< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر سوم خورشید/ آیا خورشید مطهّر است یا تنها مبیح سجده در مکانی است که خورشید بر آن تابیده است؟

 

قال السید ره فی العروه: الثالث من المطهّرات: الشمس و هي تطهّر الأرض و غيرها من كلّ ما لاينقل كالأبنية و الحيطان و ما يتّصل بها من الأبواب و الأخشاب و الأوتاد[1] و الأشجار[2] و ما عليها من الأوراق و الثمار و الخضروات و النباتات، ما لم تقطع و إن بلغ أوان قطعها بل و إن صارت يابسة، مادامت متّصلة بالأرض أو الأشجار و كذا الظروف المثبتة في الأرض أو الحائط و كذا ما على الحائط و الأبنية ممّا طلي عليها من جَصّ و قير و نحوهما عن نجاسة البول بل سائر النجاسات و المتنجّسات و لا تطهّر من المنقولات إلّا الحصر و البواري[3] فإنّها تطهّرهما أيضاً [4] على الأقوى و الظاهر أنّ السفينة و الطرّادة[5] من غير المنقول و في الگاري و نحوه إشكال و كذا مثل الچلابية و القفّة. و يشترط في تطهيرها[6] أن يكون في المذكورات رطوبة مسرية، و أن تجفّفها بالإشراق عليها بلا حجاب عليها كالغيم و نحوه، ولا على المذكورات، فلو جفّت بها من دون إشراقها و لو بإشراقها على ما يجاورها، أو لم تجفّ، أو كان الجفاف بمعونة الريح لم تطهر. نعم الظاهر أنّ الغيم الرقيق أو الريح اليسير[7] على وجه يستند التجفيف إلى الشمس و إشراقها، لا يضرّ؛ و في كفاية إشراقها على المرآة مع وقوع عكسه على الأرض إشكال.[8]

ترجمه: سوم از مطهرات، خورشید است که زمين و چيزهاى غير منقول را پاك مى‌كند از جمله ابنيه و ديوار و آنچه متصل به آنها است مثل: درها و چوب‌ها و ميخ‌ها و درخت‌ها و برگ‌ها و ميوه‌ها و سبزى‌ها و گيا‌هان، مادامى كه قطع و جدا نشده باشد اگر چه زمان قطع كردن آنها «چیدن میوه» رسيده باشد و بلكه خشك شده باشد مادامى كه متصل به زمين يا درخت باشد. همچنين است ظروفى كه در زمين يا ديوار ثابت است و نیز هر آنچه به ديوار و ابنيه ماليده شده مثل: گچ و قير و مانند آن، پس اگر این چیزها متنجس به بول بلكه متنجس به ساير نجاسات شده باشند آفتاب آنها را پاك مى‌كند. ولی چيزهاى منقول را پاك نمى‌كند مگر حصير و بوريا علی الاقوى.ظاهر آن است كه كشتى و طرّاده «کشتی کوچک» ملحق به غير منقول است و در گارى و مانند آن «چلابیه و قفّه» اشكال است.

در تطهير موارد مذكور به آفتاب شرط است كه در آنها رطوبت مسریّه باشد و رطوبت آنها با تابش آفتاب بدون واسطه و حجاب خشك شود و اما اگر رطوبت آنها بدون اشراق خورشید خشك شود و يا اگر خشک شود به حرارت آفتاب باشد نه به تابش آن و يا خشک نشود و يا آفتاب به ضميمه‌ باد یا غیر باد، موجب خشك شدن آنها شود در تمام این صور آن چیز طاهر نمى‌شود. آری! اگر ابر يا باد به قدری كم باشد كه منافات با استناد خشک شدن آن چیز به آفتاب نداشته باشد در این صورت مانع تطهیر نمی‌شود و در كفايت تابيدن آفتاب بر آينه و انعکاس آن بر زمين، اشكال است.

سوم از مطهرات خورشید است در مطهریت خورشید از جهات متعددی بحث شده است:

     اول این که آیا آفتاب به حقیقت مطهر زمین است همچنان که آب مطهر است یا این که آفتاب تنها موجب عفو از برخی از آثار نجاست می‌شود و فرد می‌تواند بر زمینی که آفتاب بر آن تابیده و خشک شده تیمم کند و در حال نماز سجده کند. اثر عملی که بر این دو قول مترتب است آن است که در صورت دوم زمین نجس است و تنها در سجده‌ی نماز و برای تیمم عفو شده است و اگر شیء مرطوبی بر زمینی که سابق نجس بوده و با آفتاب خشک شده ملاقات کند نجس می‌شود ولی بنابر قول اول زمین پاک است و موجب نجاست ملاقی آن نمی‌شود.

     دوم این که آیا خورشید خصوص زمین را تطهیر می‌کند یا غیر زمین را هم تطهیر می‌کند و در فرض دوم آیا فقط اشیاء غیر منقول را تطهیر می‌کند یا موجب طهارت اشیاء غیر منقول مثل حصیر هم می‌شود؟

     سوم این که آیا خورشید مطهر خصوص نجاست بولی است یا مطهر هر متنجس و نجاستی است منوط به این که عین نجاست از آن رفع شود ان شاء الله تفصیل بحث روز چهارشنبه به عرض خواهد رسید.

بررسی جهت اول: آیا خورشید مطهر است یا تنها مبیح سجده بر مکانی است که خورشید بر آن تابیده است؟

کلام در این است که آیا خورشید مطهر زمین است همچنان که آب مطهر اشیاء است «با این فرق که دائره مطهریت خورشید محدود است ولی آب مطهر هر نجاستی است» یا این که تنها موجب عفو سجده بر زمینی می‌شود که خورشید بر آن تابیده است؟ مشهور فقها قائل به مطهریت خورشید شده‌ و برخی هم در مساله ادعای اجماع نموده‌اند.[9] در مقابل مرحوم قطب راوندی و جمعی دیگر از اصحاب معتقدند که آفتاب تنها موجب عفو سجده در حال نماز بر زمینی است که آفتاب بر آن تابیده است منوط به این که پیشانی مرطوب نباشد تا موجب سرایت نجاست از محل به پیشانی شود.[10] [11] برخی هم مثل صاحب مدارک و صاحب حدائق در مساله توقف نموده‌اند.[12]

منشأ اختلاف برداشت از روایاتی است که در محل بحث وارد شده است. برخی از روایاتِ باب، مجمل هستند و برخی هم ظهور در مطهریت خورشید دارند. جماعتی از فقها مثل مرحوم قطب راوندی از این روایات باب جواز سجده را بر زمینی که خورشید بر آن تابیده استفاده نموده‌اند. به هر حال ما تابع دلیل هستیم باید ببینیم از روایات باب چه استفاده می‌شود مرحوم صاحب وسائل در باب 29 از ابواب نجاسات 7 روایات ذکر نموده و در عنوان باب از خورشید به عنوان یکی از مطهریات یاد نموده است.[13] اولین روایتی که برای مطهریت خورشید اقامه شده صحیحه زراره است که از نظر دلالت تام و در دلالت بر مطهریت خورشید اظهر از روایات دیگر است.

روایاتی که برای مطهریت خورشید بدان تمسک شده است:

    1. صحيحة اول زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ؟ فَقَالَ إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ.[14]

ترجمه: راوی سوال کرد از پشت بامى كه بر آن بول شده يا مكانى كه در آن نماز مي‌خوانند؟ امام در جواب فرمود: اگر بر اثر تابش آفتاب آن مکان خشك شده باشد می‌توانی بر آن نماز بخوانی زیرا آن محل طاهر است.

کیفیت استدلال: در این روایت تعبیر به «فصّل عليه» شده است. این عبارت در درجه اول ظهور دارد در این که نماز و سجده بر آن محل مانعی ندارد از این کلام به دلالت التزامی استفاده می‌شود که خورشید مطهر زمین است با توجه به این که اجماع داریم که محل سجده باید طاهر باشد بر خلاف مکان مصلی که طهارت آن شرط نیست منوط به این که مرطوب به رطوبت مسریه نباشد تا موجب انتقال نجاست به بدن یا لباس مصلی شود. بنابراین از حکم به جواز نماز و سجده بر زمینی که آفتاب بر آن تابیده به دلالت التزامی کشف از مطهریت آفتاب می‌شود با توجه به این امر، حمل روایات بر خصوص جواز نماز در مکان متنجس

صحیح نیست هذا اولاً.

ثانیاً: در روایت بعد از حکم به جواز نماز بر محلی که خورشید بر آن تابیده، تصریح به طهارت محل نیز شده است «إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ» فاء در عبارت «فَهُوَ طَاهِرٌ» یا فاء تفریعیّه است به این معنی که به جهت این که طاهر است نماز بر آن جائز است یا تعلیلیّه است و در مقام بیان علت جواز نماز است در هر حال این روایت دلالت ندارد بر این که تابش خورشید تنها موجب عفو سجده بر محل می‌شود.

ان قلت: مراد از طهارت در عبارت «فَهُوَ طَاهِرٌ» طهارت لغویه و به معنای نظافت عرفی است نه طهارت شرعیه‌ی مصطلح عند المتشرعه بنابر عدم ثبوت حقیقت شرعیه. طبق این بیان روایت اشاره دارد به امر عرفی که از نظر علمی هم ثابت شده که نور خورشید بسیاری از میکروب‌ها را از بین می‌برد و نظیر آن است که در روایات آمده است که: «كل شي‌ء يابس زكى» که یقینا مراد این نیست که هر شیء خشکی طاهر است بلکه مراد این است که قابل برای سرایت نجاست نیست و به منزله شیء طاهر است بنابراین روایت مزبور ربطی به طهارت شرعیه ندارد.[15]

قلت: اگر هم بپذیریم که حقیقت شرعیت در عصر رسول الله ثابت نشده ولی در عصر صادقین در اثر کثرت استعمال قطعاً ثابت شده و لفظ طهارت در بسیاری از اوقات در طهارت شرعیه «در مقابل نجاست» نیز استعمال شده است ضمن این که متبادر از آن نیز طهارت شرعیه است.

    2. صحيحة دوم زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ حَدِيدِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ السَّطْحُ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ أَوْ يُبَالُ عَلَيْهِ أَ يُصَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ؟ فَقَالَ إِنْ كَانَ تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ الرِّيحُ وَ كَانَ جَافّاً فَلَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ يُتَّخَذُ مَبَالًا. [16]

ترجمه: راوی سوال کرد از پشت بامی که بول بر آن اصابت کرده یا بر آن دائم بول می‌شود آیا نماز خواندن بر آن بام جائز است؟ امام در جواب فرمود: اگر خورشید بر آن بتابد و بر اثر تابش خورشید و باد خشک شود نماز بر آن منعی ندارد مگر این که از آن بام پیوسته به عنوان مستراح استفاده شود.

کیفیت استدلال

سوال راوی از خصوص مانعیت نماز در چنین مکانی بوده و امام در فرض خشک شدن محل با آفتاب و باد، حکم به جواز نماز در آن مکان نمودند. کلام امام ناظر به شبهه‌ای بوده که در نظر سائل بوده که آیا پشت بام به جهت وجود نجاست مانع

نماز است در مقابل این شبهه امام حکم به عدم بأس نمودند و از آن به دلالت التزامی کشف از مطهریت خورشید می‌شود.

اما اینکه در روایت مزبور ریح در کنار خورشید ذکر شده با این که در مطهریت خورشید قطعاً وزیدن باد شرط نیست و ریح سببیت مستقل هم ندارد تا از قبیل عطف یک سبب به سبب دیگر باشد، در جواب از این شبهه می‌توان گفت: ذکر ریح در کنار خورشید حمل بر مورد غالب می‌شود زیرا معمولا هنگام تابش خورشید باد هم قدری موثر در خشک شدن است و شاید از جهت رفع این شبهه که آیا فقط باید رطوبت زمین بواسطه خورشید خشک شود یا اگر به همراه آن قدری باد هم بوزد مانعی ندارد در مقام رفع این شبهه کلمه ریح ذکر شده که اگر مقدار کمی از خشک شدن زمین مستند به ریح باشد مانعی ندارد «البته نباید به مقداری باشد که سبب اصلی خشک شدن وزش باد باشد.»

اشکال اول: در روایت مزبور سوال از نماز در محلی شده که بر آن بول شده است لذا در عبارت «أَ يُصَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ» تعبیر به «فی» شده بر خلاف روایت اول که تعبیر به «علی» شده و ظهور دارد که نماز و سجده بر آن جائز است. از طرفی نماز در مکانِ نجس چنانچه رطوبت مسریه در آن نباشد بالاجماع مانع صحت نماز نیست بنابراین این روایت تنها دلالت بر جواز نماز در مکان نجس دارد به قرینه کلمه «فیه» که ناظر به مکان مصلی است و مانعی ندارد که سجده بر غیر زمینِ نجس واقع شده باشد لذا این روایت به هیچ عنوان دلالت بر مطهریت خورشید ندارد.

شاهد بر این برداشت آن است که در ذیل روایت امام فرمود: «الا ان يكون يتخذ مبالا» زیرا اگر امام صرفاً در مقام بیان مطهریت زمین بودند در این جهت فرقی نداشت که مکان به عنوان مستراح از آن استفاده شده باشد یا چنین نباشد زیرا در فرض خشک شدن با تابش خورشید محل طاهر می‌شد و اگر مکان به نحوی باشد که به منزله مستراح در آمده باشد نماز بر آن نهایتاً کراهت دارد لذا از این که فرمود: «الا ان يكون يتخذ مبالا» استفاده می‌شود که مراد مکان مصلی بوده که اگر متنجس باشد و رطوبت مسریه نداشته باشد مانعی ندارد و اگر محل تخلی باشد کراهت دارد بنابراین حدیث مزبور در مقام بیان حکم مکان نمازگزار بوده که بخاطر خشک بودن محل و عدم سرایت نجاست به لباس یا بدن مصلی نماز در آن محل با تابش خورشید و خشک شدن آن مانعی نداردو کراهت مرتفع می‌شود ولی اگر محل مبال بود «یعنی متعین برای بول کردن شده بود» کراهی باقی است.

اشکال دوم: از عبارت «كان جافا» به قرینه «کان» که دلالت بر استمرار دارد، استفاده می‌شود که خشک بودن محل نجس در حال نماز باید استمرار داشته باشد تا نماز در آن جائز باشد ولی اگر محلی که خورشید بر آن تابیده و خشک شده در ادامه خشک بودن آن استمرار نداشته باشد و در حال نماز مرطوب شود رطوبت آن مانع صحت نماز است. بنابراین این روایت به عکس مدعای شما، دلالت دارد بر این که محل نجس است و صحت نماز در آن منوط بر آن است که خشک بودن آن استمرار داشته باشد ولو این که بواسطه خورشید قبلاً خشک شده باشد و الا نماز در آن مطلوب نیست پس از این عبارت استفاده می‌شود که خشک بودن محل تنها مجوز دخول در نماز است نه مطهر محل.

بنابراین این که فرمود: «كَانَ جَافّاً فَلَا بَأْسَ بِهِ» منظور پاک شدن با خورشید نیست و تنها دلالت دارد بر این که در فرض خشک بودن و عدم انتقال نجاست به لباس یا بدن نماز در آن مانعی ندارد و اگر با تابش خورشید محل پاک می‌شود دیگر اشتراط استمرار خشک بودن محل در حال صلوه معنی ندارد چرا که ظاهر حدیث اعتبار جفاف حتی در نماز است.

    3. موثقه عمار ساباطی: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ أَوْ غَيْرِهِ فَلَا تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ لَكِنَّهُ قَدْ يَبِسَ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ قَالَ لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ أَعْلِمْ مَوْضِعَهُ حَتَّى تَغْسِلَهُ وَ عَنِ الشَّمْسِ هَلْ تُطَهِّرُ الْأَرْضَ قَالَ إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ فَأَصَابَتْهُ الشَّمْسُ ثُمَّ يَبِسَ الْمَوْضِعُ فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ الشَّمْسُ وَ لَمْ يَيْبَسِ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ وَ كَانَ رَطْباً فَلَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَتْ رِجْلُكَ رَطْبَةً أَوْ جَبْهَتُكَ رَطْبَةً أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْكَ مَا يُصِيبُ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الْقَذِرَ، فَلَا تُصَلِّ عَلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ. [17]

مفاد روایت: راوی دو سوال را مطرح کرد:

سوال اول: اول از مکان خشک نجسی سوال کرد که خورشید بر آن نمی‌تابد. امام در جواب از این سوال فرمود: نماز در آن جائز نیست و باید آن را علامت بزند تا بعداً با آب تطهیر کند.

سوال دوم: این که آیا خورشید موجب طهارت زمین می‌شود «عَنِ الشَّمْسِ هَلْ تُطَهِّرُ الْأَرْضَ» امام در جواب فرمود: اگر زمین متنجس به بول یا نجاست دیگری باشد و با تابش خورشید خشک شود نماز بر آن مکان جائز است «فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ» ولی اگر رطوبت در پیشانی یا اعضای دیگر بدن باشد و با محل نجسی که با تابش خورشید خشک نشده ملاقات کند نماز بر آن جائز نیست مگر اینکه با تابش خورشید خشک شده باشد و اگر به غیر خورشید خشک شده نماز در آن جائز نیست.

این روایت هم مثل صحیحه اول زراره دلالتش بر مطهریت خورشید تام است و بر فرضی که روایت دوم دلالت بر مطهریت خورشید نداشته باشد صحیحه اول و موثقه عمار کاملا دلالت دارد که تابش خورشید موجب طهارت زمین می‌شود به شرط این که محل بواسطه تابش خورشید خشک شده باشد.

اشکال: تنها چیزی که از این روایت استفاده می‌شود آن است که اگر مکان نجس باشد و با تابش خورشید خشک شده باشد نماز بر آن جائز است ولی بعضی گفته‌اند هیچ دلالتی ندارد بر این که خورشید مطهر زمین است بلکه از این که راوی سوال از طهارت زمین کرد و امام بجای جواب از حصول طهارت جواب از جواز نماز دادند، استفاده می‌شود که مکان طاهر نشده و فرد تنها مجوز دخول در نماز را دارد به اضافه اینکه معفو در حال صلوه است و جواب امام می‌تواند شاهد بر مدعای قائلین

به عفو باشد.

جواب مرحوم استاد خویی

ظاهر روایت به قرینه کلمه «علی» در سوال راوی «عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ» آن است که جواب امام ناظر به طهارت مکانی بوده که در آن نماز ‌خوانده و سجده کرده است. ضمن این که در کلام امام هم همین عبارت «کلمه عن» ذکر شده است «فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ» و اما این که گفتید از عدول جواب امام فهمیده می‌شود که مراد عفو سجده بوده است در جواب می‌گوییم: به عکس لازمه مطابقت سوال که از طهارت بوده و جواب که حکم به جواز نماز شده استفاده می‌شود که حکم امام به جواز نماز به دلالت التزامی دلالت بر این دارد که محل طاهر شده است.

به عباره اخری از این که امام در سوال از طهارت، جواب به جواز نماز دادند استفاده می‌شود که امام هم حکم نماز را فرمودند و هم سوال راوی را که از طهارت بود جواب دادند.[18]

ثانیا: ضمیر در «ييبس» راجع به جبهه و رجل نیست بلکه راجع به «موضع» است زیرا جبهة مونث حقیقی و رِجل مونث سماعی است و اگر راجع به این دو بود باید در عوض «ييبس» عبارت «تيبس» به تانیث ذکر می‌شد.

ثالثاً: أن كلمة «إن» لو كانت وصلية لكان المتعين أن يقول: و إن كان عين الشمس أصابته حتى يبس بدلا عن «ييبس» لأن «إن» الوصلية إنما يؤتى بها في الأمور المفروضة التحقق و الوجود، و هي مدلول الأفعال الماضية دون المستقبلة. و معنى الجملة حينئذ أن عين الشمس لا توجب طهارة الموضع و إن كانت أصابته و جففته و لا يصح في مثله أن يقال و لو كانت تجففه بعد ذلك بصيغة المضارع لأنه ينافي مفروضية التحقق بل استعمالها غلط أو شبه الغلط.[19]


[1] الامام الخميني: المحتاج إليها في البناء، لا مطلق ما في الجدار على الأحوط‌.
[2] الامام الخميني: فيها و في النباتات و الثمار و كذا الظروف المثبتة، نوع تأمّل و إن لا يخلو من قوّة، فالاحتياط لا ينبغي تركه‌.
[3] الگلپايگاني: و فيهما أيضاً إشكال، فلا يُترك الاحتياط‌. مكارم الشيرازي: لا دليل عليه؛ و كذا بالنسبة إلى السفينة و غيرها من المنقولات‌.عن الصحاح و الديوان و المغرب أنّ الحصير هي البارية، إلّا أنّ عطف البواري على الحصر في كلام كثير من الأصحاب يشعر بمغايرةٍ ما بينهما. مفتاح الكرامة ج1 ص185.
[4] الخوئي: فيه إشكال، بل عدم تطهيرها لهما أقرب، و كذا الحال في الگاري و الچلابية و القفّة‌.
[5] الامام الخميني: لا يُترك الاحتياط فيها و إن لا يخلو التطهير من وجه‌.
[6] الخوئي: لا يشترط ذلك و إنّما يشترط أن لا تكون الأرض جافّة‌.
[7] الگلپايگاني: بل الشديد أيضاً لا يمنع من استناد التجفيف إليها، إلّا إذا كان خلاف المتعارف‌.
[8] الخوئي: أظهره عدم الكفاية. ‌مكارم الشيرازي: بل الأقوى عدمه‌.
[9] كصاحب الوسيلة، و المحقق في المعتبر و الشيخ أبو القاسم بن سعيد، و المحدث الكاشاني و توقّف في ذلك صاحب المدارك بنقل الحدائق ج5 ص437 و استجود صاحب الحدائق ما ذهب اليه صاحب المدارك من التوقف في المسألة، لاختلاف الأخبار نفس المدرك ذيل ص437، و 438 و ان كان في نسبة ذلك الى بعض من ذكر تأمل كما أشار الى ذلك في الجواهر ج6 ص258، فراجع.
[12] کلام برخی از قدماء:1. فقه الرضا، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ج1، ص303.فقه الرضا: و ما وقعت الشمس عليه من الأماكن التي أصابها شيء من النجاسة مثل البول وغيره طهَّرَتْها، وأما الثيابُ فلا تَطْهُرُ إلا بالغَسل. برخی فقه الرضا را منسوب به شیخ صدوق دانسته‌اند. 2 ـ المقنعة، الشيخ المفيد، ج1، ص71. شيخ مفيد ره: وإذا أصابت النجاسة شيئاً من الأواني طُهِّرَتْ بالغَسل . والأرض إذا وقع عليها البول، ثم طلعت عليها الشمس فجففتها، طَهُرَتْ بذلك، وكذلك البواري والحُصُر. 3 ـ الخلاف، الشيخ الطوسي، ج1، ص218.شيخ الطوسي ره مسألة 186 : الأرضُ إذا أصابتها نجاسةٌ مثلُ البول وما أشبهَه وطَلَعَتْ عليها الشمسُ وهَبَّتْ عليها الريحُ حتى زالت عين النجاسة، فإنها تطهر، ويجوز السجودُ عليها والتيمُّمُ بترابها وإن لم يطرح عليها الماء، وبه قال الشافعي في القديم . وقال أبو حنيفة : تطهر ويجوز الصلاة عليها ولا يجوز التيمم بها . وقال الشافعي في الجديد واختاره أصحابُه : إنها لا تطهر، ولا بد من إكثار الماء عليها . دليلُنا إجماعُ الفرقة، وأيضاً قوله تعالى:«فتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» و الطيِّبُ هو ما لم يعلم فيه نجاسة، و معلوم زوال النجاسة عن هذه الأرض و إنما يدعى حكمها وذلك يحتاج إلى دليل، وروى عمار الساباطي عن أبي‌عبد الله قال: سئل عن الشمس هل تطهر الأرض؟ قال : إذا كان الموضع قذراً من البول أو غير ذلك، فأصابته الشمس، ثم يبس الموضع، فالصلاة على الموضع جائزة. و روى أبوبكر الحضرمي عن أبي‌جعفر أنه قال : يا أبابكر، ما أشرقت عليه الشمس فقد طهر.
[15] حكى ذلك عن المحدّث الكاشاني في الوافي و الحدائق ج5 ص438.
[18] على أن سياق الكلام في صدر الحديث- سئوالا و جوابا- يدل على أن المطلوب للسائل إنما هو معرفة كيفيّة تطهير المكان القذر، حيث قال عليه السلام في جواب السؤال الأول «و أعلم موضعه حتى تغسله» فإنه يدل على ان مطلوب السائل معرفة كيفية تطهير المكان، فأجابه عليه السلام بأنه لا يطهر بمجرد اليبوسة من دون إصابة الشمس، و انه لا بد من غسله، فالمطهّر إما هو الشمس أو الماء.
[19] رابعاً: اگر مراد تنها جواز نماز بر محل نجسِ یابس ‌بود امام در ذیل روایت منع از نماز بر محل نجسی که بواسطه غیر خورشید خشک شده نمی‌فرمود: «إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ» زیرا در فرض خشک شدن زمین به غیر خورشید نماز در محل یابس بلااشکال جائز است از این کلام استفاده می‌شود که مراد امام طهارت بوسیله خورشید بوده است لذا در. فرض خشک شدن به غیر خورشید منع از نماز در آن محل نموده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo