< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حکم غُساله حمام.

المسألة الثالثة: الأقوى طهارة غسالة الحمّام‌ و إن ظن نجاستها لكن الأحوط الاجتناب عنها‌.

ترجمه: اقوى طهارت غساله‌ حمّام است اگر چه ظنّ به نجاست آن باشد لكن احوط اجتناب از آن است.

در حمّام‌های عمومی سابق سه نوع آب وجود داشته است اول آب خزینه، دوّم آب حوضچه ها که افراد خود را در آن تطهیر می‌کردند و سوم آبی که از شستشوی افراد بر روی زمین جاری شده و در محلّی جمع می‌شده است مرحوم سید ره می‌فرماید: اقوى طهارت غساله‌ حمّام است مراد از غساله حمّام همین قسم اخیر از آب حمّام است یعنی آبی که بعد از شستشوی افراد در محلّی جمع می‌شود صحبت در این است که حکم این آب از نظر طهارت و نجاست چیست مقتضای اطلاق قاعده طهارت حکم به طهارت مطلق آب مشکوک الطهارة است الا اینکه در خصوص غساله حمّام إختلاف است برخی از فقها حکم به نجاست غساله حمّام و برخی دیگر حکم به طهارت آن نموده‌اند آنچه مسلم است اینکه در قذارت معنوی غساله حمّام بحثی نیست زیرا افراد مختلفی بدن خود را در آن از کثافات و نجاسات تطهیر می‌کنند مثل یهود و نصاری، فرد جنب و ناصبی که در روایات از آن تعبیر به انجس من الکلب شده است ضمناً از برخی از روایات بر می‌آید که در سابق آب حمّام گاه در خارج حمّام جاری می‌شده و با لباس یا بدن افراد إصابت می‌کرده است و بعد از إصابت با بدن یا لباس، متعارف بوده که افراد بدن یا لباس خود را تطهیر می‌کردند.

منشا إختلاف در مسأله علاوه بر إختلاف روایات در مقام، این است که کیفیت غساله حمّام در سابق برای ما معلوم نیست که آیا متصل بوده به حوضچه‌های حمّام و خزینه که به مقدار کر بوده است یا خیر؟ آیا متصل به آب کنیف «آب توالت» بوده است یا خیر؟ اگر فرض شود که غساله حمّام در سابق متصل به آب کنیف بوده در این صورت در نجاست آن بحث و خلافی نیست و فرض مساله آن است که غساله حمّام مستقل و مجزای از آب کنیف بوده است چنان که از برخی روایات بر می‌آید که محلّ اجتماع غساله حمّام با آب کنیف جدا بوده است.

خاطره: در جنگ جهانی دوّم که عراق مستعمره دولت انگلیس بود گاه دیده می‌شد که عرب‌های آن زمان در کوچه و بازار قضاء حاجت می‌کردند و این امر برای انگلیسی ها که خود را متمدّن می‌دانستند غیر قابل تحمل بود لذا به عنوان قانون دستور دادند که هر کس چنین کند باید دستگیر و محاکمه شود آن قدر سخت گرفتند تا این عادت زشت از بین اعراب آن زمان رفع شد نقل شده که بعد آزادی عراق از استعمار انگلیس مردی در خیابان ادرار کرد وقتی به او گفتند «عمو عمو ممنوع ممنوع» وی در جواب گفت دیگر ما مستقل شدیم یعنی دیگر مستعمر دولت انگلیس نیستیم تا اجباری در کار باشد مرحوم آیة الله سید محمد روحانی ره در درس نقل کردند که مرحوم عموی ایشان در منبر خود استقلال را در نظر اهل عراق به قضاء حاجت در خیابان معنی کردند که البته برخی از این کلام به شدت ناراحت شدند و این موجب شد که بخاطر آن از آنجا مهاجرت به قم کننند در هر حال این أمر مسلم بوده که در سابق برخی از افراد احتراز از کثافات و نجاست نمی‌کردند.

در برخی از روایات منع شده از غُسل با غساله حمّام سپس این نهی تعلیل شده به اینکه در آن آب افرادی مثل زانی، جنب و یهود و نصاری غسل می‌کنند برخی از فقها گفته‌اند منع از غسل در این روایات ظهور در نجاست غساله حمّام دارد این در حالی است که بدن فرد جنب و ولد الزنا فی نفسه اگر ملوث به نجاست ظاهری نباشد طاهر است و در یهود نصاری هم إختلاف است قدما قائل به نجاست و اکثر متاخرین از جمله مرحوم حکیم قائل به طهارت آنان شده‌اند امر به اجتناب از غساله حمّام که یهود و نصاری و زانی خود را در آن تطهیر می‌کنند لذا علت آن نمی‌تواند نجاست آنان باشد بلکه ممکن است تعلیل مذکور ناظر به قذارت معنوی آنان باشد.

در برخی از روایات مانعه نهی از غساله حمّام تعلیل شده به اینکه در آن افرادی مثل یهود و نصاری و یا فرد جنب و یا ولد الزنا غسل می‌کنند و ولد الزنا تا هفت پشت قابل برای تطهیر نیست نهی در این روایات اگر به جهت نجاست اصطلاحی باشد لازمه اش آن است که ولد الزنا و فرزندان او تا هفت پشت محکوم به نجاست باشند «فَإِنَّ فِيهَا غُسَالَةَ وَلَدِ الزِّنَا وَ هُوَ لَا يَطْهُرُ إِلَى سَبْعَةِ آبَاءٍ» و حال آن که لو خلی و طبعه بدن ولد الزنا و نسل او قطعاً محکوم به طهارت است از این روایت هم استفاده می‌شود که نهی از غساله حمّام در روایات ناظر به قذارت و خباثت معنوی چنین آبی است زیرا بدن فرد زانی و جنب و ولد الزنا و اولاد او اگر ملوّث به نجاست ظاهری نباشد لو خلی و طبعه طاهر است نه نجس تا به جهت نجاست حکم به اجتناب از غساله آن دو شده باشد اگر چه بدن فرد ناصبی نجس است ولی از اینکه فرد جنب و زانی در این روایات در ردیف ناصبی ذکر شده از وحدت سیاق معلوم می‌شود که این روایات ناظر به قذارت معنوی آنان است نه نجاست اصطلاحی.

إحتمال دیگر آن است که نهی در این روایات ناظر به فتوای برخی از اهل سنّت باشد که غساله حمّام را سبب رفع بیماری دانسته و از آن به عنوان تبرک و استشفاء و مداوای امراض ظاهری بدن استفاده می‌کردند لذا وقتی از إمام رضا در این جهت سؤال شد حضرت فرمودند: چطور چنین آبی شفاست و متبرک است با اینکه با آن افراد مختلفی مثل یهود و نصاری و مجوسی خود را از کثافات و نجاسات تطهیر می‌کنند بنابراین منع از غساله حمّام در روایات مانعه ممکن است ناظر به این تفکر غلط باشد که برخی از اهل سنت در غساله حمّام خاصیت تبرک و استشفاء را قائل بودند نه از این جهت که غساله حمّام محکوم به نجاست بوده است ضمن اینکه آب حوضچه‌های حمّام که افراد خود را در آن تطهیر می‌کردند بواسطه سوراخ یا لوله‌ای متصل به خزینه بوده که به مقدار کر و یا بیشتر از کر بوده است طبعا اگر هم فردی بدن نجس خود را در آن تطهیر کند به جهت اتصال به کر «آب خزینه» غساله خارج از او هم طاهر است یعنی اگر هم قائل به نجاست یهود و نصاری و یا ولد الزنا شویم باز هم به جهت اتصال به کر نمی‌توان حکم به نجاست غساله حمّام نمود از این امر استفاده می‌شود که منع در روایات مانعه به جهت نجاست غساله حمّام نبوده بلکه به جهت قذارت معنوی یا به جهت رفع توهّم استشفای از این آب بوده است ضمن اینکه در برخی از روایات صریحاً حکم به طهارت آب غساله حمّام شده است و به قرینه این روایات نهایتا روایات مانعه حمل بر استحباب اجتناب از غساله حمّام می‌شود به جهت قذارت معنوی که در آن است و اما نمونه‌ای از روایات مانعه:

    1. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ‌ الْأَوَّلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ أَوْ سَأَلَهُ غَيْرِي عَنِ الْحمّام قَالَ ادْخُلْهُ بِمِئْزَرٍ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ لَا تَغْتَسِلْ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي يَجْتَمِعُ فِيهَا مَاءُ الْحمّام فَإِنَّهُ يَسِيلُ فِيهَا مَا يَغْتَسِلُ بِهِ الْجُنُبُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ.[1]

مفاد روایت: در این روایت نهی شده از غُسل با غساله حمّام و سپس این نهی تعلیل شده به اینکه در این آب افرادی مثل جنب، ولد الزنا و ناصبی غسل می‌کنند درست است که ناصبی نجس است ولی فرد جنب و ولد الزنا لو خلی و طبعه نجس نیستند و از اینکه جنب و ولد الزنا در ردیف ناصبی ذکر شده استفاده می‌شود که علت منع قذارت معنوی چنین آبی است نه نجاست اصطلاحی چنان که تعلیل در روایت بعدی نسبت به ولد الزنا «فَإِنَّ فِيهَا غُسَالَةَ وَلَدِ الزِّنَا» با قذارت معنوی سازگار است.

    2. مرسله ابْنِ أَبِي يَعْفُور: عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا تَغْتَسِلْ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي تَجْتَمِعُ فِيهَا غُسَالَةُ الْحمّام فَإِنَّ فِيهَا غُسَالَةَ وَلَدِ الزِّنَا وَ هُوَ لَا يَطْهُرُ إِلَى سَبْعَةِ آبَاءٍ وَ فِيهَا غُسَالَةُ النَّاصِبِ

وَ هُوَ شَرُّهُمَا إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً شَرّاً مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنَ الْكَلْبِ.[2]

مفاد روایت: در این روایت نهی شده از آب چاهی که در آن غساله حمّام جمع شده سپس تعلیل شده به اینکه در آن ولد الزنا و ناصبی غسل می‌کنند سپس فرمودند: که فرزندان ولد الزنا تا هفت پشت طاهر نمی‌شوند، این امر واضح است که ولد الزنا و اعقاب او فی نفسه طاهرند از این امر استفاده می‌شود که نهی در اینجا نیز به جهت قذارت معنوی ولد الزنا بوده است نه نجاست اصطلاحی علاوه بر اینکه بدن ولد الزنا اگر هم فرضاً نجس باشد، آب حوضچه‌های حمّام به جهت اتصال به خزینه طاهر بوده و طبعا غساله حمّام هم طاهر است اگر چه فرد ناصبی یا ولد الزنا با بدن نجس در آن غسل کرده باشند از این جهت نمی‌توان حکم به نجاست غساله حمّام نمود.

    3. موثّقه عَبْد اللَّه بْن أبي يَعفُور: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحمّام فَفِيهَا تَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ.[3]

مفاد روایت: در این روایت نهی از غساله حمّام تعلیل شده به اینکه در آن یهود و نصاری و مجوسی و ناصبی غسل می‌کنند از اینکه یهود و نصاری در ردیف ناصبی ذکر شده«بنابر اینکه قائل به طهارت یهود و نصاری شویم» نهی در اینجا نیز حمل بر قذارت معنوی می‌شود.

    4. محمد بن علی بن جعفر: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مِنَ الْحَرَامِ وَ الزَّانِي وَ النَّاصِبُ الَّذِي هُوَ شَرُّهُمَا وَ كُلٌّ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ فِيهِ شِفَاءٌ مِنَ الْعَيْنِ.

مفاد روایت: در این روایت إمام فرمودند: اگر کسی با آبی که دیگری در آن غسل کرده غسل کند و مبتلی به مرض جذام شود کسی غیر خود را ملامت نکند راوی عرض کرد اهل مدینه معتقدند که در غساله حمّام شفای چشم است حضرت این مطلب را تکذیب کرده و فرمودند: چطور چنین آبی شفا باشد با اینکه در آن فرد جنب از حرام، زانی و ناصبی غسل می‌کنند.

منع از غسل با غساله حمّام در این روایت به جهت إحتمال سرایت بیماری جذام و در مقابل برداشت غلط اهل سنت بوده است که استفاده از غساله حمّام را موجب برای شفا می‌دانستند بنابراین منع از غسل با چنین آبی با توجّه به اینکه آب حمّام متصل به خزینه است و آب خزینه هم به مقدار کر و بلکه بیشتر از چندین کر است طبعاً نمی‌تواند به جهت نجاست آن باشد بلکه ممکن است به جهت قذارت معنوی و یا استقذار عرفی و یا رفع توهّم شفا از آن باشد آری اگر فرض شود غساله حمّام متصل به کر نباشد و ملاقات با نجس هم کرده باشد در این فرض محکوم به نجاست است.

و اما روایاتی که صریح است در این که استفاده از غساله حمّام منعی ندارد:

    1. صحیحه محمد بن مسلم: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحمّام يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ وَ غَيْرُهُ أَغْتَسِلُ مِنْ مَائِهِ؟ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ الْجُنُبُ وَ لَقَدِ اغْتَسَلْتُ فِيهِ ثُمَّ جِئْتُ فَغَسَلْتُ رِجْلَيَّ وَ مَا غَسَلْتُهُمَا إِلَّا مِمَّا لَزِقَ بِهِمَا مِنَ التُّرَابِ.[4]

مفاد روایت: راوی سؤال کرد از آب حمّامی که در آن افراد مختلفی مثل فرد جنب غسل کرده و خود را تطهیر می‌کنند«الْحمّام يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ وَ غَيْرُهُ أَغْتَسِلُ؟» إمام در جواب فرمودند: استفاده از آن منعی ندارد و من هم با همین آب غسل کرده و در هنگام خروج پای خود را تطهیر نموده ام لکن نه به جهت نجاست بلکه برای تمیز کردن پا از خاکی که به آن چسبیده بود از این روایت استفاده می‌شود که پای مبارک إمام با غساله جاری در سطح حمّام إصابت کرده ولی با این حال إمام پای مبارک خود را به جهت نجاست تطهیر ننمودند بلکه به جهت زدودن خاک چسبیده به پای خود تطهیر نمودند از این کلام استفاده می‌شود که غساله حمّام محکوم به طهارت است.

    2. صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  جَائِياً مِنَ الْحمّام وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ دَارِهِ قَذَرٌ فَقَالَ لَوْ لَا مَا بَيْنِي وَ بَيْنَ دَارِي مَا غَسَلْتُ رِجْلِي وَ لَا نَحَيْتُ مَاءَ الْحمّام.[5]

    3. یحیی واسطی: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ: سُئِلَ عَنْ مُجْتَمَعِ الْمَاءِ فِي الْحمّام مِنْ غُسَالَةِ النَّاسِ يُصِيبُ الثَّوْبَ؟ قَالَ لَا بَأْسَ.[6]

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo