< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر سوم خورشید/ آیا خورشید مطهّر است یا تنها موجب عفو از نجاست در حال صلوه است؟

 

قال السید ره فی العروه: الثالث من المطهّرات: الشمس و هي تطهّر الأرض و غيرها.

صحبت در موثقه عمار بود که در دو نسخه مختلف وارد شده است طبق یکی از نسخ تهذیب که مرحوم شیخ بهاء در حبل المتین و مرحوم فیض کاشانی در وافی آن را صحیح دانسته‌اند متن روایت به این صورت وارد شده است: «فَلَا تُصَلِّ عَلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَ عَيْنُ الشَّمْسِ أَصَابَه فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ» و دلالت بر عدم مطهریت خورشید دارد ولی طبق نسخه دیگر تهذیب و نسخه استبصار که مشهور آن را صحیح دانسته‌اند متن روایت به این صورت ذکر شده است: «إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ» و دلالت بر مطهریت خورشید دارد. در جلسه قبل گفتیم که نسخه اول صحیح نیست و قرائن متعددی از نظر ادبی نسخه دوم را تایید می‌کند ضمن این که خود مرحوم شیخ در هر دو نسخه تهذیب بعد از اختیار قول به مطهریت خورشید متعرض این روایت شده است از این امر استفاده می‌شود که عبارت «عین الشمس» سهو القلم در عبارت مرحوم شیخ بوده است. کلام منتهی شد به روایت ابی‌بکر حضرمی. این روایت هم در دو نسخه با قدری اختلاف در الفاظ ذکر شده و مشهور برای قول به مطهریت خورشید بدان تمسک نموده‌اند.

نسخه اول: بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: يَا أَبَابَكْرٍ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَقَدْ طَهُرَ.[1]

مفاد روایت: در این روایت امام به نحو مطلق «و در نسخه دوم آن به نحو عموم» حکم نمود به طهارت آنچه خورشید بدان تابیده است.

نسخه دوم: بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَهُوَ طَاهِرٌ.» [2]

اشکالی که در این روایت شده آن است که از نظر سندی معتبر نیست زیرا در طریق آن عثمان بن عبد اللّٰه و ابوبکر حضرمی‌ ذکر شده که هر دو مجهولند و در کتب رجالی توثیق نشده‌اند با این حال مرحوم استاد حکیم در مستمسک برای وثاقت ابی‌بکر حضرمی مطالبی را ذکر نموده که در بحث امروز به بررسی از آن می‌پردازیم:

بیان مرحوم حکیم در سند روایت

اکابر و بزرگانی مثل مرحوم شیخ مفید و محمد بن یحیی و سعد بن عبد الله اشعری و علی بن حکم و احمد بن محمد بن عیسی اشعری که از روات معتبر هستند از ابوبکر حضرمی‌ نقل روایت نموده‌اند. اگر ابوبکر حضرمی‌ موثق نبود این بزرگان از او نقل روایت نمی‌کردند خصوصاً احمد بن محمد بن عیسی اشعری که اهتمام شدید بر منع از نقل روایات ضعیف السند داشت تا جایی که نقل شده ایشان زمانی که حاکم قم مقدّسه بود مرحوم برقی را به جهت نقل روایات ضعیف و روایات مرسل از قم اخراج نمود. چطور ممکن است که ایشان با این اهتمام شدیدی که داشته از کسی که موثق نبوده نقل حدیث نموده باشد!؟ حتما ابوبکر حضرمی‌ در نظر ایشان موثق بوده که از او نقل حدیث نموده و بلکه نقل روایت از ابی‌بکر حضرمی توسط ایشان خود نوعی شهادت بر وثاقت ایشان و نیز رواتی است که از آنان نقل روایت نموده است. مرحوم شیخ هم در خلاف و تهذیب از ابوبکر حضرمی‌ روایاتی را نقل نموده است و این بدان معنی است که مرحوم شیخ هم ایشان را موثق ‌دانسته است ضمن این که مرحوم شیخ قبل از نقل این روایت قول به مطهریت خورشید را اختیار نموده و بعد از آن استناد به این روایت نموده است. نقل روایت از ابوبکر حضرمی‌ توسط چنین بزرگان نوعی توثیق از ایشان شمرده می‌شود.

مناقشه مرحوم استاد خویی

مرحوم استاد خویی در توثیق ابوبکر حضرمی‌ به جهات فوق مناقشه نموده و می‌فرماید:

     اما این که روات جلیل القدر از ابوبکر حضرمی روایات متعددی را نقل نموده‌اند این امر دلالتی بر توثیق ایشان ندارد زیرا بسیاری از روات جلیل القدر گاهاً از کسانی نقل روایت کرده‌اند که نه تنها توثیق نشده بلکه تضعیف شده‌اند حتی ابن ابی‌عمیر که درباره او گفته شده مراسیل او به منزله مسانید است نیز از افراد ضعیفی نقل روایت نموده است. ضمن این که اگر نقل روات از فردی موجب وثاقت آن فرد بشود لازمه‌اش آن است که همه رواتی که در کتب حدیثی ذکر شده ولو در یکی از کتب هم ذکر شده باشد موثق باشند و حکم به وثاقت آنان کنیم «اعتمادا لصاحب الکتاب من دون حاجة إلى ملاحظة إسنادها و هذا مما لم يلتزم به أحدٌ» بنابراین این که بگوییم: دأب احمد بن محمد بن عیسی این بوده که فقط از ثقات نقل روایت کند «چنان که مرحوم برقی دأبش این بوده که روایات ضعیف السند زیادی را جمع آوری می‌کرده است» این غیر آن است که بگوییم ایشان از غیر ثقه نقل روایت ننموده است.

     اما این که ضعف سندی روایت منجبر به عمل اصحاب باشد مرحوم استاد خویی در جواب از این شبهه به تبع مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اولاً عمل اصحاب نمی‌تواند منجبر ضعف حدیث باشد. ثانیاً این امر در ما نحن فیه ثابت نیست زیرا ما نمی‌دانیم مستند مشهور در حکم به مطهریت خورشید همین روایت ضعیف السند بوده یا خیر، با توجه به این که روایات دیگری هم در مساله وارد شده و ممکن است مستند مشهور روایات دیگر باشد. آری اگر مشهور روایتی را نقل کرده باشند و در حکم هم استناد به آن کرده باشند این امر می‌تواند طبق مبنای کسانی که عمل مشهور را منجبر ضعف روایت می‌دانند منجبر ضعف روایت باشد لکن چنین چیزی هم در ما نحن فیه ثابت نیست.

     اما این که احمد بن محمد، مرحوم برقی را از قم اخراج کرد به جهت این بود که ایشان از ضعاف نقل روایت می‌کرد و اهتمام شدید داشت که تنها روایات ضعیف و مرسله را جمع آوری کرده و نقل کند این امر هم نمی‌تواند دلیل بر توثیق ابی ابکر حضرمی باشد از این جهت که احمد بن محمد بن عیسی از ایشان نقل روایت نموده است زیرا احمد بن محمد درست است که مرحوم برقی را به جهت اهتمام به نقل روایات ضعیف از قم اخراج کرده ولی این امر منافاتی ندارد که خود احمد بن محمد گاهاً از ضعاف نقل روایت نموده باشد.

     اما این که مرحوم شیخ در تهذیب و خلاف از ابوبکر حضرمی نقل روایت کرده این امر هم نمی‌ تواند دلیل بر وثاقت ایشان باشد زیرا اگر نقل ایشان دلیل بر توثیق همه روات واقع در سلسله سند کتب ایشان باشد لازمه‌اش آن است که بدون بررسی از سند، حکم به صحت همه روایات مذکور در تهذیب و استبصار کنیم با این که قطعا برخی از روات مذکور در این دو کتاب شریف موثق نیستند ضمن این که روایات تهذیب بر اساس شرح مقنعه شیخ مفید نوشته شده است لذا ذکر روایت دلیل بر وثاقت روات عند الشیخ نبوده بلکه نظر ایشان ذکر روایاتی بوده که در شرح احکام مقنعه شیخ مفید ذکر شده است. مرحوم استاد خویی اشکال دیگری را در استناد به این روایت مطرح نموده و سپس در آن مناقشه می‌کند:

ان قلت: مفاد این روایت معرض عنه، عند الاصحاب است و احدی به اطلاق آن ملتزم نشده که خورشید مطهر هر چیزی است و موجب طهارت اشیای منقول مثل دست و بدن و لباس و فرش می‌شود و اگر روایت را قبول کنیم و اشیاء منقول را استثناء کنیم مستلزم تخصیص اکثر می‌شود و هو قبیح عقلاً.

قلت: مانعی نیست که اطلاق روایت مزبور را طبق صحیحه زراره و موثقه عمار تقیید کنیم به اشیای غیر منقول ضمن این که در نسخه دیگر آن تصریح به لفظ عموم «كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ» نشده و عبارت: «ما اشرقت علی الارض» ذکر شده است.

جواب مرحوم حکیم از این اشکال

مناسبت حکم و موضوع در این روایت اقتضا دارد که چیزهایی که در معرض تابش آفتاب هستند از زمین و دیوار... با تابش خورشید طاهر می‌شوند نه غیر آن از اشیای منقول. به عباره اخری مراد از عبارت «كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ» آن است که اشیای غیر منقول که معمولا در معرض خورشید هستند اگر خورشید به آنها بتابد موجب طهارت آنها می‌شود و اما این که شرط مرطوب بودن را ذکر ننمود این هم مانعی ندارد زیرا بواسطه روایت زراره و موثقه عمار اشتراط مرطوب بودن و خشک شدن بوسیله خورشید ثابت شده و آن روایات می‌تواند مقید این روایت باشد.«لا سيما مع قرب دعوى انصرافه إليه، بأن يكون المراد منه ما من

شأنه أن تشرق عليه الشمس لثباته، مقابل ما من شأنه أن يوضع فيها.»[3]

مرحوم استاد خویی در کلام مرحوم حکیم اشکال کرده و می‌فرماید: این که گفتید: اطلاق این روایت منصرف است به چیزهایی که شأنیت دارد در معرض خورشید واقع شود، این کلام پذیرفته نیست با توجه به این که روایت در این جهت اطلاق دارد و به اطلاق شامل منقول و غیر منقول نیز می‌شود لکن اشکال عمومیت مرتفع می‌شود به این که روایات دیگر مثل موثقه عمار و صحیحه زراره می‌تواند مقید اطلاق این روایت باشد و امثال آن در روایات زیاد است که روایتی به صورت مطلق ذکر شده و در روایات دیگر مقیدات آن بیان شده است. بنابراین از این جهت مانعی از تمسک به این روایت نیست الا این که روایت ضعیف السند است ولی با این حال عمومیت این روایت مضر به روایاتی که تنها خورشید را مطهر اشیاء غیر منقول قرار داده نمی‌شود.

صحيحة إسماعيل بن بزيع: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ وَ السَّطْحِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ وَ مَا أَشْبَهَهُ هَلْ تُطَهِّرُهُ الشَّمْسُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ؟ قَالَ كَيْفَ يَطَّهَّرُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ. [4]

مفاد روایت: راوی سوال کرد از پشت بام و زمینی که بول یا نجاسات دیگر به آن اصابت کرده است آیا خورشید به تنهایی و بدون تطهیر با آب می‌تواند مطهر آن باشد؟ حضرت به صورت استفهام انکاری فرمود: چگونه خورشید بدون تطهیر با آب می‌تواند مطهر آن باشد. این روایت ظهور دارد که خورشید نمی‌تواند مطهر زمین نجس باشد با توجه به این که امام به صورت استفهام انکاری چنین فرمودند.

جواب از شبهه مزبور

عبارت «هَلْ تُطَهِّرُهُ الشَّمْسُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ» اشاره دارد به این که خورشید نمی‌تواند مطهرِ زمین نجسِ غیرِ مرطوب باشد به این معنی که خورشید تنها مطهر زمین نجسی است که مرطوب باشد و با تابش خورشید خشک شود و اما اگر زمینِ نجس، خشک باشد، خورشید نمی‌تواند مطهر آن باشد بنابراین عبارت «هَلْ تُطَهِّرُهُ الشَّمْسُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ» اشاره به این مطلب دارد که در تطهیر بوسیله خورشید مرطوب بودن و خشک شدن آن به وسیله أشعه خورشید شرط است نه این که خورشید نمی‌تواند مطهر زمین باشد و مطهر منحصر در آب است ضمن این که روایاتی که مرطوب بودن زمین را شرط دانسته می‌تواند مفسر این برداشت از روایت مزبور باشد. لذا اکثر فقها در رساله‌های عملیه خود مرطوب بودن زمین و خشک شدن آن بویسله خورشید را شرط در مطهریت شمس دانسته‌اند و تنها از برخی از حنابله نقل شده که خورشید بدون این شرط مطهر زمین است.[5]

قال السید ره فی العروه: الثالث من المطهّرات: الشمس و هي تطهّر الأرض و غيرها من كلّ ما لاينقل كالأبنية و الحيطان و ما يتّصل بها من الأبواب و الأخشاب و الأوتاد[6] و الأشجار[7] و ما عليها من الأوراق و الثمار و الخضروات و النباتات، ما لم تقطع و إن بلغ أوان قطعها بل و إن صارت يابسة، مادامت متّصلة بالأرض أو الأشجار و كذا الظروف المثبتة في الأرض أو الحائط و كذا ما على الحائط و الأبنية ممّا طلي عليها من جَصّ و قير و نحوهما عن نجاسة البول بل سائر النجاسات و المتنجّسات.

سوال دیگر آن است که دائره مطهریت خورشید تا چه مقدار است آیا خورشید غیر زمین را هم طاهر می‌کند یا خیر؟

مرحوم سید می‌فرماید: خورشید مطهر زمين و چيزهاى غير منقول است از جمله: ابنيه و ديوار و آنچه متصل به آنها است مثل: درها و چوب‌ها و ميخ‌ها و نیز درخت‌ها و برگ‌ها و ميوه‌ها و سبزى‌ها و گيا‌هان، مادامى كه قطع نشده باشند اگر چه زمان قطع كردن «چیدن میوه یا سبزی» آنها رسيده باشد و بلكه خشك شده باشند، مادامى كه متصل به زمين يا درخت باشند. «ولی اگر قطع شوند حکم مزبور شامل آنها نمی‌شود» همچنين است ظروفى كه در زمين يا ديوار ثابت است و نیز هر آنچه به ديوار و ابنيه ماليده شده است مثل: گچ و قير و مانند آن، پس اگر این چیزها متنجس به بول بلكه متنجس به ساير نجاسات شده باشند آفتاب آنها را پاك مى‌كند. ولی چيزهاى منقول را پاك نمى‌كند مگر حصير و بوريا علی الاقوى.

مرحوم استاد شیخ حسین حلی می‌فرمود: شک و تردیدی نیست در این که ابنیه و دیوارها ملحق به زمین هستند. معمولا کسی هم بنا و دیوار و درخت را تطهیر نمی‌کند همین مقدار که نجاست از آن زائل شود کافی در طهارت آن است زیرا زوال نجاست از درخت و امثال آن مثل زوال نجاست از حیوان است مثلا گربه با این که معمولا موش می‌خورد و دهان خود را به نجاسات می زند ولی با این حال سور گربه طاهر و بلکه خوردن آن مستحب است. عین این مطلب در درخت و ابنیه از اشیای غیر منقول نیز جاری است.

عمده دلیل بر این مطلب اطلاق روایت ابی‌بکر حضرمی است و دلیلی هم وارد نشده که این روایت را در این امور تقیید کند و بین زمین و دیوار و درخت فرق بگذارد ضمن این که قائل به تفصیل هم در مساله نداریم و در مساله اجماع مرکب ثابت است زیرا همه کسانی که خورشید را مطهر قرار داده‌اند بین زمین و غیر زمین از اشیای غیر منقول که در اصل متصل به زمین هستند تفصیل نداده‌اند.

 


[5] دليل العروة الوثقى، الشيخ حسين الحلي، ج2، ص432. لكن الإنصاف ان السؤال انما يكون عن مطهرية الشمس، و الامام أجاب بجواب ملخصه ان الماء فقط مطهر، و لكن حيث ان الصحيحة التي تكون معمولة بها مع عمل الأصحاب و الإجماع المدعي و الشهرة كافية لإثبات المطلب، مضافا الى ان حمل هذه الصحيحة على التقية غير بعيد، إذ ليس من يوافقنا من العامة غير أبي حنيفة.ثم لو وصلت النوبة إلى التعارض بينها و بين الصحيحة (فتارة) نقول بأن النسبة بينهما هي التباين، بمعنى انا استفدنا من صحيحة ابن بزيع ان الماء فقط مطهر و استفدنا من صحيحة زرارة ان الشمس تكون مطهرة، فإحداهما ظاهرة في كون الشمس غير مطهرة و ثانيهما تدل على مطهريتهما. (فتارة) نقدم صحيحة زرارة لعمل الأصحاب و الإجماع و نحمل صحيحة ابن بزيع على التقية فنستريح منها و نقول بمطهريتها، و (اخرى) نقول بعدم الرجحان فيتساقطان و نرجع إلى الأصول العملية و نحكم ببقاء النجاسة لأجل الشك في مطهرية الشمس.و أما إذا قلنا بأن الصحيحتين متخالفتان بالإطلاق و التقيد بمعنى ان مادة الاجتماع هي ما إذا كان الموضع رطبا بالبول. فمقتضى صحيحة زرارة إذا أصابته الشمس فهو طاهر، و مقتضى صحيحة ابن بزيع هو نجس لعدم صب الماء عليه، فحينئذ يسقط كلا الإطلاقين و نقول باستصحاب النجاسة في هذا المورد و يبقى إطلاق صحيحة زرارة البول الذي أريق عليه الماء و جففته الشمس و إطلاق صحيحة ابن بزيع البول الذي جف بغير الشمس ثم أشرقت عليه الشمس بغير ان يراق عليه الماء، فيكون من قبيل تعارض العموم من وجه و إسقاط‌ المتعارضين في مورد الاجتماع.نعم لا يبعد ترجيح التصرف في الثاني بحمله على صورة ما إذا جففه غير الشمس ثم أشرقت عليه الشمس من دون رطوبة، لظهور صحيحة زرارة في كون الشمس مجففة لنفس البول، و لا نظر فيها لما إذا أريق عليه الماء أو عدم إراقته فلاحظ.
[6] الامام الخميني: المحتاج إليها في البناء، لا مطلق ما في الجدار على الأحوط‌.
[7] الامام الخميني: فيها و في النباتات و الثمار و كذا الظروف المثبتة، نوع تأمّل و إن لا يخلو من قوّة، فالاحتياط لا ينبغي تركه‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo