< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ کیفیت تطهیر لباس ملوث به اوصاف نجس مثل رنگ خون/ عدم لزوم موالات در غسل نسبت به چیزهایی که در آن تعدد غسل شرط است.

مسألة 27: إذا صبغ ثوب بالدم، لا يطهر ما دام يخرج منه الماء الأحمر؛ نعم إذا صار بحيث لا يخرج منه[1] طهر بالغمس[2] في الكرّ أو الغسل بالماء القليل، بخلاف ما إذا صبغ بالنيل النجس، فإنّه إذا نفذ فيه الماء في الكثير بوصف الإطلاق، يطهر و إن صار مضافاً[3] أو متلوّناً بعد العصر، كما مرّ سابقاً.

لباس آغشته به رنگ خون مادامى كه در هنگام شستشو آب قرمز از آن بيرون مى‌آيد طاهر نمى‌شود. آری اگر به قدری آن را بشویند که دیگر آب قرمز از آن بيرون نيايد به مجرد فرو بردن لباس در آب كر يا شستن در آب قليل طاهر مى‌شود و اما اگر آب رنگی شود به رنگ لباس نه رنگ خون در این صورت «با آب قلیل طاهر می‌شود مشروط به این که هنگام فشار دادن لباس، رنگ آب از وصف اطلاق خارج نشود» و با فرو بردن در آب کر طاهر می‌شود منوط به این که از وصف اطلاق خارج نشود «طبق مبنای مرحوم سید که معتقد است شستن لباس در آب کثیر نیازی به عصر ندارد» و اگر بعد از بیرون آوردن لباس از آب کثیر به واسطه عصر، آب کر تبدیل به مضاف شود این امر مضر به طهارت آن چیز نیست.

کیفیت تطهیر لباس ملوث به اوصاف نجس مثل رنگ خون

این امر مسلم است که اگر آب هنگام تطهیرِ متنجس، متغیر به احد اوصاف ثلاثه نجس «بو یا رنگ و یا طعم نجس» شود آن آب نجس خواهد شد طبعاً تطهیر متنجس با آن هم حاصل نمی‌شود بنابراین لباس ملوث به رنگ خون، مادامی که رنگ خون از آن زائل نشده هر قدر هم که آن را شسته باشند آن لباس نجس است و آبی هم که لباس را در آن شسته‌اند اگر به واسطه فشردن لباس متغیّر به احد اوصاف ثلاثه نجس شده باشد، آب هم نجس شده و نمی‌تواند مطهر غیر باشد طبق روایاتی که در فرض تغیّر آب به احد اوصاف ثلاثه نجس حکم به نجاست آب نموده است.

این در فرضی است که لباس در آب قلیل شسته شود و اما اگر در آب کثیر مثل آب کر یا آب جاری شسته شود طبق این مبنی که عصر را در آب کثیر شرط ندانیم به مجرد فرو بردن لباس در آب، لباس طاهر می‌شود ولو این که بعد از بیرون آوردن لباس و فشردن لباس، رنگ لباس منتقل به آب شود و موجب خروج آب از وصف اطلاق شود ولی طهارت به هر حال حاصل می‌شود زیرا فرض آن است که فرو بردن لباس در آب کثیر حتی بدون عصر کافی در حصول طهارت است طبق این مبنی اگر لباس رنگی را داخل آب کثیر کنند و بدون عصر بیرون آورند لباس طاهر خواهد شد و اگر بعد از بیرون آوردن لباس بواسطه فشردن لباسِ رنگی آب از حالت اطلاق خارج شود این امر موجب نجاست لباس نخواهد شد.

این مطلب طبق مبنای کسانی که در آب کثیر عصر را معتبر نمی‌دانند صحیح است ولی کسانی که در تحقق غسل ولو در آب کثیر عصر را معتبر می‌دانند مثل سیدنا الاستاد الخویی، طبق این مبنی به مجرد فرو بردن لباس در آب کثیر اولاً طهارت حاصل نمی‌شود. ثانیاً اگر لباس را در آب بفشارد و آب بواسطه رنگ لباس از حالت اطلاق خارج شود آب هم نجس خواهد شد.

نجاساتی که در آن تعدد غسل معتبر است آیا موالات در غسل شرط در طهارت آنها است؟

مسألة 28: فيما يعتبر فيه التعدّد، لا يلزم توالي الغسلتين أو الغسلات؛ فلو غسل مرّة في يوم و مرّة اخرى في يوم آخر، كفى؛ نعم، يعتبر في العصر الفوريّة[4] بعد صبّ الماء على الشي‌ء‌ المتنجّس.

ترجمه: چیزهایی كه در آنها تعدد غسل معتبر است حال یا غسلتين يا غسلات در این چیزها موالات شرط نيست، بنابراین اگر فردی مثلا امروز يك دفعه لباس ملوث به بول را بشويد و فردا یک دفعه دیگر لباس را بشوید، كافی در حصول طهارت است. آری! بعد از ريختن آب بر متنجس لازم است فوراً آن را بفشارد «اگر از چیزهایی باشد که در آن عصر معتبر است» و نمی‌تواند عصر را به تاخیر بیندازد.

در این مساله مرحوم سید به دو فرع فقهی اشاره نموده است:

اول: نجاساتی که در آن تعدد غسل شرط است آیا غسل در آنها باید پشت سره هم باشد یا اگر با فاصله هم باشد مانعی ندارد؟ دوم: چیزهایی که در تطهیر آنها عصر معتبر است آیا لازم است که عصر بلافاصله بعد از غسل و یا حین الغسل انجام شود یا اگر عصر با فاصله هم محقق شود کافی در حصول طهارت است؟

بررسی مورد اول: اشتراط موالات در غسل

دلیل بر عدم اعتبار موالات غسل در چیزهایی که تعدد غسل در آنها معتبر است اطلاقات روایاتی است که امر به تعدد غسل نموده است در این روایات شرط نشده که غسلتین یا ثلاث غسلات حتما باید پیاپی و پشت سره هم باشد. طبق اطلاق این روایات اگر فرد لباس متنجس به بول را یک دفعه بشوید و فردای آن روز یکبار دیگر بشوید طهارت حاصل می‌شود و هکذا نسبت به مواردی که ثلاث غسلاث شرط است.

بررسی مورد دوم: اشتراط موالات در عصر

مرحوم سید معتقد است که مغسول اگر از چیزهایی باشد که در آن عصر معتبر است، نمی‌توان عصر را به تاخیر انداخت به این صورت که لباس را مثلا الآن بشوید و عصر را فردا انجام دهد اگر چنین کند طهارت حاصل نمی‌شود لذا می‌فرماید: بعد از ريختن آب بر متنجس لازم است فوراً آن را بفشارد.

دلیل اعتبار موالات در عصر: عصر در مفهوم غسل معتبر است. وقتی غسل محقق می‌شود که هم شستن حاصل شود و هم عصر، لا محاله باید همراه با شستن یا بلافاصله بعد از شستن، عصر هم انجام شود و الا غسل محقق نمی‌شود.

در مقابل مرحوم استاد خویی با این که عصر را از مقومات مفهوم غسل می‌شمارد مدعی است که موالات در عصر لازم نیست که حتما بعد از غسل فورا لباس را بفشارد بلکه اگر ساعاتی بعد از غسل هم عصر محقق شود عرفاً ‌غسل صادق است «و العرف لا يعتبر فورية العصر في إزالة القذارة بل يكتفي بغسل المتقذر و عصره و لو بعد فصل زمان.»

بیان استاد اشرفی: با تاخیر بعض اجزاء مرکب به مقدار غیر متعارف مفهوم مرکب محقق نمی‌شود چون هدف از عصر اخراج غساله است و از طرفی در صدق مفهوم غسل به قول استاد عصر معتبر است با توجه به این امر فاصله انداختن بین غسل و عصر مشکل خواهد بود لذا حق با مرحوم سید ماتن است.

مسألة 29: الغسلة المزيلة للعين، بحيث لا يبقى بعدها شي‌ء منها، تعدّ من الغسلات فيما يعتبر فيه التعدّد، فتحسب مرّة؛ بخلاف ما إذا بقي بعدها شي‌ء من أجزاء العين، فإنّها لا تحسب. و على هذا فإن أزال العين بالماء المطلق في ما يجب فيه مرّتان، كفى غسله مرّة اخرى، و إن أزالها بماء مضاف يجب بعده مرّتان اخريان.

ترجمه: چیزهایی که در آن تعدد غسل شرط است غسل زائل كننده عین نجاست، غسل اول محسوب مى‌شود منوط به زوال عین نجاست ولی اگر بعد از غسل عين نجاست در مغسول باقى بماند غسل اول محسوب نمى‌شود. بنابراين اگر عين نجاست را با آب مطلق زائل کند همان غسل مزیل نجاست، غسل اول محسوب مى‌شود بنابراین اگر عين نجاست را با آب مضاف زائل کند، این غسل کفایت از غسل اول نمی‌کند و بعد از آن واجب است دو مرتبه ديگر آن را «متنجس به بول را» با آب مطلق بشوید.

سوال: چیزهایی که در آنها تعدد غسل شرط است مثل بول آیا اول باید ازاله نجاست شود بعد دوبار غسل انجام شود به این معنی که غسل مزیل نجاست غسل اول محسوب نمی‌شود یا اگر با غسل اول ازاله نجاست بشود کافی در تحقق غسل اول است؟

دلیل بر کفایت غسل زائل کننده نجاست از غسل اول

چیزهایی که در آن تعدد غسل شرط است مثل متنجس به بول غسل زائل كننده عین نجاست، غسل اول محسوب مى‌شود به این

معنی که لازم نیست حتما قبل از غسل اول عین نجاست زائل شود بلکه اگر همراه با غسل اول عین نجاست هم زائل شود کافی در تحقق غسل اول است دلیل این امر اطلاقات روایاتی است که امر به تعدد غسل نموده است مقتضای اطلاق در این روایت آن است که اگر با غسل اول عین نجاست هم زائل شود غسل اول محقق می‌شود.

مسألة 30: النعل المتنجّسة تطهر بغمسها في الماء الكثير و لا حاجة فيها إلى العصر لا من طرف جلدها و لا من طرف خيوطها و كذا البارية بل في الغسل بالماء القليل أيضاً كذلك لأنّ الجلد و الخيط ليسا ممّا يعصر و كذا الحزام من الجلد كان فيه خيط أو لم يكن.

ترجمه: به مجرد فرو برندن كفش متنجس در آب كر یا آب جارى، کفش طاهر مى‌شود و نیازی به عصر نیست نه در چرم آن و نه در نخ آن. همچنين حصیری كه آن را با نخ دوخته‌اند نیازی به عصر ندارد، بلكه در آب قليل هم نیازی به عصر ندارند زیرا نخ عرفاً جزء كفش و حصیر شمرده شده و چون خود کفش و حصیر نیازی به عصر ندارند نخی هم که تابع آن دو است نیازی به عصر ندارد همچنين بند چرمی حیوانات كه از پوست درست شده، چه در آن نخ برای اتصال اجزاء به یکدیگر باشد يا برای اتصال نباشد در هر حال نیازی به عصر ندارد.

توضیح ذلک: سابقاً در کشورهای عربی کفش‌هایی بود که به آن نعال می‌گفتند کف این کفش‌ها از تخته یا چرم‌های زخیم تهیه شده بود و رویه آن هم از جنس چرم بود که با نخ روی چوب یا چرم می‌دوختند در خود چرم که آب نفوذ نمی‌کند طبعا عصر هم در آن لازم نیست ولی نخ از چیزهایی است که آب در آن نفوذ می‌کند سوال این است که در هنگام تطهیر به اعتبار نخ‌هایی که چرم را با آن دوخته‌اند آیا عصر و فشردن کفش لازم است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا نخ کفش دارای حکم مستقل است یا تابع چرم است؟

شکی نیست در این که چرمِ کفش نیازی به عصر ندارد زیرا شبیه اشیای صیقلی است که آب در آن نفوذ نمی‌کند لذا تطهیر ظاهر آن کافی در حصول طهارت است. اما نخی که چرم با آن دوخته شده آن هم نیازی به عصر ندارد زیرا نخ عرفا جزء کفش شده و در حکم تابع آن است و چون در خود کفش عصر لازم نباشد نخی هم که کفش را با آن دوخته‌اند همان حکم را دارد.

مسألة 31: الذهب المذاب و نحوه من الفلزّات إذا صبّ في الماء النجس[5] أو كان متنجّساً فأُذيب، ينجّس ظاهره و باطنه[6] و لا يقبل التطهير إلّا ظاهره، فإذا اذيب ثانياً بعد تطهير ظاهره تنجّس ظاهره ثانياً؛ نعم، لو احتمل عدم وصول النجاسة إلى جميع أجزائه و أنّ ما ظهر منه بعد الذوبان الأجزاء الطاهرة، يحكم بطهارته[7] و على أىّ حال، بعد تطهير ظاهره لا مانع من استعماله و إن كان مثل القدر من الصفر.

ترجمه: اگر طلاى ذوب شده و مانند آن از فلزات دیگر را در آب نجس بریزند «تا سرد شود» و يا طلای نجسی را «که ذوب نشده» با همان حالت نجاست ظاهری ذوب کنند، در هر دو صورت ظاهر و باطن فلز نجس می‌شود و تطهير باطن آن فلز به هیچ عنوان ممکن نیست و تنها ظاهر آن قابل برای تطهیر است و اگر بعد از تطهير ظاهر، دوباره آن را ذوب کنند به جهت ملاقات ظاهر به باطنِ نجس، ظاهر آن دوباره نجس می‌شود. آری! اگر احتمال بدهد که نجاست به جميع اجزاء آن فلز نرسیده و ظاهر آن از همان اجزاء طاهره است می‌توان حكم به طهارت ظاهر آن نمود. به هر حال بعد از تطهير ظاهر فلز استفاده از آن مانعى ندارد اگر چه مثل ديگ مسى باشد «که از آن برای پختن غذا استفاده می‌شود.»

 


[1] الامام الخميني، الگلپايگاني: و زالت عينه‌مكارم الشيرازي: يعني لا يبقى منه إلّا لونه‌.
[2] الامام الخميني: و حصول الغسل بالعصر احتياطاً، و كذا في الفرع الآتي‌.
[3] الخوئي: تقدّم الكلام فيه و فيما قبله في هذا الفصل، المسألة 2.
[4] الخوئي: الظاهر عدم اعتبارها.‌مكارم الشيرازي: قد عرفت الإشكال في أصل وجوب العصر، و أنّ المدار خروج الماء المستقذر و لو بكثرة ورود الماء عليه، و بناءً على ذلك يجوز إخراجه و لو بعد حين‌.
[5] الامام الخميني: و وصل الماء إلى تمام أجزائه؛ و أمّا تنجّسه بوصول النجس إليه كسائر المائعات فمحلّ تأمّل، و الأحوط الاجتناب عنه، و كذا حال المتنجّس المذاب فإنّ تنجّس سائره بالسراية محلّ تأمّل، و الأحوط الاجتناب‌.
[6] الخوئي: بل ينجّس ظاهره فقط إذا صبّ في الماء النجس.‌الگلپايگاني: المتيقّن نجاسة ما لاقى من سطحه الظاهر، و أمّا الباطن منه فتنجّسه غير معلوم‌.مكارم الشيرازي: لا دليل عليه، فيسقط ما فرع عليه، فإنّ السراية غير معلوم أو معلوم العدم‌.
[7] الخوئي: الحكم بطهارته لا يخلو من إشكال ظاهر؛ نعم، لا ينجّس ملاقيه على الأظهر‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo