجاسة في غاية الإشكال لكن القول بالطّهارة أشكل، لمخالفته لفتوى المشهور قديما وحديثا و انه يوحشنا الانفراد عنهم، فالأخذ بالاحتياط لزوما هو طريق النجاة و اللّه العالم» همچنین بسیاری از فقها و اکثر متاخرین مقارن عصر حاصر حکم به طهارت آنان نموده‌اند خصوصا کسانی که رفت و آمد در کشورهای خارجی داشته و مشاهده نموده‌اند که حکم به نجاست اهل کتاب مستلزم حرج است من جمله مرحوم آیة الله حکیم ره که برای معالجه به لندن رفته بودند «علی ما نقل» قائل به طهارت آنان شده است.

یکی دیگر از أدلّه‌ای که برای طهارت أهل کتاب بدان تمسّک شده آیه 5 سوره مائده است: ﴿طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾[1] عجیب است که مرحوم استاد در أدلّه طهارت متعرض آیه شریفه نشده‌اند.

کیفیت استدلال: در آیه شریفه به طور مطلق حکم شده به طهارت طعام اهل کتاب و به إطلاق شامل می‌شود حتی طعامی را که با رطوبت دست آن ها ملاقات کرده باشد حال اگر طعامی که با رطوبت دست یا بدن آن ها ملاقات کرده حلال باشد بالملازمه کشف می‌شود که اهل کتاب ذاتاٌ طاهرند و الا حکم به طهارت طعام اهل کتاب به نحو مطلق نمی شد بنابراین از آیه شریفه حلیّت طعام اهل کتاب و بالملازمه طهارت ذاتی آنان استفاده می‌شود ولی با این حال منافاتی ندارد که اگر طعام آنان ملوّث به نجاست عرضی شده باشد چنین طعامی نجس و محکوم به حرمت اکل است.

مناقشه مرحوم حکیم ره در إستدلال به آیه شریفه: [2]

در مسأله تفسیر آیه شریفه روایات صحیحه‌ای وارد شده است«چنان که شیخ طوسی ره در تفسیر تبیان و مرحوم طبرسی ره در مجمع البیان و مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل به آن روایات اشاره نموده‌اند» در این روایات طعام اهل کتاب در آیه شریفه تفسیر شده به خصوص حبوبات و امثال آن با این بیان «طعام» شامل غذاهای مرطوب نمی‌شود بنابراین به استناد آیه شریفه نمی‌توان حکم به طهارت اهل کتاب نمود علاوه بر اینکه آیه شریفه أصلاً ناظر به جهت طهارتِ طعام أهل کتاب نیست بلکه ناظر به بیان حکم حلیّت معامله و صحّت معامله با آنان است اگر چه معاملات آنان از نظر ما فاقد شرائط صحّت است، به عبارت دیگر آیه شریفه ناظر به این است که ید اهل کتاب أماره بر ملکیت است و نمی‌توان گفت چون معتقدات آنان از نظر ما فاسد است اموال آنان حمل بر مال حرام و غصبی می‌شود چنان که معامله با کفار حربی هیچ عنوان جائز نیست و اما روایاتی که طعام در آیه شریفه را تفسیر به حبوبات نمونه است:

وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ طَعٰامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعٰامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ إِنَّمَا هِيَ الْحُبُوبُ وَ أَشْبَاهُهَا.[3]

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ طَعٰامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ حِلٌّ لَكُمْ

وَ طَعٰامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ قَالَ الْحُبُوبُ وَ الْبُقُولُ. [4]

إشکال استاد أشرفی : این إشکال به مرحوم حکیم ره وارد است که جواز معامله إختصاص به اهل کتاب ندارد بلکه شامل مشرکین هم می‌شود و می‌توان با مشرکین به عنوان ذو الید معامله کرد و مشکلی لو خلی و طبعه از این جهت وجود ندارد فلذا در آیه شریفه چون اهل کتاب تنها ذکر شده معلوم می‌شود که مراد حلیّت مستند به ید نیست فلذا با توجّه به اختلافاتی که تفسیر آیه شریفه وجود دارد و در روایات هم طعام تفسیر به حبوبات شده است از این جهت نمی‌توان آیه شریفه را به طور قطع مستند برای حکم به طهارت اهل کتاب قرار داد ولی با این حال دو دسته دیگر از روایات در مسأله وجود دارد که جای هیچ شک و تردیدی نیست و از آن طهارت اهل کتاب استفاده می‌شود ناگفته نماند که خود مرحوم حکیم ره هم توجّه به این إشکال داشته و به آن اشاره نموده‌اند.

دست اوّل روایاتی است که دلالت بر جواز نکاح دائم یا منقطع اهل کتاب دارد و اگر نکاح آنان جائز باشد لا محاله طهارت اهل کتاب هم ثابت خواهد شد زیرا اگر ذاتاً نجس باشند چطور حکم به جواز تمتع و نکاح با آنان شده است با اینکه تمتع از آنان متوقّف بر لمس بدن آنان است نه اینکه فرد مسلمان بعد ازدواج کند همسر خود را در دکور بگذارد و فقط به او نگاه کند از این دسته روایات طهارت ذاتی أهل کتاب استفاده می‌شود.

دسته دوّم روایاتی است که در مورد غسل زن مسلمان بوسیله زن یهودی وارد شده است مفاد این روایات آن است که اگر زن مسلمانی از دنیا برود جائز است زن یهودی یا نصرانی او را غسل دهد مشروط به اینکه زن مسلمانی وجود نداشته نباشد و هکذا در مورد مرد مسلمانی که فوت کرده و مرد مسلمانی نیست که او را غسل بدهد.

توضیح ذلک: شکی نیست در اینکه از شرائط صحّت غسل طهارت آب است حال اگر اهل کتاب نجس بالذات باشند لا محاله در حال غسل دادن به جهت ملاقات دست کافر با آب، آب متنجّس می‌شود و علی القاعده غسل ساقط شده و وظیفه منتقل به تیمم می‌شود و اضطرار هم مجوز برای غسل با آب نجس نیست ولی با این حال در این روایات غسل زن مسلمان توسط زن اهل کتاب تجویز شده است مشروط به اینکه جنس موافق مسلمان نباشد از این امر کشف می‌شود که اهل کتاب نجاست ذاتی ندارند و الا حکم به جواز غسل توسط أهل کتاب نمی شد.

ان قلت: اگر غسل توسط اهل کتاب در آب کر انجام شود در این صورت غسل صحیح بوده و موجب برای نجاست آب و بدن میت نمی‌شود.

قلت: این إحتمال بعید است زیرا أوّلاً روایات در این جهت إطلاق دارد و به إطلاق شامل غسل با آب قلیل هم می‌شود ثانیا معمولاً در سابق با آب قلیل میت را غسل می‌دادند زیرا معمولاً مقدار آب به اندازه آب کر و تغسیل میت در آن زمان معهود نبوده است.

نظر استاد أشرفی در مسأله: علاوه بر مویداتی که در جلسه قبل برای حکم به طهارت اهل کتاب گذشت این روایات نیز همگی شاهد بر طهارت اهل کتاب است و موجب می‌شود که فتوی دادن به نجاست ذاتی أهل کتاب بسیار مشکل باشد اگر چه مرحوم شیخ طوسی ره و سید مرتضی ره حکم به نجاست نموده و فتوای آنان باعث شده که بسیاری از قدماء نیز حکم به نجاست نموده‌اند ولی در عصر حاضر بسیاری حکم به طهارت ذاتی أهل کتاب نموده‌اند و حکم به طهارت أهل کتاب از نظر فن إستدلال نیز قوی به نظر می رسد ولی با این حال إحتیاط در اجتناب از اهل کتاب مطلوب است به جهت عدم مخالفت با قدماء و بذالک تم کلامنا در بحث طهارت و نجاست اهل کتاب.

مرحوم سیّد ره می‌فرماید: «الثامن «من النجاسات» الكافر بأقسامه حتّى المرتدّ بقسميه» كافر به جميع أقسام آن، حتى مرتد به هر دو قسم آن «مرتد ملی و فطری» محکوم به نجاست است مرتد بر دو قسم است:

أوّل مرتد فطرى و آن كسى كه از پدر يا مادر يا پدر و مادر مسلمان متولّد شده و خودش نيز مسلمان بوده یا در إسلام ملحق به آنان بوده ولی بعد كافر شده است.

دوّم: مرتد ملّى و آن كسى كه از پدر و مادر غير مسلمان متولّد شده و پس از اظهار إسلام مجدداً كافر شده است.

اگر گفتیم کافر به تمام أقسام آن نجس است مرتد به هر دو قسم آن محکوم به نجاست است ولی اگر گفتیم تنها مشرکین و کسانی که ملحد و منکر خدایند نجس هستند و اهل کتاب محکوم به طهارت هستند بنابر این مبنی طهارت و نجاست فرد مرتد تابع آن دین یا رویه‌ای است که اختیار نموده است بنابراین اگر از إسلام برگردد و تابع یکی از اهل کتاب شود محکوم به طهارت است و مادامی که ملوّث به نجاست عرضی نشده باشد بدنش طاهر است «این در صورتی است که قائل به طهارت اهل کتاب شویم ولی اگر قائل به نجاست اهل کتاب شویم محکوم به نجاست است» و أمّا اگر از إسلام برگردد و مشرک یا ملحد شود در این صورت محکوم به نجاست بوده و حکم آنان را خواهد داشت ولی اگر بی دین یا بهایی شود و هنوز اعتقاد به خداوند داشته باشد در این صورت مرحوم خویی ره می‌فرماید: دلیلی بر نجاست وی نداریم اگر چه از إسلام خارج شده است توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.


[2] أما آية حل طعام أهل الكتاب فلا مجال للاستدلال بها على الطهارة، بعد ورود النصوص الصحيحة المفسرة له بالحبوب مع أن ظهورها في الطهارة غير ظاهر، لأن الظاهر من الحل فيها الحل التكليفي بقرينة السياق مع قوله تعالى(وَ طَعٰامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ)و هذا الحل كما لايعارض مادل على حرمة المغصوب لا يعارض ما دل على حرمة النجس. و الظاهر‌ من الإضافة إضافة الملك لا اضافة العمل و المباشرة المؤدية إلى سراية النجاسة و لعل الوجه في إنشاء التحليل المذكور دفع توهم الحرمة من جهة عدم حجية أيديهم على الملكية، لأنهم يستحلون الأموال بالمعاملات الفاسدة التي لم يشرعها الإسلام، أو لعدم مبالاتهم في الأسباب المملكة فالتحليل المذكور ظاهري، لحجية اليد، لا واقعي، فمع العلم بالبطلان و عدم صحة اليد لا تحليل بل يجب العمل على العلم.
[3] وسائل الشيعة، ج‌24، ص: 205 بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ غَيْرِهِمْ سَوَاءٌ سَمَّوْا عَلَيْهَا أَمْ لَمْ يُسَمُّوا إِلَّا مَعَ التَّقِيَّةِ‌.
[4] وسائل الشيعة، ج‌24، ص: 204‌ بَابُ عَدَمِ تَحْرِيمِ الْحُبُوبِ وَ الْبُقُولِ وَ أَشْبَاهِهَا الَّتِي فِي أَيْدِي أَهْلِ الْكِتَابِ وَ جَوَازِ شِرَائِهَا وَ مُؤَاكَلَتِهِمْ فِيهَا‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo